جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 72
رابطه دین و اخلاق از نگاه خواجه نصیر طوسی و کانت
نویسنده:
شیرین عبدالهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پرسش اصلی در زمینه دین و اخلاق به توانایی بشر در درک حقایق اخلاقی و احتیاج وبی نیازی او از مراجعه به دین ارتباط دارد، به این معنا که انسان بدون مراجعه به دین می تواند به احکام اخلاقی دست یابد ؟آیا بدون اعتقادت دینی ،ضمانت اجرائی برای ارزش های اخلاقی فراهم می آید؟میزان ارتباط دین با اخلاقچقدر است؟رابطه ی دین و اخلاق ، در آثار فیلسوفان مغرب زمین مورد بحث بوده است، هرچند موضوعات آن به طور غیر منسجم ودر بحث های حسن و قبح عقلیمطرح شده است ، اما به صورت بسیار جدی این مسئله در نیم قرن اخیر مورد تحلیل قرار گرفته است.کانت،فیلسوف شهیر آلمانی پس از نقد براهین عقل نظری به براهین اخلاقی و عقل عملی تمسک می جوید و پی آمد قوانین اخلاقی را اذعان به وجود خدا و خلود و جاودانگی نفس می داند و معتقد است که اهداف دین تنها در پرتو مجموعه ی خاصی از دستورات اخلاقی تأمین پذیر است ،لذا دین بدون اخلاق نمی تواند به اهداف خود دست یابد. دین حقیقی از نظر کانتدینی است که، شخصدر تمام تکالیف خودخدا را به عنوان و اضع کل ّ قانون که باید مورد احترامواقع شود بداند و احترام به خدا همانا با پیروی از قانون اخلاقیو عمل برای ادای تکلیفاست. وی با هرگونه آداب ظاهری دینی مخالف است و می گوید:«به جز پیش گرفتن راه اخلاقهر کاری که انسان معتقد برای خشنودی خدا انجام دهد ،توهم دینی و عبادت دروغین خداوند است. و هرگاهآداب و رسوم ظاهری در دین بر روح اخلاقی غلبه نماید ،آن دین از بین خواهد رفت...»وی همچنین معتقد است ،که ملاک اخلاقی بودن یک کار به وظیفه و تکلیفی بودن آن بستگی دارد،بنابراین فعل اخلاقی باید به انگیزه ی احترام به قانون و انجام وظیفه صورت گیرد؛و اگر به انگیزه های مانند رسیدن به کمال یا از روی ترسیا به سبب تشویق فعلیت یابد،از اخلاقی بودن خارج می گردد، فعل اخلاقی تنها باید به خاطر احترام نهادن به قانون اخلاق باشدلذا زمانی که آنرا به نیت ادای تکلیف وجدان انجام داد،کار وی اخلاقی است.کانت، هرچند به نظریه ی استقلال اخلاق از دین متعهد بود ودرک و دریافت های قانون و گزاره های اخلاقی را برای فهم وشناخت معیار های اخلاقی کافی می دانست، ولی هماهنگی دین و اخلاق را قبول داشت و بر این باور بود که اعتقاد به خداوندی که به کردارهای نیک پاداش و به اعمال زشت کیفر می دهد برای تعهدات اخلاقی امری ضروری است لذا وجود خداوند شرط ضروری برای عقل عملی(اخلاق) می دانست. به دلیل انکه قانون اخلاقی مارا وا می دارد که برترین خیر را به عنوان اصل موضوع مسلم بدانیم ،یعنی از طریق قانون اخلاقی ملزم هستیم که خدا و جاودنگی نفس را فرض کنیم، بنابراینناگزیر به دینمی انجامد. به اعتقاد وی انسان برای شناخت وظایف اخلاقی ،به دین و خدا محتاج است نه برای یافتن انگیزه ،لذا آنها برای عمل به وظیفه ی خود به دین نیازی ندارد.خواجه نصیر ،معتقدبود انسان با دانستن مقولات علم اخلاق،نگاهی بیرونی به خود می اندازد و با تقسیم دقیق نیروها و قابلیت های انسانی،زمینه را برای گریز از لغزش ها فراهم می کند از این رو یک سویاخلاق در نفس نهفته است،که آن قابلیت های نیک و بد و گرایشات خیر و شر در وجود آدمی است،و سوی دیگر در عمل نهفته است که انسان به عنوان موجودی دارای اختیار باید آنچه را که نیک است انجام دهد و آنچه را که بد است ترک کند. وی همچنین معتقد است که دین بر اساس فطرت است ،عقول آدمیاننیز بر اساس فطرت سالم انسانی استوار است و ایندین است که با توضیح مصداق های حسن و قبح افعال،عقل را در دریافت های صحیح از حسن و قبح اشیاء کمک می کند.
دین، طبیعت و بحران محیط‌زیست
نویسنده:
مرضیه بهرام‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کار عمده این پژوهش بررسی رابطه ادیان و «بحران محیط زیست» است. بدین منظور ابتدا علل و ریشههای فکری این بحران مورد مطالعه قرارگرفته ،دیدگاهها و رویکردهای گوناگون به مساله بحران محیط زیست ، به طور خاص موضع ادیان -به ویژه اسلام- و نقش آنها درایجاد ،دامن زدن یا بهبود این بحران مورد بررسی قرارگرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد بحران محیط زیست ریشه در تفکر و عملکرد مدرن داشته، این بحران بحرانی معنوی و اخلاقی است. پس برای مواجهه با آن باید رفتار و انگیزش های آدمی تغییر کند یا محدود شود.از همین رو وجود اخلاق زیست محیطی که این هدف بر اساس هنجارهای آن تامین شود ضروری است. اما هر اخلاقی بنیانی فلسفی دارد و بهترین مبنا برای اخلاق زیست محیطی که ضمانت اجرایی داشته و بتواند با بحران محیط زیست به صورت اساسی و پایدار و نه سطحی ومقطعی مقابله کند،در ادیان جای دارد.چرا کهنگرش ادیان به انسان،جایگاهش در جهان و نوع رابطه آنها، ماهیتا در نقطه مقابل علل فلسفی و اخلاقی ایجاد بحران محیط زیست،یعنی محوری ترین عناصر دیدگاه مدرن از جمله اعتقاد به جدایی انسان و طبیعت، کمیت انگاری صرف طبیعت وانسان-محوری قرار دارد.محققان هر یک از ادیان اصولی از جهان بینی یا قواعدی از شرع خود را که به نظرشان می تواند موجب تعامل درست انسان با طبیعت و محیط زیست باشد ارایه کرده ، بعضا راهکارهایی نیز بر این اساس پیشنهاد داده اند. در اسلام ،از سویی بر خلاف ادیان شرقی و شبیه به یهودیت و مسیحیت،تفاوت های میان موجودات، به خصوص انسان با دیگر موجودات از نظر دور نمانده ، بر این پایه بار مسوولیت ها نیز سبک تر و سنگین تر می شود. از سوی دیگر در اسلام همچون ادیان شرقی، اخلاق فراگیری وجود داردکه جملگی موجودات،اعم از انسان و غیر انسان، را در بر می گیرد .در حالی که به نظر میرسد چنین اخلاقی در ادیان ابراهیمی دیگر کمرنگ تر باشد.مبنای چنین اخلاق فراگیری میتواند، باور به «شعورمندی» و بنابراین مسوول بودن همه موجودات باشد. بنابراین در میان ادیان مختلف ، دین اسلام بیشتر از بقیه ادیان از توان ارایه مبنایی استوار برای اخلاق زیست محیطی شایسته برخوردار است.چرا که اسلام تقریبا تمامی ویژگی های مثبتی را که دیگر ادیان در اثبات طبیعت دوستی خود ارایه می کنند داراست و همچون پلی است که می تواند هم حقوق انسانها و هم حقوق حیوانات را در هماهنگی با قانون هستی تأمین کند.
فردگرایی در فلسفه ی عملی کانت
نویسنده:
طیبه اکبرپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
خود آگاهی از دیدگاه کانت
نویسنده:
اعظم محسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیدهعلی‌رغم تأکید بسیاری از مفسران مبنی بر اینکه کانت و نظام فلسفیش امکان ارائه تعلیمی مثبت درباره "خود" را نمی‌تواند داشته باشد؛ نگاهی کوتاه به اصل و بنیانی که نظام فلسفی کانت بر مبنای آن شکل گرفته است، نشان خواهد داد که کل رویکرد کپرنیکی کانت به فلسفه از مفهوم ذهن (خود) و قوای خاصش نشأت می‌گیرد؛ از همین رو می‌توانیم ضرورت پرداختن به این مبحث را از همان ابتدا در نظام فلسفی کانت احساس کنیم.کانت، با توجه به دو تعلیم اساسی فلسفه‌اش، یعنی منفعل دانستن حس و پیشینی دانستن زمان به مثابه صورت حس درونی به ما نشان می‌دهد که ما هیچگاه نمی‌توانیم به شناختی از خود فی‌نفسه دست پیدا کنیم؛ ما آن را صرفاً آنگونه که بر ما پدیدار می‌شود می‌شناسیم. اما با این همه از همان ابتدا اصل را بر "ذهن" یا "خود" می‌گذارد و با تکیه بر ویژگی‌های خاصش سعی می‌کند که نظام فلسفی را بنیان نهد که نه تنها از مسائل و معضلاتی که در فلسفه‌های گذشته وجود داشته مبرا باشد؛ بلکه به نوعی بر طرف کننده آنها نیز باشد.نکته مهم و حائز اهمیتی که ما در این رساله سعی داشتیم نشان بدهیم؛ این است که تأکید کانت بر "خود" و بحث درباره خصوصیات و مراحل رشد آن در انسان هیچگاه نباید با مباحث روانشناسانه در این خصوص یکی گرفته شود؛ چنانچه او خود بار‌ها بر این نکته تأکید می‌کند و حتی بسیاری از تعالیمش من جمله نقد‌هایش بر تعالیم لاک که از آن تعبیر به فیزیولوژی ذهنی می‌کند؛ نیز تأییدی بر این مطلب است. البته این نکته را نمی‌توان از نظر دور داشت که مباحث او در بعضی موارد به مباحث روانشناسانه در این خصوص نزدیک می‌شود؛ اما با این همه هدف و مقصدی که او با طرح این مباحث دنبال می‌کند، بسیار دور از آن چیزی است که روانشناسان دنبال می‌کنند. هدف از طرح این مباحث،نشان دادن این مطلب است که "خود" یا "ذهن" اصل و اساس در عالم است. اگر ما می‌بینیم که فلسفه‌های گذشتگان به بن بست رسیده؛ از آن رو‌ست که آنها هیچ یک به این مطلب توجه نداشتند که اصل، ذهن و خود است و ما باید بدنبال این باشیم که همه چیز با ذهن ما مطابق باشد نه بالعکس. این ماییم که نظم و قاعده‌مندی را در پدیدار‌ها نمودار می‌سازیم؛ به تعبیری این ما و ذهن ماست که قوانین و مقرراتی را از سوی خود کشف می‌کند و سپس بر طبیعت تحمیل می‌کند و به نوعی طبیعت را وادار به اطاعت از آنها می‌کند.تأکید کانت بر این نکته که در سراسر آثارش، چه در حوزه نظری چه در حوزه عمل و زیبایی شناسی نمایان است؛ نشان دهنده این مطلب است که "خود" و "ذهن" اصل و اساسی را شکل می‌دهد که او تعالیمش را از آن بیرون می‌کشد. ما در این رساله، نقد عقل محض و تا حدودی رساله انسان شناسی را اصل قرار داده‌ایم؛ اما این مبحث، مبحثی است که در سایر آثار کانت نیز قابل بررسی است.کلید واژه‌ها: خود‌آگاهی، خود‌شناسی، ادراک نفسانی، خود‌آگاهی استعلایی، خود‌آگاهی تجربی.
زمان ومکان ازنظر ملاصدرا
نویسنده:
محسن یوسفی بابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع این نوشتار بررسیزمان ومکان از نظرملاصدرا وکانت و مقایسه آراء آن دو است. دربین مباحث مختلف زمان و مکان دو جنبه ماهیت و وجود زمان و مکان از اهمیت بیشتری برخورار است. لذا از میان مسائل مختلفپرسش از ماهیت و وجود زمان ومکان بیشتر مورد توجه فلاسفه قرار گرفته است. منظور از پرسش وجود زمان ومکان این است که آیا این دو در خارج واقعیتی دارند یا اینکه فقط در ذهن وجود دارند و وجودی درخارجاز ذهن ندارند؟پرسش مهم دیگر که مورد توجه فیلسوفان بوده است پرسش از ماهیت و حقیقت زمان ومکان است که این پرسش، پرسش از چیستی و مای حقیقیه زمان ومکان نامیده میشود. ابتدا نظرات ملاصدرا درباره ماهیت و وجود زمان ومکان بیان میشود وسپس به ذکر دیدگاههای کانت میپردازیم. ودر پایان آراء آنان مورد سنجش و مقایسه قرار میگیرد.آراء ملاصدرا وکانت درباره مکان مورد مقایسه قرار نگرفته‌اند زیرا بحث مکان درفلسفه ملاصدرا واجد اهمیت بحث زمان نیست.
بررسي و تفسير ديدگاه دين‌شناختي شلايرماخر
نویسنده:
مژگان گلزاراصفهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فريدريک دانيل ارنست شلايرماخر(1834-1768)، يکي از برجسته-ترينفلاسفه و الهي‌داناني است که به خاطر تلاش اثر گذارش بر الهيات جديد، بعد از عصر روشنگري، معروف است. وينه تنها، فيلسوف، بلکه همچنين، يک الهي‌دان به‌نام نيز بود. بيشتر آثار فلسفي او راجع به فلسفه دين بود و به خاطر تأثير ژرفي که بر انديشه‌ي مسيحي بعد از دوران خود گذاشت، «پدر الهيات پروتستان جديد» ناميده شد. شلايرماخر، مؤلفه‌هاي اصلي مسيحيت را در كتاب «درباره‌ي دين»، خطاب به تحقيركنندگان فرهيخته‌ي دين، دوباره تفسير مي‌كند. پروسه‌اي را كه در اين كتاب پيش مي‌گيرد، در واقع نجات دين از تحقير و اهانت روشنگري و مخصوصاً شكاكان رمانتيسيسم كه تحقيركنندگان فرهيخته‌ي دين مي‌باشند، است. او در اين كتاب،‌ منكر آن است كه دين را بتوان يكي از صور معرفت دانست يا مبتني بر متافيزيك و يا علم قرار داد. او نيز در كتاب ديگر خود به نام «ايمان مسيحي»، مهمترين مؤلفه‌هاي دينيرا به شيوه‌اي دقيق‌تر و جزئي‌تر توضيح داده است. در اين رساله تلاش بر آن است که نگاهي عميق و در عين حال منصفانه به انديشه فلسفي و ديني او داشته باشيم؛ ما مي‌خواهيم با تمرکز بر دو اثر مهم شلايرماخر، «درباره‌ي دين» و «ايمان مسيحي» به تفسير انديشه‌ي ديني او بپردازيم.
تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی در فلسفه‌ی کانت و نقد هگل و هیدگر بر آن
نویسنده:
علی اصغر مروت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهاگر فرض کنیم که اعتبار مباحث هستی شناسانه در گرو مباحث شناخت شناسانه است آنگاه در فلسفه، ابتدا باید به شناخت شناسی پرداخت و اگر نتیجه ی تحقیق شناخت شناسانه به ما اجازه ی ورود به مباحث هستی شناسانه را داد آنگاه می توان به مباحث هستی شناختی وارد شد. کانت به تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی قائل بود و بدون شناخت شناسی (که او آن را فلسفه ی انتقادی می نامید) پرداختن به هستی شناسی را بی اعتبار می دانست و ادعا می کرد که در فلسفه اش، جز به مباحث شناخت شناسانه نپرداخته و ابدا به هستی شناسی (که او آن را مابعدالطبیعه ی متعالی می نامید) وارد نشده است. هگل اگر چه خود، به نوعی شناخت شناسی قائل بود اما با شناخت شناسی کانتی مخالفت می کرد و بهتقدم شناخت شناسی کانتی بر دیگر مباحث فلسفی قائل نبود. هیدگر هم مثل هگل مخالف با تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی بود ولی ادعا می کرد که کانت در فلسفه ی خود از شناخت شناسی آغاز نکرده و بدون این که خود متفطن باشد به هستی شناسی پرداخته است. پژوهش حاضر در واقع پژوهشی در باب تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی در فلسفه ی کانت و بررسی نقد هگل و هیدگر بر آن است و در صدد است در قالب طرح آراء این سه فیلسوف در مساله ی مورد بحث، و فلسفه ورزی در باب آنها، به بررسی مساله ی اعتبار یا بی اعتباری مباحث هستی شناسانه به تنهائی (بدون این که این مباحث مسبوق به مباحث شناخت شناسانه باشد) در فلسفه بپردازد و به این پرسش پاسخ بدهد که آیا هستی شناسی به خودی خود معتبر است یا اعتبار آن در گرو شناخت شناسی است. واژگان کلیدی: فلسفه ی انتقادی، مابعدالطبیعه ی متعالی، شناخت شناسی، هستی شناسی، تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی
نقد و ارزیابی وظیفه‌گرایی
نویسنده:
محمدجواد موحدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در اخلاق مبتنی بر وظیفه گرایی دست کم بعضی افعال اخلاقی را می توان یافت که قطع نظر از نتایجی که به بار می آورند ، انجام آنها برای انسان الزامی است واین الزام در خود افعال قرار دارد. ریشه آن به کانتKant)) و در عصر جدید به دیوید راس (D. Ross) بر می گردد. وظیفه گرایی را می توان با توجه به دیدگاه مخالف آن یعنی غایت گرایی تعریف کرد. غایت گرایان معتقدند که خوبی یا بدی رفتارها را نتایج آن تعیین می کند. از جمله نظریات غایت گرایانه می توان به سود گرایی(Utilitarianism) اشاره کرد. بر خلاف گفته ها و عقاید غایت گرایان ، وظیفه گرایی معتقد است که ارزشهای اخلاقی در هر سطح با تحلیل نتایج یا پیامدها متعین نمی شوند. لذا غالب وظیفه گرایان در این عقیده که اصول و عقاید بنیادی اخلاق به فاعل آن مرتبط است ، متحدهستند. وظیفه گرا همیشه به وظیفه ای که تشخیص می دهد، می اندیشد، حتی اگر پیامد خوبی هم نداشته باشد،خواه آنکه این پیامد در نظر خودش یا دیگران خوب باشد یا نه . در وظیفه گرایی ارزش اخلاقی عمل کاملاً از نتایج آن مستقل است و وظیفه ، پایه واساس ارزش اخلاقی را شکل می دهد . در وظیفه گرایی اینکه مردم چگونه (How) مقاصد خود را عملی کنند ، مهمتر است از اینکه چرا(What)آن را انجام می دهند.غایت گرایان دلیل می آورند یا فرض می کنند که یک عمل صحیح است و باید انجام شود ، چون خیر را به حد اعلی می رساند، اما وظیفه گرایان معتقدند که عملی ، که خیر را به حد اعلی می رساند ممکن است نادرست باشد و در نتیجه نباید انجام شود. زیرا آن عمل اصول وظیفه گرایی نظیر تکلیف ، وظیفه و امر مطلق را زیر سوال می برد0این پژوهش ضمن توصیف و تحلیل نظریات وظیفه گروانه ، نظریات غایت گرایانه را نیز که نقطه مقابل آن است ، مدنظر قرار می دهد و به نقد و تحلیل وظیفه گرایی با توجه به دیدگاه مخالف آن می پردازد .
جایگاه مالکیت در فلسفه سیاسی لاک و کانت
نویسنده:
رجب علی افسری کردکندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهاگر بخواهیم دو فیلسوف تاثیر گذار قرن هفدهم و هیجدهم را نام ببریم، بی‌گمان جان لاک تجربی مسلک قرن هفده و ایمانوئل کانت عقل گرای قرن هیجدهم را می‌توان نام برد. این دو فیلسوف جدا از تفکر فلسفی خاصشان، در باب سیاست نیز تفکرات خاص خود را داشته اند. در این جستار در پی آن هستیم که مواضع اصلی این دو متفکر را در باب مالکیت به عنوان یکی از مباحث اساسی فلسفه سیاسی مورد بررسی قرار دهیم. هسته اصلی فلسفه سیاسی لاک مسئله مالکیت است که از نظر او مالکیت عبارت است از آنچه که از طریق آمیختن کار انسان با طبیعت بدست می‌آید، از این رو کار موجد مالکیت است و انسان در هر وضعی خواه طبیعی و خواه مدنی دارای مالکیت است و تشکیل حکومت برای بهبودی و پاسداری از مالکیت فردی است. برای کانت مسئله مالکیت به نحو دیگری مطرح می‌شود؛ وی از همان ابتدا دو نوع مالکیت را از هم متمایز میسازد؛ نخست مالکیت فیزیکی که عبارت است از تصرف مادی اشیاء و دوم مالکیت عقلانی یا همان مالکیت حقانی که محدود به زمان و مکان و تجربی نیست. نزد کانت در وضع طبیعی مالکیت، موقتی است و تشکیل حکومت باعث قطعی شدن مالکیت می‌شود. در نظر کانت، نه تنها صرف کار کردن موجد مالکیت نمی‌شود، بلکه وی همچنین استدلال لاک را مبنی بر اینکه مالکیت عبارت است از آمیختن کار شخص با چیزی را، رد می‌کند.
بررسی جایگاه خدا در ایدئالیسم بارکلی
نویسنده:
شهره مرشدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
جرج بارکلی (1685-1753) فیلسوف قرن هفدهم به عنوان کشیش مسیحی با نظر و بهره گیری و اصلاح تجربه گرایی لاک پایه گذار فلسفه ای شد که به ایدئالیسم موسوم گردید.پرسش اساسی که این پژوهش می خواهد به آن پاسخ دهد این است که مبنای دینی بارکلی و بویژه عقیده ی او نسبت به خداچه نقشی در ساماندهی فلسفه ی ایدئالیستی وی دارد.به بیان دیگر در این پژوهش برآنیم که ببینیم خدا به عنوان یکی از اصول اساسی دین چه نقش و جایگاهی در این نظام فلسفی دارد.چگونه این ایده به شکل دهی پاره ای از مولفه های ایدئالیسم بارکلی انجامیده است و این دیدگاه ایدئالیستی چگونه در خدمت مولفه های دینی و بویژه خدا در اندیشه ی او قرار گرفته است.به نظر می رسد نسبت اندیشه ی خدا و فلسفه ایدئالیستی بارکلی نسبتی دو سویه است زیرا به اعتقاد او از سویی نگاه رئالیستی و ماده گرایانه نه تنها همسوی با خداباوری نیست بلکه به الحاد منتهی می شود و از سوی دیگر بارکلی از ایده ی خدا به عنوان مدرِک کامل بهره می گیرد تا شکاف و مشکلات نظام ایدئالیستی خود را سامان دهد.با توجه به اهمیت جایگاه ایده ی خدا در فلسفه ی بارکلی و به رغم نبودن اثری از او و شارحانی که مستقیمأ به این موضوع پرداخته باشند برآنیم تا با تحلیل نوشته های عمده ی فلسفی وی مانند رساله ای در اصول علم انسانی،سه گفت و شنود و با بهره گیری از آثار پراکنده ی شارحان و به روش تحلیل محتوا به پاسخگویی به چنین پرسشهایی بپردازیم که فلسفه ی ایدئالیستی بارکلی چگونه در راستای اثبات وجود خدا و تحکیم نقش آن در جهان قرار می گیرد؟ خداباوری چگونه می تواند به رفع پاره ای از شکافها و مشکلات فلسفه ی ایدئالیستی بارکلی کمک کند؟
  • تعداد رکورد ها : 72