جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 35
معرفت فطری از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی و شهید مطهری با استناد به آیات و روایات
نویسنده:
مرضیه آب یاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از مسائل مهم و اساسی در باب معرفت، شناختِ خودِ انسان است که بدون آن، دستیابی به هیچ نوع معرفت و شناختی امکان‌پذیر نخواهد بود. آدمی قبل از هر نوع شناختی نسبت به جهان پیرامون، باید خود را بشناسد و گنجینه‌های معرفت و نهاد خود را کشف نماید. فطرت که از ویژگیهای اساسی حیات عقلانی انسان است، از جمله مسائلی است که توجه مکاتب علمی و فلسفی را به خود جلب نموده‌است و هر مکتبی به نسبتِ مبنای فلسفی خود در این‌باره نظری را ارائه داده‌است.فطرت به عنوان آفرینش ویژه در فرهنگ و معارف اسلامی جایگاه ویژه ای دارد که بر ویژگیهای خاص انسانی در سرشت و خلقت وی اشاره دارد و متمایز‌کننده انسان از حیوان می باشد.امور فطری انسان دو تجلی‌گاه دارد: یکی شناخت یا معرفت و دیگری احساس یا گرایش. محور بحث در این پژوهش، فطریات معرفتی یا فطرت در ناحیه دریافتها و شناختها است و اینکه انسان دارای یک سلسله معلومات‌فطری - یعنی معلومات غیراکتسابی- است که نوشته حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و گردآوری مطالب به شیوه کتابخانه‌ای و نرم‌افزاری از میان آراء و دیدگاههای استاد شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی در پی شناخت معرفتهای فطری می باشد.به نظر می رسد برای دست یافتن به دریافت صحیح از معرفت فطری، آشنایی با معرفت و فطرت و دیدگاههای اصیل اسلامی به خصوص قرآن و روایات ضرورت می‌یابد. با تحلیل و بررسی ابعاد مختلف معرفت فطری در آثار استاد مطهری و آیت الله جوادی آملی، مباحثی همچون خداشناسی و انسان شناسی و باید و نبایدهای اخلاقی نمود برجسته ای پیدا می کنند.بنابراین چون امور فطری به ویژه معرفتهای فطری، از بدو خلقت الهی انسان در ذات و سرشت وی نهادینه شده است، مهمترین مسئله، آشنایی با عوامل و موانع شکوفاییِ معرفتهای فطری است که انسان را از انحراف و فراموشی اصل خویش به دور می دارد.
بررسی تطبیقی دیدگاههای آیت الله جوادی آملی وآیت الله مصباح یزدی درباب علم وعقل
نویسنده:
زهرا دهباشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان از نعمت بزرگی به نام نیروی عقل و اندیشه برخوردار است که این موهبت، او را از سایر موجودات، ممتاز نموده است. در مقایسه با سایر ادیان، اسلام بیشترین اهمیت و ارزش را برای عقل و اندیشه قائل شده است و عقل و شرع را مکمل هم و رابطه ی آنها را دوسویه و هماهنگ می‌داند.فراخوانی قرآن مجید به تعقل و اندیشیدنِ استدلالی و منطقی از موضوعاتی است که در بسیاری از آیات الهی با گونه‌های متفاوتی به صراحت بیان شده است، به شکلی که هیچ تأویلی را نمی‌پذیرد؛ از این‌رو در احادیث معصومین علیهم السّلام توجه خاصی به این مسئله شده است؛بنابراین در دیدگاه عالمان بزرگ شیعه،از جمله ایشان آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی اندیشه ی عقلانی و برهانی جایگاه بسیار والایی دارد آثار ایشاندر این زمینه، گویای جایگاه ویژه ی عقل در مبانی تفکری آنان است.یکی از مباحث مرتبط با عقل ،‌ مسئله حجیت و اعتبار عقل است بر اساس مهم‌ترین یافته‌های این تحقیق می‌توان گفت که در اندیشه آیت الله جوادی آملی، عقل همتای قرآن و سنت یکی از منابع اثباتی دین به شمار آمده نه آنکه در مقابل قرآن و سنت باشد، افزون بر آن، عقل جایگاهی رفیع در نظر آیت الله مصباح داردو بر اعتبار و حجیت آن تأکیدکرده اند.با بررسی احادیثی که در باب عقل سخن به میان آورده است میتوان کارکردهای عقل را به دو دسته کلی تقسیم نمود. یک دسته از آیات و روایات به نقش معرفتی و نظری عقل اشاره دارند و انسان عاقل را دارای آگاهی‌های خاصی میدانند (مانند معرفت به خویشتن) و دسته‌ی دیگری از آن‌ها انسان عاقل را فردی متخلِّق به آداب ظاهری خاص می‌دانند و به تأثیر عقل در حیطه‌ی عملی و رفتاری فرد تأکید دارند (مانند پرستش خداوند). بنابراین، انسان عاقل از نظر آیات و روایات اسلامی (علی الخصوص شیعی)، فردی است که هم در بعد شناختی (تعلیم) و هم در بعد رفتاری (تربیت) به کمال مطلوب رسیده باشد. در مورد علم هم همین‌طور است و در روایات، علاوه بر نقش شناختی آن به نقش کاربردی و عملی آن نیز اشاره گردیده است؛ حضرت امیر مومنان علی علیه السلام می‌فرمایند « أیُّها النّاسُ اعلَموا أنِّ کَمالَ الدّینِ طَلَبُ العِلمِ و العَمَلُ بِهِ ... » (کلینی: 1365 ص 35).در آثار حکماء و دانشمندان اسلامی، عقل به دو قسم نظری و عملی تقسیم شده و به هریک نوع خاصی از ادراکات نسبت داده شده است. ایشان عموماً عقل نظری را مدرک قضایای نظری و هست و نیست‌ها و عقل عملی را مدرک قواعد و قوانین مربوط به عمل و رفتار دانسته‌اند. با بررسی مفهوم و کارکرد عقل نظری و عقل عملیاز دیدگاه حضرت آیت‌الله جوادی آملی متوجه می شویمایشان با استناد به برخی روایات( کارکرد‌های متفاوتی برای عقل عملی نسبت به آنچه قول مشهور برای آن قائل است، نسبت می‌دهند.آیت الله مصباح یزدی نیز در این باره معتقدند . قوه مدرک انسان، همان عقل اوست که بیش از یکی نیست. کار این عقل، هم ادراک هست‌ها و نیست‌ها و هم ادراک بایدها و نبایدهاست علامه مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملیعلم را یک امر وجودی می‌داند و در این جهت با صدرالمتألهین موافق است و علامه مصباح یزدی می‌گوید: علم عبارت است از« حضورخودشئ یا صورت جزئی یا مفهوم کلی آن نزد موجود مجرد » ، وآیت الله جوادی آملی نیز علم را این گونه تعریف کرده اند :«علم وجودی است که حقیقت و صورت عاری از ماده دارد.»صورت‌های حسی و خیالی و عقلی جوهرهای مجرد مثالی و عقلی هستند که در عالم مثال و عقل وجود دارند و نفس با مرتبه مثالی و عقلی خود در آن موجود است. صورت علمی، مجرد از ماده و قوه است و با وجود خارجی خود نزد مدرِک حاضر است. علم حصولی در واقع یک اعتبار عقلی است که از معلوم حضوری به دست آمده است. اتحاد عاقل و عقل و معقول نیز در نزد این دو بزرگوار همان دید گاه ملاصدرااست در این باب ، به این معنا است که اول صورت معقوله پیدا می‌شود و این صورت معقوله هم عقل بالفعل و هم معقول بالفعل و هم عاقل بالفعل است.اما تعریف علم در دین اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام، با تعریفی که در بین مکاتب مختلف و عموم مردم رایج است، متفاوت است. درمکتب اهل بیت ، حقیقت علم نورى است که در پرتو آن، انسان جهان را آنگونه که هست مى‏بیند و جایگاه خود را در هستى مى‏یابد. نور علم مراتبى دارد که بالاترین آن نه تنها انسان را با راه تکامل خود آشنا مى‏کند بلکه او را در این مسیر حرکت مى‏دهد.و به مقصد اعلاى انسانیّت مى‏رساند . قرآن کریم با صراحت از این نور سخن مى‏گوید: «آیا کسى که مرده دل بود و زنده‏اش کردیم و براى او نورى پدید آوردیم، تا در پرتو آن در میان مردم برود، چون کسى است که گویى گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنى نیست؟»
 تبیین مفهوم «عرش» و «کرسی» بر مبنای علم بلامعلوم
نویسنده:
حسین خاکپور- نعیمه معین الدینی- علی اکبر نصیری
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دانشگاه قم,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله مباحثی که در آیات ذکر شده و روایات منظور از آن را «علم الهی» بیان کرده اند، «عرش و کرسی» است. علم الهی - نیز بر اساس روایات دیگری- «علم بلا معلوم» معرفی شده است؛ علم بلا معلوم، علم ذاتی است که نافی اضافی بودن صفت علم است، نتیجه ی مهمی که در پس آن نهفته شده، عدم تقیید و تحدید علم الهی به معلوم می باشد که کاشفیت اتم این علم را در پی دارد. یکی از مسائل مهم که در پرتو این نظر مورد تبیین قرارمی گیرد، مسئله ی « عرش و کرسی» است. روشن است که کرسى خدا که آسمانها و زمین را در برگرفته است، چیزى نیست که مادی باشد، واضح است که منظور از عرش در آیات شریفه، تخت نیست. بر مبنای روایات، مراد از عرش و کرسى، علم است. و منظور از وسعت و گستردگى آنها هم، احاطه علمى آن دو بر آسمانها و زمین می باشد. وجه اشتراک آنها در این است که، عرش و کرسى هر دو از بزرگترین غیبها یعنى هر دوى آنها علم حقیقى اند و غیب بوسیله آنها معلوم و شناخته مى شود. امّا تفاوت آن دو این است که: کرسى، علم به عالم شهادت است پیش از مرتبه ایجاد آن، امّا عرش، هم علم به عالم شهادت و هم علم به غیر آن است، از امورى که کرسى کاشف و شامل آن نیست.
صفحات :
از صفحه 129 تا 148
علم قبل از ایجاد خداوند به اشیاء؛ برتری دیدگاه علم بلا معلوم بر نظریه علم اجمالی در عین کشف تفصیلی
نویسنده:
نعیمه معین الدینی، علی اکبر نصیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
ملاصدرا، علم را در شمار صفات حقیقی ذات ­الاضافه دانسته و بر اساس اصل سنخیت، با شناخت صفت علم در انسان و رفع نواقص آن، همان معنا را در جهت کمال به خداوند نسبت داده است. یعنی همان گونه که در انسان، علم صفتی اضافی و نیازمند معلوم است، در خداوند نیز بر همین شاکله است؛ اما بدون جهات نقص. پس از پذیرش این مطلب، با توجّه به قواعدی چون «اتّحاد عاقل و معقول» و «بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء»، صدرا دیدگاه خود درباره علم الاهی را در نظریه «علم اجمالی در عین کشف تفصیلی» ارائه کرد. این نظریه با اشکالاتی مواجه است، از جمله: اضافی بودن علم؛ عدم تبیین علم خداوند به معدومات، ممتنعات و نحوه تعلق علم الاهی به جزئیات قبل از ایجاد تفصیلی اشیاء؛ قبول اتحاد عالم و معلوم در خداوند بر اساس علم حضوری؛ کل ­الأشیاء بودن حقّ ­تعالی؛ و ذومراتب دانستن ذات­ الاهی به دو مرتبه اجمال و تفصیل. در مقابل، روایات اسلامی، به منظور شناخت و تبیین علم الاهی، تقریر بدیعی از نظریه «علم­ بلا معلوم» را مطرح ­کرده ­اند. جهات رجحان این نظریه، در قید «بلا معلوم» نهفته است که اضافی بودن صفت علم را نفی می­ کند. نتیجه مهمی که در این نظر بدست می ­آید، عدم تقیید و تحدید علم الاهی به معلوم می­باشد، که کاشفیّت اتمّ این علم را در پی دارد.
صفحات :
از صفحه 165 تا 188
بررسی تطبیقی رابطه خدا و جهان در حکمت متعالیه و محدثان امامیه
نویسنده:
زهرا بهپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مساله رابطه خدا و جهان مساله ای بسیار قدیمی است. علاوه بر آن، در بسیاری از علوم، از جمله فلسفه نیز قابل طرح می باشد. در فلسفه ماقبل صدرا چون، اصالت با ماهیت بود، علیت، نیز در ماهیت مطرح می شد. از این رو، خداوند به عنوان علت العلل معرفی می شد که برای ارتباطش با جهان به واسطه های زیادی نیاز داشت.ولی صدرا با اثبات اصالت وجود، مدار تمامی مباحث فلسفی را بر حول محور وجود قرار داد. و چون نخی دانه دانه، مسائل فلسفی را به هم مرتبط کرد. و با بیان تشکیک در وجود، علیت را به وجود رابطو مستقل برگرداند. فلسفه صدرا به این جا ختم نشد، بلکه صدرا با تحلیل علیت و معلولیت به نظریه تجلی دست یافت و از آن طریق،به وحدت شخصیه وجود رسید. در این نقطه از فلسفه او،همه موجودات،مظهر اسماء و صفات حق تعالی هستند. و جز به ذات واحد او،هیچ گونه شیئیتی ندارند و در، محضر او حضور دارند و رابطه شان با خداوند، رابطه جلوه و متجلی و عین الربطبا قیوم است و این خود دلیلی است بر این که خداوند، به همه ما علم حضوری دارد. از جمله، ما انسان ها چون به نفس خود علم حضوری داریم و نفس، نیز، عین ربط، به خداوند است پس، به خدا نیز، علم حضوری داریم. بنابراین، بر طبق حکمت متعالیه، خدا با جهان هستی، رابطه ای بی واسطه، دارد و وسایط، موثر حقیقی نیستند. و همچنین بر طبق دیدگاه حکمت متعالیه بین خدا و جهان سنخیت و عینیت برقرار است. محدثان امامیه نیز به استناد آیات قرآن کریم و تأسی از روایات ائمه معصومین «علیهم السلام» و همچنین با استفاده از براهین مختلف از جمله برهان نظم و دیگر براهین به بررسی رابطه خدا با جهان پرداختهو به این نتیجه رسیده اند که خود آفرینش مخلوقات توسط خداوند حجابی بین خدا و مخلوقاتش می باشد و خداوند با همه مخلوقات خود ارتباط دارد. ارتباطی که از سنخ ارتباط فیزیکی نیست و بلکه بسیار فراتر و عمیق تر از آن می باشد. و در رابطه خداوند با جهان به این نتیجه رسیده اند که خداوند هیچ سنخیت و شباهتی به مخلوقاتش ندارد و خدا با جهان متباین می باشد.
تطبیق آرا و نظریات صدرالمتألهین و قاضی سعید قمی در عینیت و غیریت صفات
نویسنده:
علی اکبر نصیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
تطبیق آرا و نظریات صدرالمتألهین و قاضی سعید قمی در توقیفیت اسماء و صفات الهی
نویسنده:
علی اکبر نصیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
آموزه دینی رجعت و رابطه آن با مسئله نفس و بدن در کلام اسلامی
نویسنده:
مهدیه غفاری فوزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رجعت، بازگشت گروهی از مردگان قبل از قیامت و در زمان ظهور امام عصر(عج) است، که آیات قرآن و روایات معصومین(ع) و اجماع امامیه موید آن است.پرسش اصلی در این پایان نامه چگونگی رابطه‌ی این آموزه‌ی دینی با مسائل نفس و بدن است. با توجه به اینکه انسان موجود دوبعدی است و دارای نفس وبدن می‌باشد و این دو باحرکت جوهری تکامل یافته و روح با مرگ نابود نمی‌شود. پس رجعت که همان بازگشت روح به بدن است با مسئله‌ی نفس و بدن ارتباط خواهد داشت، پیرامون این ارتباط نظریاتی بیان شده است:یکی رجعت بازگشت روح به بدن دیگر است،که مستلزم یکی دانستن رجعت با تناسخ است این نظریه مردود می‌باشد. و دیگری بازگشت با بدن مثالی است که این عقیده نیز باطل می‌باشد و نظریه‌ی سوم که بازگشت روح بابدن عنصری است، که باتوجه به روایات رجعت قابل اثبات می باشد.و بدن در رجعت عین بدن دنیوی است و با توجه به اینکه تشخص به نفس است، بدن در رجعت همان است که با آن راه می‌رود و می‌خورد
دیدگاه های امامیه و وهابیت در تبعیت از مذاهب کلامی اسلامی
نویسنده:
میثم خاوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده مسلمانان پس از رحلت رسول خدا(ص) به دو فرقه اصلی تقسیم شدند : تشیع و تسننشیعه بهکسانی گفته می شودکه بعد از رسول خدا به جانشینی و وصایت حضرت علی (ع) اعتقاد دارند و همچنین معتقدند طبقآیات و روایات اهل بیت (ع) باید جانشین رسول خدا (ص) باشند و نمی شود شریعت اسلام بدون مجری و حاکم عالم و عادل باشد .تسنن، فرقه ای است که معتقدند پیامبر (ص) برای خودش جانشین تعیین نکرده و مردم باید از طریق بیعت جانشینبرای رسول خدا(ص) تعیین کنند . این فرقه، پیروخلفا و صحابه هستند . اهل سنت از لحاظ فقهی به چهار فرقه حنفی ، مالکی ، شافعی و حنبلی تقسیم می شوند و از لحاظ کلامی به چهار مذهب معتزله، اهل حدیث، اشعری، وماتریدیهتقسیم می شوند.وهابیت فرقه ای منشعب ازمذهب حنبلی اهل تسنن است و معتقدند کسانی که به شفاعت ،توسل ،زیارت و...اعتقاد دارند و عمل می کنند مشرک اند. . نظریه پرداز و موسس افکار وهابیت ابن تیمیه(ق7،هجری ) و کتاب مهم اش منهاج السنه است که با اظهار عقاید باطل اش باعث ایجاد هرج و مرج و درگیری در بین مردم شد که با برخورد عالمانه و قاطعانه علمای مذاهب مواجه شد و علیه وی به تالیف کتاب، مناظره و در آخر حبس وی پرداختند.وهابیت با ظهور محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری، با نفوذ استعمار و حمایت آل سعود توانست عقاید خود را ترویج دهد .دیدگاه وهابیت درباره مذاهب اسلامیاین است که همه مشرک و منحرف از دین هستند و فقط آن ها توحید حقیقی را درک کرده اند و برای پیشبرد اهداف خویش با نظریات منحرف شان جنایات زیادی را در طول تاریخ خویش مرتکب شده است و قتل وغارت های زیادی به مسلمانان به ویژه شیعه روا داشته است شاهد این مدعا، جنایات بی شمار این فرقه دراقصی نقاط جهان اسلام است که هر روز شمار زیادی از مسلمانان به دست وهابیان کشته می شوند.در این نوشتار با روش تحلیلی ، توصیفی نقاب از چهره وهابیت برداشته شده است و به روشنی در می یابیم که وهابیت دشمن مشترک شیعه و سنی است و همچنین تکفیر بر خلاف سنت پیامبر (ص) است و هیچ کس حق تکفیر کسی را ندارد و در اسلام حتی اگر کسی از روی ترس شهادتین بگوید مسلمان است و جان و مالش در امان می باشد چه برسد به مسلمانانی که به فرائض عمل می کنند. همچنین برآنیم تا بهاثبات مسائل اعتقادی مشترک میان فرق اسلامی همچون: زیارت، توسل ،شفاعت، تبرک جستن و ... بپردازیم و اثبات کنیم که نه تنها بر اساس نظر وهابیت ا این آداب مذهبی شرک نیست بلکه عین عبودیت و بندگی خداوند است و سنیان و شیعیان چه در گذشته و چه در حال به این اصول معتقدند و علمای فریقین، کتاب های مستقل فراوانی در این زمینه تالیف کرده اند.تشیع با ادله قرآنی ، روایی و همچنین عقلی اثبات می کند که تنها از طریق اهل بیت (ع) می توان به سنت رسول خدا(ص) نزدیک شد و طبق آن به کمال و سعادت دنیوی و اخروی نائل شد .در عین حال در شرایط کنونی جایی برای نزاع و دشمنی میان برادران شیعه و سنی نمانده است و وهابیت عامل مهم تفرقه میان مسلمانان است . باید این گرایش را شناخت و با آن مقابله کرد و حول قرآن و اهل بیت (ع) از هرگونه تشتت و افتراق دوری گزیده و متمسک به رشته های پیوند ناگسستنی ای شد که خلل ناپذیر وحیات بخش است.
سعادت از دیدگاه حکمت متعالیه
نویسنده:
احسان زرگرپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع سعادت از دیرباز مورد توجه حکما و فلاسفه بوده و هر کدام تفسیر خاص و متفاوتی از سعادت داشته اند ، زیرا بحث سعادت مهمترین مسئله و هدف نهایی زندگی انسان می باشد . سعادت انسان برابر با لذت دائمی و نبود هیچ درد و رنجی است و دیدگاه های مختلف درباره سعادت و لذت، سبب پیدایش مکاتب و مذاهب گوناگونی در طول تاریخ شده است تا جایی که تبیین درست سعادت به دلیل تفاسیر و دیدگاه های زیاد به سادگی امکان پذیر نمی باشد . در بین مکاتب فلسفی ، حکمت متعالیه با بهره گیری از دین مبین اسلام به تفسیر و تبیین سعادت پرداخته است . سعادت حقیقتی وجودی است، وجود و ادراک وجود عین خیر و سعادت می باشد و سعادت ادراک کمال وجودی است و وجود هر چیزی نزد آن چیز لذت بخش است و کمال لذت و سعادت هر موجودی وابسته به مقدار ادراک او نسبت به وجود است، بنابراین سعادت هم مانند وجود امری تشکیکی و دارای شدت و ضعف می باشد. همچنین حکمت متعالیه سعادت را تکامل عقلی انسان و اتحاد آن با عقل فعال معرفی می کند و سعادت حقیقی را در معرفت ذات حق ، صفات و افعال او، اتصال به عقلیات دائمی، مجاورت حق، خیر محض و ملائکه مقربین که در مقاعد صدق نازل شده اند می داند . و تنها جایی را که برای سعادت انسان می توان تصور کرد بهشت برینی است که خداوند متعال نیز آن را وعده داده است. سعادت عقلی و اخروی والاتر از سعادت حسی و دنیوی می باشد ضمن این که سعادت فردی و اجتماعی مکمل یکدیگر هستند. سعادت و کمال انسان مشروط به استکمال دو قوه عقل نظری و عقل عملی است و بین این دو تلازم وجود دارد و پا به پای هم مسیر حرکت انسان به سوی سعادت را فراهم می کنند . ایمان به عنوان رکن اصلی سعادت به همراه عمل صالح و عمل به دستورهای قرآن کریم می باشد. مبحث سعادت به روشی توصیفی – اسنادی از دیدگاه این مکتب فلسفی تبیین شده است .
  • تعداد رکورد ها : 35