جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 32
نقد و بررسی انسان مداری در مسئله شر از نگاه شیخ اشراق ، باروخ اسپینوزا وجورج مورودس
نویسنده:
محمد داود استاد راهنما: محمد رضاپور استاد مشاور: محسن غرویان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
در این رساله تلاش می شود پاسخ شیخ اشراق، اسپینواز وجورج مورودس که مبتنی بر تلقی انسان مدارانه از شرور است، باروش توصیفی- تحلیلی ومقایسه مورد ارزیابی قرار گیرد.شیخ اشراق در یکی از پاسخ هایش به مسئله شر اظهار می دارد که معضل شرور ناشی از نگرش انسان مدارانه بشر است؛به این صورت که انسانها خیال می کنند عالم برای آنها خلق شده است،وحرکات افلاک معطوف به مصلحت ومنفعت انسان است،در نگاه ایشان مباحث طولانی در خیر وشر مولود این نگرش است.پاسخ شیخ اشراق مبتنی بر نظام نوروظلمت، قاعده"العالی لایلتفت الی السافل" جایگاه جزئی انسان در نظام هستی ونظام احسن می باشد.نکته قابل توجه اینکه پاسخ مبتنی برنگرش انسان مدرانه شیخ اشراق را نه یک پاسخ نهایی بلکه باید یک پاسخ روانشناسانه تلقی کرد؛با این بیان که معضل شرور با ابعاد مختلف وجود انسان مانند؛بعد عاطفی،احساسی، ومعرفتی مرتبط است، به همین دلیل در مسئله شر نمی توانیم یک پاسخ قاطع و واحد داشته باشیم، بلکه به منظومه از پاسخ ها نیاز است تا بتواند تمام ابعاد وجود انسان را قانع کند براین اساس است که شیخ اشراق پاسخ های متعددی به معضل شرور داده است که این خود نقطه قوت تفکر اشراقی در مواجهه با مسئله شر را نشان می دهد.اسپینوزا نیز در پاسخ به معضل شرور معتقد است که این مسئله ناشی از نگرش انسان مدرانه بشر است؛ انسان فکر می کند همه چیز برای او خلق شده است،بربنیاد این نگرش، پدیده هارا به خیر وشر ، سالم وفاسد تقسیم می نماید.بنیاد تفکر اسپنوزا را در این مسئله سیطره ضرورت بر کل هستی،ودیدگاه ایشان درباب علت غایی تشکیل می دهد.یافته های تحقیق نشان می دهد که مبانی ودلایل اسپینوزا، با توجه به تفکر اشراقی وحکمت اسلامی به دلایل ذیل: سازگاری ضرورت وغایتمندی،عدم تفکیک غایت در مقام وجود شناسی ومعرفت شناسی،انقسام غایت به حصولی وتحصیلی،غایت بودن خدا برای خلقت،تدبیر عام وفراگیر خدا نسبت به هستی. قابل قبول به نظر نمی رسد. جورج مورودس معتقد است مسئله شر ناشی از باور است، باور خود یک حالت ذهنی است که قائم به شخص ومتغیّر به شخص می باشد. پیوند زدن معضل شرور با باور،مبتنی بر نگرش خاص ایشان در مورد برهان است؛ در نگاه ایشان برهان وابسته به شخص می باشد، اما وابسته به شخص بودن برهان در نگاه شیخ اشراق وحکمای اسلامی نیز به دلایل ذیل: لزوم یقین معرفت شناختی برای برهان وعدم کفایت باور روان شناختی،تفاوت انسانها از حیث رشد عقلی ومعرفتی، قابل قبول نیست.همانگونه که مبانی پاسخ اسپینوزا و مورودس در مقایسه بامبانی شیخ اشراق دچار اشکال است، انسان مداری معرفت شناختی، نیز با اشکالاتی مانند نسبیت معرفت، نبود ملاک جهان شمول جهت تشخیص خیرو شر، تبدیل شر عینی به شر انفسی... مواجه است.
تحلیل و بررسی ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام از نگاه ملاصدرا و علامه مجلسی
نویسنده:
پدیدآور: سیدعلی رضا علی نژاد؛ استاد راهنما: محمد رضاپور ؛ استاد مشاور: عبدالمجید زهادت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
ولایت تکوینی از جامع‌ترین فضایل اهل بیت علیهم السلام است و معنای عمیق‌تر از تصرفات تکوینی دارد که تصرفات غیر عادی تکوینی؛ مانند معجزات و کرامات از نشانه‌های آن است. هدف این پژوهش، تبیین ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه ملاصدرا و علامه مجلسی به صورت تطبیقی با روش تحلیلی، توصیفی و تبیینی است. روش ملاصدرا و علامه مجلسی، در این باب عقلی و نقلی است؛ صدرا بیشتر بر روش عقلی شهودی تکیه دارد و علامه تأکیدش بر روایات است و تا حد امکان از تأویل روایات خود داری می‌کند. آن‌ها، در مبانی این بحث نیز با هم اشتراک دارند؛ با این تفاوت که صدرا بیشتر به تحلیلات عقلی پرداخته، اما علامه مجلسی تحلیلات عقلی را تا جایی می‌پذیرد که مخالف نصوص نباشد. به لحاظ مبانی، ولایت تکوینی مقامات معنوی و سیر اشتدادی وجودی انسان تا اعلی مرتبه قرب الهی است و دارای مراتبی است که برترین آن در اختیار اهل بیت علیهم السلام است. از دیدگاه ملاصدرا و علامه مجلسی، اهل بیت علیهم السلام، مظهر اتم و واسطه تکمیل عوالم و به نحو اخص مکمِّل بنی آدم اند، پس دارای ولایت تکوینی هستند؛ زیرا در قوس نزول واسطه در ایجادند و در قوس صعود به عنوان علت غائی مکمِّل نفوس مستعده هستند. و در عالم طبیعت وجود عنصری اهل بیت علیهم السلام به عنوان عِدل و مفسّر قرآن و الگوی رفتاری برای انسان‌ها در همه‌ی اعصار ضرورت دارد. از دستآورد های این رساله، ظهور هم گرایی و جمع سالم عقل و نقل در تبیین مقامات انسان در چارچوب شئون معنوی و تکوینی اهل بیت علیهم السلام است. علامه در سایر موارد با مبانی فلاسفه در مباحث عقول مخالف است، اما در بحث ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام، قریب به اتفاق مبانی صدرا را پذیرفته و آن را با حقیقت نوری اهل بیت علیهم السلام تطبیق می‌کند.
تحلیل و بر رسی دلالت حدیث (اعرفوا الله بالله...)
نویسنده:
پدیدآور: ندیم رضا ؛ استاد راهنما: محمد رضاپور ؛ استاد مشاور: محمد رضاپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
از جمله مضامین مکرر و شاید مستفیض در روایات اهل بیت ( معرفت الله بالله ) است که گاه بشکل امر دعوت به آن شده است . در تبیین چیستی آن بین شارحان و مفسران اختلاف است و هر یک متناسب با رویکرد فکری خود تفسیری از آن ارایه داده اند گزارشی از این تفاسیر و ارزیابی و بررسی اجمالی آنها در حد توان ، رسالت این پایان نامه است برخی چون شیخ صدوق ان را توصیفی از واقعیت تلقی کردند چرا که شناخت خدا چه با حجت درونی و چه باحجج بیرونی هر دو مستند به خداوند است . شیخ کلینی ان را به معنای شباهت ناپذیری حق و علامه مجلسی ان را به دعوت به نصوص دینی و دوری از غور عقلی در خدا شناسی حمل نمود . اولی مناسب با دعوت و امر به این قسم شناخت نیست و سومی به یک معنا به انسداد باب معرفت الله می انجامد و برخی چون ملاصدرا که معرفت الله بالله را بنابر اشتباه فهم که سخن کلینی را متن حدیث تلقی کرده به نوعی تفسیر کرده که به حصولی سازگار است و این تفاسیر بعلاوه تفسیر مرحوم شبر و کمره ای معرفت الله بالله را به نوعی علم حصولی تحویل بردند . در مقابل علامه طباطبایی ان را به نوعی شناخت حضوری بدون وساطت مفاهیم یا حجج عقلی که راه را دور می کند تفسیر نمود و این که معرفت الله به واسطه وجودی و معیت قیومی خداوند برای انسان حاصل است و معرفت الله بالله تبدیل علم بسیط به علم مرکب است و هر گونه تمسک به دلیل در این وادی نوعی شرک است چرا که اگر خداوند واقعیت مطلق است پس قبل از هر واقعیتی معلوم است . و فیض کاشانی با فرق نهادن میان معرفت الله و اثبات وجود خدا ،و معرفتالله بالله را شناخت حضوری جهت ربطی وجودات امکانی که جز تجلی خداوند نیست تفسیر نموده استو جناب قاضی سعید قمی علاوه بر تفسیر استادش سه احتمال دیگر را مطرح کرده است: شناخت خداوند به نحوی که همین شناخت را هم از جانب خداوند بدانیم و نیز رسیدگی به قرب نوافل و مشاهده حضور خداوند در تمام عوالم و نیز معرفت الله بر حسب استحجاء جمیع کمالات است . امام خمینی (رحمهالله ) معرفت الله بالله را شبیه احتمال اخیر قاضی سعید تفسیر نموده است البته در سطح علم حضوری یعنی شهود اسم جامع الله . ایت الله جوادی املی نیز معرفت الله بالله را علم حضوری به فقر وجودی خود می داند که بدون مشاهده قیوم کل شیئ نخواهد و این که خداوند را جز با علم حضوری وجودی نمی توان شناخت احتمال احتمال دیگر شناخت خدا بر حسب جامعیت اسمایی و عینیت صفات باذات است این قسم اخیر البته در چار چوب علم حصولی هم قابل طرح است .
نقد و بررسی تحلیلی و مقارن اصالت ماهیت در نظر میرداماد و کانت
نویسنده:
پدیدآور: سعدشریف سعدعلی البخاتی ؛ استاد راهنما: أیمن المصری ؛ استاد مشاور: محمد رضاپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
رساله « نقد و بررسی تحلیلی و مقارن اصالت ماهیت در نظر میرداماد و کانت» در نظر دارد بین میرداماد به عنوان یک فیلسوف اسلامی که فلسفه مشاء را به اوج خود رسانده و امانوئل کانت به عنوان موسس فلسفه تعالی گرایی آلمانی، یک بررسی مقارن در موضوع «اصالت ماهیت» به عنوان یکی از مسائل اندیشه فلسفی، انجام دهد. در این رساله اثبات خواهد شد که میرداماد نیز مانند سایر حکمای مشاء و اشراق سابق خود به اصالت ماهیت قائل می باشد. در این بین کلمات وأدله ای که طبق مبنای خویش استفاده نموده، مورد بررسی قرار خواهند گرفت. ادله ایشان را نیز به دوقسمت ادله مستقیم و غیر مستقیم تقسیم نموده ایم و در ضمن بحث به بعضی از مقدمات و مبادی که سبب انتخاب این قول توسط ایشان گشته است نیز اشاره خواهیم نمود. همچنین به نتایج قبول اصالت ماهیت و برخی مباحث مهم دیگر نیز خواهیم پرداخت. از طرف دیگر این رساله در صدد اثبات این مطلب می باشد که کانت نیز به اصالت ماهیت معتقد بود. البته در این قسمت شاهد تفاوت هایی در تدوین خواهیم بود؛ چرا که کانت به صراحت به این موضوع اشاره نکرده است و لذا لازم است تا کلمات او مورد بررسی و بازخوانی قرار گیرد تا شواهد لازم برای اثبات مدعای خویش را ارائه نماییم و سخن کسانی که درباره نظرات او سخن گفته اند نیز مورد بررسی قرار گیرد تا به رای او در مساله اصالت ماهیت دست یابیم. همچنین درباره «مفاهیم محض فاهمه» نزد کانت و فرق آن با «مقولات» ارسطو سخن خواهیم گفت. بعد از اتمام این مراحل بررسی مقارن بین این این دو فیلسوف به پایان خواهد رسید و سپس وارد بیان وجوه تشابه و تمایز و امتیاز هر یک از ایشان در مساله اصالت ماهیت و اصول و مبادی مورد اتکا ایشان خواهیم شد. نتایج مهم این بحث: هر دو فیلسوف قائل به اصالت ماهیت و اعتباری بودن وجود گشته اند و معتقدند که آنچه در خارج تحقق یافته است همان ماهیت اصیل است و آثار خارجی به آن برمی گردد و مفهوم وجود نیز از آن منتزع شده است و نیز می پذیرند که ارتباط بین ماهیت و وجود به دلیل ذهنی بودن یکی از آنها، ذهنی می باشد و حمل یکی بر دیگری از نوع اتحاد موضوع و محمول می باشد. با این تفاوت که این اتحاد در نزد کانت صدق محمول بر موضوع است ولی در نزد میرداماد عبارت است از عینیت محمول و موضوع؛ هر چند که در حیثیت و اعتبار با هم تغایر دارند. همچنین این رساله شامل نتایجی غیر از موارد فوق نیز می باشد.
وجود رابط معقولات ثانی فلسفی از منظرعلامه طباطبایی و علامه مصباح
نویسنده:
یوسف معزز ، محمد رضاپور
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفاهیم فلسفی نقش مهمی در اندیشه انسان و کشف حقایق هستی بر عهده دارند. ازاین‌جهت، ارتباط مفاهیم فلسفی با خارج برای کشف حقایق هستی، از جمله مسائلی است که مورد توجه حکماء بوده است. برخی از حکما به ذهنی و اعتباری بودن آن‌‌ها حکم کرده‌اند و هیچ نحو خارجی‌ای بر آنها قائل نیستند. برخی از حکما نیز خارجیت آنها را پذیرفته و اصطلاح «عروض ذهنی» و «اتصاف خارجی» را برای بیان چگونگی وجود مفاهیم فلسفی ارائه داده‌اند تا از قاعده تکرر در وجودات ـ که باعث اعتباری خواندن این مفاهیم و در نتیجه ذهنی محض دانستن آن‌ها شده است ـ در امان باشند. تفسیر‌های مختلفی از این اصطلاح ارائه شده است؛ [مثلاً] عده‌ای از حکماء، با عنوان «وجود رابط»، اتصاف مفاهیم فلسفی در خارج را تبیین و تفسیر کرده‌اند. اما گویا تفسیر به «وجود رابط» مکفی به پاسخ نبوده و دارای ابهام زیادی است. ازاین‌جهت علامه طباطبایی در نظر نهایی خود، تفسیر دقیقی از «وجود رابط» ارائه داده‌ و تحقق این قبیل مفاهیم را به وجود منشأ انتزاع دانسته ‌است که وجودی جدا و مستقل از موضوع خود نداشته و به یک وجود موجودند. در مقابل، علامه مصباح اگرچه تحقق مفاهیم فلسفی را به وجود موضوع خود و به یک وجود می‌داند، ولی عنوان «وجود رابط» را به‌کار نمی‌برند. ما در این تحقیق با روش توصیف و تحلیل، در پی تبیین این مسأله از نگاه این دو فیلسوف شهیر اسلامی هستیم .
صفحات :
از صفحه 141 تا 161
تأملی در تناقضات حاصل از تحقق نامتناهی شیء بالفعل
نویسنده:
محمد صادق کاویانی؛ علی عباسی؛ محمد رضاپور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از منظر بسیاری از اندیشمندان پدید آمدن نامتناهی شیء حاصل شده مستلزم تناقضات فراوان و تأثیرگذار بر سرنوشت چندین مسئله مهم فلسفی است. از این مسائل می‌توان به استحاله تسلسل، تناهی ابعاد و حتی وجود آغاز زمانی برای عالم اشاره نمود. با توجه به اهمیت چنین امری، این تناقضات همواره مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی و مسلمان بوده ‌است. برخی با صحیح دانستن ادله این تناقضات، منکر تحقق ذوات نامتناهی بالفعل در جهان خارج‌اند. در مقابل، برخی ریاضی‌دانان و فیلسوفان معاصر دلالت تمامی این ادله را ناتمام می‌دانند. از آن‌جاکه هدف این نوشتار بیان نوعی تفصیل در این مسئله است‌، ابتدا به مرور اجمالی تناقضات مزبور می‌پردازد و سپس تأملات بیان شده در این خصوص را بررسی و نقد فلسفی می‌نماید. نتیجه‌ نهایی نوشتار حاضر این است که اگر میان دسته‌ای از اشیاء تلازم حقیقی علی و معلولی برقرار باشد، عدم تناهی این اشیا، مستلزم تناقضات بسیاری خواهد بود. در غیر این صورت، چنین تناقضاتی پدید نخواهند آمد.
صفحات :
از صفحه 9 تا 34
بررسی سازگاری موجبیت علّی و اختیار با تأکید بر ملاک‌های سه-گانه اختیار از نظر علامه
نویسنده:
سید احمد علائی ، محمد رضاپور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 85 تا 111
تبیین و تحلیل رابطه قضا و قدر و بداء از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) و عرضه آن بر کتاب و سنت
نویسنده:
نویسنده:علی مصطفی؛ استاد راهنما:محمد رضاپور؛ استاد مشاور :محمدعلی قدسپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مسائل ناظر به افعال الهی، مسأله قضا و قدر و بداء و ارتباط بین آنهاست که آیات و روایات به این مسأله تأکید زیادی دارد. نوشتار حاضر این مسأله را در اندیشه علامه طباطبایی با عرضه آن بر کتاب و سنت مورد بررسی قرار داده است. علامه قضا و قدر را بر اساس نظام علیت و معلولیت تفسیر می کند و قضا را نسبت شیء به علت تامه اش و قدر را نسبت شیء به علل ناقضه می داند. در عالَم، قانون اسباب و مسببات حاکم است و این قانون تبدیل و تبدل نمی پذیرد. از طرفی، این قانون حاکم در جهان، نیز محکوم یک قانون فوقش است که آیات و روایات این مطلب را برای خدا ثابت کردند و برای خداست که امور را تقدیم یا به تأخیر بیندازد. در سایه این دو حقیقت، یک صبغه توحیدی در روح و جان انسان پیدا می شود. حقیقت اول، انسان را به تمسک به اسباب و سنت های حاکم در جهان می کشاند؛ البته با اذن خدا. حقیقت دوم نیز انسان را به قدرت خدا که قاهر و غالب بر همه این نظام اسباب و مسببات عالم است، توجه می دهد. بله، این سبب قاهر، گاه یک سبب طبیعی نامعلوم و گاه یک سبب غیر طبیعی است. این سبب و اسباب با اختیار و عمل انسان منافاتی ندارد، بلکه تقدیر و عمل انسان به منزله روح و جسد است. در برخی از تقدیرات الهی بداء رخ می دهد و تقدیری بر تقدیر دیگر واقع می شود همچون دعا. این مسأله در آیات و روایات با تمایز بین لوح محفوظ و لوح محو و اثبات مورد تأکید قرار گرفته است که منافاتی با یکدیگر ندارد. بنابر بررسی دیدگاه علامه با توجه به آیات و روایات، بر خلاف رویکرد فلسفی رایج، قضا منحصر در عالم مجردات نیست و در عالم ماده نیز حاکم است و از‌ این‌ منظر گام جدیدی در این زمینه‌ برداشته‌ و میان دیدگاه فلسفی رایج و دیدگاه قرآن و روایات، سازگاری بیشتری ایجاد نموده‌است‌، امّا در مسأله قدر از این‌ عمومیت دست کشیده و مرتبه‌ قدر‌ را تنها به عالم ماده‌ نسبت‌ داده است و حال آنکه بر اساس آیات و روایات، قدر نیز مانند قضا‌ به‌ مرتبه خاصی از جهان‌ هستی‌ اختصاص ندارد، بلکه در تمام آن جاری است. البته در این پایان نامه، توجیهی برای این مورد افتراق نیز ارائه شده است. بنابراین، مطالبی که علامه در تبیین قضا و قدر، و به خصوص در تبیین رابطه آن با بداء مطرح نموده اند حداکثر سازگاری با آیات و روایات را دارند که توجه به این دو نظام حاکم و محکوم، انسان را در حالت بین خوف و رجاء قرار می دهد؛ و خداوند می خواهد مؤمن در این حالت زندگی کند تا به مراحل عالیه کمال و قرب به او برسد.
مطالعه تطبیقی انتقادی دریافت حسی نزد ابن سینا و کانت
نویسنده:
نویسنده:صالح محمد علاوی؛ استاد راهنما:محمد رضاپور؛ استاد مشاور :مصطفی عزیزی علویجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این رساله به بررسی معرفت شناسانه یکی از مهمترین ابزارهای معرفت یعنی درک حسی و روشهای آن از دیدگاه دو شخصیت بزرگ از فیلسوفان شرق و غرب یعنی ابوعلی سینا ملقّب به شیخ الرئیس و ایمانوئل کانت معروف به بانی انقلاب کوپرنیکی در اندیشه می پردازد. در این رساله، تصویر کاملی از نظریه درک حسی نزد این دو فیلسوف ارائه شده است. ابن سینا برای بیان نظریه خود در باب درک حسی، در دو دانش روان‌شناسی فلسفی و تشریح پزشکی به اثبات وجود و تعداد قوای حسی ظاهری و باطنی و همچنین موضع هریک از آنها در مغز و مهمترین وظائف آنها پرداخته است. او همچنین اثبات نموده که احساس با انفعال اعضای حسی حاصل می شود و در آنچه حس مشترک نامیده می شود به شکل صورت یا معنایی جزئی متمثّل می گردد که این همان چیزی است که درک حسی خوانده می‌شود. همچنین از حیث معرفت‌شناسی، رابطه بین درک حسی، درک خیالی، درک وهمی و درک عقلی و نیز نقش درک حسی در تولید معقولات و ارزش معرفت‌شناختی درک حسی بررسی شده است. اما نظریه کانت در باب درک حسی به شیوه‌ای دیگر است و محور اصلی مباحث کانت، توجیه منطقی صدق قضایا و کلیّت بخشی به آنها به نحو ضروری است. خلاصه نظریه او این است که تمام معرفت‌های انسان با تجربه ای شروع می شود که منشأ آن حدس‌ها یا شهود (intuition) می باشد. این شهودات معرفت نیستند بلکه تنها منشأ انتزاع مفاهیمی هستند که معرفت متشکل از آنهاست. معرفت هم یا تحلیلی است که عبارت است از قضیه‌ای که موضوع آن همان محمولش می-باشد که ارزش معرفت‌شناختی آن ذاتی آن بوده و به خودی خود صادق و متصف به کلیت و ضرورت می‌گردد و یا تألیفی است که موضوع آن متضمن محمولش نیست و او شرط صدق در تمام قضایای تألیفی را آن دانست که پذیرای شهود محض (مکان و زمان) گردند، زیرا طبق دیدگاه او، ما راهی به درک خود واقع (Noumenon) نداریم و آنچه درک می کنیم تنها پدیدار اشیاء (Phenomenon) می باشد و حتی مکان و زمان نزد او شرطهایی برای ادراک اند و نه منشأ انتزاع دارند و نه ما بإزاء خارجی. اما معرفت تألیفی نیز خود به دو بخش تقسیم می شود: پسینی (تجربی) و پیشینی. صدق معرفت پسینی منوط و معلّق است زیرا تألیف این قضیه جز از طریق دو شهود زمان و مکان صورت نمی‌گیرد، جز این که به خودی خود غیر از طریق (مقولات) که خود گونه ای معلومات تحلیلی پیشینی هستند به کلیت و ضرورت متصف نمی گردند و در نتیجه تا وقتی تحت مقولات نروند ارزش معرفت‌شناختی ندارند. اما معرفت تألیفی پیشینی به خودی خود متصف به کلیت و ضرورت نمی گردد؛ این در حالی است که کانت این معرفت را ترانسندنتال Transcendental یا متعالی میشمارد و بر این اساس تا دو شهود محض (مکان و زمان) را نپذیرد ارزش معرفت‌شناختی ندارد زیرا به نظر کانت بدون این شرط ممکن است دچار تناقض گردد. از این رو، کانت ریاضیات و طبیعیات را از جمله معارفی می داند که ارزش معرفت‌شناختی دارند زیرا زمان و مکان را می پذیرند، این در حالی است که چون متافیزیک اینگونه نیست کانت آن را نه معرفت می‌داند و نه علم. نتیجه آنکه، درک حسی معرفتی تألیفی پسینی است و از این رو با شروطی که ذکر شد می تواند دارای ارزش معرفت‌شناختی باشد. همچنین روشن شده است که بین دیدگاه ابن سینا و کانت نقاط مشترکی وجود دارد که از جمله آنها این است که درک حسی نه به ذات اشیاء بلکه تنها به ظاهر و پدیدار آنها دسترسی دارند جز آنکه بین این دو در معنای ظاهر و پدیدار اختلاف وجود دارد. همچنین از نقاط اشتراک آنها این است که درک حسی به خودی خود ارزش معرفت ‌شناخیت ندارد و تنها در صورت دارا بودن شروط درک عقلی واجد ارزش می شوند که البته در این شروط هم با یکدیگر اختلاف دارند. همچنین، برخی موارد جزئی در دیدگاه ابن سینا مثل این که درک حسی مادی است و همچنین این که دلیل تعمیم و کلیت دادن در استقراء همان تکرار مشاهده حسی است را بررسی و نقد کرده ایم، چنان که مجموعه‌ای از اشکالات اساسی بر نظریه کانت را مطرح نموده ایم که مهمترین آنها، همان معیار صدق به نحو کلی و ضروری چه در قضایای تحلیلی و چه در قضایای تألیفی است و ثابت کرده‌ایم که معیار صدقی که کانت به طور کلی از آن غفلت کرده همان چیزی است که در مطالب فیسلوفان پیشین مطرح شده که عبارت است از این که محمول عرض ذاتی موضوع باشد نه عرض غریب آن.
بررسی تطبیقی عقل‌گرایی نومعتزله و عقل‌گرایی نوصدرایی شیعی
نویسنده:
محمد حیدری؛ استاد راهنما: قاسم جوادی؛ استاد مشاور: محمد رضاپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهدر دوران معاصر یکی از جریانات فکری در جهان اسلام که در ادامه نهضت اصلاح تفکر اسلامی رشد کرده است جریانی است که به نومعتزله شهرت یافته است. اﯾﻦ اﻓﺮاد در ﻫﻤﻪ زﻣﯿﻨﻪﻫﺎ ﻧﻈﺮ واﺣﺪ ﻧﺪارﻧﺪ اﻣﺎ ﻧﻮﻋﺎ به نسبت سایر نحله های فکری ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ﮔﺮاﯾﯽ اﻓﺮاﻃﯽ اﺻﺮار دارند. جریان نوصدرایی نیز عنوان یکی از جریانات عقلگرای معاصر است که ﻫﻢ در ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻋﻘﻞ و مبانی فکری و ﻫﻢ در جهت گیری در ﺣﻮزه ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﮐﻪ درﮔﯿﺮند، ﺑﺎ آنان ﻣﺘﻔﺎوﺗﻨﺪ. هدف این نوشتار بررسی نوع عقلگرایی این دو رویکرد و محل اختلاف آنان است.در این نوشتار، به آثار هر دو جریان و نیز به برخی پژوهش هایی که در زمینه معرفی نومعتزلیان و نقد و بررسی آرای آنها انجام شده، مراجعه شده است. برای هر دو رویکرد در بخش های جداگانه ابتدا مفهوم عقل و مبانی فکری و عقلانی اندیشه های آنان بررسی شده است و سپس برخی دیدگاه افراطی آنان در مسائل دینی بیان شده است. با توجه به کثرت پژوهش های مربوط به جریان نوصدرائی، در بررسی این رویکرد موارد تطبیقی و تقابلی با نومعتزله پر رنگ تر شده است.در انتها مشخص شده است که ﻣﺮاد از ﻋﻘﻞ در ﻃﺒﻘﻪ ﻣﺘﺎﺧﺮ ﻧﻮﻣﻌﺘﺰﻟﻪ که دارای اندیشه های مدون تر و افراطی تر در باب عقل و دین هستند، ﻫﻤﺎن ﻋﻘﻞ ﻣﺴﺘﻘﻞ و ﺧﻮدﺑﻨﯿﺎد ﻏﺮﺑﯽ اﺳﺖ که با پذیرش مبانی معرفت شناسی های مختلف غربی ﺑﺴﯿﺎری از آﻣﻮزهﻫﺎی دﯾﻨﯽ ﺗﻌﻠﯿﻖ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﺑﺴﯿﺎری از آﯾﺎت ﻗﺮآن ﻣﺨﺘﺺ زﻣﺎن ﻧﺰول داﻧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮد. آنان با رد نگاه تفریطی اغلب اهل سنت مانند اشاعره و سلفیه به عقل و عقلانیت، نگاه افراطی غربیان را پذیرفته اند. اشکال آنان غفلت از نگاه اعتدالی به مبحث عقل در جهان اسلام است. عقلانیتی که در تفکر نوصدرائی نمود پیدا کرده است وبرگرفته از تعالیم و تفاسیر اهل‌بیت(ع) از قرآن و وحی است و راهی برای خروج از انحطاط و آغاز مسیر پیشرفت فراروی مسلمان امروزین قرار می دهد.
  • تعداد رکورد ها : 32