جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 274
تبیین دیدگاه مارتین بوبر و نقد دلالت‌های آن در تربیت اخلاقی بر اساس دیدگاه سهروردی
نویسنده:
محمود شرفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله به تبیین دیدگاه مارتین بوبر و نقد دلالت های آن در تربیت اخلاقی بر اساس دیدگاه سهروردی پرداخته ایم. ابتدا روند تحول فکری بوبر به سه دوره عرفانی، فلسفه تحقق بخشی و فلسفه گفتگویی تقسیم شده است. با بررسی و مقایسه مراحل سه گانه "عرفانی"، "فلسفه تحقق بخشی" و" فلسفه گفتگویی" در اندیشه بوبر به نظر می رسد که در مرحله" عرفانی" رابطه" من و تو" در تفکر بوبر ظاهرمی گردد. اما این رابطه غیر از آن رابطه ای است که بعداً در کتاب " من و تو" مطرح شده است و آن رابطه ای است که در آن طرفین با یکدیگر "وحدت" پیدا نمی کنند، بلکه پس از رابطه هم مستقل باقی می مانند. اما در مرحله دومیعنی رابطه "من و تو"ی مربوط به مرحله "تحقق بخشی" از رابطه " من و تو" ی مربوط به مرحله "عرفانی" متفاوت است زیرا رابطه "تحقق بخشی" نه در لحظه مجزای جذبه عرفانی و جدای از اشیاء، بلکه در"کلیت زندگی" تحقق پیدا می کند و از جهتی نیز با رابطه " من و تو"ی مربوط به مرحله "فلسفه گفتگویی" که در کتاب "من و تو" بیان می شود نیز متفاوت است. زیرا رابطه" من و تو"ی مربوط به مرحله "تحقق بخشی" مانند رابطه" من و تو"ی مربوط به مرحله" عرفانی" در قلمرو "ذهنیت" ، یعنی در"درون فرد" رخمی دهد و نه" بین انسان و دیگری" اما رابطه "من و تو"ی مبتنی برگفتگو در" بین" موجودی با موجود دیگر رخ می دهد.در نهایت این که با توجه به مبانی فلسفی ( وجود شناسی، انسان شناسی، خداشناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی) در اندیشه بوبر، پرورش انسان آزادیخواه اخلاقی به عنوان هدف غایی، فراهم سازی فرصت برای انتخابی آزاد و اخلاقی ، خودآگاهی و شناخت هویت فردی، رشد و تکامل احساس مسئولیت اخلاقی، برقراری رابطه مطلوب و عبور از پوچ انگاری، به عنوان هدف واسطه ای تربیت اخلاقی از منظر بوبر اشاره شده است، مطابق با اندیشه بوبر، پرورش انسان آزادیخواه اخلاقی، با تحقق اصل آزادی در اندیشه و عمل، با روش تربیتی زمینه سازی برای فعالیت های خود انگیخته، اصل تحقق خود با روش تربیتی تدریس مبتنی برگفتگوی اصیل، اصل مسئولیت پذیری باروش تربیتی مواجهه مداوم با خود، اصل تعامل موثر اجتماعی با روش تربیتی خود ارزیابی مبتنیبر تعامل، اصل تأثیر متقابل با روش تربیتی تأیید رفتار مطلوب، اصل بهبود موقعیت با روش تربیتی تمهیدی و روش تربیتی الهام گیری از شخصیت های برجسته امکان پذیر است. با توجه به مبانی فلسفی در اندیشه سهروردی و تأکید او بر نفس انسانبه عنوان جوهری ملکوتی و معرفت حضوری به عنوان معرفت حقیقی می توان قرب به حق را تحت عنوان هدف غایی تربیت اخلاقی و خودشناسی را به عنوان هدف واسطه ای از نظر سهروردی در نظر گرفت، مطابق با آثار سهروردی رسیدن به قرب الهی با تحقق اصل تفکر با روش تربیتی درون نگری ،اصل تهذیب نفس (تلطیف سر) با روش تربیتی ریاضت و دوری ار تعلقات دنیوی، اصل مداومت و محافظت بر عمل با روش تربیتی محاسبه نفس، اصل اعتدال با روش تربیتی ضد امکان پذیر است. با توجه به مبانی فلسفی و تربیت اخلاقی سهروردی، می توان گفت: پرورش انسان آزادیخواه اخلاقی با ویژگی های اخلاقی نظیر آزاد منشی، احساس مسئولیت نسبت به انسان های دیگر و برقراری ارتباط همراه با تواضع از نقاط قوت تربیت اخلاقی بوبر می باشد. همچنین تأکید او بر آزادی انتخاب انسان در موقعیت های گوناگون، توجه به علایق و آزادی فردی و موقعیت های اخلاقی منعطف، تأکید بر انتخاب های اصیل و آگاهانه از دیگر نقاط قوت تربیت اخلاقی اوست. بدیهی است سهروردی، منبع تمام ارزشهای اخلاقی را خداوند متعال می داند. لذا با این حال دیدگاه بوبر در باب تربیت اخلاقی همان دیدگاه نسبیت گرایی اخلاقی است،. لذا مسئله نسبیت در اخلاق از دیدگاه سهروردی مردود است و در واقع طرح مسئله نسبیت در مباحث اخلاقی از منظر سهروردی مساوی با نفی اخلاق است، بنابراین عدم توجه به ارزشهای سنتی، تاکید صرف بر انتخاب شخصی در موقعیت های گوناگون، عدم ارائه معیارهای مطلق در تربیت اخلاقی، عدم ارائه الگوهای اخلاقیدر دستیابی انسان به کمال اخلاقی از نقاط ضعف تربیت اخلاقی مورد نظر بوبر می باشد.
معرفت نفس در نصوص دینی (قرآن کریم و روایات)
نویسنده:
حیدر اشرف آل طه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پایان نامه ابتدا برای نشان دادن گستردگی و اهمیت مقوله نفس، مهمترین الفاظ و اصطلاحاتی که در قرآن کریم مترادف نفس به کار گرفته شده اند و نیز مفاهیمی که ملازم و همراه نفس استعمال شده اند که بیان کننده برخی از صفات آن هستند، به طور اختصار ذکر گردیده است. سپس با بررسی جایگاه و نقش خودشناسی در علوم و دانشهای دیگر و مقایسه این معرفت با آن علوم، تأثیر و ارزش این معرفت یاد شده و ادعای نیازمندی و حتی تطابق این معرفت با برخی دیگر از علوم را به نقد کشانده و لزوم استقلال این علم از دیگر علوم و نیز توجه هر چه بیشتر به آن، مطرح و پیشنهاد شده است. پس از آن با بیان معنا و مفهوم معرفت نفس و اشاره به اختلافات موجود در آن و ذکر مراتب و درجات این معرفت به امکان والبته عمق و دشواری آن اشاره شده و سپس با ذکر مهمترین و معروفترین آیات و روایاتی که به طور مستقیم وغیر مستقیم به خودشناسی توصیه و سفارش کرده اند، به بحث و بررسی و بیان اهمیت، ضرورت، نتایج و نیز مضرات ترک خود شناسی را از دیدگاه قرآن کریم و ایمه معصومین (ع) پرداخته شده و هم چنین در این میان به رابطه خودشناسی و خداشناسی اشاره شده و با نقل اقوال مختلف به قول مختار اشاره شده است.
بررسی مقایسه‌ای عنصر نور در مثنوی و مهم‌ترین آثار عرفانی ادبیات فارسی (از آغاز تا قرن نهم هجری قمری)
نویسنده:
اختیار بخشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پایان‌نامه، به بررسی جایگاه عنصر نور در جهان‌بینی عرفانی مولوی و مقایسه آن با مهم‌ترین آثار صوفیانه ادبیّات فارسی پرداخته‌ایم. رویکرد اصلی ما در این رساله رویکرد الگومدار بوده‌است و با این رویکرد جایگاه و نقش الگوهای بصری و نورمدار را در شکل‌گیری جهان‌بینی عرفانی مولوی و صوفیان بزرگ تبیین کرده‌ایم. این رساله به دو فصل تقسیم می‌شود. در فصل اوّل، به بررسی عنصر نور در مثنوی و آثار مولوی پرداخته‌ایم و در دوّمین فصل، جایگاه عنصر نور را در مهمّترین آثار صوفیانه ادبیّات فارسی برکاویده‌ایم. در بخش اوّل از فصل نخست، به بررسی عنصر نور از دیدگاه هستی‌شناسی و در بخشِ دوّم، به بررسی کارکردهای مهمّ آن و در بخشِ سوّم به بررسی جایگاه و نقش این عنصر از منظر معرفت‌شناسی پرداخته‌ایم. در بخشِ هستی‌شناسی نور، به مباحثی مثلِ وحدت نور، پاکی نور، پارادوکسیکال‌بودنِ نور ، بساطت نور، پنهان‌بودن نور، بازگشت نور به اصل خود و جایگاه نور در نظام تبدیل و تکامل معنوی انسان پرداخته‌ایم. دربخشِ کارکردهای نور، مهم‌ترین کارکردهای هستی‌شناختی و معرفت-شناختی عنصر نور را تبیین و تشریح کرده‌ایم. در بخشِ معرفت‌شناسی نور، به بررسی وابسته‌ها و همبسته‌های عنصر نور مثل ِ آیینه، روزن، انعکاس، صیقلی‌کردن آیینه وجود برای انعکاس نقشهای غیبی و حصول معرفت عرفانی و سرشت تابشی- انعکاسی معرفت عرفانی و عناصر مهمّی چون فراست ایمانی، معرفت حسّی عرفانی با حواسِّ باطنی و تمییز و مراتب و درجات آن پرداخته‌ایم. در فصل دوّم، این عنصر را در آثاری چون کشف‌المحجوب علی هجویری، تمهیدات عین‌القضات همدانی، گلشن راز شیخ محمود شبستری، کتاب الانسان الکامل عزیزالدّین نسفی، مرصادالعباد نجم‌الدّین رازی، حدیقه‌الحقیقه سنایی، اسرارنامه عطّار نیشابوری ، کشف‌الاسرار و عُدّه‌الابرار رشیدالدّین میبدی و مشکاه لانوار امام محمّد غزّالی بررسی کرده و وجوه تشابه و تفاوت آرای این عرفا را با مولوی تبیین کرده‌ایم.نتیجه کار نشان می‌دهد که مولوی بیشتر به جنبه‌های معرفت‌شناختی نورتوجّه می‌کند. او نورِ خدا را ذاتِ بصیرت و معرفتِ عرفانی و عامل اصلی تبدیل و تکاملِ معنوی انسان می‌شمارد. تکرار بیش از هفتصد بار کلمه نور و مشتقّات آن در مثنوی نشان می‌دهد که جایگاه نور در عرفان او در مقایسه با صوفیان دیگر محوری‌تر است. عنصر نور در کانون توجّه مولوی بوده-است و علاوه بر بهره‌گیری از این عنصر در تشریح چگونگی فنای صوفیانه، همچنین از آن در توصیفِ ماهیّت و درجات بصیرت و معرفت عرفانی و مباحثِ مربوط به آن بهره‌برده‌است. مولوی در اشعار و جملات متعدّدی در مثنوی، دیوان شمس تبریزی، فیه ما فیه و مکتوباتش به جایگاه و نقشهای عنصر نور در خداشناسی، هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی معنوی پرداخته‌است.
تأثیر عوامل غیر معرفتی در معرفت دینی از منظر صدرالمتألهین
نویسنده:
لیلا شایسته‎رخ
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معرفت، به معنای باور صادق موجّه و به تعبیر صدرالمتألّهین، صورت علمی حاکی از حقیقت خارجی و مطابق با آن است. معرفت دینی که از مباحث مهم معرفت‌شناسی به شمار می‌آید، معرفتی برگرفته از دین و در مورد دین است که از مسائل بنیادین این نوع از معرفت، مسأله مبدأ و معاد است. یکی از مباحث اساسی در حوزه معرفت دینی، سوال از تأثیر یا عدم تأثیر عوامل غیرمعرفتی در این نوع معرفت و چگونگی تأثیر آن عوامل، بر فرض وجود چنین عواملی است. آگاهی از این عوامل غیرمعرفتی و مکانیسم تأثیر آن‌ها بر شناخت انسان از دین و مسائل بنیادین آن، نقش به‌سزایی در دست-یابی به معرفت دینی صادق نیز در نیل انسان به کمال حقیقی خویش ایفا می‌کند.براساس آراء صدرا، این عوامل به دو قسم مفید یا موثر و منفی یا بازدارنده تقسیم می‌گردد. عوامل غیرمعرفتی موثر بر معرفت که از آن‌ها به فضائل و کمالات اخلاقی و عبادی یاد می‌شود، عبارتند از: تصفیه و جهاد با نفس، ریاضت، حسن خلق، تقوا، خوف و خشیّت، همراهی علم و عمل- عمل صالح، نماز، عبادت، طاعت و اخلاص.عوامل مذکور، باعث ایجاد و رشد و بالندگی معرفت می‌گردد و حجب میان نفس و حقیقت را برطرف نموده، قلب را مهیّای دریافت معارف حقّه می‌سازد. در مقابل، عوامل غیرمعرفتی منفی، که همان معاصی و رذائل اخلاقی است، نظیر گناه، جهل و غفلت، حبّ دنیا، عجب و کبر، حسد، کینه و عشق، پیروی از هوای نفس، ریا، شرک، نفاق، حبّ جاه و مقام، تقلید، حیا و کفر، آرزوهای طولانی و وسوسه، قلب را مکدّر می‌کند و در نتیجه، آن را از تابش نور معرفت محروم می‌گردانند؛ چرا که تنها قلب عاری از هرگونه آلودگی، قابلیّت دریافت نور معرفت را دارد.
مبانی نظری اخلاق از دیدگاه بابا افضل کاشانی
نویسنده:
محمدربیع میرزایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش پس از معرفی «خواجه افضل‌الدین کاشانی»، مشهور به «بابا افضل»، حکیم و عارف پارسی‌گوی قرن ششم و هفتم هجری و اشاره به زندگانی، آثار و برخی از مفاهیم و کلیات اخلاق از دیدگاه وی، می‌کوشیم با بررسی مبانی معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی و انسان‌شناختی اخلاق از منظر او، یکی از زمینه‌های لازم برای استخراج نظریه اخلاقی اسلام را فراهم آوریم تا زمینه‌ای باشد در کنار نظرگاه‌های دیگر دانشمندان مسلمان و نیز آموزه‌های اخلاقی قرآن کریم و احادیث اهل بیت? برای استنتاج نظریه فلسفه اخلاق اسلامی.خواجه افضل‌الدین «علم اخلاق» را یکی از زیرشاخه‌های علم النفس و علوم رفتاری دانسته که به اصلاح، هدایت و تربیت ویژگی‌های نفس انسانی می‌پردازد. وی علم اخلاق را «علمِ شناخت خصلت‌های نیک و بد انسان و روش‌های کسب خوبی‌ها و پرهیز از بدی‌ها» یا «علم شناخت مکارم و رذایل اخلاقی و روش آراستن خود به مکارم و زدودن رذایل از خویش» دانسته است.جایگاه شناخت و آگاهی در آموزه‌های اخلاقی بابا افضل به قدری پررنگ است که وی حتی خیر و شر را نیز براساس آگاهی و دانش تعریف می‌کند؛ چنان‌که افعال خیر را اعمالی می‌داند که سبب افزودن آگاهی شود و انسان را در رسیدن به کمال مطلوبش یاری رساند و شرور را کارهایی می‌داند که به جهل و ناآگاهی بینجامد و انسان را از نیل به هدف حقیقی‌اش بازدارد.بابا افضل علاوه بر اعتقاد به جدایی بدن و نفس انسانی، امکان تغییر و تربیت پذیری اخلاقی انسان را می‌پذیرد و با تأکید بر رابطه شناختی و وجودیِ مثلثِ «خداشناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی»، بر آن است که اگر کسی از این معارف محروم باشد، ادراک و شناختش همانند ادراک و شناخت خفتگان، ناقص و غیرحقیقی خواهد بود.از دیدگاه وی، وجود تامّ و حقیقی هر چیز، صورت علمی و معقول آن است و بر همین اساس، کمال نهایی انسان نیز در بقای عقلانی اوست؛ زیرا کمالِ حیات و حسّ، به قوّه ادراک و تعقّل است و کمالِ ادراک و تعقّل، به فعلیت آن و کمال فعلیّت تعقّل و دانش، به «اتّحاد عاقل و عقل و معقول».از حیث اخلاق عملی نیز به عقیده حکیم افضل‌الدین، نشان کمال انسان در این است که قوای غضبی و شهوی او در حدّ اعتدال باشند و تحت حاکمیتِ خرَد عمل کنند و مطیع و مسخّر آن باشند.
بررسی مبانی معرفت‌شناختی و روش شناختی علم دینی از منظر آیت‌الله مصباح یزدی
نویسنده:
آسیه گنج خانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با پیشرفت روزافزون علوم طبیعی و علوم انسانی، مسئله چگونگی مواجهه دین با این علوم مطرح می‌شود. در اثبات، نفی و انکار رابطه علم و دین و علم دینی، دیدگاه-ها مختلف است. با توجه به اهتمام ویژه حضرت علامه مصباح یزدی به علوم انسانی اسلامی و ویژگی خاص دیدگاه ایشان در پرداختن به مبانی فلسفی علوم انسانی و علم دینی، تحقیق پیش‌رو با بکارگیری روش تحلیلی و توصیفی به بررسی نظریات حضرت استاد در رابطه با علم دینی و مبانی معرفت شناختی و روش شناختی آن -پرداخته و از منظر ایشان، به برخی ابهامات پاسخ می‌دهد.از دیدگاه ایشان، دین وظیفه‌ای در قبال کشف روابط علّی میان پدیده‌‌ها ندارد. آنچه برای دین ضرورت دارد، شناخت و بیان تأثیر پدیده‌‌ها در سعادت و شقاوت انسان است. این امر در بسیاری موارد با عمل اختیاری انسان در ارتباط است. با توجه به بررسی کنش‌های ارادی و آگاهانه انسانی و احکام، آثار و پیامدهای آن در علوم انسانی، علم دینی در گستره علوم انسانی اسلامی محقق خواهد بود. از دیدگاه علامه مصباح، آنچه به علوم انسانی موجود، صبغه الحادی می‌دهد، مبانی فلسفی و بخصوص مبانی معرفت‌شناختی است. اثبات امکان علم به واقع، بررسی موانع معرفت صحیح، رد مبانی تجربه گرایی و لزوم یقین معرفت شناختی در استناد نتایج بدست آمده به دین، از ویژگی‌های دیدگاه حضرت استاد است. در علم دینی روش و منبع، شرط نیست. بلکه نظریه‌های بدست آمده از وحی، عقل و... باید در راستای کمال حقیقی انسان در حوزه باورها و ارزش‌ها و با متدولوژی صحیح –روش فقاهتی- باشد. در این نظریه، "مراجعه به وحی"، یک روش در گردآوری و تولید نظریه‌های علمی بوده، ارزش معرفتی یقین حاصل از آن، کمتر از معرفت‌های یقینی دیگر نیست.
مبانی فلسفی وحی در فلسفه اسلامی با تاکید بر دیدگاه حکمت مشاء
نویسنده:
علیرضا حاج‌حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نوشتار حاضر به موضوع «مبانی فلسفی وحی در فلسفه اسلامی با تأکید بر دیدگاه حکمت مشاء» اختصاص یافته است. از آنجا که وحی به‏عنوان حلقه‏ی اتصال عالم الوهی با دنیای زمینی قلمداد می‏شود جایگاه ویژه‏ای را در پژوهش‏های دینی به خود اختصاص داده است. در میان پژوهشگران این حوزه‏ی معرفتی شاهد حضور برخی از فلاسفه‏ی مسلمان نیز هستیم که در پیشاپیش ایشان فلاسفه‏ی مشائی قرار دارند. از میان حکمای مشائی مورد بررسی در این نوشتار برخی صرفاً به ارائه‏ی بخشی از مبانی فلسفی وحی پرداختند بدون اینکه مسأله‏ی وحی را بر آن بنا نمایند، بعضی به تبیین حقیقت وحی بر اساس مبانی فلسفی مورد پذیرش خود همت گماشتند و عده‏ای نیز همان تبیین‏های ارائه شده را دنبال نمودند یا تبیینی ارائه نکردند. با صرف نظر از نتایجی که فیلسوفان مشائی در این عرصه کسب نموده‏اند نمی‏توان از تأثیر این تلاش در قبال هجمه‏ی منکرین وحی و نیز اینکه مدت‏ها فکر دانشمندان اسلامی را به خود مشغول داشت و هم اکنون نیز بخشی از پژوهش‏های اسلامی را به خود اختصاص داده است چشم پوشید. آنچه در این اثر خواهید خواند تحقیقی است حتی‏الامکان جامع در نظریات حکیمان مسلمان مشائی پیرامون موضوع وحی. در این تحقیق سعی بر آن است تا دیدگاه حکمای مشائی از کندی تا میرداماد را در رابطه با این موضوع تبیین نماییم و با مقایسه‏ا‏ی مختصر میان آرای مهم ایشان خواهیم یافت که نظر حکمای شاخص مشائی در بیان وجه مشخصه‏ی وحی نبوی یک‏دست نیست بلکه برخی کمال قوه‏ی متخیله‏ی نبی را وجه تمایز وی با دیگران دانسته‏اند و گروهی کمال قوه‏ی عاقله‏ی نبی و رسیدن به عقل قدسی را نیز ضمیمه کرده‏اند و برخی دیگر فقط بر کمال قوه‏ی عاقله‏ی نبی اصرار ورزیده‏اند و نقشی برای قوه‏ی متخیله در این باب قایل نشده‏اند.
بررسی تطبیقی صفات مخلوق در روایات و فلسفه اسلامی و آثار معرفت شناختی آن
نویسنده:
جمال مومنی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
به اعتقاد همه دینداران، عالم «مخلوق» و آفریده ی خداوند است، در واقع این اعتقاد معیار دینداری و بی دینی تلقّی می گردد. بسیاری به اعتقادی اجمالی در این زمینه - نیاز عالَم به خالق- اکتفا می نمایند، با این حال در آموزه های قرآنی اهل بیت : توصیفاتی عمیق از حقیقت مخلوق بیان شده است که نوع رابطه و نسبت آن با خداوند متعال را روشن می سازد. در فلسفه اسلامی نیز نگرش خاصّی نسبت به «مخلوق» وجود دارد. عدّه ای معتقدند مکتب اهل بیت : و نظریّات فلسفی موجود، تعالیم متضادّی در این خصوص ارائه می دهند. وجود ابتدائی برای خلقت یا همیشگی بودن فیض الهی و نحوه ی جدایی و بینونت خالق و مخلوق و.. مسائلی جنجالی و بسیار مهمّ در این زمینه اند. از این روی لازم است پژوهشی کلان و گسترده در این موضوع دشوار صورت گرفته و روایات مربوطه از منابع روائی استخراج و با نظامی روشن ارائه گردند تا دیدگاه اهل بیت : نسبت به این موضوع به دست آید و در مرحله بعد نگرش فلسفی در معرض تطبیق و مقارنه با آن قرار گیرد. تحقیق حاضر قدمی کوچک در این مسیر می باشد. به نظر می رسد گرچه در نظریّات مختلف فلسفی، آرائی که با آموزه های اهل بیت : ناسازگارند یافت می شود، ولی «حکمت متعالیه» با مدد گرفتن از تعالیم مترقّی اهل بیت : و براهین قویم عقلی و الهامات صائب معنوی توانسته است مقصود حقیقیِ دیدگاه اهل بیت : را عیان و آن را به شکل فلسفی تثبیت نماید. پذیرش حدوث عالم همراه با تبیین همیشگی بودن فیض الهی، تحلیلی دقیق از «محدودیّت» اشیاء و اثبات «مملوکیّت» به معنای حقیقی برای ذات مخلوقات و تبیین جلوه خدائی بودن اشیاء، از مهمترین آموزه های روائی و فلسفی است که راه برای تبیین نقلی و عقلی آن ها هموار گردیده است.
تأویل‌های فلاسفه اسلامی از نظریه مُثل افلاطونی
نویسنده:
مرضیه میرزاحسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تفکر، مختص انسان و نشانه برتری آدمی نسبت به سایر موجودات است. این موهبت الهی که با آغاز زندگی بشری آغاز شده و تا پایان آن نیز ادامه دارد در طول تاریخ بشر، حضوری نقش آفرین داشته است و آدمی را در راه کشف حقایق عالم یاری رسانده است. نظریه مُثل که یکی از ارزنده ترین یافته های تفکر بشری است حکایت از حقیقتی دارد که اولین بار به لسان یونانی افلاطون به صورت مستدل، مدون شد و پا به عرصه تفکر فلسفی گذاشت. بر طبق این نظریه ـ که مهم ترین و بنیادی ترین نظریه افلاطون است و پایه و اساس فلسفه وی محسوب می شود ـ عالم محسوس اصل و حقیقتی دارد که مثال و نمونه کامل آن است. درواقع موجودات عالم محسوس ظواهر و سایه های حقایق ازلی و عقلی ای محسوب می شوند که لایتغیر، مطلق و زوال ناپذیرند و فقط با نور عقل قابل مشاهده اند. این نظریه در فلسفه اکثر فیلسوفان مسلمان مطرح شده و اکثر ایشان قسمت یا قسمتهایی از فلسفه خویش را به بررسی آن اختصاص داده اند. اما اینکه نظریه افلاطون چرا در فلسفه فیلسوفان مسلمان وارد شده و این نظریه چه جایگاهی را در فلسفه اسلامی به خود اختصاص داده است جای بسی تأمل و بررسی دارد که پژوهش حاضر عهده دار این مهم است. به طور مختصر می توان گفت که همه فیلسوفان اسلامی در مورد نظریه مُثل متفق القول نبوده و نظر یکسانی ندارند؛ ابن سینا از جمله منتقدان این نظریه است درحالیکه سهروردی و ملاصدرا از پیشگامان اثبات این نظریه اند. البته باید توجه داشت که در هر دو صورت ـ یعنی نفی و اثباتی که توسط فیلسوفان مسلمان صورت پذیرفته است ـ تأویل و تفسیر خاصی از نظریه مُثل مطرح شده و هر یک از فیلسوفان بر مبنای چهارچوبهای فلسفی خویش در جهت اثبات یا انکار این نظریه برآمده اند. به طور مثال ابن سینا نظریه مُثل را که نزد افلاطون کلیات قائم به ذات است را به کلی طبیعی تأویل نموده و نهایتاً اشکالات فراوانی را به این نظریه وارد ساخته است. ولی ملاصدرا که به اشکالات ابن سینا نیز پاسخ داده است با دلایل فراوان از جمله حرکت جوهری یا بحث ادراک، سعی در اثبات این نظریه داشته و حقیقت نظریه مثل را به عنوان یک اصل اعلای فلسفی پذیرفته و جزء لاینفک فلسفی خویش قرار داده است. به عقیده نگارنده کلیت و حقیقت این نظریه مربوط به زمان ومکان خاصی نیست و قابلیت مطرح شدن در فلسفه هایی چون فلسفه فیلسوفان مسلمان را دارد ولی با توجه به مشکلات توحیدی و معرفتی ای از قبیل تعدد قدما و چگونگی ارتباط عالم محسوس و معقول و... که گریبان گیر نظریه مثل افلاطونی است این نظریه در فلسفه اسلامی توسط فیلسوفان مسلمان تأویل و تفسیر شده تا هماهنگ با مبانی و ساختارهای فلسفی آنان گشته و مشکلات متعددی را مرتفع سازد.
  • تعداد رکورد ها : 274