مكتب فلسفي افلاطون | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
مكتب فلسفي افلاطون
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
مكتب فلسفي افلاطون
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
مباحث فلسفی
اعلام و شخصیت ها :
افلاطون, (معلم ارسطو ،بنیانگذار ایدئالیسم، معروف به افلاطون الهی و افلاطون اشراقی در جهان اسلام، تمام فلسفه را حاشیه بر آثار او دانسته اند), 427/428 پ. م ۳۴۸/۳۴۷ پ. م
سوال:
مهم ترين ويژگي هاي مكتب فلسفي افلاطون چيست؟
پاسخ تفصیلی:
مكتب فلسفي افلاطون از معروف ترين مكاتب فلسفي دنياست. (1)
مهم ترين موضوعات فلسفه او عبارتند از:
1. مدينه فاضله كه نخستين حلقه سلسله طولاني مداين فاضله است؛
2. نظريه مثل كه نخستين كوشش است براي حل مسأله حل نشدني جهان؛
3. براهين در اثبات بقاي روح؛
4. جهان شناسي؛
5. تصور وي از معرفت به عنوان خاطره به جاي ادراك (2)
وي آرايي نيز، در طبيعت شناسي دارد، كه قابل بحث نيست. (3) محور عقايد او،اعقتاد به مثل است. (4)
نظريه مثل ا ز كليه تعاليم ديگر وي، به مراتب از نفوذ بيشتر برخوردار بوده است؛ به گونه اي كه عمدتا اصطلاح «فلسفه افلاطون» مساوي آن گرفته مي شود.
فصل 1. فلسفه افلاطون
1.1. فلسفه افلاطون در نگاهي كلي
بدن شك،افلاطون يكي از بزرگ ترين فيلسوفان همه قرون و اعصار و به عقيده بعضي، بزرگ ترين فلاسفه بوده است. (5) او داراي مقام بلندي بوده و مي توان او را سرچشمه حكمت دانست. ريشه همه تحقيقات فلسفي كه بعدها به وجود آمد در گفته هاي او ديده مي شود. (6) امرسن گفته است: افلاطون فلسفه است و فلسفه افلاطون. (7) در كوشش ستايش انگيز فلسفه وي، انديشه بر ماديات و محسوسات غلبه يافته است و جوهر اشياء در عالمي برتر از علام طبيعت جستجو مي شود.
وي به دنبال سقراط در اعماق روح آدمي غور كرد و دريافت كه پيوند روح با واقعيات ابدي، از راه عشق و معرفت، ناگسستني است. از اين جهت به مسأله ابديت روح، پرتوي تاباد و آن را به طريقي نو مطرح ساخت.
اين دانشمند برجسته معتقد بود كه اصلي ابدي در جهان موجود است و عالم وجود را منطبق با كمال و تعالي خويش پديد آورده است وروح انساني با آن قرابت ماهوي دارد. به نظر او، آرمان آدميان كه خير و عدالت است،علت حقيقي واقعيات موجود است.
اين متفكر بزرگ، مركب انديشه را تا قله هاي عالم مثال بالا برد؛ ما بعد الطبيعه را به بلندترين پايگاه خود رسانيد و منبع هستي و آفريدگار عالم را هم چون كمال مطلق تصور كرد، و بدين سان در قلمرو انديشه شاهراهي را باز كرد كه متفكران قرون بعد در آن گام نهادند. جهت فكري و سيري كه وي به هوشمندان عالم نشان داد، چون حقيقتي تابناك مي درخشد (8) در نظر او فلسفه «بينش جمال حق» است و كاملا عقلاني نيست؛ صرف دانش نيست؛ بلكه عشق به دانش است.(9)
اگر چه شاگرد نامدار او راسطو، به تنظيم و تدوين نظام فلسفي مهي پرداخت؛اما مي توان گفت هر آنچه كه وي دارد، از استاد انديشمندش، مايه گرفته است. اين استاد كم نظير، در اكثر مطالب،سر رشته تحقيق را به دست شاگردش داده است.
ارسطو گاهي عين عبارات استادش را به كار مي برد. استفاده او از استادش امري مسلم و معلوم بوده است؛ به گونه اي كه نيازمند بيان نيست. گمان نمي رود كه خود ارسطو در مقام انكار اين وامداري، بوده است. (10)
هدف عمده فلسفه افلاطون جهان مادي، نمونه يا عكس ناقص از مثال اعلي و كامل الهي است؛ هر آنچه بر روي زمين است نسخه بدل و عكس مثالي است كه در عالم بالا قرار دارد. (11)
گذشت زمان، نيروي حياتي فلسفه او را نشان مي دهد. (13) كتب او در دست همه حكما و ادباست و پيوسته موضوع بحث و تحقيق بوده است. همه بر اين امر معتقدند كه او از بزرگ ترين حكماي يونان است و كتب او مخزن افكار عالي است؛ به طوري كه هر بار، شخص هوشيار، نكته تازه اي را در مي يابد.
2.1. نظام فلسفي
افلاطون با آن كه قله يوناني ايستاده است؛ اما هيچ نظام ساخته و پرداخته اي بر جاي نگذاشت. (14)
آگاهي از درس هاي وي و گزارش كاملي از تعليماتش در آكادمي مي توانست، ابهام بسياري از مسائلي كه شارحان و مفسران را كيج و متحير كرده است، بر طرف سازد. هيچ نظام قطعي و خشك افلاطوني - اگر بوده است - به ما نرسيده است؛ نظامي كه بايد آن را يكجا پذيرفت يا رد كرد. اين حقيقت ما را قادرساخته است كه در او،شايد آسان تر از هر كس ديگر، نمونه اي عالي از روح فلسفي بيابيم. (15)
وي به علل هنري يا انتقادي مانند متفكران ديگر، در صدد ساختن نظام فلسفي (16)استواري بر نيامد؛ بلكه كوشيد تا شناسايي فلسفي را در جريان پيدايش و پيسشرفت نشان دهد؛(17) با اين حال داراي فلسفه اي خاص (18) و بسيار عالي است. (19) اگر بخواهيم آراء او را در باره موضوع خاصي مورد تحقيق قرار دهيم، بايد همه آثار و مكالماتش را بكاويم. (20)
2.1. الف جامعيت آثار افلاطون
مكالمات افلاطون همه الهامات مشحون از حقيقتي هستند كه در قالب عباراتي شيوا، بيان شده اند. تقريبا تمام مسائلي كه فكرمعاصران را به خود مشغول مي داشت و هنوز هم ذهن آدميان را به خود مشغول دارد، درا ين مكالمات آمده است.
بيشتر انديشه هاي وي در شاهكارش، كتاب جمهوري، (21) به طور خلاصه آمده است. امرسن گفته است: كتاب خانه ها را بسوزانيد و تنها اين كتاب را باقي بگذاريد؛ زيرا چكيده همه، در اين كتاب جمع است. (22)
2.1. ب. اركان فلسفه افلاطون
سه مسأله، اركان و مشخصات اصلي فلسفه افلاطون را تشكيل مي دهد كه ارسطو در هر سه با وي مخالف است:
1. نظريه مثل؛ به اعقتاد افلاطون ،آنچه در اين جهان مشاهده مي شود، اصل و حقيقت آن، در جهان ديگر است و افراد اين جهان، به منزله سايه ها و عكس هاي حقايق آن جهاني اند.
2. خلقت روح قبل از بدن؛ قبل از تعلق به بدن در عالمي برتر و بالاتر كه همان عالم مثل است، مخلوق و موجود بوده است و پس از خلقت بدن،روح به آن تعلق مي گيرد و در آن جايگزين مي شود.
3. يادآوري بودن علم؛ اين نظريه به منزله نتيجه گيري از آن دو نظر است. وي علم را تذكز و يادآوري مي داند؛ بدان جهت كه روح قبل از تعلق به بدن در عالم برتر، مثل را مشاهده مي كرده است و چون حقيقت هر چيز مثال آن است. پس روح قبل از ورود به اين عالم، عالم به حقايق بوده است و پس از تعلق به بدن آن چيزها را فراموش مي كند. (23)
3.1. افلاطون هم فيلسوف نظري و هم عملي.
افلاطون سراسر زندگي خود را وقف حقيقت و رسيدن به حقيقت پايدار نمود. او به حقيقت ابدي و مطلق، اعتقادي محكم و دائمي داشت و چون سقراط پيوسته آماده بود كه از هدايت عقل پيروي كند. وي كوشيد تا با ايجاد هيأتي از مرداني كه تحت نفوذ و تسلط يك معلم بزرگ، خود را وقف نيل به حقيقت و خير كنند، اين روح را در كالبد آكادمي بدمد.
اين فيلسوف نظري بزرگ، اگر چه خود را وقف نيل به حقيقت در قلمرو عقلاني مي كرد؛ اما نظريه پرداز صرف نبود. وي داراي اشتياق شديد اخلاقي بود و به واقعيت موازين و ارزش هاي مطلق، اعتقادي راسخ داشت. عزيزترين دارايي انسان را نفس فناناپذير آن مي دانست و مصرانه از آدميان مي خواست كه درباره آن بينديشند و در پرورش فضيلت راستين كه يگانه چيزي است كه آنان را خوشبخت مي كند،بكوشند.
او معتقد بود كه زندگي نيكو و مبتني بر الگو و نمونه اي جاويدان و مطلق، بايد در هر دو جنبه خصوصي و عمومي، يعني در فرد و در مدينه، تحقق يابد. وي همان گونه كه اخلاق نسبي شخصي را مردود مي دانست، رفتار فرصت طلبانه سطحي و خود خواهانه «سياستمدار» سوفسطائي را ناروا مي شمرد و اين نظريه را كه «قدرت حق است»، باطل مي دانست.
به عقيده او، اگرحيات انسان بايد تحت تسلط و استيلاي عقل بر طبق يك نمونه ايده آل اداره و رهبري شود، در جهان به عنوان يك كل، بايد عمل واقعي عقل را تصديق كنيم. الحاد و انكار خداوند، به طور مطلق، مردود است و نظم موجود در جهان ،به عقل الهي نسبت داده شده است كه جهان را مطابق طرح و نقشه ايده آل تنظيم و اداره مي كند. بدين ترتيب،آنچه در جهان بزرگ، مثلا در حركات اجرام آسماني متحقق است، درمورد انسان، يعني جهان كوچك نيز، بايد تحقق يابد.
اگرانسان از عقل پيروي كند و بكوشد تا ايده آل را در زندگي و رفتار خويش تحقق بخشد، به الوهيت شبيه مي گردد و در اين زندگي و زندگي بعد، به نيكبختي و سعادت نايل مي شود.
آخرت گرايي افلاطون ناشي از بيزاري وي از اين زندگي نبود؛ بلكه بيشتر نتيجه اعتقاد استوار وي به واقعيت «متعالي» و «مطلق» بود. (24)
4.1. افلاطون در جستجوي حقيقت يقيني بود.
صرف نظر از نتايجي كه افلاطون به آن رسيد و نقايص و خطاهايي كه ممكن است در نظريه مثل ديده شود، او به دنبال اثبات حقيقت يقيني بود. اعتقاد او به اين كه ما مي توانيم ذوات را در فكر خود بيابيم، راسخ بود و به نحو استواري معتقد بود كه اين ذوات صرفا مخلوقات ذهن انساني نيستند؛ بلكه ما تنها كاشف آن هاييم.
وي به وجود مرجع عيني مفاهيم، عقيده مند بود و آنچه را كه نمي توان شناخت عقلاني نمي دانست و باور داشت كه آنچه كاملا واقعي نيست، كاملا عقلاني نيست.
افلاطون نظريه «صور» يا «مثل» را به عنوان يك نظريه فلفسي و عقلاني مطرح كرد. آن را به عنوان فرضيه اي فلسفي براي تبيين تجربه مي دانست؛ نه به عنوان پژوهشي در علمي اساطير (25) يا فرهنگ عامه (26) و نه به عنوان محض آرمان و آرزو براي عالمي بهتر از اين عالم. (27)
افلاطون در جمهوري به طور صريح نشان داده است كه فيلسوف حقيقي، در جستجوري شناخت طبيعت ذاتي هر چيز است؛ مثلا كار او شناختن تعداد زيادي از چيزهاي زيبا يا خوب نيست؛ به كله كار او بيشتر باز شناختن ذات زيباي و ذات خير است كه در اشيا جزئي زيبا و اشياء خوب به درجات مختلف، تجسم و تحقق يافته است.
غيرفلاسفه، سرو كارشان با تعداد زيادي از نمودهاست؛ بي آنكه به طبيعت ذاتي توجه كنند. آن ها قادر نيستند كه مثلا ذات زيبايي را از پديده هاي زيبا، تشخيص دهند.
اينها، تنها گمان (دوكسا) دارند و از معرفت علمي بي بهره اند. با آن كه با «لاوجود» سر و كار ندارند چون «لاوجود» كاملا ناشناختي است، با وجود حقيقي يا واقعيت هم كه ثابت و پايدار است، سر و كار ندارند. سرو كارشان با پايدارهاي فاني يا نمودهاست كه در حال شدنند و پيوسته به وجود مي آيند و از ميان مي روند؛ پس متعلق گمان ذهن آن ها،پديداري بين «وجود » و «لاوجود» است. اما حالت ذهن فيلسوف «معرفت» است و متعلق شناسايي او «وجود واقعي كامل و ذاتي»،يعني «مثال» يا «صورت» است. (28)
5.1. فلسفه و سياست
در مذهب افلاطون، تفكيك فلسفه از سياست، نادرست است. وي از اين جهت به اگوست كنت، شباهت دارد. (29) جدا كردن نظريه او در سياست ، از فلسفه اش ، تنها به طريق انتزاعي ممكن است. بزرگ ترين آثار (30) وي هم جنبه فلسفي دارد و هم جنبه سياسي. (31) او مانند سقراط معتقد بود كه فيلسوف در مدينه امري را متعهد است.
افلاطون در هر جا كه از نظر به سوي عمل توجه مي كند، لزوم مرجعيت سياسي فيلسوف را يادآور مي شود و از تأكيد در مقام مؤثري كه در عمل شايسته فيلسوف است، باز نمي ايستد و مي گويد كه فيلسوف را بايد از مقام تأمل در اشياء معقول فرود آورد تا به تدبير مدينه بپردازد. (32)
اگر به پيروي از افلاطون بگوييم عالي ترين معيار استحقاق شخص بر اي حكومت، داشتن هدف مطلق است، در اين صورت بايد تصديق كنيم كه فيلسوف به سبب تربيتي كه ديده است، يگانه انسان مستحق حكومت است.
افلاطون اين اصل را مسلم مي داند كه فسلسوف قطعا بايد به غار بر گردد و براي وادار ساختن او به ياري زندان يان غار، هم بايد به ترغيب و اقناع توسل جست و هم به زور. اين احساس مسئوليت اجتماعي، مايه امتياز فلسفه افلاطون،از فلسفه متفكران پيش از سقراط است. (34)
وي در كيفيت تفههيم سياست انقلابي اساسي به وجود آورد و يكباره آن را از حضيض چيزهاي متعارف به اوج يك علم واقعي، ارتقا داد. براي او همين افتخار بس كه سياست را معنويت داد و به صورت اخلاق درآورد. اين انديشمند توانا بر خلاف قوه درك مردم آن زمان، كه از فهم اين قبيل مسائيل بزرگ ، بي خبر بودند،سياست را يك رشته از فلسفه قرار داد كه زمينه را براي توسعه اين شعبه از معلومات بشري آماده ساخت. (35)
6.1. ديالك تيك و هنر
فلسفه افلاطون، چنان كه خود گفته است، ناشي از حكمت سقراط است. وي ازهمان سبك استادش كه مناظره و محاضره بود، پيروي كرد و حتي نام ديالتيك (36) (جدل) را كه بر اين روش اطلاق مي شد، براي فلسفه به معناي دانش فكر، اختيار كرد. (37)
او استاد سخن بود. در يك طرف زبان او، امواج توصيفات بلند و خيال انگيز است و در طرف ديگر، تحليل هاي جدي و پيراسته از هر گونه زيور و شاخ و برگ،به چشم مي خورد. در اين ميان بذله گويي هاي شيرين و حاضر جواب هاي ظريف هم ديده مي شوند. وي با زبردستي خاصي، حتي پيچيده ترين و دشوارترين انديشه ها را مثل روز، روشن مي كند. (38) نوشته هاي اين متفكر هنرمند،شكل هنري و ارزش دراماتيك دارند و بسياري از سخن سنجان معتقدند كه هيچ كس نثر يوناني را به اين خوبي و رزيبايي ننوشته است. (39)
بلافاصله بعد از مرگ افلاطون تا روز گار ما، در تفسير محاورات افلاطون اختلاف پيش آمد. عقايدي كه با يكديگر اختلاف بسيار دارند به او منتسب شده اند.(40)
علت اختلاف از يك طرف دايره افكار وي و تنوع مطالب آثار اوست كه از جمله نوادر امور به شما مي آيد؛به همين جهت احاطه بر تمام جوانب آن با نظري جامع و شامل، بسيار دشوار است و شايد بتوان گفت كه ممكن نيست، و از سوي ديگر، سبك مخصوصي است كه از لحاظ ادبي براي بيان افكار خود برگزيده است. (41)
افلاطون كه از تعليمات و شخصيت سقراط، الهام گرفته است،در بسياري از مكالمات از زبان سقراط، سخ مي گويد؛اما بر روي هم، اين گفت و گوها، فلسفه خود افلاطون را به دست مي دهند. (42)
در بسياري از موارد، درك عقايد حقيقي افلاطون، كار آساني نيست. عقايدي كه به شاگردان تعليم مي شد، از ميان رفته است. انتقادات ارسطو هم كه بر جاي مانده است، غالبا مبهم و تاريك است. دست نخوردگي آثار مشكوك است و تاريخ نوشته ها معلوم نيست. در بعضي موارد مجهول است كه مراد تشريح حقيقي بوده است يا انتقاد از عقيده اي خطرناك يا صرف تفريح و تفنن در كار است. ميزان اعتقاد او به استدلال ها، روشن نيست و ميان بعضي ازمكالمات هماهنگي ديده نمي شود. (43)
با اين حال امكان دريافت نظريات مسلم،منتفي نيست.(44)
7.1. تأثير افلاطون
الف. بدون شك،فلسفه افلاطون، در تاريخ تفكر بشري بسيار تأثيرگذار بوده است. افلاطون به ديگران،جستجوي حقيقت ابدي و پيروي از عقل و زندگي براساس موازين و ارزش هاي مطلق اخلاقي را آموخت. (45)
وي با تعليم نمونه اي عالي از روح فلسفي، سرمشقي از فلسفه پردازي و نمونه اي از زندگيي كه وقف جستجوي حقيقت و خير است،برجاي گذاشت. (46)
ب. با استفاده از فلسفه وي مي توان بين ارزش هاي علمي و روحاني جمع نمود.
ج. تأثير شخصي افلاطون را مي توان از تأثيري كه در شاگرد بزرگ خود ارسطو گذاشت، دريافت. اشعار(47) ارسطو در مورد استاد خود گوياي اين مطلب است. ارسطو به تدريج خود را از برخي نظريات افلاطوني كه در آغاز بدان ها معتقد بود، جدا ساخت؛ اما بر خلاف علاقه رو به رشد خود در علم تجربي، هرگز مابعد الطبيعه يا اعتقاد خود به زندگي نيكو را كه در حكومت راستين پرورش مي يابد، ترك نكرد. به عبارت ديگر، وي هيچ گاه، ميراث افلاطوني را به كلي رها نكرد و فلسفه او جدا از اثر سلف بزرگش، انديشيدني نيست.
د. مذهب افلاطوني، از طريق نو افلاطونيان در اگوستين و در دوره شكل دهنده قرون وسطايي، تأثير بخشيد. اگر چه توماس اكوئيني، بزرگ ترين فيلسوف مدرسي، ارسطو را به عنوان «الفيسلوف» پذيرفته است؛ اما در واقع چه بسا در نظام وي؛ هنگام پي گيري و رديابي افكارش، در نهايت مي توان به افلاطون رسيد تا به ارسطو.
در زمان رنسانس (تجدد علمي و فرهنگي) آكادمي افلاطوني فلورانس كوشيد كه سنت افلاطوني (48) را احيا و تجديد كند.
ه. در نگاه نخست، تأثير افلاطون در عصر جديد، مانند تأثير وي در عهد باستان و قرون وسطا آشكار نيست؛ ولي در حقيقت او پدر يا نياي هر فلسفه اصالت روحي و هر ايدئاليسم (اصالت معناي) عيني است و شناخت شناسي و مابعد الطبيعه و سياست و علم اخلاقش در متفكران بعد از او، چه در اثبات و چه در جهت نفي، تأثيري عميق، بخشيده است. (49) در جهان معاصر كافي است درباره الهامي كه وي به متفكراني نظير وايتهد (50) يا نيكلائي هارتمان (51) داده است، بينديشم. (52)
و. تأثير عظيم فلسفه افلاطون در مسيحيت، (53) انكار ناشدني است. (54)
-----------------------
پي نوشت ها:
1. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 6، (اصول فلسفه و روش رئاليسم) ج 1، انتشارات صدرا، ص 95، (مقاله 2 فلسفه و سفسطه).
2. راسل، برتراند؛ تاريخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دريابندي، ج 1، 1365، ص 168.
3. پژوهشكده حوزه و دانشگاه؛تاريخ فلسفه غرب، چ 1، آبان 1379، ص 199.
4. مطهري، مرتضي؛ همان.
5. مگي، بريان: فلاسفه بزرگ، همان،ص 24.
6. فروغي،محمدعلي: حكمت سقراط و افلاطون؛چ 2، تهران: شركت چاپخانه فرهنگ، 1316. ص 79.
7. توماس، هنري؛ بزرگان فلسفه؛ ترجمه فريدون بدره اي ، چ 3، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1379، ص 49.
8. ورنر، شارل؛ سير حكمت در يونان؛ ترجمه بزرگ نادرزاده؛ تهران: انتشارات زوار، ص 110 ، 111. آيين افلاطون با همه ژرفايش، به جهت اشكالات و تناقضات رشد نيافت. در بسياري موارد، مثال يا ايده را به سان مفهومي مجرد تصور مي كرد؛ گويي آيين اصالت مفهوم سقراط و هندسه فيثاغورث، آن را در بند كشيده است. از اشكالات ديگر، جدايي عالم مقعول و عالم محسوس است. شاگرد وي ارسطو كوشيد وحدت روح و جسم و مطلوب و موجود را روشن نمايد. در واقع حكمت او در تكيل حكمت استادش بود. (همان، ص 111-113)
9. انتقادهاي ارسطو از استاد خود يا گفته او كه «افلاطون را دوست دارم و حقيقت را بيشتر از وي» دليلي برمخالفت اساسي و ي با نظر افلاطون نيست؛ بلك ه عكس آن را مي توان استفاده كرد. اماراتي در دست است كه ارسطو بعد از افلاطون مدعي بود كه تعليمات حقيقي استاد آن است كه من مي گويم و آنان كه به طور رسمي جانشين افلاطون شده اند، روح تعليمات او را از دست داده اند. در مواردي ارسطو در مورد آراء استا د نقدايي دارد و در استفاده خود از استاد، ذكري به ميان نياورده است. در اين گونه موارد، هدف، تنها تحقيق بوده است؛ نه اظهار ارادت يا دشمني نسبت به افراد. گذشته از اين آنچه از نوشته هاي ارسطو در دست است، يادداشت هاي وي براي تعليم و تدريس يا خلاصه هاي خود او يا شاگردانش بوده است كه به جهت نهايت اختصار، نيازمند شرح است. از نوشته هاي ارسطو براي عامه مردم كه به حسن بيان معروف بوده است، چندان چيزي بر جاي نمانده است. (فروغي، محمدعلي: حكمت سقراط و افلاطون؛ص 80-81)
10. همان،ص 79-81.
11. توماس، هنري؛ بزرگان فلسفه؛ ترجمه فريدون بدره اي، چ 3، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، ص 51.
12. كرسون آندره، فلاسفه بزرگ، ترجمه فريدون بدره اي، چ 3، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، ص 51.
13. هيئت نويسندگان زير نظر: سرو پالي را داكر شينان؛ تاريخ فلسفه شرق و غرب، مترجم : جواد يوسفيان؛ ج 2، چ 1، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي،1367، ص 52.
14. همان، ص 79.
15. كاپلسون، فردريك؛ تاريخ فلسفه، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي؛ چ 2، انتشارات علمي و فرهنگي،1368، ص 300.
16. شايد عدم تدوين فلسفه منظم، موجب شد تا كسي مانند ابن سينا در باره اش بگويد: «بضاعت افلاطون در علم اندك بوده است»؛ زيرا او ديد كه ارسطو در جميع فنون، كتاب تأليف كرده است؛ اما افلاطون در هيچ يك از موضوعات مختلف (طبيعات، الاهيات، رياضيات، منظق، فن خطابه وشعر و حكمت عملي) داراي اثر نيست. با اين حال، نام وي در تمام دنيا به حكمت و دانش معروف است. او كتب خود را به قصد تبليغ افكار نوشته است؛ نه به قصد تعليم علم و فلسفه. شايد وي مانند استادش، سقراط، معتقد به كتاب (به سبك خاص فلسفي) نبوده است.(فروغي، محمدعلي؛ حكمت سقراط و افلاطون،ص 55)
17. يگر، ورنر؛ پايديا؛ترجمه محمد حسن لطفي، ج 2، چ 1، تهران: انتشارات خوارزمي، 1367، ص 842.
18. اگر چه افلاطون داراي نظام كاملي نيست؛ اما به راستي سرمشقي از نحوه فلسفه پردازي و نمونه اي از زندگيي كه وقف جستجوي حقيقت و خير است به ما معرفي نمود.(كاپلسون، فردريك؛ تاريخ فلسفه،ج 1، ص 300)
19. فروغي، محمدعلي؛ حكمت سقراط و افلاطون؛ ص 81.
20. هيئت نويسندگان؛ تاريخ فلسفه شرق و غرب؛ج 2، ص 67.
21. The Republic
22. توماس، هنري؛ بزرگان فلسفه، ص 49.
23. مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثار؛ ج 5، چ 1، تهران:انتشارات صدرا، 1371، ص 144، 145 (كليات فلسفه/فلسفه اشراق و مشاء) . افلاطون معتقد است كه در اثر ديالتيك يعني بحث و جدل و روش عقلي يا در اثر عشق پرده بر طرف مي شود و نور مي تابد و صورت ظاهر مي شود (همان،ص 145)
24. كاپلسون، فردريك؛ تاريخ فلسفه، ج 1، ص 298، 299.
25. ميتولوژي.
26. فولكور.
27. كاپلسون، فردريك؛ تاريخ فلسفه، ج 1،ص 235، 236.
28. كاپلسون، فردريك؛ تاريخ فلسفه، ج 1،ص 206.
29. بريه 0برهيه)، اميل؛ تاريخ فلسفه؛ ترجمه علي مراد داوودي؛ ج 1، چ 2، تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1374، ص 188.
30. سازنده ترين اثر افلاطون، «جمهوري» يا «دولت» است. اين نشان مي دهد كه وي براي ارائه وحدت همه انديشه هايش در مسايل اجتماعي و اخلاقي، به جاي نظامي منطقي و مجرد،شكل محسوس و زنده دولت را برگزيده است؛البته در اين باره نظرات يكسان نيست. ژان ژاك روسو در مورد «جمهوري» گفته است: برخلاف عقيده كساني كه از روي عنوانش درباره محتواي آن داوري مي كنند، شرح نظام سياسي نيست؛بلكه زيباترين نوشته اي است كه تاكنون درباره تربيت، تصنيف شده است. (يگر، ورنر، پايديا؛ ج 2، ص 841)
31. بريه، اميل؛همان، ص 187.
32. بريه، اميل؛همان،ص 188.
33. يگر، ورنر؛ همان،ص 965.
34. همان؛ ص 965، 966.
35. انديشه هاي بزرگ فلسفي (مجموعه مقالات؛ گردآورنده: ح. بابك، انتشارات شرق،2536، ص 282.
36. درباره معنا و تطورات كلمه «ديالتيك» دربحث «راه ادراك مثل»، مطالبي ذكر خواهد شد.
37. ورنر، شارا؛ سير حكمت در يونان؛ ترجمه بزرگ نادر زاده؛ تهران: انتشارات زوار، ص 75.
38. مگي، بريان؛فلاسفه بزرگ، ص 40، مكالمات دوره مياني افلاطون (منون، جمهوري، ميهماني و فايدروس) را شاهكارهايي در بالاترين حد هنر ادبي مي دانند؛زيرا بسيار زنده اند. (همان،ص 39) جمعي از مخالفان معتقدند كه تأثير بي مانند افلاطون در اين بيست و پنج قرن به دليل جادوي كلام او بوده است؛ نه از جهت محتواي افكارش. (همان،ص 5)
39. همان،ص 25.
40. بريه، اميل؛ تاريخ فلسفه، ج 1، ص 130.
41. همان، ص 131.
42. هيئت نويسندگان؛تاريخ فلسفه شرق و غرب؛ ج 2، ص 51، 52.
43. كرسون، آندره فلاسفه بزرگ؛ ترجمه كاظم عمادي؛ چ 4، انتشارات صفي علي شاه، 1363، ص 113، 114.
44. پژوهشكده حوزه و دانشگاه؛تاريخ فلسفه؛ ج 1، ص 199. در مدينه فاضله افلاطون، هنرمندان و شعرا جايي ندارند و از اينجاست كه معمولا مي گويند: افلاطون، قدر آنچه را كه داشت نمي دانست؛ زيرا قوت نفوذ كلام او به خاطر هنر ادبي اوست و خود او متوجه اين نكته نبود. (همان؛ص 210)
45. كاپلسون، فردريك؛ تاريخ فلسفه، ج 1، ص 298.
46. همان؛ ص 300.
47. ـآن مرد يگانه /كه نبايد بدكاران نامش را به زبان آرند.
و حق ندارند او را بستايند/كسي كه نخستين بار
با گفتار و باكردار خويش روشن ساخت كه /آن كه پرهيزكار است نيكبخت استو
دريغا كه هيچ يك از ما، ياراي برابري با او نيست.
قطعات ارسطوئي، قطعه 623، كاپلسون، فردريك ، تاريخ فلسفه ، ج 1، ص 299.
48. تأثير جمهوري افلاطون را مي توان در ناكجا آباد توماس مور وشهر خورشيد كامپانلا مشاهده كرد. (كاپلسون، فردريك، تاريخ فلسفه، ج 1) ص 299،300.
49. بعضي معتقدند كه در اهميت و تأثير افلاطون هر چه در جهان گفته شود، كم است. فيلسوف و رياضي دان انگليسي، آلفرد نورث و اتيهد بر اين باور است كه سراسر فلسفه بعدي غرب، چيزي جز مشتي حاشيه انگاري بر افلاطون نبوده است جورج سانتايانا، فيلسوف آمريكايي مي گويد: به هر گوشه اي از ذهنم كه مراجعه مي كنم، افلاطون قبلا آنجا بوده است (مگي، بريان؛ فلاسفه بزرگ؛ ص 5)
50. Professor A.N Whitehead.
51. Pro fessor nicolai of Berlin.
52. كاپلسون؛ همان، ص 299،300.
53. از ميان فلاسفه باستاني و قرون وسطايي و جديد، نفوذ افلاطون و ارسطو از همه بيشتر است و از اين رو افلاطون در اخلاف خود داراي تأثيري بيشتر است؛ زيرا ارسطو محصول افلاطون است و الهيات مسيحي تا قرن سزدهم بيشتر افلاطوني بوده است تا ارسطويي. راسل، برتراند؛ تاريخ فلسفه غرب؛ ترجمه نجف دريابندري، نشر پرواز، 1365، ص 168.
54. مگي، بريان؛ فلاسفه بزرگ، ص 38.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
متکلمان و سایر شخصیت ها :
افلاطون
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/3545
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت