جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > غرب شناسی بنیادی > 1399- دوره 11- شماره 1
نویسنده:
بیان کریمی ، سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
نمایه مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
خوانش نیچه از واسازی مفهوم سوبژکتیویسم، بر گسستِ معرفت­شناختی از فهم­های سنتی و مدرن در باب معرفت، حقیقت، زبان و آگاهی استوار است. او چهارچوبی جدید برای بازتفسیر موجود انسانی به عنوان موجودی دائماً متغیر در شبکة فرایندهای تن­کردشناسانه ارایه می­دهد و پدیده‌هایی چون معرفت، حقیقت، زبان و اندیشه را از نو تفسیر و ارزشیابی می­کند. هدف نیچه کنارگذاشتن معرفت و خواست حقیقت مطلق به عنوان رانة اصلی آن، و طرح رانة دیگری است که شناخت را همچون ابزار به کار می­گیرد. وی همچنین توهم کشف حقیقت در دورة مدرن را ناشی از تمرکز بر دو جزء جدایی­ناپذیر سوژة یعنی زبان و اگاهی قلمداد می­کند. نیچه به جای آرمان شناخت و به جای کشف حقیقت، مفاهیم تفسیر و ارزشیابی را می‌نشاند. تفسیر، معنای پدیده را که همیشه جزئی است، تعیین می­کند و ارزشیابی، ارزشِ سلسله‌مراتب معانی را مشخص می­سازد و به اجزاءا کلیت می­بخشد، بی­آنکه کثرت‌شان را از میان بردارد. پرسش اصلی مقاله این است که نیچه چگونه با گسست از وجوه معرفت­شناختی سوژة مدرن به واسازی این مفهوم پرداخته است؟ مدعای اصلی مقاله این است که واسازی سوژه در نیچه تنها زمانی قابل فهم است که نقد وی از مفاهیمی چون حقیقت، معرفت، زبان و آگاهی را دریابیم.
نویسنده:
اعظم محسنی ، سید مسعود سیف ، علی فتح طاهری
نوع منبع :
نمایه مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در میان مفاهیم جدیدی که در اوایل قرن بیستم در حوزه­ی تعلیم و تربیت مطرح شده بودند، مفهوم «دو طرفه بودن» (Gegenseitigkeit) فرایند آموزش چالش­های بسیاری را به همراه داشته است؛ بسیاری از مربیان با انتقاد از این مفهوم، اظهار داشتند که معلم باید به تنهایی فرایند آموزش را رهبری کند و شاگردان نمی­توانند و نباید نقشی در این فرایند ایفا کنند. بوبر ضمن اشاره به این مطلب که به منظور حفظ رابطه­ی آموزشی، باید فاصله­ی امنی بین معلم و شاگرد وجود داشته باشد، آموزه­ی «تعلیم و تربیت مبتنی بر دیالوگ» را مطرح می­کند؛ به عبارت دقیق­تر، وی نسبت آموزشی را نوعی« رابطه­ی من ـ تو یک طرفه» می خواند. حال پرسش اینجاست که با توجه به این که بوبر «رابطه­ی من- تو» را یک رابطه دو طرفه می­داند، چگونه می­تواند از رابطه­ی میان معلم و شاگرد تعبیر به «رابطه­ی من ـ تو» کند و در عین حال از یک طرفه بودن آن سخن بگوید؟