جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
تفسیر قرآن به قرآن در نگاه موافقان و مخالفان
شخص محوری:
حسن میلانی، محمدعلی ایازی
نوع منبع :
صوت , سخنرانی , فیلم , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به گزارش روابط عمومی موسسه فهیم، دویست و بیستمین جلسه نظریه پردازی موسسه فهیم شب گذشته ـ شنبه 24 آبان ماه 1393 ـ با موضوع "مناظره علمی تفسیر قرآن به قرآن در نگاه موافقان و مخالفان" با سخنرانی «استاد قاضی زاده، ایازی» به عنوان موافقان تفسیر قرآن به قرآن و «استاد میلانی» به عنوان مخالف تفسیر قرآن به قرآن و با حضور اساتید، طلاب، دانشجویان و پژوهشگران در محل موسسه فهیم قم برگزار شد. در ابتدای این نشست استاد قاضی زاده گفت: سه سطح قرآن بسندگی قابل تصور است؛ قرآن بسندگی در دین و قرآن بسندگی ىر شریعت قابل قبول نیست ولی قرآن بسندگی در تفسیر، فهم قرآن با خود قرآن ممکن است و حدیث ثقلین مورد نزاع نیست. وی افزود: تاویل قرآن غیر از تفسیر قرآن است تفسیر یعنی کشف معانی قرآن و به دست آوردن مراد استعمالی و جدی است و تاویل به امور خارجیِ متعالی مرتبط است و بعضی از روایات تاویل هستند نه تفسیر. در ادامه استاد میلانی اظهار داشت: علامه طباطبایی صریحا تصریح می کند به اینکه ما نیازی به سنت نداریم، فهم قرآن برای ما رافع اختلافات است و تفکر اجتماعی برای ما ملاک است. در حالی که خدا ما را به اهل بیت(ع) ارجاع داده است تا آنها رافع اختلاف باشند. وی افزود: دکتر صادقی معتقد است که حتی در آیات فقهی نیز ما نباید به سنت مراجعه کنیم. و کسانی که ادعای استغنای قرآن را از اهل بیت(ع) را می گویند همه آنها در نهایت به اهل بیت(ع) رجوع کرده اند. وی افزود: کجای قرآن آمده است که تفکر اجتماعی رافع اختلافات است؟ باید قرآن را بر مبنای «ما آتاکم الرسول فخذوه» فهم کنیم. تا هزار سال علما معنای توحید را نمی فهمیدند در حالی که اهل بیت(ع) توحید را برای ما معنا کرده اند. وی با استناد به برخی عبارات تفسیر المیزان در ادامه گفت: علامه معتقد است که ما باید در آیات قرآن تدبر کنیم و فقط قرآن نور است. چگونه ما دنبال نور دیگر بگردیم؟ و اگر در فهم قرآن به سنت مراجعه کنیم دور لازم می آید. قرآن باید تبیان خود نیز باشد و به جمیع اجتیاجات بشر پاسخ دهد. در ادامه این نشست استاد ایازی در بیان دیدگاه خود اظهار داشت: بسیاری از مسائلی که آقای میلانی فرمودند مورد نزاع نیست. ما یک سنت و عترت داریم و یک حدیث و نقل از سنت داریم. ما امروزه مواجه با عترت و سنت نیستیم ما با منقولات حدیثی مواجهیم که عمدتا خبر واحد هستند. وی افزود: عدم استفاده از خبر واحد در تفسیر، به معنای کنار گذاشتن سنت و عترت نیست. در خود روایات آمده است که روایات را به قرآن عرضه کنیم و همه علمای علم اصول جهتِ صدورِ روایت را مطرح کرده اند و ممکن است صدور روایت به خاطر تقیه یا "قضیة فی واقعة" باشد. این استاد حوزه و دانشگاه در مورد فهم قرآن خاطر نشان کرد: خود قرآن که مومنان و مشرکان را خطاب قرار داده است ومشرکان در برابر خطابات قرآن موضع گیری می کردند و واکنش نشان می دادندآیا این ها قرآن را می فهمیدندیا نه؟ بحث فهم در اینجا مطرح است. و روایات هم یک دسته نیستند. یک دسته از روایات معنا و مفهوم را می گویند، یک دسته تاویل هستند، یک دسته به تعیین مصداق می پردازند و دسته دیگری از روایات، روایاتِ تفصیل است و تفصیل غیر از کشف است. وی یادآور شد: فهم قرآن دارای مراتبی است. فردی دقت می کند و معنایی را می فهمد و می فهمد که غیر از این معنا، وجوه دیگری نیز وجود دارد و این وجوه با هم تعارضی ندارند. و گاهی امام صادق(ع) دو معنا را به دو نفر می گفتند یا امام ارشاد می کردند به معنای بالاتر و این ناقض این نیست که قرآن قابل فهم نیست. یعنی فهم قرآن درجات دارد. استاد ایازی افزود: گاهی ائمه(ع) به مایاد می دادند که چگونه قرآن را فهم کنیم، این جنبه تعلیمی دارد و با تفسیر قرآن به قرآن مشکل ندارد. اگر در جایی با هیچ قواعدی معنای روایت تفسیری را متوجه نشویم این را از باب تعبد قبول می کنیم. محل نزاع اخبار تعلیمی نیست بلکه اخبار آحاد است. در ادامه این نشست استاد قاضی زاده با بیان اینکه مخالفان تفسير قرأن به قرأن خوىشان را از این سرمایه عظیم محروم می کنند وعملا به روایاتی که غالب آنها سند قابل قبولی از جهت علم الدرایه ندارند متوسل می شوند و در بعضی از موارد که از این روایات هم نداریم فقط ثواب خواندن قرآن را می برند. وی ادامه داد: آقای میلانی فرمودند ما با مراجعه به روایات اختلافاتمان حل می شود . الان ما همه پیرو روایت مگر اختلاف نداریم؟و این درست نیست. باید بگوییم که اختلافات به صورت نسبی حل می شود.و منظور علامه طباطبایی پر واضح است ایشان می گوید اگر بجای مراجعه به روایات صحابه و تابعین به قرآن مراجعه می شد اختلافات (بطور نسبی) حل میشد. مسئول موسسه فهیم با اشاره به اینکه کسانی که تفسیر قرآن به قرآن را رد می کنند سرمایه عظیمی را از دست می دهند، اظهار داشت: حدود ده درصد روایات تفسیری ما سند معتبردارند ،واین در صورتی است که کسی حجیت روایات تفسیری را بپذیرد که اکثر اصولیون قبول ندارند.حال اگر کسی حجیت خبر عادل واحد تقسیری را قبول کند این ده درصد را قبول کرده است و عملا بقیه آیات کلام الله را باید به قصد ثواب بردن آن بخواند. استاد قاضی زاده با اشاره به تفسیر المیزان علامه طباطبایی(ره) افزود: جان علامه با قرآن مانوس بود ما نباید مردم را از شیوه ای که محکم و مستحکم است و توانسته در جامعه رشد کند، دور کنیم. همه ریزه خوار علامه در تفسیر هستند. وی تاکید کرد: تفسیر قرآن به قرآن کاربرد بیشتری نسبت به تفسیر روایی دارد. مگر روایاتِ صحیحِ تفسیری از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) چه مقدار است؟ بعضی آیات، روایت تفسیری ندارند و در مورد بعضی از آیات، روایات متعارض وجود دارد. استاد میلانی در جواب گفت: محل نزاع این است که آقایان قائل هستند که ما در فهم قرآن به پیامبر(ص) نیز نیاز نداریم و پیامبر(ص) حق دخالت در قرآن را ندارد. می گویند که اگر به پیامبر(ص) و سنت مراجعه کنیم دور لازم می آید و برای آنها زمان حضور و غیبت تفاوتی ندارد. در حالی که امام علمی دارد که محکم و متشابه را می داند. شما چرا می گویید که ما قرآن را در حد امام صادق(ع) فهم می کنیم؟! ممکن است در فهم قرآن تعارض باشد، امروز چیزی بفهمیم و فردا یک چیز دیگر. وی افزود: ممکن است یقین ما جهل مرکب باشد. اگر تمام قواعد را در فهم رعایت کردید به این معنی است که درست فهمیده اید؟ چرا تدبر و برداشت شما صحیح باشد؟ در حالی که پیامبر(ص) می گوید علی(ع) و قرآن در کنار هم هستند. اهل بیت(ع) گفته اند تفسیر قرآن به قرآن؟ این صحیح است؟ خب پیامبر(ص) چرا حدیث ثقلین را گفت؟ با تفسیر قرآن به قرآن پیامبر(ص) حدیث ثقلین را نمی گفت. دنبال علی(ع) برویم و علی(ع) هم ما را به تفسیر قرآن به قرآن ارجاع دهد؟! ایشان تاکید کرد: آقای ایازی می گوید اخبار آحاد محل بحث است در حالی که علامه می گوید قرآن نور، بیان و تبیان است و در این صورت به پیامبر(ص) نیازی نداریم. وی ادامه داد: در رجوع به اهل بیت(ع) اشتباهات کوچک و کم می شود و اگر در فهم قرآن به اهل بیت(ع) رجوع کنیم معذور هستیم و اگر بدون رجوع به اهل بیت(ع) حتی اگر فهم درستی داشته باشیم به جهنم خواهیم رفت. استاد ایازی در پاسخ به استاد میلانی گفت: من سنت را رد نکردم و شما کلام بزرگان را تقطیع کرده و تقطیع را تفسیر می کنید. در حدیث هم"صعب مستعصب" است و آنچه در مورد فهم قرآن می گوییم در مورد فهم حدیث هم جاری است. آیا قرآن از قواعد فهم استفاده کرده است یا نه؟ اگر استفاده کرده همه ما باید آن را بفهمیم. آیا حدیث از قواعد فهم استفاده کرده است یا نه؟آیا در مورد فهم روایات اختلاف نظر وجود ندارد پس چرا شما در مورد روایات این کلام را بیان نمی کنید؟ وی افزود: در بعضی احادیث نقل به مناسبت و یا با چند تعبیر آمده است ولی قرآن قطعی الصدور و کلام الهی است. اینکه در روایتی معنایی آمده است آیا معنا همین است و چیزی غیر از این نیست؟ در حالی که روایات دیگر معناهای دیگر می آورد. تفسیر امام یک معنا از معانی است. این استاد حوزه و دانشگاه با طرح این سوال که چرا فرقی بین زمان حضور و غیبت نیست؟ در ادامه گفت: خبری که با هفت یا هشت واسطه به دست ما می رسد با زمان حضور امام فرق می کند. آیا اراده جدی در روایت مطرح بوده است یا نه، احتمال می دهیم که امام عام را گفته خاص را در جای دیگر فرموده است. ناسخ را گفته منسوخ را در جای دیگر بیان کرده است. استاد ایازی با بیان اینکه خود ائمه(ص) معیار رجوع به قرآن را به ما گفته اند افزود: کسی نگفته که فهم ما در سطح فهم ائمه(ع) است و تفسیر قرآن به قرآن کنار گذاشتن عترت نیست. بلکه عمل به کتاب و سنت و حدیث ثقلین است. استاد قاضی زاده به طور عینی به نقض برداشت های قرآنی آقای میلانی پرداخت و گفت: آقای میلانی شما در جواب استاد ایازی که در آیه شریفه لایمسه الا المطهرون فرمودند:" یعنی انسانهای غیرمطهر به حقیقت معنا نمی رسند و قرآن را مس نمی کنند اما درباره فهم قرآن همه می توانند قرآن را بفهمند" فرمودید: "قرآن را شما نمی توانید مس کنید تا چه رسد بفهمید" آقای میلانی گفته قبلی خود را تأیید کرد. آنگاه استاد قاضی زاده ضمن آوردن روایات ذیل آیه در تفسیر نورالثقلین و البرهان نشان داد که شما عملاً تفسیری جدای از معانی روایات ذیل آیه را آورده اید.ویک تفسیر ذوقی را ارایه کرده اید آن وقت به علامه که تفسیر قرآن به قرآن میکند اشکال می گیرید این به مراتب بدتر است. اقای میلانی افزود: برداشت ما از قرآن اشکالی ندارد و لازم نیست ضرورتاً ما تفسیر روایی را بگوئیم. استاد قاضی زاده گفت پس به هم نزدیک شدیم و شما هم تفسیر غیر روایی را می پذیرید. در ادامه استاد قاضی زاده در بیان سوالی از استاد میلانی اظهار داشت: آیا فهم از قرآن مستند به خومان باشد خوبتر است یا مستند به خود قرآن؟ و استاد میلانی در پاسخ گفت: خداوند عمدا آیاتی را آورده است تا مخاطب غلط بفهمد. سپس وی خطاب به حضار گفت آقایان گول قرآن را نخورید مثلا خدا «الی المرافق» گفته تا افرادی از اهل بیت(ع) جدا شده و به اشتباه بیفتند و در «عصی آدم ربه فغوی» نیز همچنین است. استاد ایازی در پاسخ گفت: پس قرآن وسیله ضلالت و گمراهی است. و استاد میلانی جواب داد: آری وآیه «و یضل من یشاء» را در قرآن داریم. در پایان ضمن برگزاری جلسه توسل به اهل بیت علیهم السلام حضار سوالات خود را پرسیدند.
The Paradox of the Ravens  (کلیپ های آموزشی انگلیسی)
نوع منبع :
فیلم
The Good Life : Nietzsche ( کلیپ آموزشی انگلیسی- فلسفه دین)
نوع منبع :
فیلم
چکیده :
این کلیپ درباره مفهوم زندگی نیک / good life از منظر فردریش نیچه است.
داستان آفرینش جهان
مدرس:
ارشد عباسی
نوع منبع :
فیلم , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
الهیات و مسأله‌ی «بی‌عدالتی گواهی»
سخنران:
یاسر میردامادی
نوع منبع :
سخنرانی , فیلم
نقد اظهارات عسکر یحیی زاده خطیر پیرامون مدرن بودن بهائیت
سخنران:
حسن ارشاد
نوع منبع :
سخنرانی , فیلم , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
درس‌گفتار «رویکرد تاریخی و ادبی به قرآن»
مدرس:
نیکولای ساینای
نوع منبع :
فیلم , درس گفتار،جزوه وتقریرات , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
چکیده :
به این مجموعۀ کوتاه از پادکست‌های دربارۀ قرآن خوش آمدید. من، نیکُلای ساینای، متخصص مطالعات قرآنی‌ از دانشگاه آکسفورد هستم. از شورای پژوهشی ادبیات و علوم انسانی بریتانیا برای حمایت از تهیه و تولید این چهار گفتار کوتاه سپاسگزارم. حدود هفده سال پیش که در قاهره عربی می‌خواندم، کتابچه‌ای جدلی خریدم که خطاهای ادعاییِ محققان غیرمسلمان غربی در مطالعۀ قرآن را برشمرده بود. آنچه در این کتابچه بیش از هر چیز دیگر مرا مجذوب کرد این اتهام بود که تحقیقات غربی دربارۀ قرآن بیشتر به پژوهش پیرامون قرآن گرایش دارد بی‌آنکه فهمی از آن حاصل شود. به‌عقیدۀ نویسندگان این کتابچه، محققان غربی به انواع پرسش‌های مقدماتی دربارۀ تدوین و انتقال متن قرآن یا معنای عبارات و واژه‌های دشوار می‌پردازند، اما به نظر نمی‌رسد پذیرای این نکته باشند که آموزه‌های اخلاقی و الهیاتی قرآن حقیقتاً صادق‌اند و از این رو قرآن را باید به‌مثابۀ وحی الهی پذیرفت. به بیان دیگر، چرا باید برای این مقدمات فنی خود را به زحمت انداخت، اگر تغییر دین دست‌کم گزینه‌ای اصیل و واقعی نیست؟ با توجه به اینکه مسئلۀ رستگاری یا بدبختی ابدی فرد در کار است، نباید گرایش اصلی فرد نسبت به قرآن رسیدن به حقیقت آن باشد؟ تمثیلی از خودم می‌آورم: «پرسه پیرامون قرآن بدون ورود به آن» بیشتر شبیه خواندن هزاران کتاب آشپزی است بدون قصد پختن حتی یک غذا. جالب است که وقتی در باب پژوهش خودم دربارۀ قرآن با مخاطبان عام شروع به صحبت کردم، شگفت‌زده شدم از اینکه فهمیدم شنوندگان من، از مسلمان و غیرمسلمان، گاهی سؤالاتی کاملاً مشابه می‌پرسیدند: چرا زمان زیادی را صرف مطالعۀ کتاب مقدس اسلام می‌کنم، با اینکه نه مسلمان‌ام و نه انتظار می‌رود که مسلمان شوم؟ پاسخ من به چنین پرسش‌هایی همواره این است که من قرآن را مطالعه نمی‌کنم از آن رو که در جستجوی حقیقت دینی‌ام، بلکه به‌عنوان مورخ ادبیات و اندیشۀ دینی دربارۀ آن تحقیق می‌کنم. من شیفتۀ این چالش‌ام که دریابم قرآن چرا و چگونه توفیق یافت به پیدایی یک دین جدید در جهان کمک کند و خود را به‌عنوان کتاب مقدس [این دین] جدید تثبیت کند، آن هم در زمانی که مدت‌ها بود یهودیت و مسیحیت خود را تحکیم کرده بودند و وحی بی‌واسطۀ پیامبرانه عموماً پدیده‌ای مربوط به گذشته‌های دور محسوب می‌شد. بنابراین، گرایش علمی من به قرآن قرار نیست تعیین کند کدام اعتقاد دینی را برای خودم برگزینم، بلکه [قرار است مشخص کند] نخستین دریافت‌کنندگان قرآن و نیز نسل‌های بعدی مسلمانان فکر می‌کردند متن از آنها می­خواهد به چه باور داشته باشند و چرا آنان انجام چنین چیزی را باورکردنی می‌یافتند. اگر در این باره تأمل کنیم، این کار در واقع تغییری بسیار ویژه در چشم‌انداز است. از این گذشته، قرآن ادعاهای بسیار روشنی در باب حقیقت [دینی] طرح می‌کند و بارها از شنوندگان و خوانندگانش می‌خواهد به این ادعاهای حقیقت پاسخ دهند و به آنها توجه کنند و در نهایت با آن‌ها متقاعد شوند، چنانکه در آیه‌ای آمده است: «ای مردم، پیامبر برای شما حقیقت را از جانب پروردگارتان آورده است؛ پس ایمان بیاورید که این برای شما بهتر است» [نساء: ۱۷۰]. در مقابل، آنچه مورخی همچون من در مطالعۀ قرآن انجام می‌دهد، خوانش چنین درخواست‌هایی است نه به‌مثابۀ امری اساساً معطوف به خود، بلکه معطوف به دریافت‌کنندگانی که بیش از هزار سال پیش و در شرایط بسیار متفاوت تاریخی زندگی می‌کردند و درکشان از جهان با درک من بسیار تفاوت داشته است. بدین‌سان، مورخ از هر سند و مدرکی که در حال مطالعۀ آن است یک گام به عقب می‌نهد، خواه آن سند متنی دینی باشد یا رساله‌ای فلسفی یا علمی. پس به جای این که مستقیم با قرآن درگیر شود، تاریخ‌نگارِ روش‌هایی می‌شود که گذشتگان بدانها با قرآن درگیر می‌شدند. این کار به‌روشنی‌ مستلزم نوعی فاصله‌گذاری است برای تغییر به وضعیت مشاهده‌گر که پیرامون قرآن پرسه می‌زند بدون این‌که به آن وارد شود، و توجیه اصلی‌ای که می‌توانم برای انجام چنین کاری بیاورم صرفاً شیفتگی به تاریخ است. تأکید می‌کنم که این کار به همان اندازۀ کشف حقیقت دینی معقول، مهم و مؤثر است. حال، اگر کسی آن قدر شیفته است که چنین چشم‌انداز تاریخ‌گرایانه‌ای را برگزیند، با سؤالاتی از این قبیل روبرو خواهد شد: چگونه قرآن با جامعه و فرهنگی که نخستین بار در آن ظاهر شد، یعنی خاورمیانۀ دوران باستان متأخر به‌طور کلی و عربستان باستان متأخر به‌طور خاص، سازگار است؟ چگونه قرآن با اندیشه‌های یهودی و مسیحیِ پیشین مواجه می‌شود و آن‌ها را اصلاح و نقد می‌کند؟ چگونه یکصدوچهارده سورۀ سازندۀ پیکرۀ قرآن به‌مثابۀ تصنیف‌های ادبی عمل کردند؟ و چگونه نسل‌های پیاپیِ عالمان و مفسران مسلمان با دشواری‌های تفسیری قرآن دست و پنجه نرم کردند؟ این‌ها برخی از سؤالاتی است که محور پادکست‌های بعدی خواهند بود. در باقی‌ماندۀ این بخش می‌خواهم کمی بیشتر دربارۀ چیزی که مطالعۀ تاریخی قرآن خوانده می‌شود بیندیشیم. سه نکته هست که مایلم در این باره طرح کنم. اولین موضوعی که می‌خواهم بر آن تأکید کنم این است که تغییر چشم‌انداز تاریخ‌گرایانه، که پیش‌تر وصف کردم، به‌هیچ‌وجه با تعلق خاطر دینی به قرآن در تضاد نیست. از این گذشته، حتی اگر کسی معتقد باشد که قرآن واقعاً سخن خداست و در نتیجه سخنی مناسب با اینجا و اکنون برای گفتن به مردم دارد، روشن است که قرآن در گذشته نیز مخاطبان نخستین را مورد خطاب و تحت تأثیر قرار داده بود که بعدها اولین جامعۀ مسلمان را شکل دادند. بنابراین، این سؤال چه برای مؤمنان و چه غیرمؤمنان به‌یکسان رواست: ابلاغ‌های قرآنی برای مخاطبان نخستین چه معنایی داشتند؟ اینجا باید اذعان کنم این طور که هدف از مطالعۀ تاریخی قرآن را صورت‌بندی کردم، یعنی درک معنایی که متون قرآنی برای اولین دریافت‌کنندگان داشته‌اند، این طرز بیان کاملاً مرهون امین الخولی، ادیب مصری، است که در دهۀ ۱۹۶۰ درگذشت. دومین نکته‌ام این است که چشم‌انداز مورخ ناظر به هر سند دینی، همان‌طور که پیش‌تر دیدیم، بی‌تردید مستلزم نوعی فاصله‌گذاری است. اما مهم است اینجا اضافه کنم که این فاصله‌گذاری هرگز مطلق نیست؛ زیرا یک شخص نمی‌تواند انتظار داشته باشد که اعتقادات و اَعمال گذشتگان را درک کند بی‌آنکه تلاش کند جهان را از منظر خاص آنان ببیند، [و] بی‌آنکه بکوشد دریابد چگونه مجموعه‌ای از آموزه‌ها و رفتارها در یک بافت تاریخی معین برای انسان‌هایی که در این بافت می‌زیستند معنا یافته‌‌اند. برای مورخ قرآن طبیعی است که با قرآن چونان تصنیفی پیچیده که مخاطبان اصلی‌اش احتمالاً آن را مناسب، قانع‌کننده و از نظر بلاغی جذاب یافتند، مواجه شود. بدین‌سان، وظیفۀ مورخ قرآن عبارت است از کشف اینکه تا چه اندازه این فرض اولیه می‌تواند درست باشد؛ اینکه بررسی کند ابلاغ‌های قرآنی در واقع به چه معنا می‌توانستند برای مخاطبان نخستین مناسب، قانع‌کننده و از نظر بلاغی جذاب باشند. سومین نکتۀ من مربوط به مطالعۀ تاریخی کتاب‌های مقدس به‌طور کلی است. این سنخ از تحقیقات در قالب مدرنش ابتدا در ارتباط با بایبل ایجاد شد و در قرن‌های هفدهم و هجدهم میلادی معیارهای روش‌شناختی روشنی کسب کرد. افزون بر این، رگه‌های تاریخی و متن‌شناختیِ کاملاً برجسته‌ای در بسیاری از تفاسیر مفسران مسلمان از قرآن وجود دارد. برای نمونه، در تفسیر اسلامی اغلب آیات قرآنی مشخصی به شرایط تاریخی خاصی پیوند داده می‌شوند که آیات مورد بحث پاسخِ به آن شرایط دانسته می‌شوند. اما بین این نوع از تاریخ‌گرایی [سنتی] و پژوهش تاریخی مدرن تفاوت‌های مهمی هست که اغلب با وصف تاریخی‌ـ‌‌انتقادی مشخص می‌شود. می‌توان گفت مهم‌ترین وجه تمایز پژوهش تاریخی‌‌ـ‌انتقادی، چه دربارۀ بایبل چه دربارۀ قرآن یا هر متن دیگری، تأکید قاطع این نوع پژوهش بر بررسی دقیق عقاید سنتی دربارۀ خاستگاه و معنای متون رسمی است. ازاین‌رو،‌ محققان تاریخی‌ـ‌انتقادی بیشتر سؤالاتی از این قبیل پرسیده‌اند: آیا اینکه موسی تورات را نوشته واقعاً محتمل است؟ آیا اینکه مؤلفان اناجیل عهد جدید از حواریون بوده‌اند یا یاران نزدیکشان بوده‌اند واقعاً محتمل است؟ آیا خوانش عهد عتیق به‌عنوان پیشگویی و پیش‌نمایی عیسی مسیح واقعاً قانع‌کننده است؟ چنین پرسش‌هایی حاکی از این است که بسیاری از چیزهایی که مسیحیان یا یهودیانِ معتقد به‌طور سنتی دربارهٔ متنی خاص صحیح فرض کرده‌اند، ممکن است از نظر تاریخی مشکوک، نامحتمل یا غیرممکن از کار دربیایند. اگرچه باید گفت بی‌تردید پیش‌فرض‌هایی خاص دربارۀ چیستیِ امر محتمل و ممکن به چنین داوری‌هایی دربارۀ نامحتمل و ناممکن بودن دامن می‌زنند. بنابراین، پژوهش‌گر تاریخ به داوری در باب اعتبار سنت ریشه‌دار دینی می‌نشیند. این موضوع همچنان درون‌مایه‌ای فرهنگی و بسیار قوی است که می‌تواند الهام‌بخش رمان‌ها باشد و تیتر روزنامه‌ای بین‌المللی قرار گیرد، مثلاً وقتی تکه‌ای پاپیروسِ به‌ظاهر قدیمی پیدا می‌شود که ظاهراً مریم مجدلیه را همسر عیسی معرفی می‌کند. بدین ترتیب، اگرچه محققان تاریخی‌ـ‌‌انتقادی به‌طور طبیعی به تئوری‌های توطئه به‌سبک دَن براون، مبنی بر این که نهادهای قدرت‌مند مذهبی بر حقایق مزاحم سرپوش می‌گذارند، به چشم تردید می‌نگرند، نوعی بدگمانیِ ضمنی به سنت وجود دارد که جزئی ریشه‌دار از دی‌اِن‌اِی پژوهش‌های تاریخی‌ـ‌انتقادی است؛ بدگمانی به اینکه بخش‌های به‌ظاهر تردیدناپذیرِ اطلاعات تاریخی می‌توانند صرفاً افسانه‌هایی از کار دربیایند که تنها دلیل انتشارشان این است که تعداد کافی از افراد آن‌ها را معتبر، مفید یا جذاب یافته‌اند. در سیاق حاضر، مهم این است که مسلماً دربارۀ اسلام آغازین و قرآن هم سؤال‌ها و تردیدهایی مشابه مطرح خواهند شد، اگر از همان منظر روش‌شناختی‌ای مطالعه شوند که برای بایبل به کار رفته است. این سؤال که آیا می‌توانیم به هر چیزی که سنت اسلامی دربارۀ زندگی محمد و خاستگاه قرآن به ما می‌گوید اعتماد کنیم، قطعاً طرح می‌شود. بسیار مهم است که تأکید کنم دلیل مطرح‌شدن چنین سؤالاتی این نیست که سؤال‌کنندگان می‌کوشند عقاید دینی و اخلاقی مسلمانان را تضعیف کنند تا بتوانند جهان اسلام را به‌طور مؤثرتری تحت سلطه و نفوذ فرهنگی غرب قرار دهند. این کلیشه‌ای است که هر از گاهی با آن مواجه می‌شویم و به نظر من کاملاً نادرست است. دلیل اینکه پژوهش‌گران تاریخ چنین سؤالاتی می‌پرسند تنها این است که آنان همان مواجهۀ نقادانه‌ای را که قرن‌ها بر بایبل اعمال شده است به سنت اسلامی تعمیم می‌دهند. هم‌چنین باید تأکید کنم سرگرم‌شدن صرف به این احتمال که ممکن است کمتر از آنچه تصور می‌کردیم دربارۀ خاستگاه قرآن بدانیم، [لزوماً] به این معنا نیست که تاریخ واقعی اسلام آغازین با آنچه سنت اسلامی در سده‌های میانه به ما می‌گوید کاملاً تفاوت دارد. ازاین‌رو، درحالیکه ضروری است محقق تاریخی‌ـ‌انتقادی مثلاً بپرسد آیا ادلۀ تاریخی کافی داریم که محمد پیامبر وجود داشته است، من نیز اتفاقاً گمان می‌کنم در واقع چنین ادله‌ای داریم. به این ترتیب، در این بخش برخی ملاحظات مقدماتی مهم را شرح دادیم. در سه بخش باقی‌مانده بیشتر بر محتوا تمرکز خواهیم کرد و بخش بعد را با بررسی دقیق‌تر بافت تاریخی قرآن آغاز خواهیم کرد.
الهیات اندوه در گفتگو با فرهاد شفتی
شخص محوری:
فرهاد شفتی
نوع منبع :
سخنرانی , فیلم , مناظره،گفتگو و میزگرد
کلیدواژه‌های اصلی :
توضیحات رابرت هویلند درباره آثار غیرمسلمانان در دورۀ اسلام آغازین
نوع منبع :
فیلم , مناظره،گفتگو و میزگرد
وضعیت نشر :
کانال آپارات دورنما,
چکیده :
در این ویدئو، رابرت هیلند، استاد دانشگاه نیویورک، در قالب گفت‌وگویی که در ژانویه ۲۰۱۸ در پاکستان انجام شده است، توضیحاتی را دربارۀ تاریخ اسلام آغازین و اهمیت نوشته‌های غیرمسلمانان در این دوره ارائه می‌دهد. او همچنین درباره کتاب خودش «دیدن اسلام آن‌گونه که دیگران دیده‌اند» و نسبت آن با کتاب استادش پاتریشیا کرون و مایکل کوک یعنی «هاجریه: ساختن جهان اسلامی» مطالبی بیان می‌کند.