جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1782
دیدگاه های شناختی و فلسفی کانت و نقش اساسی آن برای الحاد معاصر (یک مطالعه مهم با توجه به دیدگاه های حکمت متعالیه)
نویسنده:
پدیدآور: حازم عبدالجبار حسن ؛ استاد راهنما: احمد غفاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از نکات مهم فلسفی، که پیگیری آن برای دانش آموزان فلسفی، ضروری است، شناخت زمینه‌سازان اندیشه‌ها و مکاتب فلسفی اصلی جهان است. از این طریق، تدبیر دقیقی در بررسی و نقد این مکاتب می‌توان داشت. به همین جهت، این نوشتار متمرکز بر بررسی اندیشه‌های کانت شده است؛ مدعای اصلی این نوشتار آن است که اندیشه-های کانت، نقش پنهان در تأسیس و ترویج نظامات فلسفی مادی و شک گرایانه نوین دارد. کانت فلسفه‌ی خویش را متمرکز بر شناخت نمود، و عقل نظری را مورد نقد قرار داد و بر این اساس، ناکام گذاردن مبادی عقلی متافیزیکی از اثبات مسائل فلسفه اولی به حد اعلای خود رسید. در این نوشتار به این مطلوب دست یافتیم که کانت معتقد است عقل نظری صرفا به حکم به ظواهر اشیاء می‌کند و به خود آنها دسترسی ندارد، و مقولات عبارت دیگری از بنیان‌های ذهن هستند که ارتباطی با حقائق اشیاء ندارند و مقدم بر هر گونه شناخت تجربی، در ذهن حضور دارند. همچنانکه کانت قانون علیت را در ذیل قالب‌های ذهنی قرار داد، و بدین ترتیب، این قانون ارتباطی با وعاء خارجی ندارد، و نیز، مختص محسوسات است. همچنین، کانت نظام عقل را بر اساس دو صورت زمان و مکان قرار داد که سلبا و ایجابا حاکم بر عقل محض هستند، و بدین ترتیب، دانش فلسفه بطور کامل از ماورائ طبیعت تخلیه می‌شود، و دیگر نمی‌توان با ادله‌ی فلسفی به اثبات واجب بالذات پرداخت، و این نیست مگر به دلیل بنیان‌های معرفتی که کانت از خلال نقد عقل نظری بدانها راه یافت. کانت ادله وجود واجب بالذات در سه قسم منحصر نموده است، که این حصر، خالی از اشکال نیست؛ لکن برهان وجودی، سبک‌های مختلفی دارد، و اشکالات کانت صرفاً بر سبک دکارتی آن وارد می‌شود؛ فلذا نمی‌توان به نقد وی به دلیل آنتولوژیک اعتباری قائل شد، مگر اینکه جمیع سبکها را مرور نماییم. اما اینکه کانت دلیل امکان و وجوب را به برهان وجودی برمی‌گرداند که به صفات واجب می‌پردازد، سخنی نادرست است؛ چرا که این برهان درصدد شناخت اوصاف واجب بالذات نیست، مگربدین بیان که هر بالعرضی باید به بالذات بازگردد. بر این بنیانها، کانت تفکیک دین و عقل نظری نموده است، و جمع میان آنها را مضرّ به دین وایمان دانسته است؛ این نیز، رویکرد نادرستی است، چرا که استدلال عقلی، زمینه ساز تحقق ایمان راسخ است. در نتیجه، می‌توان چنین گفت که کانت منهج حسی و تجربی را به سبک شریفی تأسیس نموده است، و عقل نظری را از ریاست در شناخت واقع، نازل نموده است؛ بر این اساس، هیچ قضیه‌ی متافیزیکی را نمی‌توان اثبات یا نقد نمود؛ همچنین، علم به معنای هر آن گزاره‌ای می‌شود که متمرکز بر حس و تجربه است؛ این رویکرد سهم وافری در تشکیل منظومه اندیشه مادی و احیاء اندیشه شک گرایی نوین دارد، که امروزه جهان را به خود آلوده نموده است.
آموزه واحدیّت و أحدیّت الهی در مکاتب فکری امامیّه (نص‌گرایی، عقل‌گرایی کلامی و فلسفی، حکمت متعالیّه)
نویسنده:
پدیدآور: سیده فاطمه حسنی ؛ استاد راهنما: امداد توران ؛ استاد مشاور: سید علی حسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
توحید و اعتقاد به یگانگی باری‌تعالی محوری‌ترین آموزه در تعالیم همه انبیاء و رسولان الهی است. در دین مبین اسلام نیز تأکید ویژه‌ای بر آن شده است. در اندیشه اسلامی آموزه توحید در مراتب توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و عبادی قابل بحث و بررسی است. توحید ذاتی پروردگار در دو ساحت واحدیّت و أحدیّت تبیین می‌شود. با توجّه به اهمیّت این مسئله، این پژوهش آموزه واحدیّت و أحدیّت الهی را در مکاتب فکری امامیّه بررسی می‌کند. مکاتب مورد بررسی؛ مکتب نص‌گرایی، عقل‌گرایی کلامی، خردگرایی فلسفی و حکمت متعالیه می‌باشند. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی آراء و اندیشه شماری از شخصیت‌های برجسته این مکاتب را به عنوان نمایندگان این مکاتب فکری، مورد بررسی قرار داده است. برآیند پژوهش حاکی از آن است که مفهوم و اصطلاح واحدیّت از ابتدا در اندیشه امامیّه و مکاتب فکری آن مطرح بوده و به معنای نفی هرگونه شریک، شبیه، نظیر و ثانی از ذات حق تعالی می‌باشد. مفهوم و اصطلاح أحدیّت نیز تحت عنوان نفی ترکیب و کثرت در ذات الهی در هر چهار مکتب مورد پژوهش، مطرح شده است. سیر تبیین این آموزه در بستر تاریخ اندیشه امامیّه نشان می‌دهد، رویکردهای متفاوت فکری به معنای استفاده از ابزارهای مختلف در تبیین معارف الهیّاتی، در عمق شناخت نسبت به آن معارف بسیار تأثیرگذار است. وحدانیّت الهی در تبیین متّکی بر نقل و عقل استدلالی به نفی هرگونه شریک و ثانی و ترکیب در ذات معنا شد؛ و در تبیین متکی بر عقل فلسفی، کشف و شهود و نقل وحیانی به نفی هرگونه وجودی غیر از وجود حق‌تعالی معنا می‌شود.
اوصاف بدن مثالی در حکمت متعالیه و آموزه های دینی
نویسنده:
احمد شه گلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بر اساس دیدگاه حکمت متعالیه، انسان دارای بدن مثالی است. این بدن از یک طرف برخی از خصوصیات بدن مادی مانند شکل و اندازه را دارد و از طرف دیگر فاقد خصوصیاتی مانند قوه و استعداد است؛ ازاین‌جهت بدن برزخی نامیده می‌شود. در آموزه‌های دینی به وجود «بدن برزخی» اشاره شده است. در دیدگاه رایج، بدن مثالی در فلسفه همان بدن برزخی در دین است. این تطبیق اگرچه فی‌الجمله صحیح است و این دو دارای خصوصیات مشترکی هستند، اما تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر دارند. یکی از این تفاوت‌ها، تفاوت در قوه و استعداد است. بر اساس مبانی فلسفی رایج، بدن مثالی مانند موجودات مجرد فاقد قوه، استعداد و لوازم مربوط به آنهاست. اما در آموزه‌های دینی، شواهدی بر وجود برخی خصوصیات در عالم برزخ (به‌عنوان موطن بدن برزخی) یافت می شود که این خصوصیات مستلزم وجود قوه، استعداد و لوازم آنها در بدن برزخی است. در این مقاله ضمن بررسی این موضوع، شواهد دینی و امکان وجود قوه و استعداد در عالم برزخ و بدن برزخی بیان می‌شود.
صفحات :
از صفحه 163 تا 184
علم الهی به اشیاء از دیدگاه حکمت اشراقی و مقایسه آن با حکمت متعالیه به روایت علامه طباطبائی
نویسنده:
سیده انسیه موسوی امیری ، سید احمد فاضلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان اوصاف الهی، علم خداوند جزء مسائل مشکلی است که فیلسوفان به آن پرداخته‌اند. شیخ اشراق بنا بر سیستم خاص فلسفی خود، در این باب آرائی دارد. وی بر اساس نظام اشراقی نوری خود به تحلیل علم واجب تعالی پرداخته و حضوری بودن آن را توضیح می‌دهد. تحلیل وی از علم خداوند، در دو موضع قابل بررسی‌ست؛ یکی علم خداوند به ذات خود، و دیگری علم او به اشیاء. از نظر شیخ اشراق، خداوند در مقام فعل به نحو اضافه اشراقی، به اشیاء علم حضوری دارد. این ایده از نوآوری‌های فلسفه اوست. او این علم را تفصیلی می‌داند. ولی علم ذاتی (در مرتبه ذات) خدا به اشیاء به نحو تفصیلی را ادعا نکرده و حتی ـ به گمان ملاصدرا ـ آن را نفی کرده است. ملاصدرا و تابعان او، از جمله علامه طباطبایی در حکمت متعالیه در سه ساحت به علم الهی پرداخته‌اند؛ علم خداوند به ذات خود، علم خداوند به مخلوقات خود در مقام ذات و علم خداوند به مخلوقاتش در مقام فعل. از نظر علامه طباطبایی، علم خدا در هر سه ساحت حضوری است و اشتراک شیخ اشراق و صاحبان حکمت متعالیه در ساحت اول و سوم است و افتراق آنها در عدم توجه شیخ اشراق به علم ذاتی خدا به مخلوقات در مقام ذات می‌باشد. در حکمت متعالیه، علم ذات به اشیاء در مرتبه ذات خدا علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است و قدر مسلم، شیخ اشراق به چنین علمی نپرداخته است. در این مقاله علم الهی از دیدگاه شیخ اشراق مورد بررسی قرار می‌گیرد و با آرای حکمت متعالیه، طبق تقریر علامه طباطبایی به روش عقلی مقایسه می‌گردد.
صفحات :
از صفحه 141 تا 161
نحوه تحقق مفاهیم فلسفی در حکمت متعالیه
نویسنده:
محمد فارسيات
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مسئله نحوه تحقق معانی فلسفی در حکمت متعالیه از فروع مسئله اصالت وجود و اعتباریت معناست. صدرالمتألهين با طرح مسئله اصالت وجود و اعتباریت معنا ثابت کرد که هویت‌های خارجی از سنخ حقیقت وجودند و محال است که معنا در خارج یافت شود. ازاین‌رو وی بر این باور است که موجودیت معانی از جمله معانی فلسفی در خارج، عبارت است از صدق آنها بر هویات خارجی. با توجه به اینکه صدرالمتألهين هویت‌های خارجی را از سنخ معنا نمی‌داند، بر این باور است که تباین مفاهیم و معانی لزوماً منجر به تعدد در مصداق نمی‌شود و ممکن است که مفاهیم و معانی متعدد بر هویت واحدی صدق کنند. لازم است یادآوری کنیم هرچند صدرالمتألهين صدق مفاهیم و معانی متعدد را بر هویتی واحد ممکن می‌داند، لکن وی با طرح نظریه انفکاک‌پذیری عرض از معروض توانست منحاز بودن و زیادت خارجی اعراض متحد با معروض را نیز ثابت کند.
صفحات :
از صفحه 7 تا 25
ساحت اجتماعی انسان از دیدگاه نهج البلاغه با رویکرد حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: حسین قلی پور ؛ پدیدآور: سیدمحمدعلی میردامادی ؛ استاد راهنما: اصغر امانی ؛ استاد راهنما: مهدی امامی جمعه ؛ استاد راهنما: مجید صادقی ؛ استاد مشاور: مسعود ابی ترابی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
شناخت ساحت های وجودی انسان از مهم ترین مسائلی است که در فلسفه ، عرفان، معارف وحیانی ، علم اخلاق ، روان شناسی و... مورد توجه قرار گرفته است. از جمله ساحات وجودی انسان ، ساحت اجتماعی انسان است که به ارتباطات گسترده و همه جانبه ی بین انسان ها می پردازد. این ساحت مشتمل بر عناصر و زمینه های مختلفی ازجمله آداب و رسوم، فرهنگ، ساختار سیاسی ، حقوقی و اقتصادی، وظایف مردم در برابر حاکمان و نحوه رفتار حاکم با موافقان و مخالفان در جامعه، وجود نهادها و تشکل های اجتماعی، رفتار ها و روابط اجتماعی، برنامه ریزی و مدیریت اجتماعی است. یکی از خلاهای موجود در فلسفه اسلامی و در حوزه انسان شناسی عدم توجه کافی به ساحت اجتماعی انسان است؛ عرصه اجتماعی زندگی انسان می تواند بستر رشد و بالندگی و شکل گیری تمدن شکوهمند جامعه ی انسانی و یا عامل تنزل و تزلزل فرهنگ و تمدن و عامل افول و دگرگونی شخصیت جامعه انسانی در بعد منفی باشد. گستردگی نظام حکمت صدرایی بخصوص در حیطه الهیات و انسان شناسی و الهام او از وحی و نهج البلاغه قابلیت مواجهه با بسیاری از پرسش ها ومشکلات فکری را ممکن ساخته است. اما وارثان فکری این‌ حکمت بیشترین تلاش خود را متوجه تبیین و شرح و بسط انـدیشه‌های فـلسفی صدرا ساخته و فرصت و مجالی برای پی‌گیری آثار‌ و پیامدهای‌ ایـن‌ انـدیشه‌ها در حیات اجتماعی نیافته و یا ضرورتی برای این امر احساس‌ نکردند‌. لذا مطالعات مرتبط با اندیشه ایشان، بـیشتر بـه انـدیشه فلسفی‌اش محدود گردیده و به جنبه‌های‌ ناظر‌ به‌ مباحث اجتماعی در انـدیشه وی کمتر پرداخته شده است؛ درحالی‌که به نظر‌ می‌رسد‌ ملاصدرا‌ پیامدها و آثار اندیشه فلسفی خود را در جامعه و اجتماع دنبال کـرده و مـسیر آن را‌ نـیز‌ نشان‌ داده است و در زمینه مباحث و پدیده‌های اجتماعی در حد ضرورت و به اقتضای دیـدگاه فـلسفی‌اش‌ ورود‌ کرده است و مباحثی چون جامعه، خانواده، حکومت، عدالت، اقتصاد، نیازهای اجتماعی، مسائل و انحرافات‌ اجتماعی‌ به‌ دلیـل اهـمیت‌شان، بـرایش موضوعیت داشته و بر مبنای اندیشه فلسفی‌اش به تبیین آنها همت گمارده‌ اسـت‌. با مـلاحظه آثـار و اندیشه‌های ملاصدرا، از جمله مباحث وی در «رسـاله سـه اصل»، «کـسر اصـنام الجـاهلیه» و «المظاهر الالهیه»، می‌توان اذعـان داشت که ایشان به پدیده‌های اجتماعی و انسانی زمان خویش وقوف‌ داشته‌ و لذا پدیده‌های انسانی را به خـوبی تـوصیف می‌کند و از واقعیت رفتار، اعمال و کنش‌های انـسانی خـبر مـی‌دهد و بـرای سـعادت و رستگاری انسان نـیز راهـکارهای عملی ارائه می‌کند. لذا با توجه به اینکه جنبه اجتماعی انسان و تکامل انسان در نهج البلاغه و نیز در حکمت متعالیه مورد توجه ویژه قرار گرفته و از طرف دیگر به این بحث توجه چندانی نشده لازم است که به نگاه و رویکرد این دو میراث حکمی پرداخته شود تا زوایای پنهان هر یک در این بررسی تطبیقی بدست آید و راهگشایی برای مشکلات و مسائل زمانه ما باشد. در این پژوهش ابتدا به بررسی مبانی انسان شناسی حکمی در نهج البلاغه و حکمت متعالیه می پردازیم تا بر مبنای آن به تبیین صحیحی از ساحت اجتماعی انسان دست یابیم. هویت متصل به مبدأ و معاد الهی در انسان،حرکت جوهری و تکاملی در هستی و در انسان و جامعه انسانی، آزادی و اختیار در انسان، هدفداری انسان، تجرد نفس انسانی، نقش روح و بدن در تکوین انسان، لوازم دو ساحتی بودن نفس در امیال او و رهیافت حکمت عملی بر اساس آن، مراتب سلوک انسانی و ایصال انسان و جامعه انسانی به حقیقت خود در پرتو قرب الهی، نقش عقل و فطرت در هدایت انسان در نظر و عمل و... از جمله شاخص ها و مبانی انسان شناسی علوی وحِکمی است. پس از مباحث مبنایی در رابطه با انسان شناسی و ساحت اجتماعی انسان، محور اصلی این پژوهش بررسی عوامل و موانع ترقی و تکامل جامعه انسانی از دیدگاه نهج البلاغه و با رویکرد حکمت متعالیه است. برخی موانع پیشبرد راه انسانی یا عوامل سقوط جامعه انسانی در نهج البلاغه و نیز حکمت متعالیه عبارتست از: غرق شدن مردم و جامعه در آرزوهای طولانی، ثروت اندوزی عده ای از افراد جامعه و ارزش شدن ثروت در فرهنگ جامعه، نهادینه شدن فرهنگ دنیاطلبی در جامعه، نهادینه شدن فرهنگ لذت طلبی و عیاشی، پیروی شیطان و هوای نفس، جهل و بی بصیرتی، تعصب و جمود، ظاهرگرایی و فهم ناقص از دین، عدالت گریزی و ... . در مقابل، علم ، تعقل، بصیرت، ایمان، تقوا، یاد خدا بعنوان عوامل ترقی دهنده جامعه انسانی یاد شده است. ( نهج البلاغه، خطبه16، نامه 53 ، خطبه 222، خطبه 109، خطبه 198، حکمت 149، حکمت456، صدرا، 1363: 160-164، 1381: 54 ، 1360: 136-137) ارائه دیدگاههای نهج البلاغه و هم چنین ملاصدرا در این زمینه با رویکرد حکمت متعالیه از محوری ترین اهداف این پژوهش است. در همین راستا و از آنجا که یکی از بنیان های مهم و اساسی تشکیل جامعه متعالی عدالت اجتماعی است در ادامه به تبیین دیدگاه های نهج البلاغه و حکمت متعالیه در رابطه با عدالت اجتماعی و ضرورت آن در ترقی و تکامل جامعه متعالی پرداخته می شود. در نهج البلاغه از عدالت در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حقوقی بحث شده است. زمینه های ایجاد عدالت اجتماعی در نهج البلاغه در سه بخشِ زمینه های مشترک مردم و رهبر جامعه، و زمینه های مختص به مردم و زمینه های مختص به حاکم تبیین گردیده است که از جمله می توان به زمینه هایی چون: وحدت و آرامش جامعه(نامه 58)، همکاری مردم با حکومت در احقاق حق(خطبه 136 و 205)، قاطعیت حاکم در اجرای عدالت(خطبه 15)، نظارت و کنترل مدیران و کارگزاران (نامه 40و 45)، ایجاد فرصت های برابر بین مردم (نامه 27، 46، 59)، ارتباط نزدیک بین حاکم و مردم (نامه 38) اشاره کرد. در مقابل، انحصارطلبی و امتیازجویی (نامه 53)، غفلت از رسیدگی به امور مهم (نامه53)، پیش داوری بر اساس ظن (حکمت 240) و... از جمله موانع تحقق عدالت از سوی حاکم، و اختلاف و پراکندگی (خطبه 29و 97)، گریز از حق و عدالت (خطبه131)، ضعف نفس (خطبه 29) و... از جمله م
عقل و قلمرو آن از دیدگاه مکتب مشاء و حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: مریم اسدی ؛ استاد راهنما: شهاب‌الدین وحیدی مهرجردی ؛ استاد مشاور: محسن مروی‌نام بغدادآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
عقل یا خرد قوه ی ادراکی است که با آن می توان کلیات را درک و واقعیت ها را سازماندهی کرد و یا صدق و کذب قضایا را بررسی نمود . عقل یکی از خصوصیات قطعی طبیعت انسان به شمار می آید و ارتباط نزدیکی با فعالیت های مخصوص به انسان ها دارد . عقل در فلسفه اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است ، زیرا با نگاهی به تاریخ اسلام متوجه خواهیم شد که یکی از مهمترین دغدغه های متفکران اسلامی از گذشته تا کنون پرداختن به این نیروی درونی بشر بوده است، که فیلسوفان مسلمان در این زمینه نظریاتی را بیان کرده اند. برخی از آنها عقل را سلاح قدرتمندی برای باز کردن گره های بسیاری از مجهولات معارف بشری و الهی می دانند . برخی دیگر نیز، آن را اساس جست وجوها و پژوهش های فلسفی دانسته اند . در این پژوهش توانمندی و محدودیت های عقل از دیدگاه دو مکتب فلسفی مشاء و حکمت متعالیه مورد بررسی قرار خواهد گرفت که آیا عقل پاسخگوی تمام مسائل و معارف بشری است یا خیر؟ هر یک از فیلسوفان این دو مکتب چه توانمندی هایی برای عقل ذکر می کنند و قائل به چه محدودیت هایی برای عقل هستند ؟ ابن سینا چهره برجسته ی مکتب مشایی است که عقل جایگاه ویژه ای در مکتب او دارد و از تفکر برهانی و استدلال عقلانی بهره می جوید که از آن به حکمت بحثی نیز تعبیر می کنند . ابن سینا استدلال عقلی را شایسته ی درک حقایق جهان دانسته و معتقد است در تلاش به نیل به حقیقت هستی، عقل کفایت می کند البته در بعضی موارد ازجمله معاد جسمانی منابع دیگر از جمله وحی و قول صادق مصدق را لازم می داند . به طور مثال در الهیات شفا و نجات اثبات معاد جسمانی و شرح تفاصیل آن را به شرع ارجاع داده است . در سه سده ی اخیر در بین فلاسفه ی اسلامی فیلسوفی صاحب مکتب و دارای نظام فلسفی خاص نظیر ملاصدرا ظهور نکرده است ، از این رو می توان نگرش ایشان را در باب عقل یکی از مهمترین دیدگاههای این موضوع به حساب آورد . ملاصدرا رویکرد خاصی به حدود شناختی عقل و کارکرد آن دارد و برای عقل انسان محدودیت قائل است . او در فلسفه ی خود هم از آیات و هم از احادیث و روایات معصومین (ع) استفاده نموده و کلام معصوم (ع) را همچون چراغی فروزان روشنی بخش راه سعادت و تکامل انسان می داند . به طور مثال ملاصدرا شناخت اسماء و صفات خدا را به وسیله ی عقل نظری و فلسفی غیر ممکن می داند و در این مورد در کتاب مفاتیح الغیب چنین می گوید : بدان به درستی که شناخت اسماء و صفات خدا در نهایت عظمت و شکوه است و به دست آوردن آن صفات با عقل فلسفی و مباحث فکری ممکن نیست و همچنین عقل ، این مطالب عالیه را حتی به واسطه ی مطالعه و دقت در اقوال متعدد و متکثر هم نمی تواند کشف کرده و بفهمد چرا که هیچ یک از این معارف باعث بصیرت برای عقل نمی شود و اثری ندارد مگر افزودن حجابی بر حجاب دیگر . از امام صادق (ع ) سوال شد : آیا عقل انسانی به تنهایی برای مردمان کافی است ؟ امام فرمودند : خود عقلی که در انسان وجود دارد در می یابد که نمی تواند همه چیز را درک کند و بفهمد و محتاج است که چیزهایی را فرا گیرد و بیاموزد . ملاصدرا معتقد است که فلاسفه و به طور کلی عقل به تمام اسرار و رموز جهان هستی دسترسی ندارند و لزوما به پیامبرانی از طرف خداوند محتاج اند تا آن رموز و اسرار را برای بندگان خدا بیان کند و به اختلاف فلاسفه در مورد رموز جهان پایان دهد . در این پژوهش سعی بر آن است تا دیدگاه بنیانگذاران و برخی پیروان دو مکتب فلسفی مشاء مانند فارابی ابن سینا و ابن رشد، و حکمت متعالیه در مورد قلمرو عقل و محدودیت ها و توانمندی هایی که برای آن قائل شده اند مورد بررسی و مقایسه قرارگیرد.
صیرورت انسان بعد از عالم دنیا از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: قدسیه‌سادات هاشمی دولابی ؛ استاد راهنما: علی حقی ؛ استاد مشاور: عباس جوارشکیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
غایت، سرانجام و مقصد، از دغدغه های همیشگی انسان بوده و هیچگاه بشر نتوانسته است خودش را از این دغدغه رهایی بخشد، در پاسخ به این دغدغه، اندیشمندان نظرات گوناگونی را تبیین نموده اند؛ این رساله در رابطه با صیرورت و چگونگی سیر انسان در عوالم پس از مرگ؛ برزخ و آخرت؛ از نگاه صدرالدین شیرازی؛ به عنوان یک فیلسوف مسلمان؛ در هماهنگی با آیات و روایات پرداخته و در این رابطه برخی از مبانی فکری مهم صدرا؛ حرکت جوهری، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقابودن نفس و ... مورد بحث قرار گرفته است. ذات طبیعت به حرکت جوهری در سیلان و تجدد است همه اشیاء در جهان مادی و محسوس و نیز عالم مجردات آرام ندارند و گام‌به‌گام در حرکت یک‌طرفه و پیش‌رونده‌ای می‌باشند و نفس انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ عوالم و نشئات تکامل و تحول انسان کاملاً به‌هم‌پیوسته و متحدند؛ درواقع نوعی وحدت شخصی و تشکیکی حاکم بوده و همه آن مراحل با هم یک سلسله به‌هم‌پیوسته را تشکیل می‌دهد.نفس انسان پس ازطی مرحله تجرد برزخی و نیل به مرتبه تجرد عقلی به تکامل خود تا بی نهایت که قرب یا فنای الی الله است ادامه داده و درآخرت نیز این صیرورت با سرعت و کیفیت بهتری ادامه دارد. چنانکه بر اساس تعالیم قرآنی و روایی در تمام مراحل هستی، سیر الی الله و الیه راجعون وجود دارد. این امر زمانی با چالش روبرو می‌شود که می دانیم در جهان پس از مرگ به دلیل آنکه وجود ماده قابل فرض نیست لذا حرکت جوهری نیز قابل فرض نیست وصدرالمتألهین نیز معتقد است که آخرت دار بقا و عالمی تام و تمام و معرا از ماده و لوازم آن است لذا حرکت و تکامل در آن راه ندارد زیرا حرکت نیاز به ماده دارد و در عوالم مجردات ماده وجود ندارد. این پژوهش با روش اَسنادی و مطالعات کتابخانه ای و تحلیل و استدلال کوشیده با استخراج مطالب مربوطه از متون معتبر، تجزیه‌ و تحلیل و استدلال‌های لازم و نتایج عقلی و نقلی صیرورت انسان پس از مرگ و نسبت او با عوالم اخروی را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که ازنظر ملاصدرا قطعا در جهان پس از مرگ حرکت و صیرورت به معنای مادی و دنیایی آن محال است ولی حرکت اخروی خروج از قوه به فعل نیست بلکه در عالم برزخ و نیز عالم آخرت، حرکت و صیرورت خاص و ویژه همان عالم حاکم است که می توان از آن به ظهور باطنی تکامل دنیوی یا بروز و ظهور ملکات وشئونات صورت های پنهان وکامن در باطن نفس و یا ازدیاد حب یا القای غرائب و حجب و ... یا تجلی نام برد، تجلی آن چیزی که در باطن هست و فقط تعینی در مقام ظهور پیدا می‌کند مانند اینکه چیزی از اجمال به تفصیل برود.
نقش تجرد خیال در حل برخی معضلات مهم فلسفی از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: مریم محمدی ؛ استاد راهنما: عین الله خادمی ؛ استاد مشاور: عبدالله صلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مهم ترین مسائل حوزه فلسفه و عرفان اسلامی مسأله خیال است. زیرا عالم خیال در عرفان شاهراه کشف و شهود و در فلسفه حدفاصل میان عالم مجردات و عالم ناسوت است. ملاصدرا با شاه کلید تجرد خیال که الهام گرفته از عرفان نظری اوست برخی از معضلات فلسفی را برطرف می‌کند. اثر حاضر به نقش تجرد خیال در گشودن معضلات مهم فلسفی پرداخته است. ملاصدرا با استفاده از نظریه خیال سعی کرد تا برخی شبهات وارد بر فلسفه اسلامی را مرتفع نماید. طبق نظریه وی قوه خیال در قوس صعود مانند عالم خیال در قوس نزول، دربرگیرنده اضداد است و همان گونه که سیر وجودی از حضرت احدیت به عالم کثرات بدون وساطت عالم خیال و صور مثالی ممکن نیست صعود معرفت شناسانه انسان از عالم تکثرات مادی به عالم معنا و معرفت متعالی نیز نیازمند طریقت خیال است و بدین ترتیب مشکلاتی از قبیل صدور کثیر از واحد در قوس نزول، آگاهی کثیر به واحد در قوس صعود، وجود ذهنی، معاد جسمانی و حرکت جوهری به وسیله خیال مجرد برطرف می شود.
نقش تجرد خیال حکمت متعالیه در حل معضلات مهم فلسفی
نویسنده:
پدیدآور: مریم محمدی ؛ استاد راهنما: عین الله خادمی ؛ استاد مشاور: عبدالله صلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
از دیدگاه حکیمان مسلمان خیال، قوه ای است که دست آوردهای حس مشترک را نگه داری می کند،یعنی صورت های محسوسات، پس از ناپدید شدن آن ها از حس در قوه ای به نام خیال باقی می ماند. تجرد در اصطلاح فلسفه مفهومی است که مقابل مادی است و آنچه که دارای ویژگی تجرد یعنی (فاقد جسم یا فاقد ماده ) است مجرد نامیده می شود. مجردات دارای مراتبی هستند که عبارت است ازالف :تجرد خیالی(فاقد ماده می باشد اما احکام ماده را دارد) ب:تجرد عقلی(که فاقد ماده واحکام ماده است)ج:تجرد فوق عقلی(یعنی تجرد نفس از ماهیت،علاوه بر تجرد آن از ماده/در واقع نفس در این مرتبه در هیچ حدی ثابت نبوده وگوهر ی بسیط و فوق مقوله است و در این حالت است که گفته می شود انسان حد یعرف ندارد اما فرشته حد یعرف دارد) مسأله تجرد خیال ارتباط مستقیمی با اکثر مبانی فلسفی از جمله اَصالت وجود دارد ،از نظر ملاصدرا آنچه در خارج است وحقیقت اشیا را تشکیل می دهد وجودات آن هاست و ماهیات فقط ظهور آن وجودات در ذهن ما می باشد ،این مبنا در شناخت نفس از دید حکمت متعالیه بسیار مهم است زیرا نفس وعلوم آن نحوه ای از وجودند. نظریه تجرد خیال که می توان آن را جزء نوآوری های ملاصدرا در حوزه ی فلسفه ی اسلامی دانست دارای لوازم: هستی شناختی،معرفت شناختی،معاد شناختی وکلامی بسیار مهمی است،در بعد هستی شناختی،از تجرد خیال می توان به وجود مرتبه ای از عالم در قوس نزول وصعود پی برد که مرتبه ای میانجی است وشکاف موجود بین عالم عقول وعالم ماده را پر کرده است این نظریه در بعد معرفت شناختی موجب حل مشکل رابطه ی نفس و بدن و رابطه ی داده های حسی وجزئی با عقل می گردد. و در بعد انسان شناختی، موجب اثبات مرتبه ی مثالی نفس می شود که منجر به بروز انقلابی در مباحث معرفت نفس می گردد ومی تواند در تبیین برخی از آموزه های دینی وحل بسیاری از مشکلات فلسفی موثر واقع شود. اثبات تجرد خیال توسط ملاصدرا برخلاف حکمای پیشین از جمله ابن سینا،که خیال وصور خیالی را مادی می داند،موجب خلاق شدن این قوه وایجاد صور خیالی می شود،در واقع مهم ترین ثمره ی اثبات تجرد خیال بقای نفوسی است که به حد تجرد عقلی نرسیده اند. و هم چنین به واسطه این نظریه مسائل فلسفی مهمی چون وجود ذهنی و استکمال نفس تبیین رضایت بخشی پیدا می کنند،در واقع ملاصدرا برخلاف شیخ اشراق معتقد است صور ادراکی قوه ی خیال،معلول نفس و در مثال متصل فرد قرار دارند وهرچه انسان در این عالم یا بعد از مرگ مشاهده می کند در درون ذات خود مشاهده می کند مسأله اصلی دراین پژوهش بررسی کارکردهای خیال در مباحثی چون:وجود ذهنی،معاد جسمانی،استکمال نفس وحرکت جوهری است وتلاش برآن است که به سوالاتی ازجمله: 1:نقش نظریه تجرد خیال محی الدین ابن عربی بعنوان پدر عرفان نظری در حکمت متعالیه چیست؟ 2:وجوه تشابه وتفاوت آرا ء ملاصدرا در بحث تجرد خیال در استناد به آراء ابن عربی چیست؟ 3:آثار ونتایج تجرد خیال در مرتبه مثالی نفس چیست؟ 4:نقش تجرد خیال در ابهامات،مکاشفات وتجربه های دینی چیست؟ 5:نقش تجرد خیال در مباحثی نظیر معاد(عالم قبر و برزخ،حشر نفوس ناقص، معاد جسمانی)چیست؟
  • تعداد رکورد ها : 1782