جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4384
بازخوانی تحلیلی نظریه استخدام و لوازم اخلاقی آن در نظام فکری علامه طباطبایی بر اساس نقد نظریه خودگروی
نویسنده:
پدیدآور: مرتضی مطهری فریمانی استاد راهنما: حسین هوشنگی استاد مشاور: مهدی سپهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریات استخدام و خودگروی روان‌شناختی با وجود تفاوت خاستگاه، از نظر انسان‌شناختی قرابت زیادی دارند و طبیعتاً مشکلات مشابهی می‌آفرینند. اولین مشکل این است که هر دو دیدگاه، با فروکاستن تمام تمایلات انسان به تمایل به جلب منفعت شخصی تالی فاسد جبر را به دنبال دارند. دومین مشکل این نظریات این است که با نفی مطلوبیت ذاتی تمام امور غیر از منفعت شخصی، بسیاری از ارزش‌ها را بی‌اعتبار می‌کنند که این بی‌اعتبار شدن، از سه جهت قابل بررسی است که عبارت‌اند از تعارض با فهم عرفی، مشکلات روانی ـ وجودی و مشکلات عملی. این پژوهش بر آن است تا نشان دهد که با رجوع به نظام فکری علامه طباطبایی این مشکلات قابل رفع است. در گام اول، با پذیرش این باور که انسان موجودی مرکب از قوای مختلف است امیال انسان به بیش از یک میل واحد فروکاسته می‌شوند و بدین ترتیب مشکل جبر برطرف می‌شود. از سوی دیگر، علامه معتقد است که غایت نهایی انسان یا حداقل یکی از غایات او تقرب به خداوند است و از آنجا که خداوند کمال مطلق و جامع تمام ارزش‌هاست، مطلوبیت ذاتی بسیاری از ارزش‌های تأمین می‌شود. با این حال، این راه‌حل در قبال برخی ارزش‌های دینی و اخلاقی که ذاتا معطوف به دیگران هستند موفق نیست. برای حل این مشکل نیازمند آن هستیم که به نوعی وحدت میان خودگروی و دیگرگروی قائل شویم که این خود از دو جهت در تفکر علامه قابل پی‌گیری است. نخست از طریق این آموزه که من حقیقی هر انسانی خداوند است و دوم از طریق قاعده اتحاد عاقل و معقول که علامه به عنوان یک فیلسوف صدرایی به آن عقیده دارد. بدین ترتیب تقریری جامع از خودگروی روان‌شناختی مد نظر علامه ارائه می‌شود که فاقد مشکلات سایر تقریرهای این نظریه است.
نور الدین کاشانی و کتاب مصفاة الاشباح و مجلاة الارواح
نویسنده:
حسینعلی آقابابائیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد,
چکیده :
وصول و درک حقیقت جز با طی طریقت میسر نمی شود و این مهم تنها با تخلق به شریعت و فهم اسرار آن ممکن می گردد و حالات و مقامات سالک ظهور این واقعیت است. در سیر تألیفات بزرگان علم و اندیشه، آثار به جا مانده در سیر و سلوک نظری و عملی همچون خورشیدی فروزان فراروی تشنگان اندیشه های پاک و طالبان وصول به سرچشمه حقیقت می درخشد. حکما و عالمان ربانی هر یک به بیان گوشه ای از این اسرار پرداخته و کوشیده اند پرتوهایی از انوار الهی را که بر قلوب آن ها تابیده در اختیار مشتاقان قرار دهند. بر این اساس، کتب زیادی از آن بزرگواران در موضوعات اسرار شریعت، اخلاقیات و عرفان نظری و عملی به یادگار مانده است. در میان این بزرگان می توان از نور الدین محمد کاشانی، معروف به نورالدین اخباری از خاندان عارف پرور فیض کاشانی و از شاگردان ملامحسن فیض کاشانی و علامه مجلسی، نام برد. لذا با توجه به اهمیت و ضرورت شناخت این بزرگواران و تصحیح کتب خطی و ارائه آن به جامعه فرهنگی در این مقاله به شرح حال مختصر ایشان و معرفی و تحلیل محتوایی نسخه خطی ارزشمند و کم نظیر کتاب مصفاة الاشباح و مجلاة الارواح موسوم به کتاب تفکر از آثار این عالم ربانی و عارف والامقام که نگارنده آن را تصحیح کرده است، پرداخته می شود.
صفحات :
از صفحه 213 تا 251
ابداعات علّامه طباطبایی در ادراکات
نویسنده:
پدیدآور: سیما ترابی دشت بیاض استاد راهنما: سیدمرتضی حسینی شاهرودی استاد مشاور: علیرضا کهنسال
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این تفحّص مسأله محورانه ابداعات ویژه علّامه طباطبایی در ادراکات را شناسایی، بازنمایی و نقدهای محتمل بر آنرا گزارش و بررسی نموده است. علّامه طباطبایی با ابتناء بر مبانی فلسفه وجودگرایانه صدرایی، به این ابداعات نائل گردیده است.علّامه، حقیقت علم را حضور مجرّد نزد مجرّد و در مورد هر علم حصولی علمی حضوری را تعریف و تحدید نموده است. فرض مادّی بودن ادراک حسّی، ایدهآلیسم، شکّاکیت و نسبیت را درپی دارد. این هر سه در تضادِّ با واقعگرایی علّامه طباطبایی واقع شده است و به اثبات نوآورانه ایشان در تجرّد ادراک حسّی میانجامد. علّامه، عقل اعظم را مفیض صور کلّی و عقل اصغر را مفیض صور جزئی به نفس میداند. توجّه به عالم عقل اصغر مبنای ابداعات علّامه در ادراکات است. علّامه با ابداع علم حضوریِ افاضه شده از ناحیه عقل اصغر در ادراک حسّی اذعان داشته که علم حضوری نمیتواند خود به خود علم حصولی بار آورد بلکه در فرآیند ادراک «قوّه تبدیل کننده علم حضوری به علم حصولی» را معرّفی مینماید. قوّه متخیّله نفس، از سر اضطرار برای انتقال داده‌ها و مفاهمه با دیگران علم حصولی را از علم حضوری می‌سازد.ابداع علّامه در ارجاع علم حصولی به علم حضوری و نقش مادّه در انتقال ادراکات نکته فلسفی مهمّی است که مبنای ساخت ماشینهای هوشمند و هوش مصنوعی در انقلاب انفورماتیک قرار گرفته است. علّامه قوّه وَهم را به حسِّ مشترک نسبت داده است. لذاست که به مراتب دوگانه ادراک، یعنی ادراکات حسّی _خیالی و ادراکات عقلی قائل است. در مسأله اتّحاد عاقل و معقول تعبیر بدیع اتّحاد «ناعت و منعوت» را بکار برده، با اشکالاتی که بر برهان تضایف صدرا در اتّحاد عاقل و معقول آورده آنرا ناتمام دانسته و به اقامه برهان ویژه خود پرداخته است. علّامه از طریق درک مفاهیم ربطی در قضایا و تبدیل معانی حرفی به اسمی، درک مفاهیم ربطی مبتنی بر ادراکِ نفس و حالات نفسانی و طریق تحلیل معلومات تصوّری و تصدیقی کیفیت انتزاع معقولات ثانی فلسفی را شرح داده است که هریک، از ابداعات علّامه در ادراکات محسوب میشوند. «اعتباریات عملی» یا «اعتباریات بالمعنی الأخّص» که در آن تحدیدی بدیع از نفس الامر حاکم میباشد؛ بارزترین ابداع ویژه علّامه در ادراکات است. این بداعت مرهون تفکّر فازی و پایبندی علّامه به تشکیک در ظهورات وجود میباشد، که اسّ و اساس تفکّر ایشان در اعتباریات است ملاک‌های علّامه طباطبایی در «حسن و قبح» که ابتناءِ قضایای اخلاقی برآنست، ریشه در معیار تشخیص ابنسینا در این خصوص دارد و بازگشت همه ملاک‌ها به ملاک «ملائمت و منافرت با طبع»، واقعگرایی اخلاقی هر دو حکیم را محرز مینماید. علّامه طباطبایی به اطلاق در مفاهیم و نسبیت در مصادیق اخلاقی قائل است. قضایای اخلاقی، اعتباری و تابع متغیّر پیوسته مصالح و مفاسد عامند که از ملاک «ملائمت و منافرت با طبع» در حسن و قبح بدست میآید و در منطق فازی با مقادیری پیوسته ارزشگذاری میشود. استاد مطهری از جمله منتقدانی است که به نسبیگرایی اعتباریات علّامه در اخلاق رأی داده است. به نظر میرسد رمز مخالفت بسیاری از معاصران علاّمه با این بحث، نرسیدن آنان به این پایه تفکّری علّامه بوده است.اعتباریات ظرفیتی شگرف در بازخوانی فلسفه اسلامی همگام با جهان معاصر و تفکّرات پست مدرنیته و درک تکثّر فرهنگ‌ها و ارز ش‌ها در جوامع انسانی فراهم آورده است.
بررسی نقش تربیت اخلاقی در شکل گیری هویت دینی با تاکید بر اندیشه های علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
پدیدآور: مطهره اسمعیل زاده آرائی استاد راهنما: حکیمه السادات شریف زاده استاد مشاور: حجت صفارحیدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از موضوعات اساسی در تربیت انسان ها تربیت جنبه اخلاقی انسان است زیرا در نظام دینی ما تربیت به معنای احیای هویت دینی و طی کردن مسیر کمال و سعادت اوست و بعد اخلاقی تربیت از همه ی ابعاد مهم تر می باشد. سعادت و رستگاری همه انسان‌ها در گرو تزکیه و تذهیب نفس است و در قرآن کریم هم بدان تاکید شده‌است و به‌همین دلیل هم هدف بعثت پیامبران قرار گرفته‌است . هدف از این تحقیق بررسی نقش تربیت اخلاقی در شکل گیری هویت دینی با بهره گیری از اندیشه های علامه طباطبایی (ره )می باشد. روش پژوهش به جهت ماهیت کیفی است و از روش توصیفی تحلیلی استفاده گردیده است . یافته های تحقیق حاکی از آن است که از جمله مهم‌ترین مباحث فلسفه اخلاق رابطه دین و اخلاق می‌باشد .در دیدگاه علامه طباطبایی می‌توانیم به نوعی استقلال دین و اخلاق را نتیجه بگیریم به این معنا که درعین استقلال بین اخلاق و دین تعامل سازنده وجود دارد. علامه مهم‌ترین نوع تعامل بین دین و اخلاق را استکمال اخلاق توسط دین و دستیابی به اخلاق توحیدی می‌دانند زیرا قوانین جامعه تنها در صورتی به سرانجام می‌رسند که در چارچوب اخلاق کریمه باشند و اخلاق کریمه هم با ایمان به توحید محقق می‌گردد. شکل‌گیری هر عمل اختیاری نیازمند شناخت و انگیزه و انجام عمل در انسان مبتنی می‌باشند و در نتیجه مراحل تربیت اخلاقی موثر در شکل گیری هویت دینی که شامل شناخت، شکوفایی میل و انگیزه و درنهایت اراده انجام عمل است با مولفه های هویت دینی که شامل مولفه های شناختی، عاطفی ،فرهنگی و اجتماعی وآسیب پذیری هویت دینی است ، در ارتباط می باشند.
امثال مصرحه در قرآن کریم توسط علامه طباطبایی در تفسیر المیزان
نویسنده:
پدیدآور: نهادکاظم عبدالحسین مزیداوی استاد راهنما: محمدعلی رضائی کرمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از بارزترین جنبه هایی که قران کریم به آن توجه دارد، مَثَل ها هستند، مَثَل ها از شیواترین روش های بیان و خلاصه ترین آنها از لحاظ تاثیر بر دل هاست. مَثَل قرانی نوعی از اَشکال بیانی و تمثیلی به حساب می آید و روش های آموزشی مختلفی دارد مانند برانگیختن، ترساندن، یادآوری، نصیحت و تشویق. بسیاری از علماء، ادباء و مفسرین از مکاتب فکری مختلف و در طول اعصار از أمثال استفاده کرده اند. تعریف ضرب المثل، همانند و انواع و اقسام آن را به تفصیل بیان کرده اند، ضرب المثل خلاصه را به تفصیل بیان می کند، مبهم را آشکار می کند و هدف را از لحاظ تجسم آن به صورت محسوس به ذهن نزدیک می کند. استفاده از مَثَل ها در قران و از طرف خدای تعالی برای بندگانش، به منظور آسانی فهم و درک و آسانی دسترسی به آن است تا جایی که در روز قیامت برای کسی حجّتی نباشد و تمام دلائل، عقلی، موجود و اشاره به یگانگی خداوند متعال است. در بحث خودم به مَثَل های تفسیر المیزان از علامه محمدحسین طباطبایی پرداخته ام، بحث بر پایه روش استقرایی است و در خلال مجموعه آیات قرانی که ویژه اَمثال قرانی صریح است، به مثل ها می پردازم، و همچنین نظر علامه طباطبایی و نظرات برجسته ترین مفسران در تفسیر المیزان را آورده ام و در پایان احادیث و روایات تفسیری از پیامبر و اهل بیت ایشان در خلال سخنان، اعمال و تایید آنان درباره اَمثال قرانی و اهمیت آنها است. مَثَل هایی که در قران آمده، مثل های عامه هستند که به گوش همه مردم می خورد، ولی اِشراف به حقیقت معانی و نیّات اصلی آن خاص اهل علم است از کسانی که حقایق امور را درک می کنند و در ظواهر آنها ثابت نمی مانند.
مقایسه و بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی پیرامون افاضه و استفاضه
نویسنده:
پدیدآور: آرزو احمدی استاد راهنما: فروغ السادات رحیم پور استاد مشاور: مهدی گنجور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث پیرامون مسئله فیض و افاضه و استفاضه از جمله مباحث مهم در فلسفه و کلام اسلامی است. نظریه فیض از باسابقه ترین مباحث فلسفی است و مقصود از آن این است که از آن جا که هستی حقیقی تنها منحصر در خداوند است و خارج از گستره ی هستی اش هیچ هستی متصور نیست بنابراین افعال خداوند معلل به اغراض نبوده، هدفی جز ذات متعالیش ندارد و از آن روی که ذات هستی بخش خداوند پیوسته و جاودان است فاعلیت او بر سبیل دوام خواهد بود (رحیمیان،1381:ص226). مطابق این نظریه فیض نوعی ایجاد است که طی آن فیاض با وجود صدور معلول از آن همچنان در کمالات خود باقی است، هیچ موجودی جدای از او نیست اما در عین حال خود او هم نیست (همان:ص 71-40). علامه طباطبایی و فخر رازی از جمله اندیشمندان مسلمانی هستند که در باب نظریه فیض به بحث و نظر پرداختند. فخر رازی مخالف نظریه فیض حکما است و با توجه به توحید افعالی صدور همه موجودات را بدون واسطه از جانب خداوند می داند (رازی،1986،ج:ص257). او معتقد است وسایط فیض علل ایجادی نیستند بلکه علیت آن ها بر سبیل اعداد است (رازی،1370،جلد1:ص508). اما علامه طباطبایی معتقد است صدور بی واسطه موجودات از خداوند به مقتضای قاعده الواحد محال و غیر ممکن است (طباطبایی،1393،جلد2:ص82). با توجه به آن چه گفته شد یکی از ارکان اصلی مسئله فیض تبیین وساطت در خلقت و کیفیت صدور کثرت از وحدت است که در این زمینه مطالعات مناسبی به انجام رسیده است اما این مسئله در پژوهش حاضر محوریت ندارد و به میزانی که برای ورود به بحث افاضه و استفاضه مورد نیاز است به صورت اجمال به آن پرداخته می شود بنابراین نگارنده در این پژوهش درصدد است تا به ابعاد دیگر این مسئله از جمله به شرایط و عوامل موثر در افاضه و نسبت افاضه با عدل الهی و همچنین شرایط و صفات موثر در بهره مندی از فیض از دید علامه طباطبایی و فخر رازی بپردازد. بررسی وجوه افتراق و اشتراک این دو اندیشمند که نمایندگانی از مکتب کلامی شیعه و اشاعره هستند می تواند ما را در جهت فهم دقیق تر مسئله و در اتخاذ دیدگاهی صحیح تر نسبت به خداوند و انسان و جهان رهنمون سازد. شناخت افاضه کننده ها در جهان هستی و بررسی اوصاف و ویژگی های موثر در افاضه از جمله اهداف این پژوهش است. میان دو متفکر مورد نظر رساله در این که خداوند فیاض علی الاطلاق است اختلافی وجود ندارد اما شناخت سایر واسطه های فیض باید بررسی شود. به عنوان نمونه فخر رازی معتقد است ارواح عده ای از انسان ها به دلیل عدم توجه به علایق جسمانی و شوق فراوان برای اتصال به عالم روحانیات پس از مرگ به آن عالم انتقال می یابند و به دلیل برخورداری از این صفات بعید نیست با واسطه گری خود موجودات عالم ماده را از فیض بهره مند سازند (رازی،1420،جلد31:صص31-29). در این بخش همچنین به بررسی صفاتی پرداخته می شود که در صورت فقدان آن ها افاضه از جانب خداوند یا واسطه های فیض ممتنع می گردد. به عنوان نمونه یکی از صفاتی که علامه طباطبایی در این مبحث به آن اشاره کرده ربوبیت است. ایشان معتقد است اگر ربوبیت تنها منحصر به خداوند نباشد و رب های متعددی در عرض خداوند و به صورت مستقل در رساندن فیض به مخلوقات موثر باشند موجب بطلان فیض و از بین رفتن فیاضیت می شود (طباطبایی،1374،جلد10:ص74). اوصافی نظیردائم الوجود بودن، دوام صدور فعل و بی نیازی از دریافت عوض نیز در همین مجموعه اوصاف قرار می گیرد. بررسی عوامل موثر در استفاضه و بهره مندی از فیض بخش دیگری از این پژوهش است. در این بخش درصدد هستیم تا پاسخ برخی سوالات این حوزه را مشخص کنیم مانند این سوال که تفاوت متعلَقات فیض در دریافت آن به چه صورت است؟ و یا این که امور اکتسابی و ارادی نقشی در بهره مندی از افاضه دارند یا خیر؟ علامه طباطبایی و فخر رازی در این باب دیدگاه های متفاوتی ابراز داشته اند. علامه طباطبایی معتقد است اگر چه انسان ها به صورت گوناگون از فیض برخوردار هستند اما این امر ریشه در اعمال اکتسابی خودشان دارد (طباطبایی،1374،جلد8:ص200). در مقابل مطابق دیدگاه فخر رازی اکتساب انسان و سایر عوامل و شرایط در کم و کیف استفاضه بی اثرند و این امر صرفا بر طبق اراده و خواست الهی رقم می خورد (رازی،1420،جلد14:صص292-291). افاضه و نسبت آن با عدل الهی بخش دیگری از این پژوهش است. در این بخش درصدد پاسخ گویی به این مسئله هستیم که در صورت تفاوت در افاضه، جایگاه عدل به عنوان یکی از صفات خداوند چگونه قابل تبیین است. در هر بخش تلاش بر آن است تا نقش تفاوت های مبنایی علامه طباطبایی و فخر رازی در افاضه و استفاضه که ناشی از اختلاف مذاهب کلامی آن هاست مد نظر قرار گیرد.
بررسی مبانی فلسفی اصالت فرد یا اجتماع از منظر ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: محمد رضا متین فر استاد راهنما: محمد بید هندی استاد مشاور: سید مهدی امامی جمعه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
یکی از مسائل بسیار مهم و تأثیرگذار در علوم انسانی به‌ویژه علوم اجتماعی، روانشناسی و فلسفه تاریخ، بحث از چگونه ترکیب شدن افراد و تشکیل اجتماع است که آیا ترکیب افراد در اجتماع از نوع ترکیب حقیقی است یعنی این افراد در ترکیب و تشکیل اجتماع هویت خود را حفظ نکرده و یک هویت جدید که اجتماع است را به وجود آورده است و آنچه حقیقت دارد اجتماع خواهد بود و فرد در اجتماع وجودی اعتباری و انتزاعی خواهد داشت یا اینکه ترکیب افراد از نوع ترکیب اعتباری خواهد بود به این معنا که تک‌تک افراد در اجتماع هویت مستقل خود را حفظ کرده و آنچه حقیقت دارد و وجود به آن تعلق گرفته است افراد در اجتماع است و اجتماع اعتباری و انتزاعی خواهد بود این بحث یکی از مباحث بسیار مهم و تأثیرگذار بر علوم مختلف خواهد بود. مطلبی که کمتر به ان توجه شده این است که بحث از اصالت فرد یا اجتماع صرفا در صلاحیت فلسفه است و نه علومی همچون جامعه‌شناسی زیرا اولاً هیچ علمی متکفل اثبات موضوع خود نیست و هر علمی وجود موضوع خود را مسلم می‌انگارد و به بحث در باب احوال آن می‌پردازد ثانیاً مفاهیمی که در این بحث به کار می‌آید مانند وجود، وحدت، ترکیب، اتحاد و اصالت همگی مفاهیم فلسفی است و نه جامعه‌شناختی؛ بنابراین هرکس که راجع به اصالت فرد یا اجتماع تحقیق یا اظهار نظر کند در واقع به قلمرو فلسفه پای نهاده است (مصباح یزدی، 1390: 33) بحث اصالت جامعه یا فرد یا هردو از موضوعات بسیار مهم و تأثیرگذاری است که در طول تاریخ ذهن بسیاری از فیلسوفان و جامعه شناسان را به خود مشغول کرده است این بحث آن‌گونه که مورد اعتنای برخی فیلسوفان بوده، مورد نظر جامعه شناسان قرار نگرفته، زیرا بحث اصالت فرد و اجتماع بیش از آنکه صبغه ی اجتماعی و جامعه‌شناختی داشته باشد، در حیطه موضوعات فلسفی است. از همین رو گفته شده است که این موضوع را نخستین بار خواجه‌نصیرالدین طوسی، از فلاسفه بزرگ قرن هفتم (672-597 ق) باز گفته است اما حقیقت این است که قبل از خواجه‌نصیرالدین در اثر شریف اخلاق ناصری، ابو نصر فارابی (339-260 ق) آن را مطرح ساخته است و پس از او، اخوان صفا در قرن چهارم و ابن خلدون، در سده هشتم، موضوع را تعقیب و در زمان معاصر اقبال لاهوری، علامه طباطبایی و دیگران آن را در آثار خویش بیان کرده‌اند (جوادی املی، 1389: 288-287). در خصوص مسئله مذکور سه رویکرد وجود دارد گروهی معتقد به اصالت فرد و گروهی دیگر به اصالت اجتماع و گروه سوم به اصالت هر دو قائل شده اند.گروه سوم معتقدند اصالت فرد در عین اصالت جامعه و اصالت جامعه در عین اصالت فرد می باشد. به نظر می‌رسد ملاصدرا بنیان‌گذار حکمت متعالیه بحثی مجزا و مخصوص به این امر در آثار خود ندارد بلکه می‌توان از مبانی فکری و فلسفی آن و مباحثی که غیرمستقیم مربوط به بحث ما می‌شود این طور فهمید که ایشان اصالت را از آن فرد می‌دانند نه اجتماع ایشان در اسفار به صراحت تاکید میکنند که وجود مساوق با وحدت است و عین ان است و کثیر از ان رو که کثیر است وجودی جز احاد ندارد به این معنا که مثلا مجموعه یک و دو، چیزی جز یک و دو نیست و این طور نیست که چیزی سومی هم به نام مجموعه متشکل از هر دو انها محقق باشد«عندنا لأن الوجود یساوق الوحده بل عینها و قد علمت أن الکثیر بما هو کثیر لیس له وجود إلا وجودات الآحاد فالمجموع من زید و عمرو لیس إلا اثنین و لا یتحقق منهما شیء ثالث فی الوجود إلا بمحض الاعتبار فإذن لأحد أن یقول إن جمیع الممکنات لیست لها عله أخری غیر علل الآحاد فعله مجموعها عباره عن مجموع علل أفرادها فلیست بخارجه عن ذواتها الممکنه»(ملاصدرا،30:1368) درباره علامه طباطبایی نظرات مختلف وجود دارد بعضی ایشان را اصالت فردی می دانند و بعضی اصالت جمعی و بعضی هم معتقدند نظرات ایشان در کتب مختلفشان تناقض امیز است. به عنوان مثال برخی معتقدند که علامه طباطبایی اصالت فرد و اجتماع را توامان قبول دارند«دیدگاه علامه درباره فرد و جامعه،اصالت توامان هر دوی انهاست:یعنی ایشان هم فرد را اصیل می داند و هم جامعه را. (فریدی،بهزاد وکیل ابادی،عبدالهی عابد ،285:1399) برخی معتقدند علامه اصالت فردی است و می گویند«می توان نتیجه گرفت که رای و باور علامه در مساله اصالت فرد و اجتماع بر اصالت فرد است و اجتماع تنها اعتباری است که توسط انسان برای پاسخ به نیاز ها و غرایزش شکل می گیرد هرچند می توان وجودی بالتبع و وابسته برای اجتماع در نظر گرفت که برگرفته از وجود عینی و خارجی افراد شکل دهنده ان اجتماع خواهد بود»(جلالوند، طاهری، سعیدی مهر،221:1398) برخی معتقدند اراء علامه طباطبایی متناقض است انها می گویند علامه در اصول فلسفه معتقد به اصالت فرد است ولی در المیزان معتقد به اصالت جامعه شده است« انچه در چکیده این مقاله در تنافی ارا مرحوم علامه طباطبایی در زمینه نحوه و نوع حیات جامعه ادعا شده بود صحت دارد.نوشته ایشان در اصول فلسفه و روش رئالیسم کاملا صریح و گویاست که اجتماع/جامعه در زمره اعتباریات عملی و ریشه گرفته از عواطف و احساسات و اراده و خواست انسان است»(تقی زاده داوری ،144:1398) انچه مشخص است در وهله اول ان است که نظری واحد در باره علامه وجود ندارد و نظرات به شدت مختلف و متناقض است و محققانی که در این زمینه کار کرده اند به نظری واحد نرسیده علت ان هم این است که عبارت علامه در کتب فلسفی و تفسیر قران خود به شدت انسان را به خطا می اندازد و به نظر با یکدیگر متعارض است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 200 سوره آل‌عمران و تفسیر آیات اجتماعی قرآن نظری برخلاف کتاب اصول فلسفه می‌دهند و به صراحت تأکید می‌کنند که اصالت با اجتماع است و از وجود انسانی و حتی اراده و اختیار جامعه سخن می‌گویند «به همین جهت قرآن کریم غیر از آنچه برای افراد هست وجودی و عمری و کتابی و حتی شعوری و فهمی و عملی و اطاعتی و معصیتی برای اجتماع قائل استـ»(طباطبایی،1385 :152) ایشان در جایی دیگر این‌گونه تصریح می‌کنند «و خلاصه اینکه لازمه آنچه در این باره اشاره کردیم این
بررسی تطبیقی مراتب اخلاق از منظر علامه طباطبایی و کی‌یرکه‌گور
نویسنده:
پدیدآور: محمد حاجعلی عراقی استاد راهنما: حسین هوشنگی استاد مشاور: مهدی سپهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اخلاق از منظر متفکران وجودی، اشراقی و متأله دارای مراتب است و این به خاطر مبنای انسان‌شناسانه این دست از اندیشمندان است که برای انسان قائل به صیرورت هستند. علامه طباطبایی و سورن کی‌یرکه‌گور دو متفکری هستند که از جمله این اندیشمندان هستند. این پژوهش عهده‌دار تببین نظریه مراتب اخلاق در اندیشه ایشان و تطبیق آن‌ها با یکدیگر است. مراتب اخلاق از منظر علامه طباطبایی شامل سه مرتبه است: مرتبه اول، در پی سعادتِ این‌جهانی فرد است و این سعادت را به وسیله تعادل قوای فرد در راستای پسند عرف تحقق می‌بخشد. مرتبه دوم از اخلاق در پی سعادتِ آن‌جهانی فرد است و این سعادت را به وسیله تعادل قوای فرد در راستای نظام غایات و مبادی عالم هستی، محقق می‌کند. مرتبه سوم از اخلاق، نه در پی سعادت این‌جهانی است و نه در پی سعادت آن‌جهانی؛ بلکه صرفا در پی خود خداوند است و طریق آن، معرفت نفس می‌باشد. مراتب اخلاق از منظر کی‌یرکه‌گور نیز شامل سه مرتبه است: مرتبه اول از آن که استحسانی نام دارد، استمتاعات حسی بر فرد حاکم است. مرتبه دوم از اخلاق، مرتبه‌ای است که انسان به معیارها و اصول کلی اخلاق متعهد می‌شود و از این جهت است که کی‌یرکه‌گور نام این مرتبه را اخلاقی گذاشته است. مرتبه سوم از اخلاق، مرتبه‌ای است که انسان در آن نه تابع اخلاق است و نه دلمشغول لذت، بلکه چیزی که در این مرتبه اهمیت دارد، امر الهی است. نظریه مراتب اخلاق از منظر این دو متفکر دارای تفاوت‌هایی در تشکیکی یا متباین نگریستن به ارتباط بین مراتب، جایگاه ایمان، جایگاه انتخاب، توجه به فرد یا جمع، جایگاه خیر و شر در ذات انسان و ارتباط مراتب اخلاق از منظر دو متفکر می‌باشد. همچنین دارای شباهت‌هایی در باور به صیرورت انسان، مراتبی بودن اخلاق، اهتمام به زیست دینی، لزوم ایجاد اعتدال در قوای انسان و نگاه انفسی می‌باشد.
ترجمه کتاب بدایه الحکمه علامه طباطبایی (ره) از زبان عربی به ترکی استانبولی
نویسنده:
پدیدآور: علی جانر تونجر استاد راهنما: محمد رضاپور استاد مشاور: ارکان گوموش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کتاب‌های بدایه الحکمه و نهایه الحکمه دو کتاب ارزنده‌ای هستند که به‌وسیله مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره) در موضوع حکمت متعالیه به رشته تحریر درآمده‌اند و حاوی یک دوره کامل فلسفه اسلامی هستند. کتاب‌های علامه (ره) اندکی پس از انتشار رسماً کتاب‌های درسی فلسفه شدند و اساتید حکمت به تدریس آنها پرداختند و اکنون عملاً اصلی‌ترین و رایج‌ترین کتاب‌های آموزشی در حوزه فلسفه اسلامی در ایران هستند. در این پایان‌نامه متن کتاب بدایه الحکمه از زبان اصلی خود، یعنی عربی به ترکی استانبولی ترجمه شده است.
تزیین مبانی فلسفی عدالت تربیتی از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: طاهره ملک علی پور استاد راهنما: مریم برهمن استاد مشاور: ایراندخت فیاض
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
آرمان عدالت یکی از آرمان های دیرینه بشریت بوده که دلالت آن در امر تربیت به عنوان یکی از مهم ترین عوامل سعادت، از مسائل مورد توجه جوامع امروز می‌باشد. هدف اصلی این پژوهش تبیین مبانی فلسفی عدالت تربیتی از منظر علامه طباطبایی به عنوان یکی از مهم ترین و تاثیرگذار ترین فلاسفه جهان اسلام است. روش بکار رفته در این پایان نامه، روش کیفی و از نوع توصیفی- تحلیلی- استنباطی است که با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و جمع آوری اطلاعات از طریق فیش برداری صورت پذیرفته است. در سوال اول ابتدا نظرات علامه پیرامون دو موضوع عدالت و تربیت تحلیل و سپس مفهوم عدالت تربیتی از آن استنباط شده و در سوال های دوم تا پنجم، نظرات علامه در مبانی عدالت و تربیت مشتمل بر هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی توصیف و تحلیل شده و در نهایت مبانی عدالت تربیتی از آن ها استنباط گردیده است. مهم ترین نتایج و دستاورد های ای پژوهش عبارتند از مفهوم عدالت تربیتی، هستی شناسی عدالت تربیتی، معرفت شناسی عدالت تربیتی، انسان شناسی عدالت تربیتی و ارزش شناسی عدالت تربیتی از منظر علامه طباطبایی.یافته های این پژوهش حاکی از آن است که مفهوم عدالت تربیتی در نظر علامه شامل دو مرحله است که عبارتند از: بستر سازی اولیه به صورت حداقل آموزش برابر و یکسان برای همه و رعایت استحقاق ها در گام بعدی. همچنین هستی شناسی عدالت تربیتی از نظر علامه بیانگر آن است که اساس خلقت زمین و آسمان بر اساس عدل بوده و تربیت راه نیل انسان به سوی غایت مقرر است ؛ لذا تربیت هم انسان را به سوی عدل سوق میدهد و هم باید در تربیت عدالت وجود داشته باشد تا همگان بتوانند به سعادت برسند. معرفت شناسی عدالت تربیتی در منظومه فکری علامه بیانگر دو دسته منابع شناخت است؛ منابع دست اول(عقل، حس و وحی)و منابع دست دوم که همان عرف و متخصصین اند. علامه سخن از اعتباریات به میان می آورد و این گونه برداشت میشود که تبیین مفهوم عدالت تربیتی در دسته ی اعتباریاتی است که وظیفه ی استخراج آن بر عهده متخصصین امر است. در حوزه انسان شناسی، انسان از نظر علامه موجودی استخدامگر است و راه توازن جوامع انسانی عدالت و اخلاق است. در ارزش شناسی عدالت تربیتی نیز عدالت تربیتی دارای ارزش ذاتی و اعتباری می‌باشد. کلیدواژه‌ها: مبانی فلسفی،عدالت تربیتی، علامه طباطبایی.
  • تعداد رکورد ها : 4384