جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 58
نقش خدا در نظام معرفت شناسی دکارت و اوگوستینوس
نویسنده:
سیدمصطفی شهرآیینی ,مریم غازی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی,
چکیده :
در نظام فلسفی دکارت، خدا نقشی محوری ایفا می کند. برای تضمین اعتبار معرفتی که تامل گر دکارتی به دست می آورد، اثبات وجود خدای غیرفریبکار ضروری است. به عقیده دکارت، وجود چنین خدایی را نه به واسطه حواس- که گاه ما را می فریبد و اعتمادپذیر نیست- بلکه باید به نحو شهودی، یعنی به نحو پیشینی، اثبات کرد. با توجه به این نکته، شیوه روی گردانی اوگوستینوس از حواس برای تامل درباب خدا، راهگشای دکارت در کشف اصول اولیه فلسفه خود، بدون توسل به حواس بود.برای بررسی نقش خدا در کسب معرفت نزد دکارت و اوگوستینوس، باید به این نکته توجه داشت که برای اوگوستینوس، همانند افلاطون، کلیات معقول را اصل و اساس عالم واقع می داند که در پرتو اشراق الهی از آنها آگاه می شویم. در واقع، اوگوستینوس خدا را نوری می داند که بدون او شناخت برای انسان ناممکن است، در حالی که به نظر دکارت، اساس عالم واقع، امور ریاضی یعنی جزئیات معقول است که نه در خدا بلکه در ذهن انسان جای دارد و متعلق شهود قرار می گیرد و نقش خدای غیرفریبکار، جز تضمین اعتبار همین معرفت شهودی نیست. با این حال، دکارت در اثبات وجود این خدای غیرفریبکار از تقسیم بندی مراتب ادراک در نزد اوگوستینوس بهره می برد.در مقاله پیش رو با توجه به همین تقسیم بندی به تفاوت نقش خدا و میزان دخالت فرد در کسب معرفت در نزد این دو متفکر می پردازیم.
صفحات :
از صفحه 95 تا 118
جایگاه شک در تأسیس نظام فکری دکارت
نویسنده:
مصطفی شهرآیینی ، محسن آزادی خواه
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
"دکارت" به‌رغم اینکه در روزگار خود و حتی بعدها متهم به شکاکیت بود اصلاً شکاک نبود؛ بلکه او شک را همچون وسیله‌ای برای غایتی به‌کار می‌برد. او هرکجا از فلسفه و مابعدالطبیعة حقیقی سخن می‌گوید مخاطب را به پاکسازی ذهن از هرچه که می‌شود کمترین تردیدی در آن کرد، فرا می‌خواند. آنچه باید به‌ آن توجه داشته باشیم این است که شک ‌و شکاکیت تنها تا مرحله‌ای کارآیی دارد که ما به‌کمک آن به مبنای مستحکمی برسیم و از آن به‌بعد به‌ یاری روش تحلیل است که باید شروع به ساختن یک بنای معرفتی استوار کرد. ما در این مقاله بر آنیم تا نشان دهیم برخلاف آنچه رایج است شک، نه روش (method)دکارت؛ بلکه راهکاری (procedure) است که او آن را برای اِعمال روش خود که همانا روش تحلیل است، در کار می‌آورد. شک، تنها بستری را برای رسیدن اندیشندة دکارتی به مبنایی یقینی فراهم می‌آورد تا او بتواند عمارت جدید معرفتی مدنظر خویش را بر این مبنا پی‌ بیفکند. در واقع، دکارت از شک بهره می‌گیرد تا به‌ یاری آن بتواند راه را برای کاربست روش تحلیل در حوزة‌ مابعدالطبیعه هموار سازد.
صفحات :
از صفحه 63 تا 78
جایگاه احساس و تخیل در نظام فکری دکارت
نویسنده:
عزیزه زیرک باروقی ، مصطفی شهر آیینی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مبحث مربوط به احساس و تخیل در نظام فکری دکارت بسیار مهم است. او در «تأمل دوم» احساس و تخیل را به‌عنوان حالات آگاهی و بدون اینکه به متعلق خارجی مربوط شوند، ذیل حالات من اندیشنده طبقه‌بندی می‌کند. سپس در «تأمل ششم» برای اثبات من جسمانی از این دو قوه یاری می‌جوید و آن‌ها را به‌عنوان قوایی معرفی می‌کند که تحقق آن‌ها نیازمند فعالیت جسمانی است. بنابراین آن‌ها دو قوه‌ای هستند که نه ذهنی محض‌اند و نه جسمانی محض؛ بلکه ما در اتحاد ذهن و بدن و در مقام انسانی واحد مرکب از نفس و بدن است که می‌توانیم از آن‌ها برخوردار باشیم. در‌واقع، دکارت با پیش‌کشیدن بحث احساس و تخیل، نه‌تنها می‌کوشد وجود جسم به‌طور عام و بدن به‌طور خاص را اثبات کند، بلکه می‌خواهد نحوة تعامل دو جوهر متمایز ذهن و بدن را هم تبیین نماید. اما به‌نظر می‌رسد بحث او دربارة‌ این دو قوه با نظام دوگانه‌انگارانه‌اش سازگار نیست. با بررسی آثار چندی از مفسرین دکارت هم‌چون گری‌هتفیلد، برنارد ویلیامز، مارگارت داولر ویلسُن و کاترین ویلسُن متوجه می‌شویم که آن‌ها کمابیش به بحث احساس و تخیل در نظام فلسفی دکارت پرداخته‌اند، اما به‌رغم اهمیت موضوع در نظام فکری دکارت،‌ به‌اجمال از آن گذشته‌اند. در این میان جان‌کاتینگم، مترجم اصلی دورة سه‌جلدی آثار دکارت به انگلیسی و صاحب آثار متعددی دربارة نظام فکری دکارت، بیشتر از سایر مفسرین به احساس و تخیل در فلسفه دکارت توجه کرده و آراء متفاوتی را نسبت به دیگر دکارت‌شناسان مطرح کرده‌است. در این مقاله می‌کوشیم با استناد به آثار دکارت و رجوع به آراء برخی از مفسرین او، به جایگاه احساس و تخیل در فلسفة دکارت و ارتباط این مسئله با دوگانه‌انگاری دکارت بپردازیم و به‌نحوی برجستگی آراء کاتینگم را نسبت به دیگر مفسرین نشان دهیم.
صفحات :
از صفحه 99 تا 116
بررسی روش هندسی در فلسفه اسپینوزا
نویسنده:
سمیه ولی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
گرچه روش تحقیق فلسفی و پژوهش علمی سابقه طولانی در تفکر بشر دارد، به طوری که اندیشه های ارسطو در تدوین منطق صوری را می توان نخستین تلاش برجسته در منضبط ساختن تفکر و تدوین نظام های مختلف استدلال بشمار آورد ، ولی یافتن روش درست و کار آمد در پژوهش های فلسفی و علمی در دوران جدید و پس از تحولات عصر رنسانس اهمیت ویژه ای پیدا کرد. از اواخر دوران قرون وسطی زمزمه هایی در نقد روش غالب اندیشه فلسفی- که عموما بر پایهمنطق ارسطویی استوار بود- شنیده می شد و متفکرانی همچون راجر بیکن در قرن چهاردهم میلادی علنا در برابر آن موضع می‌گرفتند.فرانسیس بیکن در قرن شانزدهم به عنوان منادی دوران جدید ، روش تجربی- استقرایی خود را به روش قیاسی ارسطویی ترجیح می داد ، ولی دکارت به عنوان فیلسوف عقل گرا بهره گیری از روش ریاضی یا هندسه تحلیلی را در تفکر فلسفی وجهه همت خویش قرار داده بود. اسپینوزا ، در دوران حماسی علم عقل گرای جدید و در فضای فلسفه دکارتی ، مطمئن ترین راه برای پرداختن به اندیشه فلسفی را استفاده از روش هندسی می دانست.مساله بنیادین این پایان نامه تبیین ماهیت روش هندسی و تلقی اسپینوزا از آن و ارزیابی میزان پایبندی خود وی به آن روش و توفیق یا عدم توفیق او در آکسیوم گذاری تفکر فلسفی است.فرضیه های اصلی این پژوهش عبارتند از :1 - بهره گیری از روش هندسی در تفکر فلسفی مسبوق به سابق است. 2 - روش هندسی همواره به عنوان یکی از روش های یقین آور در علوم عقلی مطرح بوده است. 3 - اسپینوزا در استفاده از روش هندسی عمیقا تحت تاثیر دکارت بوده است.4 - بعد از اسپینوزا ، فیلسوفان دیگر - حتی عقل گرایان - به دلایلی از روش اسپینوزا اعراض کردند و آن را برای مباحث فلسفی مناسب تشخیص ندادند. هدف و غرض اصلی از این تحقیق ، ابتدا روشن ساختن چیستی روش هندسی و سپس نشان دادن نقاط قوت و ضعف آن به عنوان الگویی برای پژوهش و عرضه تفکر فلسفی است.
رهیافتی به ابعاد ناآشنای نظام فلسفی هیوم در باب تأسیس جهان‌ بینی بدون خدا
نویسنده:
مصطفی شهرآیینی ، جلال پیکانی ، فریده لازمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از داغ‌ترین مباحث فلسفۀ هیوم اعتقاد یا عدم اعتقاد او به وجود خداست. در این مقاله، کوشیده‌ایم، با بررسی آثار خود هیوم و استخراج آرایش در مورد وجود خدا، سازگاری درونی نظام فلسفی او در این باب را بررسی کنیم. برای این منظور، با نگاهی تحلیلی، تطابق برچسب‌های الصاق‌شده به او را با دلالت برآمده از آثارش تطبیق کرده‌ایم. این پژوهش نشان می‌دهد که اطلاق عنوان ملحد یا لاادری‌گرا بر هیوم خالی از دشواری یا اشکال نیست. همچنین یافته‌های این مقاله نشان می‌دهد هیوم اعتقاد حداقلی خود به وجود خدا را در همۀ آثارش حفظ کرده است. در انتها، با تکیه بر نتایج به‌دست‌آمده، آشکار می‌شود که بهتر است هیوم را لاادری‌گرای ضعیف یا غیرجزمی بنامیم.
صفحات :
از صفحه 115 تا 129
شکاکیت هیوم؛ در راستای شک دکارت یا در تقابل با آن؟
نویسنده:
مصطفی شهرآیینی ، جلال پیکانی ، فریده لازمی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
ابن‌ رشد و حقیقت مضاعف: گزارش و بررسی موضع سیگریوس برابانتی
نویسنده:
عاطفه دهقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابن‌رشد از فیلسوفان بزرگ مسلمان و تاثیرگذار محسوب می‌شود، شخصی که در تفسیر، درک و بیان متون دینی و فلسفی تبحر داشت. و در اغلب آثار به‌جای‌مانده از او، مسائل دینی و فلسفی نمایان است.اندیشه‌های فلسفی او چه در زمان خودش و چه پس از او همواره مورد توجه متفکرین مسلمان، یهودی و مسیحی بوده است، طوری که در قرون وسطی بعد از او در قرن سیزدهم گروهی با عنوان ابن-رشدیان لاتینی شکل گرفت که سیگریوس برابانتی و بوئنیوس داسیانی از افراد سرشناس این گروه محسوب می‌شدند. آن‌ها تفسیر ابن‌رشد از متون ارسطو را دقیق‌ترین تفسیر می‌دانستند. تفسیر ابن‌رشد از ارسطو در برخی موارد، متون دینی کلیسا را نقض می‌کرد و این مسئله زمینه‌ی طرح نظریه‌ای با عنوان «حقیقت مضاعف» را در قرون وسطی فراهم‌کرد.منظور کلیسا از حقیقت مضاعف باور به دو حقیقت، یکی حقیقت دینی و دیگری حقیقت فلسفی بود. کلیسا با متهم کردن ابن‌رشدیان به حقیت مضاعف، به خصوص سیگریوس برابانتی با عنوان رهبر این گروه، آموزه‌های ابن‌رشد و تعالیم ابن‌رشدیان را محکوم کرد.مسئله‌ی رابطه‌ی دین و فلسفه برای ابن‌رشد واقعا اهمیت داشت. او کتاب فصل المقال فی ما بین الحکمه و الشریعه من الاتصال را در این-باره نوشت، و در آن به اهمیت متون دینی و عقلانی بودن شریعت اذعان کرد، اما نه به جدایی این دو حوزه. ابن‌رشد به صراحت توافق بین دین و فلسفه را اعلان می‌کند و وجود برخی مسائل متعارض را حاکی از وسعت مخاطب دین از یک سو و محدود و خاص بودن اهل حکمت و فلسفه از سوی دیگر می‌داند. وی بر طبق آیات دینی به متفاوت بودن درک انسان‌ها اشاره می‌کند و راه حل مسائل مبهم را در تاویل شریعت قرار می‌دهد. ابن‌رشد در کتاب یاد شده به شرایط تاویل اشاره می‌کند و طبق گفته‌ی شریعت، تنها فیلسوف را متولی تاویل با رعایت شرایط آن می‌داند.در خصوص سیگریوس برابانتی، به نظر می‌آید که وی نیز قائل به حقیقت مضاعف نبوده‌است، بلکه شرایط حاکم او را مجبور به پذیرفتن برخی مسائل دینی می‌کرد که متعارض با عقل بودند. این به ظاهر پذیرفتن هر دو مسائله، متکلمین کلیسا را بر آن داشت تا وی را محکوم به پذیرفتن دو حقیقت کنند.حاصل سخن این است که نسبت دادن «حقیقت مضاعف» به ابن‌رشد در واقع مبنای تاریخی محکمی ندارد. واقعیت این است که ابن‌رشد حقیقت را یکی می‌دانست اما به مراتب در فهم انسان‌ها معتقد بود و فهم فیلسوف را بالاترین فهم در هر چیزی، و از‌جمله در امور دینی، می‌شمرد.
نسبت فلسفه و دین نزد ابن رشد و اسپینوزا
نویسنده:
محمد شریفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فیلسوفان اسلامی به وحدت بین دین و فلسفه اعتقاد دارند. اما فلاسفه قرون وسطی مثل توماس اکویناس بین دین و فلسفه به جدایی بین آنها اعتقاد دارند و برتری را به دین می دهند.همچنین ابن رشد در رابطه بین دین و فلسفه به نظریه تاویل توسل می جوید و معتقد است فلسفه در دینامری جایز می باشد. و بین سه طبقه از مردم تفاوت می گذارد که آن همان اهل خطابه که به ظاهر دین قناعت می ورزند و دیگری اهل جدل که مقدمات مورد استفاده آنها ظنی هستند و در آخر طبقه فلاسفه است که جزء به مقدمات و استدلالات یقینی توسل نمی جویند و آنها می توانند بعضی مسائل دین را تاویل کنند و به کسی جزء خود آشکار نکنند. اما اسپینوزا در رابطه فلسفه و دین نه فلسفه را خادم الاهیات می داند و نه الاهیات را خادم فلسفه، یعنی نمی توان دین را برای عقل یا عقل را برای دین بکار برد یا تفسیر کرد زیرا دو حوزه جدا از هم هستند. زمینه مشترک فلسفه و دین نزد اسپینوزا تنها در ترغیب دین به تفکر می با شد. اسپینوزا همچنین متن دینی را فقط بواسطه ی خود آن متن تفسیر می کند.
امکان یا امتناع جاودانگی نفس در مابعدالطبیعه: دکارت
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انجمن علوم قرآن و حدیث ایران,
چکیده :
تاملات در فلسفه اولی بهترین و گویاترین اثر دکارت است که او در آن مابعدالطبیعه ‌خود را به ‌بیانی روشن و به ‌گفته خود به «بهترین و درست ‌ترین روش تعلیم» یعنی به‌ «روش تحلیل» بر خواننده عرض می ‌دارد (CSM II 111). دو واژه «خدا» و «نفس» در عنوان فرعی این کتاب، چه ‌بسا امروزه خوانندگانی را از غیر اهل فلسفه که دغدغه دین و حیات اخروی دارند، به خواندن این کتاب برانگیزد. البته باید توجه داشت که با نگاهی گذرا به نمایه‌ آثار دکارت، در می ‌یابیم که واژه ‌های «خدا» و «نفس» یا «ذهن» (که دکارت این دو را به یک معنا می ‌گیرد) از پرتکرارترین واژه ‌ها در آثار او به‌ شمار می ‌رود و هر کس که اندک آشنایی با نظام فلسفی او داشته باشد، خوب می ‌داند که بن‌‌ مایه نظام فلسفی دکارت بر محور همین مفهوم نفس یا ذهن استوار است. نویسنده مقاله پیش ‌رو بر آن است که اولا آنچه دکارت از آن به نفس انسانی یاد می ‌کند با آنچه در گفتمان دینی و در بحث جاودانگی نفس در ادیان، در مدنظر است، تفاوت بسیاری وجود دارد تا جایی ‌که نفس مدنظر دکارت، به ‌فرض جاودانگی، کارکرد دینی نمی ‌تواند داشته باشد. ثانیا قول به جاودانگی نفس با التزام به اصول مابعدالطبیعه ‌دکارتی سازگار در نمی ‌آید.
صفحات :
از صفحه 263 تا 281
مبانی نظری فلسفه دین کانت در نقدهای سه گانه
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
  • تعداد رکورد ها : 58