جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 27
نسبت میان دیالوگ، دیالکتیک و اخلاق در گادامر و حضور افلاطون در آن
نویسنده:
پدیدآور: حمیده ایزدی نیا ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد راهنما: حسن فتحی ؛ استاد مشاور: مجید صدر مجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
دیالکتیک از آغاز تاریخ فلسفه، دارای ویژگیِ سروکار داشتن با ضدین است و به معنای فرآیند تناقض میان ضدین است.‌ دیالکتیک به خود- متناقض بودن عقل اشاره می‌کند که به طور هم‌زمان می‌تواند یک گزاره را تأیید و انکار کند. گادامر در هرمنوتیک فلسفی خود، دیالکتیک را فرآیند اندیشیدن به تضادها می‌داند و به قدرت دیالکتیکی عقل اشاره می‌کند. قدرت دیالکتیکی عقل در عمل به صورت جدل و منازعه تحقق می‌یابد و از آن برای ابطال و انکار دیدگاه دیگری بهره می‌بریم. ما با قدرت دیالکتیکی عقل خویش، له و علیه واقعیت سخن می‌گوییم بدون این که به شناختی از آن دست یابیم، اما گادامر در عین حال، دیالکتیک را دانشی می‌داند که با آن به شناختی از واقعیت و خود شیء دست می‌یابیم و صرفا دارای جنبه‌ی سلبی نیست. در رساله‌ی حاضر نشان می‌دهیم که گادامر جنبه‌ی سلبی و ایجابی دیالکتیک را با یکدیگر ترکیب می‌کند و جمع آن‌ها در بستر دیالوگ تحقق می‌یابد. گادامر با تفسیر خاص خودش از ذاتِ اشیا، نگاهی وجودشناختی به دیالکتیک دارد. از نظر گادامر، هستی و واقعیت، دیالکتیکی است و دیالکتیک اندیشه نمایشی از دیالکتیک واقعیت است. جمع میان دیالکتیک واقعیت و دیالکتیک اندیشه در گفتگو تنها در صورتی ممکن است که طرفین گفتگو شرایط اخلاقی دیالوگ را رعایت کنند. سپس به توضیح و بررسیِ اخلاق دیالکتیکی در اندیشه‌ی گادامر می‌پردازیم تا نشان دهیم که دستیابی به شناختی از واقعیت و آشکارگی حقیقت برای ما به چگونه زیستن ما وابسته است و ارتباط تنگاتنگی میان نظر و عمل وجود دارد. در نهایت، نشان می‌دهیم که گادامر در بیان ارتباط میان دیالوگ و دیالکتیک و اخلاق متاثر از افلاطون است.
فارابی و پارادوکس منون در رسالۀ الجمع بین رأیی الحکیمین
نویسنده:
مجید صدرمجلس
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
افلاطون در محاورۀ منون مسألۀ معرفت شناختی «امکان تحقیق» یا تعلیم و تعلّم را مطرح می­کند که نزد اهل فن به پارادوکس منون یا تحقیق مشهور است. طبق این پارادوکس، ما آدمیان یا چیزی را می­شناسیم یا نمی­شناسیم؛ لیکن در هر دو صورت، امکان تحقیق و پژوهش منتفی است. افلاطون در محاورۀ نامبرده، معضل را با قول به نظریۀ «معرفت، یادآوری است» می­خواهد حلّ کند. ارسطو نیز با پارادوکس منون روبرو بوده و کوشیده است در کتاب تحلیلات ثانی (برهان) آن را از راه تفکیک میان شناخت به نحو کلّی و شناخت به نحو جزئی، حلّ نماید. فارابی از جمله در کتاب الجمع بین رأیی الحکیمین به پارادوکس منون پرداخته و سعی کرده است به رفع اختلاف میان دیدگاه­های افلاطون و ارسطو بپردازد. نوشتۀ حاضر ضمن توضیح پارادوکس تحقیق، می­کوشد تا هم تلّقی فارابی از راه حلّ­های افلاطون و ارسطو را تبیین نماید و هم چگونگی جمع میان آراء آن دو را نزد خود فارابی، بررسی و تحلیل کند. نتیجه­گیری­ اجمالی ما چنین است که فارابی با تکیه بر جوهرۀ نظریۀ یادآوری (= معرفت)، تفسیر پرسش و پاسخهای سقراط در محاورۀ فایدون به عنوان استشهاد افلاطون بر مسألۀ خودش و بی­توجهّی افلاطون به دلایل بقای نفس (و وجود قبلی آن)، توانسته است به جمع میان آراء افلاطون و ارسطو در خصوص پارادوکس منون دست یازد.
صفحات :
از صفحه 83 تا 98
عدالت در فلسفهء افلاطون
نویسنده:
زهرا مصطفی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پایان‌نامه حاضرکوششی برای ارائه گزارشی روشن از عدالت در فلسفه افلاطون است. در ابتدا اجمالاً از پیشینه بحث عدالت در فرهنگ یونانی و متفکران پیش از افلاطون بحث شده، سپس به عدالت از جنبه هستی شناسی و معرفت شناسی و جنبه اخلاقی و سیاسی نظر کرده‌ایم. از جنبه هستی‌شناسی، عدالت جزو مُثل و حقایق است که نسبت به محسوسات از برترین مرتبه هستی برخوردارند. و از جنبه معرفت شناسی چون بالاترین علم، شناخت به بالاترین حقایق است، مُثل و مِن جمله عدالت و عادل بودن را که افلاطون شرط شناخت مُثل (یا شناخت واقعی) می‌داند مورد بررسی قرار داده ایم. افلاطون شناخت مُثل را ضامنِ معرفت نظری و شرط لازم براینیل به سعادت فردی و جمعی بشر می‌داند. در وهله بعد به جایگاه عدالت در اخلاق فردی پرداخته وآن را در ارتباط بانفس و اجزاء نفس بحث کرده ایم. سپس از فرد به جمع توجّه نموده و بحث عدالت را درشهر و طبقات آن و عللِ شایستگی فیلسوف- پادشاهِ افلاطون را برای حکومت بررسی کرده‌ایم.
معنای زندگی در فلسفه افلاطون
نویسنده:
پروانه اقایی طوق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دغدغ? «معنای زندگی» یکی از اساسی ترین دغدغه های آدمی است که از اعماق وجود او برمی-خیزد. یکی از حوزه های مرتبط با «معنای زندگی»، مقول? «جهان بینی» است که از سه بُعد «هستی شناسی» و «انسان شناسی» و «اخلاق» تشکیل یافته است. هر فردی براساس جهان بینیِ خاص خویش به پرسش از «معناداری» یا «بی معنایی» زندگی پاسخ می دهد. مقول? «معنای زندگی» را می توان در سه رویکرد «هدف» و «ارزش» و «فاید?» زندگی مورد بررسی قرار داد. معنای زندگی در فلسف? افلاطون به هر سه رویکرد فوق قابل اطلاق است. هدف اصلی این پایان نامه، بررسی معنای زندگی در فلسف? افلاطون و تعیین موضع گیری خاص او نسبت به مقول? «معنای زندگی» است. دست یابی به این مهم، در گروِ نیل به جهان بینی خاص افلاطون امکان پذیر است. بنابراین ابتدا سه نظری?«هستی شناسی» و «انسان شناسی» و «اخلاق» افلاطون مورد بررسی قرار گرفته تا در پرتو آن بتوان به دیدگاه او نسبت به معنای زندگی نیز دست یافت.
خدا در فلسفه افلاطون
نویسنده:
اشرف کرامتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پايان‌نامة حاضركوششي براي ارائة گزارشی روشن از خدا و خدایان در فلسفۀ افلاطون است.مسئلۀ خدا یکی از مسائل مشکل برای مفسرا ن افلاطون بوده است چرا که افلاطون دیدگاههای نظام مندی در این خصوص ارائه نکرده است. در فرهنگ و اساطیر یونانی خدایان به عنوان نیروهای سرمدی لحاظ شده‌اند و این نیروها شبیه انسان بودند. هومر و هزیود به این خدایان اموری را که نزد آدمیان زشت و ناپسند بود نسبت داده‌اند. افلاطون در محاورۀ جمهوری در مقابل آنان موضع‌گیری می‌کند و معتقد است خدایان نه خطاکارندو نه منشاء شر، بلکه خدایان خیر‌اند و نمی‌توانند منشاء شر باشند.باید خاطرنشان کنیم وقتی افلاطون ازخداوند صحبت می‌کند،به هیچ وجهمنظور آن خدای واقع در ادیان توحیدی نیست. در محاورۀ جمهوری، مثال خیر به خورشید تشبیه شده است که منشاء وجود و معقولیت سایر مثل است و در عظمت و قدرت برتر از ذات وجود تلقی شده است. همچنین در تمثیل خط مثال خیر به عنوان مبداء نخستین، نخستین چیز بین همه چیزهاست. در محاورۀ تیمائوس که افلاطون از صانع (دمیورژ) سخن می‌گوید. صانع، مادۀ قبلاً موجود را برمی‌گیرد و جهان را برطبق نمونه ازلی و ابدی یعنی مثل می‌سازد. حال با توجه به این مطلب برخی معتقدند که مثال خیر خداست ویک مرتبه برتر از مثل و سایر مبادی عالم طبیعت و صانع قرار دارد و برخی نیز به یکی بودن مثال خیر و صانع نظر دارند.در قوانین برای مقابله با الحاد برهان می‌آورد و از دو روح خوب و بد سخن می‌گوید که روح خوب عنان جهان را در دست دارد. در پایان نامۀ حاضر تلاش بر این است به این بحث و مسائل جانبی دیگر از جمله براهین اثبات خدا در نزد افلاطون پرداخته شود.
بررسی مسأله جدایی(خوریسموس) در فلسفه افلاطونی _ ارسطویی
نویسنده:
سمانه قنبری ورنوسفادرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آنجائیکه افلاطون و ارسطو، هر دو، از فیلسوفانی هستند که تاثیر بزرگی بر اندیشه فیلسوفان پس از خود، حتی تا عصر حاضر، داشتهاند و به دلیل اهمیتی که جدایی در درک اندیشه این دو فیلسوف، به خصوص در بنیادیترین نظریاتشان، یعنی نظریه مثل افلاطونی و نظریه صورت ارسطو، برخوردار است، و همچنین به دلیل ارتباط جدایی با مهترین مباحث هستیشناختی و معرفتشناختی در فلسفه این دو فیلسوف، در این پایاننامه به بررسی مسئله جدایی در فلسفه افلاطونی- ارسطویی میپردازیم.مسئله‌ای که این پایان‌نامه به بررسی آن اختصاص دارد این است که آیا جدایی به همان نحو وشدتی که ارسطو معتقد است در فلسف? افلاطونی وجود دارد یا نه؟ و آیا واقعاً نظری? مُثُل افلاطونی مشکلاتی را که ارسطو به وجود آنها در این نظریه معتقد بود ایجاد می-کند یا نه؟ آیا به صرف این دلایل می‌توان نظری? مُثُل افلاطونی را رد کرد؟ و آیا ارسطو در نظری? صورت خود موفق به حلّّ این مسئله شده است؟
بررسی تطبیقی رئیس مدینه فاضله از دیدگاه افلاطون و سهروردی
نویسنده:
بشارت شریفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اندیشه حکومتی آرمانی که عدالت و سعادت را برای شهروندان خود به ارمغان آورد و در آن حکومت اثری از ظلم نباشد، از دیرباز دغدغه فکری بسیاری از فیلسوفان بوده است. جامعه‌ای که چنین حکومتی داشته باشد، عموماً آرمانشهر خوانده می‌شود. بی‌گمان، کیستیِ حاکم آرمانشهر مسأله اصلی یا دست‌کم یکی از مسأله‌های اصلی در چنین حکومتی است. در این پایان‌نامه پژوهشگر می‌کوشد همین مسأله (حاکم آرمانشهر) را از دیدگاه دو فیلسوف یعنی افلاطون و سهروردی واکاود.افلاطون معتقد است که تنها فیلسوف باید حاکم باشد، و یا حاکم به تحصیل عمیق فلسفه و حکمت بپردازد؛ یعنی دانایی (اعم از علم به حقایق و آراستگی به فضایل) و قدرت در یک نفر جمع باشد، در غیر این صورت آرمانشهر تحقق نخواهد یافت. دانایی، بنیاد برقراری عدالت در نفس و جامعه‌ است، و عدالتِ نفس و جامعه موجب سعادت هر دوی آنهاست. سهروردی نیز بر این باور است که حکیم، حاکم باطنی عالم است و همو شایسته فرمانروایی سیاسی. حکیم دانایی اصیل خود را از راه ریاضات نفسانی به دست می‌آورد؛ به دیگر سخن، نفس در اثر ریاضات به مرحله‌ای می‌رسد که آمادگی اشراق از انوار الهی را پیدا می‌کند و بدین سان به حقایق امور آشنا می‌گردد.بنابراین هر دو فیلسوف در این نکته متفقند که حاکم آرمانشهر باید فردی باشد که دانایی و قدرت را توأمان با هم داشته باشد، وگرنه آرمانشهر تحقق نخواهد یافت. نتیجه حاکمیت فیلسوف یا حکیم از دید هر دو متفکر سعادت جامعه است.
بررسی تطبیقی مسأله شر از دیدگاه ابن‌عربی و ملاصدرا
نویسنده:
مجتبی صادقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مطابق آموزه «وحدت وجودِ» ابن‌عربی، درعالم شری نیست و همه چیز زیباست؛ زیرا هستیتجلیِ زیبایِ مطلق (حق تعالی) است. ابن‌عربی آفرینش را مطابق حدیث «عشق» توصیف کرده که در این وصف، خداوندِ عاشق با تجلیاتِ ذاتی و اسمائی، خویشتن را به ظهور می‌رساند. اعیان ثابته (صور معقولات کلیه) علت صدور کثرات‌اند، مطابق این دیدگاه همه چیز زیباست و خلق در عین وحدت با حق قرار دارد و حق عین خلق است و جدای از خویشتن نیست تا متصف به شرور شود. ملاصدرا در مسأله شر تا حد زیادی متأثر از آرا و عقاید عرفانی ابن‌عربی است، اما در صدد ارائه فلسفی مکتب محیی‌الدین می‌باشد. وی مانند ابن‌عربی به عدمی بودن شرور تأکید داشته و تنها وجود را خیر تلقی می‌کند و حق تعالی را خیرمحض. پس هر دو حکیم شر را عدمی معرفی کرده‌اند. امر عدمی دیگر به جاعل یا خالق نیاز ندارد ازین رو؛ شبه «ثنویت» رد می‌شود. ملاصدرا نظام هستی را بهترین نظام و «احسن» دانسته و با دو رویکرد «پسینی» و «پیشینی» به اثبات آن نائل می‌آید. ابن‌عربی نیز بر احسن بودن عالم معتقد است اما دلیل عقلی ارائه نداده؛‌ زیرا اهل عرفان اولاً: مقام عقل را در برابر کشف و شهود ناچیز می‌دانند، در ثانی: قاعده علیت و اصل تشکیک وجود را قبول ندارند و از بحث «تجلی» و «ظهور» به جای «علت» و «معلول» بهره می‌گیرند. از نظر ایشان‌ محال است کسی عارف باشد و به احسن بودن نظام هستی اعتقاد نداشته باشد؛ چون عالم تجلی حق تعالی است و حق تعالی در غایت حسن و جمال است. ابن‌عربی و ملاصدرا علم و معرفت به خویشتن را اساس «خداشناسی» معرفی کرده‌اند و در مقابل جهل را زشت-ترین شرور، و دوزخ را به دوری از ذات خدایی خویش معنا کرده‌اند که درک این دوری و اسارت سبب عذاب می‌شود. هر دو متفکر شرور را نسبی، عدمی، بالعرض و لازم? عالم ماده و طبیعت دانسته‌اند و صدرا این شرور قلیل را، در مقابل خیرات کثیر،ناچیز و قابل اغماض معرفی می‌کند.
محاوره‌ی فایدون: معرفت محض و امتناع آن در دنیا
نویسنده:
مجید صدر مجلس
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در محاورۀ فایدون، افزون بر موضوع اصلی که اثبات جاودانگی نفس است، یکی از موضوعات فرعی عبارت است از ادّعای افلاطون مبنی بر اینکه حصول معرفت محض، طی زندگی دنیوی ناممکن است. نوشتۀ حاضر نخست، به دنبال توصیف و تبیین همین مدّعا است. سپس می‌کوشیم با استفاده از مطالب خود محاوره، به تبیین معنای معرفت محض بپردازیم. برای معرفت محض، دو معنی ممکن ارائه کرده‌ایم: الف- معرفت محض به معنی شناخت بی‌واسطه و ب- معرفت محض به معنی مثال معرفت (خود معرفت). همچنین تلاش می‌کنیم تا بر پایۀ این دو معنا از معرفت محض، دو دلیل در اثبات مدّعای افلاطون بیان کنیم: دلیل نخست از راه تفکیک شناخت بی‌واسطه از شناخت باواسطه و دلیل دوم از راه امتناع رسیدن تقلید به مثال خودش. مطالب فایدون، از بابت موضوع بحث، گاهی کوتاه و اندک است. هم با تفصیل مباحث و هم با برگرفتن نکته‌هائی از جاهای دیگر محاوره و بازسازی آنها، کوشیده‌ایم دلایل را تقریر و اقامه کنیم.
صفحات :
از صفحه 51 تا 72
وحدت نظریه های معرفت و عشق با نظریه وجود در فلسفه افلاطون
نویسنده:
مجیدصدر مجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
رساله حاضر با عنوان "اتحاد و تناظر نظریه های معرفت و عشق و وجود در فلسفه افلاطون" بر آن است تا با طرح و بحث نظریه های سه گانه نامبرده, همگی آنها را تحت مساله و مفهوم واحدذ سیر صعودی از عالم محسوس به سوی ساحت معقول, گردآورد. با آین کار است که روزنه ای به سوی تناظر میان هر سه نظریه معرفت و عشق و وجود گشوده می شود. البته تناظر میان هر سه نظریه, خود به تناظر میان دو نظریه معرفت و عشق محول می گردد, چرا که اولا" معرفت و عشق اموری ذومراتب هستند و ثانیا" معرفت و عشق متضمن اصل حیثیت التفاتی است. به عبارت دیگر از نظر گاه افلاطون معرفت و عشق, همیشه معرفت به چیزی و عشق به چیزی می باشند. بر این اساس و با توجه به لزوم وجود فاعل معرفت و عشق ( شخص شناسنده و عاشق), تناظر میان مراحل معرفت با منال عشق در مرتبه نفس بشری است که تحقق می پذیرد. این نفس بشری نزول یافته از ساحت معقول و نامحسوس است که سیر و سلوک صعودی معرفت و عشق را از پایین ترین مرتبه محسوسات آغاز می کند و سپس به کمک حس و محسوس, به برترین نقطه ساحت معقول یعنی مبداء و مثال خیر و زیبائی مطلق تعالی می یابد.
  • تعداد رکورد ها : 27