جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1402
بررسی مبانی فلسفی حسن و قبح اخلاقی از دیدگاه غزالی و فیض کاشانی
نویسنده:
عباس کشاورزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مباحث علم اخلاق که ارتباط مستقیم با مباحث فلسفه اخلاق دارد و باید گفت که جایگاه بحث آن در فلسفه اخلاق هست مباحث مربوط به حسن و قبح می‌باشد که کهن‌ترین بحث کلامی نیز می‌باشد در این پژوهش تلاش شده است تا به بررسی افکار و اندیشه‌های دو تن از فحول اندیشه اسلامی نسبت به مبانی فلسفی حسن و قبحبه طور خصوص پرداخته است.امام محمد غزالی متکلم، نقاد فلسفه و مسلط بر معارف اسلامی به معنای وسیع کلمه و دیگری ملامحسن فیض کاشانی فیلسوف و فقیه و محدث و مفسر نامدار شیعی است که در برابر غزالی چهره نامدار اهل سنت قرار می‌گیرد برای نیل به اهداف تحقیق از روش کتابخانه به شیوه توصیفی استفاده گردیده و با مراجعه به متن کتب این دو دانشمند تلاش شده تا دیدگاه هریک در خصوص مسایل فلسفی حسن و قبح با توجه به مبانی اصلی ارایه گردد.در یک اظهار نظر کلی و عمومی می‌توان گفت که در ایمان راسخ و دلبستگی آنها به مبانی عقیدتی اسلامی تردیدی نیست ولی در موضع‌گیری و اظهار نظر در مسائل گوناگون از جمله مبانی هستی‌شناسی، جایگاه علم خدا و انسان، بحث اراده خدا و انسان و اختیار و.... که به وجود آورنده دیدگاه هر دو در خصوص مبنای فلسفی حسن و قبح و دیگر مباحث فلسفی می‌باشد اختلاف اساسی دارند چرا که غزالی تحت تاثیر عقاید اهل سنت و جماعت و در مسائل کلامی مذهب اشعری دارد. و فیض کاشانی شیعی معتقد به معارف اهل بیت (ع)، اخباری‌گری معتدل و تحت تاثیر افکار و معارف آنهاست.غزالی معتقد است اراده همان اراده خداست و انسان در انجام افعال، اراده‌ایی از خود ندارد و اذعان می‌کند که افعال نه حسن‌اند نه قبح، و این شرع است که حکم به حسن و قبح افعال دارد در حالی که فیض اعتقاد به اختیاری بودن افعال انسان دارد و معتقد به امر بین امرین می‌باشد بدین صورت که این اختیاری بودن اختیار محض نیست یعنی می‌توان افعال انسان را هم به خدا و هم به انسان ربط داد بنابراین نه چون غزالی انسان را مجبور و نه دارای اختیار تام می‌داند. هر چند غزالی نیز سعی در ارتباط افعال با مسئولیت انسان بر می‌آید ولی موفق به اظهار کامل آن نمی‌باشد. نهایتا غزالی با مخالفت خویش با مبانی فلسفی و عقلی محور داوری را به شرع داده که آن نیز متاثر از مکتب اشعری است و عقل را از پرداختن به آن جایز نمی‌داند و ملاک داوری را شرع می‌داند. اما فیض عقل را موهبت الهی و وسیله‌ایی برای رسیدن به هدف اصلی خلقت دانسته و جایگاه خاصی بر انسان و عقل، این موهبت خاص الهی دارد.
نقد دیدگاه روشنفکران معاصر در رابطه معرفت و اخلاق از منظر علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
روح اله علوی عدل
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در عصر جدید علوم عقلی در فلسفه غرب در مباحث فلسفه اخلاق بحث در رابطه تولیدی میان دانش و ارزش از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. به گفته بسیاری از صاحب نظران مبتکر عدم استنتاج باید از هست فیلسوف انگلیسی- اسکاتلندی دیوید هیوم است. بر اساس تحقیق صورت گرفته التزام ایشان به این گفته ناشی از دیدگاه تجربه گرایانه وی می باشد. در میان روشنفکران معاصر نیز سروش با این اندیشمند غربی هم داستان شده است و در کتابی مستقل به رابطه منطقی میان دانش و ارزش پرداخته و منکر چنین رابطه ای شده است. آنچه مناسب است درباره آن تحقیق شود این است که این نظریه بر چه مبانی فکری معرفتی، اخلاقی و انسانی استوار است. در این پژوهش روشن می شود که بیگانه دانستن معرفت از اخلاق ناشی از مبانی معرفتی تجربه گرایانه و مبانی ارزشی غیر واقع گرا و نیز مبتنی بر مبانی انسان شناختیطبیعت گرایانه و اومانیستی است.از این رو مبانی معرفت شناختی، ارزش شناختی و انسان شناختی سروش که ریشه اعتقاد به انکار رابطه میان دانش و ارزش می باشد، بر اساس اندیشه های علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی که بر مبانی اندیشه اسلامی تکیه دارند، دیدگاه تجربه گرایانه در معرفت و دیدگاه غیر واقع گرایی در اخلاق و نیز دیدگاه طبیعت گرایانه در مبانی انسانی شناختی نسبت به علوم انسانی را نمی پذیرند. بنابراین به نظریه هایی که بر این مبانی پایه ریزی شده است نیز نقد دارند. و از جمله می توان جدایی میان امور حقیقی از امور اعتباری دانست.
ارزیابی اخلاقی نظریه رفتار درمانی عقلانی-هیجانی آلبرت الیس
نویسنده:
مجید عبودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با به وجود آمدن دنیای مدرن مشکلات عاطفی انسان‌ها روز به روز افزایش پیدا کرد از همین رو روانشناسان سعی بر برطرف کردن این اختلالات کرده‌اند به گونه‌ای که در حال حاضر 400 نوع نظام روان‌درمانی ابداع شده که در میان این تعداد کثیر، اندکی محدود نظر افراد را به خود جلب کرده است. در بین این چند نظریه، نظری? رفتار درمانی عقلانی- هیجانی در بین اشخاص ازمحبوبیت خاصی بر خوردار شده که توسط آلبرت الیس ابداع شد. او با در هم آمیختن روانشناسی و فلسفه نظامی را ابداع کرد تا انسان‌ها بتوانند با به چالش کشیدن باورهای نامعقول خود بر اختلالات هیجانی ورفتاری خود فایق آیند و در راه شادکامی که هدف اصلی انسان‌ها است قدم بردارند. برخی‌ها معتقدند- از جمله خود الیس- که این نظریه یک نظام اخلاقی بوده و حتی ایدهای الیس را با اخلاق فضیلت ارسطو یکی دانسته‌اند که البته با زبانی متفاوت بیان شده است. این نظام معتقد است که افکار و باورها بر رفتار و احساس تأثیر می‌گذارد و دلیل اصلی اینکه فردی رفتاری اخلاقی و غیر اخلاقی انجام می‌دهد افکار و باوری است که در مورد چیزی یا وقایعی که روی می‌دهد دارند چون خوبی و بدی خارج از ذهن انسان وجود ندارد. به اعتقاد الیس این رویدادها نیستند که باعث رفتار می‌شوند بلکه طریق? فکر کردن انسانها به آن رویدادها است که باعث رفتار خوب یا بد می‌شود.انسان با جایگزین کردن افکار منطقی به جای افکار غیرمنطقی در خود می‌تواند احساسات سالم تولید کند که به دنبال آن رفتارهای معقول و اخلاقی از او سر بزند؛ بنابراین می‌توانیم یکی از کارهای اصلی این نظریه را تعدیل هیجانها توسط عقل بدانیم. الیس برای اینکه به این هدف برسد روش‌هایی اخلاقی را معرفی می‌کند که از جمله می‌توان، به خودپذیری و دیگرپذیری نامشروط اشاره کرد.
تبیین و نقد رابطه اخلاق و زیبایی‌شناسی از منظر شوپنهاور
نویسنده:
منا مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه اخلاق شوپنهاور، در فلسفه اخلاق از اهمیت زیادی برخوردار است. در مباحث فرا اخلاقی با آن که نمی توان کاملاً، تقسیم بندی های تحلیلی را برای فلسفه وی در نظر گرفت، اما نظریات اصلی در فرا اخلاق در باب واقعیت و معنا مبنای استناد و استفاده ما در مباحث فرا اخلاقیِ شوپنهاور می باشد.رساله حاضر به این مسئله می پردازد که شوپنهاور چه معیارهایی را برای گزاره های اخلاقی و صدق و کذب آن ها در نظر می گیرد.همچنین خواهیم دید که شوپنهاور در تبیین رهایی از اراده و روند ژرف اندیشی می تواند تعریفی جامع از اخلاق ارائه دهد. نگارنده کوشیده است در پاسخ به مسائل مورد بحث درباره اخلاق و طریق دیگرِ نفیِ اراده، یعنی زیبایی شناسی، علاوه بر بیان آرای شوپنهاور، دیدگاه های مختلف شارحان و منتقدان وی را نیز مبنا و اساس گزارش قرار دهد. بدین سان در ابتدا صرفاً به نوعی، روایت گری از مباحث شده است و در پایان هر فصل استنباط خویش را از مباحث، در قسمت نتیجه گیری رساله بیان کرده ام. در فصل اول بعد از بیان کلیات، به مبانیِ هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی پرداخته شده و این که این مباحث چه ارتباطی می توانند با فلسفه اخلاق شوپنهاور داشته باشند. فصل دوم به بحث درباره نظریات فرا اخلاقی شوپنهاور، اختصاص یافته است. ابتدا شرح داده ام که شوپنهاور چه جایگاهی را در اخلاق، به واقعیت نسبت می دهد واراده در ماهیت خویش چگونه می تواند اساسِ دیدگاه اخلاقی شوپنهاور را تشکیل دهد. سپس بدین موضوع پرداخته ام که وی نظریه خویش راجع به ارزش و باور را چگونه با بیان «آگاهی برتر» توجیه می کند.بدین سان به شرح نظریه معنا و نیز بعد روانشناسی فرا اخلاق با بیان انگیزه ها در فلسفه شوپنهاور پرداخته شده است و در پایان نیز علاوه بر نتیجه، تحلیلی نیز بر مباحث ارائه داده ام؛ در فصل سومِ رساله طی چندین گفتار به این مسائل پرداخته ام: آزادی و ضرورت ، تفکیک شخصیت، ملال و شکل های آن، عدالت، شفقت، اخلاق فضیلت... و در فصل چهارم ارتباط میان اخلاق و زیبایی شناسی که در طی رساله نیز بدان توجه شده است مورد بررسی قرار گرفته است. آن چه در این فصل، مد نظر است بیانِ شباهت های میان اخلاق و زیبایی شناسی به عنوان دو راه رهایی از اراده است، آن هم، در وجوهِ مختلفی هم چون شکل و روند ژرف اندیشی، ارزیابی، نظریه لذت، روشنگری و فرآیندهای مشابه در اخلاق و هنر مثل عشق و از خود بیگانگی. در آخر نیز باید گفت، آیا شرح این شباهت ها می تواند برای توجیه رابطه متقابل میان هنر و اخلاق کافی باشد یا خیر. با بیان این مسائل می توانیم دریابیم که شوپنهاور به راستی به ارتباط دوسویه ای میان اخلاق و زیبایی شناسی با توجه به رویکردش نسبت به دیدگاه های کانت و افلاطون، معتقد است.
تقریر و بررسی نظریه کمال‌گرایی در اخلاق به روایت هرکا
نویسنده:
معصومه موحدنیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کمال‌گرایی دیدگاهی است که در قلمرو های متفاوت اخلاق ،سیاست ،روان شناسی مورد توجه قرار گرفته است. کمال گراها در حوزه اخلاق می‌کوشند، با توجه به خصوصیات و ذات انسانی، ادعائی در اخلاق مطرح سازند ، تا بر اساس آن درستی و نا درستی، افعال ،اشخاص، شرایط و ... را ارزیابی نمایند . «کمال‌گراهای وسیع» به برخی صفات و « کمال‌گراهای محدود» به رشد تمام صفات محوری و ذاتی انسان توجه دارند.ابن رساله به بررسی دیدگاه "هرکا" به عنوان یک کمال‌گرائی محدود می‌پردازد. هرکا مدعی است که نظریه وی نظریه‌ای در باب زندگیِ خوب است. ادعای مذکور، دیدگاه او را با دو پرسش مواجه می‌کند؛ 1.آیا دیدگاه هرکا نظریه‌ای اخلاقی است؟ 2.آیا دیدگاه هرکا نظریه‌ای متمایز از سایر نظریه های اخلاقی است. پاسخ این دو پرسش در دو بخش این تحقیق ارائه شده است، برای پاسخ به پرسش نخست در بخش اول اقسام نظریه های اخلاقی، ساختار، نظریه های اخلاقی و چگونگی توجیه را فراهم آوردیم، تا جایگاه دیدگاه هرکا در میان نظریات اخلاقی مشخص شود. بخش دوم رساله به تقریر نظریه هرکا با روشی تحلیلی، اختصاص یافته است. هرکا با اصل قرار دادنِ کمال ذات انسان، دیدگاه خاص خود را در نظریه اخلاقی مطرح می‌کند، از نظر وی یک تعریف مناسب از ذات انسانی در رسیدن به دیدگاه اخلاقی منسجم و جذاب کمک می‌کند. ذات انسان مجموعه صفات ذاتی است که انسان به عنوان موجود زنده دارد، این صفات ذاتی بنابر تقریر ارسطو صفات بدنی، عقل نظری و عقل عملی اند. هرکا با این مبنا نظریه خود را در ساختاری حداکثری، نتیجه‌گرا و بی طرف ارائه می‌کند. از نظر وی یک زندگی خوب، زندگی‌ای است که آدمی همواره در اندیشه‌ کمال خود و دیگران باشد. توجه به دیگران زندگی اخلاقی را با خیر اندیشی همراه می‌کند . در زندگی خوب همه صفات به نحو متعادلانه‌‌‌‌ و در کل زندگی رشد یافته است. در واپسین بخش این تحقیق بار دیگر با توجه به مباحث بخش اول، نظریه هرکا از جهت ساختار و توجیه بررسی و نقد می‌شود.شاید مهم‌ترین نقدی که می‌توان بر نظریه هرکا وارد کرد، تبیین و مقصود وی از جذابیت شهود کمال ذات انسان است. وی تبیین نمی‌کند که چرا کمال برای همگان جذاب است و اساساً جذابیت و شهود به چه معناست و هم چنین شیوه و نوع استدلال بر دعاوی وی مبهم است، گرچه بر اساس برخی از تصریحاتوی، شیوه استدلال وی را به انسجام رالزی تحلیل بردیم؛ اما مشخص نیست که وی بر کدام تقریر و تفسیر از انسجام رالزی تأکید دارد و در آخر به نظر می‌رسد که در تبیین وی از ماهیت انسان نوعی کاستی از جهت عدم توجه به رابطه صفات با هم و عدم لحاظ قوه تخیل است که از سوی شارحین مسلمان ارسطو بر آن تأکید شده است. شاید بتوان با ترکیب و تطبیق دیدگاه وی با آراء با فیلسوفان مسلمان به دیدگاه منسجم‌تری دست یافت.
کاربرد عقل در اخلاق از منظر ملّاصدرا و قاضی عبدالجبار معتزلی
نویسنده:
رحیم دهقان سیمکانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل نقش قابل توجّهی در تنظیم و جهت دهی رفتارهای انسان به سمت ارزشها و فضائل اخلاقی دارد. ملّاصدرا و قاضی عبدالجبّار به این مسأله توجّه داشته و نظام اخلاقی خود را بر عقلانیت بنیان نهاده‌اند. آراء این دو ‌اندیشمند نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق در سه رویکرد عمده وجودشناختی، معرفت‌شناختی و انگیزشی قابل بررسی است. از حیث وجودشناختی بر اساس مبانی فلسفی صدرالمتالّهین نظیر اصالت وجود و تشکیکی بودن و...، عقل، نحوه وجود انسان را مرتبه به مرتبه رقم خواهد زد. از حیث معرفت‌شناختی عقل قادر خواهد بود تا هم گزاره‌های بنیادین نظام اخلاقی را کشف کند ، هم صغریات و جزئیات اخلاقی را بر آنها منطبق کند و هم وجوه حُسن و قبح افعال را تشخیص دهد. در رویکرد انگیزشی نیز عقل، با تشخیص فعل صحیح و روشن ساختن نتایج و عواقب آن، قادر خواهد بود تا نقش قابل توجّهی را در ایجاد شوق و انگیزه و بکارگرفتن قوای محرّکه در جهت تحقّق بخشیدن به فعل، ایفا کند. رویکرد اوّل در آراء قاضی عبدالجبار به جهت برخوردار نبودن از مبانی ‌اندیشه صدرایی کمرنگتر است امّا در دو رویکرد دیگر، هر دو‌اندیشمند به کاربردهای عقل توجّه داشته‌اند. تفاوتهایی در نگرش این دو‌اندیشمند دیده می‌شود؛ از جمله اینکه به لحاظ معرفت‌شناختی، عقل از نظر ملّاصدرا قوّه‌ای از نفس است ولی در اندیشه عبدالجبّار، علوم یا بدیهیاتی است که آدمی از پیش آنها را واجد است. از نظر صدرالمتالّهین ملاک بی‌اخلاقی‌ها، فقر وجودی است و مهمترین عامل بی‌اخلاقی‌ها جهالت و غفلت است امّا این ملاک در آراء عبدالجبّار دیده نمی‌شود.
نسبت میان معرفت شناسی و اخلاق در اندیشه های کانت و اسپینوزا
نویسنده:
علی‌اکبر منتجبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دراین پایان نامه نسبت میان معرفت و اخلاق در اندیشه های امانوئل کانت و اسپینوزا مورد بررسی و پژوهش قرار خواهند گرفت .
فضیلت عدالت از نظر ارسطو و غزالی
نویسنده:
فاضل بوستان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بی شک ارسطو یکی از مهمترین فیلسوفان کلاسیک است که آرا و نظریات وی تأثیر بسیار مهمی بر آرای فلاسفه بعد ازخود به خصوص فیلسوفان اسلامی داشته است .مسئله عدالت از مباحث اصلی اخلاق و فلسفه اخلاق است که از قدیم تا امروز مورد توجه فیلسوفان و عالمان بوده است. ما در این پایان نامه به بررسی تطبیقی دو نظریه مهم مربوط به عدالت ‌پرداخته‌ایم. اوّل نظریه ارسطو که ‏در مباحث خود بدنبال تبیین سعادت و ویژگی‌های انسان کامل است،تعادل، میانه روی، برابری و بیش خواهی، مفهوم های اصلی تئوری عدالت ارسطو هستند که به عنوان بخشی از یک فضیلت، یعنی فضیلت عدالت به کار می روند. برای پاسخ گویی به چیستی عدالت و بی عدالتی، باید به این توجه داشت که کنش ها در چه حوزه ای انجام می گیرند و نقطه میانه ?حد وسط? در کجاست، چرا که عدالت در میانه قرار دارد. ‏ارسطو در مباحث اخلاقی خوددرباره عدالت ، در مقایسه با دیدگاه‌ افلاطون به گونه‌ روشن‌تر، طبیعی گرایانه و کاربردی‌تر می‌نگرد . از نگاه ارسطو فضیلت‌ها می‌توانند ابزاری و پلی برای رسیدن به سعادت باشند . فضیلت‌ها میانه‌روی و اعتدال میان افراط و تفریط هستند. دومین نظریه مربوط به غزالی به عنوان یک اندیشمند اسلامی است. غزالی در تشریح مسئله حد وسط می گوید؛ فضیلت ها هر چند بسیارند ولی در چهار چیز جمع می شوند که مشتمل بر حکمت، شجاعت، عفت وعدالت است و این فضایل چهارگانه اصلی یا «امّهات فضایل » از اصلاح قوای چهارگانه حاصل می شوند اما اصلاح هر قوه بدین معنا است که از افراط و تفریط بر کنار، و در حد اعتدال باشد . اعتدال هر قوه یعنی آنکه آن قوه، در میانه دو طرف افراط و تفریط ودر حدّ وسط ، قرار گیرد . اگر قوای آدمی در حدّ وسط قرار داشته باشد، نفس آدمی صحت خود را باز خواهد یافت و گرنه از سعادت محروم خواهد گشت . اما تشخیص حدّ وسط بسیار دشوار بوده، بلکه حد وسط حقیقی از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است و کمتر کسی هست که از حد وسط که همان«صراط مستقیم » است مایل نشود. غزالی اعتقاد دارد، عدالت نه تنها بخشی از فضیلت که جمیع همه فضایل به شمار می آید و بهتر است آن را حد وسط افراط و تفریط قلمداد نکنیم. به تعبیر دیگر، عدالت، نظم در سه قوه فکر، شهوت و غضب است.
بررسی مبانی نظری اخلاق حرفه ای در اسلام
نویسنده:
منیژه عاملی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اخلاق از ریشه خلق به معنای باطن و صفاتی که به رفتار و حالت انسان تعلق می گیرد ، است و در تعریف خلق آورده اند : ملکه ای بود نفس را مقتضی سهولت صدور فعلی ازو بی احتیاج به فکر و رویتی . علم اخلاق به منزله یک دانش دارای ارزش فراوانی است ، در آثار عالمان غربی و اسلامی به آن توجه فراوان گردیده است . اخلاق حرفه ای به عنوان شاخه ای از دانش اخلاق به بررسی تکالیف اخلاقی در یک حرفه و مسائل اخلاقی آن می پردازد و در تعریف حرفهآن را فعالیت معینی می دانند که موجب هدایت فرد به موقعیت تعیین شده همراه با اخلاق خاص است . اخلاق حرفه ای در سنت با محوریت انسان و انگیزه خدمت به دیگران در طول تاریخ متحول گردیده است ، به گونه ای که امروزه انسان در خدمت حرفه و به ابزاری در جهت اهداف صرفا مادی او تبدیل شده است . در نظامهای غربی مانند سودانگاری ، عدالت توزیعی ، آزادی فردی و تکلیف گرایی اخلاق زمینه رسیدن انسان به سعادت را فراهم می نماید ، اما سعادت در هر یک ا زاین نظامها به معنای خاصی تفسیر گردیده که با نظام اخلاقی اسلامی تباین دارد. در نظام اخلاق اسلامی ملاک نهایی و نهایت سعادت بشری ، الله است و انسان به عنوان خلیفه و جانشین الهی بر روی زمین ، محور توجهات اخلاقی است ، بدین معنا که خشنودی انسان و خدمت به او موجب رضایت و تقرب به خداوند می گردد ، لذا در نظام اخلاق اسلامی با توجه به ملاک نهایی در صدد هستیم تا با ارائه دستورالعملها و آئین نامه های اخلاقی در سطح حرفه و زندگی اجتماعی و همچنین با در نظر گرفتن پیشرفتهای مادی در جهت بهبود زندگی انسانها ، زمینه سعادت و کمال حقیقی بشر را فراهم آورد.
بررسی نسبت میان هستی شناسی و اخلاق در فلسفه اگزیستانسیالیسم بر مبنای کتاب "درباره اگزیستانسیالیسم"
نویسنده:
محسن زارعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اگزیستانسیالیسم معرف مرحله‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ فلسفه‌ی غرب، و به طور کلی، تاریخ تفکر است. زیرا اظهار این که در قلب هر اگزیستانس غیرعقلانیت بنیادینی وجود دارد، انتقاد کوبنده‌ای را علیه یکی از اصلی‌ترین و دامنه‌دارترین فرض‌های سنت غربی وارد می‌سازد. انکار عقلانیت نهایی جهان از سوی اگزیستانسیالیسم، و ازاین‌رو انکار قابل فهم بودن واقعیت، اصولی را از بین می‌برد که این اصول به بنیان نهادن نهادهایی از قبیل علم، دین و اخلاق کمک کردند. به موجب این امر، اگزیستانسیالیسم راهگشای گرایش پست-مدرن کنونی در تفکر غربی، در کنار انکار معیارهای عینی برای تفکر و عمل، گشته است. و در این‌جا، ما با چالشی فلسفی روبه‌رو می‌شویم که با آن تفکر اگزیستانسیالیستی و نتایج آن با انسانیت معاصر مواجه می‌شوند. به عبارت دیگر، چگونه می‌توانیم به معنای واقعی جهان نامعقول ذاتاً مبهم را بفهمیم؟ و چگونه باید نقش خودمان را در چنین جهانی بفهمیم؟ با فروپاشی معیارهای عینی چطور باید رفتار کنیم؟ این پرسش‌ها، که مدت‌ها پیش به وسیله‌ی نیچه مطرح شد، به مسائلی تبدیل شده‌اند که آینده‌مان به حل آن‌ها وابسته است.
  • تعداد رکورد ها : 1402