آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 60
سلسله جلسات علمی اسلام و مدرنیته (جلسه اول)
سخنران:
مهدی نصیری
نوع منبع :
سخنرانی , فیلم , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
عیار نقدها: بررسی تحلیلی نقدهایی بر عرفان و حکمت اسلامی (گزارش مناظره حجج اسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی و محمدحسن وکیلی با آقای مهدی نصیری
نویسنده:
به‌اهتمام:روح‌الله شفیعیان
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , مناظره،گفتگو و میزگرد , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
خراسان رضوی - مشهد: موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این کتاب گزارشی تحلیلی از مناظره حجت‌الاسلام «عبدالحمید واسطی» و «محمدحسن وکیلی» با «مهدی نصیری» درباره شهادت و اشکالات مخالفان عرفان و حکمت به همراه پاسخ‌های آن ارائه می‌شود. در این مطالعه راز این همه تعارض و اشکال در جریان ضدعقلانیت پیشرفته الهی شیعی آشکار و مسئله وحدت وجود تبیین می‌گردد. همچنین تاریخ عرفان و حکمت شیعی از قرن ۷ تا ۱۱ در این کتاب بررسی می‌شود.
مقدمه‎ای بر روش نظریه بنیانی در نظریه‎سازی؛ مطالعه نظریه‎های اندیشمندان حوزه علمیه نسبت به توسعه و پیشرفت فناوری‎های نوین
نویسنده:
مهدی نصیری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هدف اصلی این مقاله دستیابی به دیدگاه علمای حوزه علمیه قم با استفاده از روش نظریه بنیانی است. این پژوهش می‌تواند پاسخگوی دو نیاز باشد: بومی و اسلامی‌سازی علوم انسانی یکی از نیازهای جامعه علمی کشور است که با کمک روش کیفی «نظریه بنیانی» قابل دستیابی است. آموزش عملی روش نظریه بنیانی هدف اصلی است که به آن پرداخته می‎شود. این روش بسیار کاربردی بوده و امروزه رساله‌های بسیاری در سراسر دنیا با کمک آن نگاشته می‎شود. روش یادشده در این پژوهش در نظریات علمای حوزه علمیه قم به کار گرفته شده است. در این مقاله تلاش می‌شود کلیه مراحل طرح، اجرا، تجزیه و تحلیل و تدوین یک اثر پژوهشی به‌طورکامل و جامع و درعین‌حال با بیانی ساده با رهیافت نظریه بنیانی بیان شود. با استفاده از این روش و تکنیک مصاحبه با علمای حوزه علمیه قم چهار نظریه و مدل ساخته شد و سرانجام به دو نظریه تقلیل یافت. بدین‌ترتیب شناخت رویکرد علمای حوزه علمیه قم نسبت به فناوری‎های نوین نیاز دیگری است که در این مقاله از آن سخن گفته می‎شود.
صفحات :
از صفحه 67 تا 88
نگاهی به کتاب عصر حیرت و سه نقد برآن
نوع منبع :
نمایه مقاله , نقد و بررسی کتاب
کلیدواژه‌های فرعی :
چکیده :
کتاب «عصر حیرت؛ جستاری کلامی پیرامون حکمرانی فقهی و تمدن سازی دینی در عصر غیبت و سیطره مدرنیته» به قلم مهدی نصیری منتشر شد این اثر طبق پیش بینی بازتاب وسیعی داشت. از طرفی باتوجه به دیدگاه فکری نویسنده و جریان تفکیک، از دیگر سوابق ایشان درسردبیری کیهان و مدیریت مجله صبح و مبارزه باغربگرایی و...، این کتاب هم زیر سوال بردن پایگاه مشروعیت دینی نظام جمهوری اسلامی است و ازطرفی برخلاف مسیر سیاسی که نویسنده تاکنون شهرت خود را مرهون ان مسیر است. هرچند وی درکتاب ارتباط این تفکر را باتفکر حجتیه نفی می کند اما به صورت طبیعی نتیجه تفکر تفکیک غیر از این نمی تواند. قبلا هم جناب محمدرضا حکیمی علیرغم نوشتن تفسیر آفتاب در تجلیل از امام راحل، بعد ازرحلت ایشان وانتشار کتاب تفکیک، انتشار تفسیر افتاب را متوقف وجایگزین ان را درمجموعه اثارش(شماره12) را کتابی دیگر قرارداد. زیرا: بنیانگذار جریان تفکیک، مرحوم میرزامهدی اصفهانی و شارح و مروج ان، مرحوم حلبی بنیانگذار انجمن حجتیه است، به طور طبیعی تفکیک و حجتیه لازم ملزوم یکدیگر هستند مگر کسی ان را جریان فکری منسجمی نداند و یا نخواهد به همه ان ملتزم باشد که طبعا راه تازه ای خواهد بود همچنانکه برخی نو تفکیکیان ادعای ان را دارند. ولی همچنان باور درست این است که تفکیک وحجتیه لازم وملزوم هم هستند و واقعیت خارجی فعالان این جریان ها در عرصه فرهنگی وبعضا سیاسی شاهد صدق آن. بعد انتشار کتاب ازمیان نقدها 3 نقد در زیر اورده می شود. از اقایان رسول جعفریان، علیرضا پیروزمند و رضاغلامی. درابتدا معرفی کتاب وفایل ان از شبکه اجتهاد: به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی کتاب ناب" به نقل از شبکه اجتهاد، کتاب «عصر حیرت؛ جستاری کلامی پیرامون حکمرانی فقهی و تمدن‌سازی دینی در عصر غیبت و سیطره مدرنیته» جدیدترین اثر مهدی نصیری، نویسنده، پژوهشگر و مدیر مسئول فصلنامه اعتقادی ـ معرفتی سمات است که به‌تازگی نسخه الکترونیکی از سوی نویسنده منتشر شده است. ادعای مهدی نصیری در این کتاب این است که غیبت امام معصوم (ع) به ویژه وقتی که با تمدن فراگیر و مسیطر جدید همراه می‌شود، مانع تحقق دولت و جامعه و تمدن تراز دین است و حتی در صورت استقرار یک حکومت دینی با محوریت ولایت فقیه، امکان تحقق چنان تمدنی در حد مطلوب و قابل قبول وجود ندارد و تنها نسبت محدودی از آن مقدور و میسور است. نصیری معتقد است: این ادعا به هیج وجه نافی وظیفه اصلاحگری در عصر غیبت و تلاش برای به دست گرفتن قدرت سیاسی در صورت امکان نیست، اما مسأله این است که امر اصلاح و تلاش برای تحقق احکام و آرمان‌های دینی در روزگار عدم دسترسی به امام معصوم به ویژه در شرایط سیطره تمدن ماتریالیستی و اومانیستی مدرن با موانع و تنگناهایی مواجه است که دایره مقدور و ممکن آن را محدود می‌کند و عدم توجه به این محدودیت می‌تواند نتایج زیان باری، هم برای دین و هم نظام دینی، داشته باشد. این کتاب در هشت فصل و چهار پیوست به نگارش درآمده است. فصل اول: نقش انحصاری حجت معصوم خداوند در ارائه و اقامه دین به نحو مطلوب. فصل دوم: عصر غیبت، عصر حیرت. فصل سوم: عصر غیبت، عصر فروبستگی. فصل چهارم: سقیفه، ضربه‌ای کاری و اساسی بر پیکر اسلام و زخمی التیام‌نیافتنی تا ظهور. فصل پنجم: آخرالزمان، عصر ظلمت و تباهی. فصل ششم: بروز اختلافات کلامی و فقهی و… بین فقهای شیعه دلیلی روشن بر حیرت در عصر غیبت. فصل هفتم: سیطره مدرنیته، مانعی مضاعف بر سر راه تحقق تمدن اسلامی در عصر غیبت. فصل هشتم: عصر غیبت، عصر بلا تکلیفی و حیرانی مطلق و قعود نیست. پیوست‌ها عبارتنداز: پیوست اول: بررسی روایات نفی قیام قبل از ظهور. پیوست دوم: ظهور حضرت مهدی علیه السلام منوط به تحقق جامعه و تمدن تراز دین نیست. پیوست سوم: فواید و نتایج این بحث. پیوست چهارم: طرح چند سؤال و اشکال و پاسخ آن‌ها.
نشست رابطه فلسفه و فیزیک مدرن در مساله فعل الهی
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
خالد بن یزید بن معاویه بنیانگذار ترجمه فلسفه یونان در عالم اسلام
نویسنده:
مهدی نصیری
نوع منبع :
مقاله
چکیده :
مرحوم علامه‌ مجلسي‌ درباره‌ نهضت ترجمه در صدر اسلام می نویسد: «ترويج‌ كتب‌ فلاسفه‌ در ميان‌ مسلمين‌، از بدعت‌هاي‌ حاكمان‌ جور و معاند با ائمه‌ معصومين عليهم السلام براي‌ سلب‌ توجه‌ مردم‌ از ائمه‌ و شرع‌ مبين‌ بود. از جمله‌ مؤيدات‌ اين‌ ادّعا، مطلبي‌ است‌ كه‌ صفدي‌ در شرح‌ «لاميةالعجم‌» مي‌نويسد: هنگامي‌ كه‌ مأمون‌ با يكي‌ از پادشاهان‌ مسيحي‌ معاهده صلح‌ بست‌، از وي‌ مجموعه كتاب‌هاي‌ يوناني‌ را درخواست‌ كرد. آن‌ پادشاه‌ با نزديكان‌ خود رايزني‌ كرد و همه آن‌ها جز يك‌ روحاني‌ مسيحي‌ مخالفت‌ كردند. آن‌ روحاني‌ مسيحي‌ گفت‌، اين‌ كتاب‌ها را روانه‌ كنيد، زيرا اين‌ علوم‌ هيچ‌گاه‌ در اختيار يك‌ حكومت‌ ديني‌ قرار نگرفته‌ است‌ مگر اين‌كه‌ آن‌ را به‌ تباهي‌ سوق‌ داده‌ و ميان‌ عالمانشان‌ اختلاف‌ افكنده‌ است‌. علامه مجلسی می افزاید: مشهور آن‌ است‌ كه‌ اوّلين‌ كسي‌ كه‌ اقدام‌ به‌ ترجمه كتب‌ يوناني‌ به‌ زبان‌ عربي‌ نمود، خالد پسر يزيد پسر معاويه‌ بود و نيز از جمله‌ شواهد تمايل‌ خلفا به‌ فلسفه‌ اين‌ است‌ كه‌ يحيي‌ برمكي‌ چون‌ دريافت‌ كه‌ هشام‌ بن‌ حكم‌ [صحابي‌ معروف‌ امام‌ صادق عليه السلام] به‌ فلاسفه‌ انتقاد مي‌كند، هارون‌ را تحريك‌ به‌ قتل‌ هشام‌ نمود.» (1) تحلیل استاد محمد رضا حکیمی در باره نهضت ترجمه متون یونانی چنین است: «چرا پيامبر اكرم‌ صلي الله عليه و آله دستور ترجمه فلسفه‌ را ندادند و به‌ اين‌ كار نپرداختند تا مسلمين‌ دين‌ را عقلي‌ بفهمند! و چرا ائمه‌ طاهرين‌ عليهم السلام در جريان‌ ترجمه فلسفه‌، هيچ‌ كمكي‌ به‌ آن‌ نكردند (بلكه‌ مخالفت‌هايي‌ نيز ابراز داشته‌اند و همواره‌ تاكيد كرده‌اند كه‌ معارف‌ ديني‌ را از غير قرآن‌ نياموزيد كه‌ گمراه‌ مي‌شويد)؛ آيا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و ائمه‌ طاهرين‌ عليهم السلام خبر نداشتند كه‌ چنين‌ فلسفه‌ و عرفاني‌ وجود دارد؟ آيا ايشان‌ در حق‌ دين‌ و فهم‌ دين‌ كوتاهي‌ كرده‌اند و اين‌ بني‌اميّه‌ و بني‌عباس‌ بودند كه‌ با كمك‌ بي‌دريغ‌ مترجمان‌ يهودي‌ و نصراني‌ و مجوسي‌ ـ و گاه‌ برخي‌ از ملاحده‌ ـ فلسفه‌ يوناني‌ و عرفان‌ هندي‌ و سلوك‌ اورفئوسي‌ را ترجمه‌ كردند و ريختند در مساجد و مدارس‌ مسلمين‌ و در كنار قرآن‌، دكاني‌ به‌ اين‌ وسعت‌ گشودند؟!… آري‌ آنان‌ براي‌ بستن‌ «بيت‌القرآن‌» در مدينه‌، بيت‌الحكمة را در بغداد گشودند و گرنه‌ كسي‌ (هارون‌) كه‌ مجسمه علم‌ و سلوك‌ و عبادت‌ و معرفت‌ و تبلور آيه‌ آيه‌ قرآن‌ را ـ سال‌ها در سياهچال‌ها ـ زنداني‌ و سرانجام‌ مسموم‌ و شهيد مي‌كند، مي‌تواند مروّج‌ بي‌قصد و غرض‌ علم‌ و فرهنگ‌ ـ آن‌ هم‌ در حوزه اسلام‌ ـ به‌ شمار آيد؟ يا كسي‌ (مأمون‌) كه‌ مطلع‌ انوار علم‌ قرآني‌ و معارف‌ سبحاني‌ و تعاليم‌ وحياني‌ را آن‌ گونه‌ به‌ اين‌ سوي‌ و آن‌ سوي‌ مي‌كشد و مجالس‌ «مناظرات‌» تشكيل‌ مي‌دهد و از فلاسفه‌ و متكلّمان‌ زمان‌ دعوت‌ مي‌كند تا امام عليه السلام را محكوم‌ كنند و در نهايت‌ هم‌، در نهايت‌ غربت‌ و مظلوميّت‌، آن‌ تجسّم‌ عقل‌ اعلا و تعاليم‌ والا و معارف‌ عليا را مسموم‌ و شهيد مي‌كند و بشريت‌ را از چنان‌ خورشيد تابان‌ علم‌ و معرفت‌ و اقيانوس‌ موّاج‌ فطرت‌ پروري‌ و تربيت‌ محروم‌ مي‌سازد، باني‌ تمدن‌ اسلامي‌ و طرفدار علم‌ مي‌تواند شمرده‌ شود. چه‌ بيت‌الحكمة و مخزن‌ المعرفَة و وعاءُ العلمي‌ بالاتر و فروغ‌ افكن‌تر و عقل‌ پرورتر از وجود علمي‌ قدّوسي‌ و سرّ تعاليم‌ سبّوحي‌، حضرت‌ امام‌ ابوالحسن‌ علي‌ بن‌ موسي‌ امام‌ رضا عليه السلام.» (2) ——————————- [1]- بحارالانوار57/ 197 [1] . حكيمي‌، محمدرضا، مقاله عقل‌ خود بنياد ديني‌، روزنامه همشهري‌، كتاب‌ ضميمه‌ آذرماه‌ 1380، ص‌ 43
فلسفه از منظر قرآن و عترت
نویسنده:
مهدی نصیری
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
پاسخ به ۳ شبهه نصیری درباره فلسفه
نویسنده:
عبدالله عبداللهی
نوع منبع :
مقاله
وضعیت نشر :
جهان امروز,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اخیراً بحث‌های جالبی میان آقای مهدی نصیری و حجت‌الاسلام والمسلمین محسن غرویان درباره فلسفه شکل گرفته که بعضاً شاهدیم مراکز علمی و پژوهشی را نیز در برخی موارد تحت‌الشعاع و تحت تأثیر قرار داده است. آقای نصیری در این بحث‌ها فلسفه را به کل گمراه‌کننده و در تضاد با مکتب اهل بیت علیهم‌السلام معرفی و به شدت بر آن می‌تازد و از سوی دیگر حجت‌الاسلام والمسلمین غرویان در لباس حمایت از فلسفه و در مقام پاسخگویی به آقای نصیری برآمده است. آقای نصیری در مباحثات و مناظراتی که با آقای غرویان دارد، معمولاً از سه مورد برای مقابله با فلسفه سود می‌جوید و آنها را دلایلی تزلزل‌ناپذیر بر گمراه‌کننده و مخالف مکتب اهل بیت بودن فلسفه قلمداد می‌کند. نخست اینکه آقای نصیری با ذکر عبارتی از یکی از عرفا «کلما فی الکون وهم او خیال او عکوس فی المرایا او ضلال» (هر وجودی در عالم، توهم و خیالی بیش نیست و یا عکس‌هایی در آینه‌ها و یا سایه‌هایی است)، عرفا و فلاسفه را به نفی محسوسات و واقعیات عینی در هستی متهم کرده و می‌گوید که فلاسفه می‌گویند هر چیزی در هستی یا وهم است، یا خیال یا عکسی در آینه و یا چیزهای مبهم و تاریک! دوم اینکه آقای نصیری قائل بودن فلاسفه به «وحدت وجود» را نوعی شرک و همه‌چیزخداانگاری عنوان کرده و از این طریق هجمه‌ای سنگین به اصل فلسفه و تفلسف آورده و آن را در تضاد کامل با مکتب توحیدی اسلام معرفی می‌کند. و سوم اینکه، آقای نصیری قائل بودن فلاسفه به قدیم بودن عالم را نیز از جمله مواردی می‌داند که به طور کامل مخالف مکتب اهل بیت است. آقای نصیری معتقد است که غیر از ذات اقدس اله، هیچ چیز قدیم نیست و ماسوی‌الله همه حادث هستند. نگارنده این مطلب به هیچ وجه دستی بر فلسفه ندارد و تنها چند سال به مطالعه گهگاه منابع فلسفی و به‌خصوص کتاب‌های نوشته شده توسط علامه مصباح یزدی، آیت‌الله شهید مطهری و علامه طباطبایی پرداخته است، اما با تکیه ویژه بر مباحث فلسفی مطرح شده توسط علامه مصباح یزدی قصد دارد پاسخی مختصر و کوتاه به مباحث مطرح شده توسط استاد گرانقدر آقای نصیری داشته باشد. پیش از پاسخگویی به ۳ مبحث مطرح شده توسط آقای نصیری، ذکر این نکته ضروری است که مهمترین اشتباه آقای نصیری این است که در برخی موارد اشتباهات یک یا چند فیلسوف و یا عارف را به کل فلسفه و عرفان تعمیم داده و مغالطه‌ای از جنس «تعمیم ناروا» را مرتکب می‌شود و یا اینکه آقای نصیری برداشت‌های اشتباه و نادرست خود از برخی متون فلسفی را به معنای نادرست و اشتباه بودن آن متون جا می‌زند؛ در حالی که به نظر می‌رسد بهتر آن بود ایشان قدری عمیق‌تر در این مباحث غور می‌کردند تا در وهله اول برداشت‌های اشتباه و نادرست خود را از این مباحث اصلاح کنند. و اما بعد... ۱- پاسخ به شبهه آقای نصیری درباره جمله برخی فلاسفه مبنی بر «کلما فی الکون وهم او خیال او عکوس فی المرایا»: آقای نصیری با قرائت این جمله از برخی فلاسفه، فیلسوفان و به طور کل فلسفه را به انکار محسوسات عینی و واقعیت‌های خارجی در هستی متهم می‌کند. اما اشتباه ایشان در این مورد، به اطلاعات ناکافی در فلسفه و بخصوص مباحث مربوط به «تصورات» و «اقسام تصورات» مربوط می‌شود. در ابتدا توضیحی درباره «تصور» در فلسفه و اقسام تصورات که برگرفته از کتاب آموزش فلسفه علامه مصباح یزدی است، ارائه کرده و پس از آن به توضیح اشتباه آقای نصیری در این باره می‌پردازیم. «تصوّر در یک بخش‏بندی به دو قسم کلّی و جزئی، تقسیم می‏شود: تصوّر کلّی عبارتست از مفهومی که بتواند نمایشگر اشیاء یا اشخاص متعدّدی باشد مانند مفهوم انسان که بر میلیاردها فرد انسانی صدق می‏کند، و تصوّر جزئی عبارتست از صورت ذهنی که تنها نمایشگرِ یک موجود باشد مانند صورت ذهنی سقراط. هر یک از تصوّرات کلّی و جزئی به اقسام دیگری منقسم می‏شوند که به توضیح مختصری پیرامون آنها می‏پردازیم: تصوّرات حسّی: یعنی پدیده‏های ذهنی ساده‏ای که در اثر ارتباط اندام‌های حسّی با واقعیت‌های مادّی، حاصل می‏شود مانند صورت‌های مناظری که با چشم می‏بینیم یا صداهایی که با گوش می‏شنویم. بقاء اینگونه تصوّرات، منوط به بقاء ارتباط با خارج است و پس از قطع تماسّ با خارج در فاصله‌ی کوتاهی (مثلاً یک دهم ثانیه) از بین می‏رود. تصوّرات خیالی: یعنی پدیده‏های ذهنی ساده و خاصّی که به دنبال تصوّرات حسّی و ارتباط با خارج، حاصل می‏شود ولی بقاء آنها منوط به بقاء ارتباط با خارج نیست، مانند صورت ذهنی منظره‌ باغی که حتّی بعد از بستن چشم، در ذهن ما باقی می‏ماند و ممکن است بعد از سالها به یاد آورده شود. تصوّرات وهمی: بسیاری از فلاسفه، نوع دیگری برای تصوّرات جزئی ذکر کرده‏اند که مربوط به معانی جزئی است و به احساس عداوتی که بعضی از حیوانات از بعضی دیگر دارند مثال زده‏اند احساسی که موجب فرار آنها می‏شود و بعضی آنرا نسبت به مطلق معانی جزئیه و از جمله احساس محبّت و عداوت انسان هم توسعه داده‏اند.» همانطور که ذکر شد، فلاسفه تصورات را به چند قسم «حسی»، «خیالی» و «وهمی» تقسیم بندی می‌کنند. گمان آقای نصیری این است که چون در جمله «کلما فی الکون وهم او خیال او عکوس فی المرایا او ضلال» ذکری درباره تصورات حسی به میان نیامده است، پس باید نتیجه بگیریم که فلاسفه هیچ اعتقادی به محسوسات و واقعیات عینی ندارند. رفع شبهه: همانگونه که در تعاریف فوق که برگرفته از کتاب آموزش فلسفه علامه مصباح یزدی است ذکر شد، تصور حسی آن پدیده‌های ذهنی هستند که در اثر ارتباط اندامهای حسی با واقعیت‌های مادی حاصل می‌شوند و تصورات خیالی پدیده‌های ذهنی هستند که به دنبال همان تصورات حسی و ارتباط با خارج حاصل می‌شود ولی بقای آنها منوط به بقاء ارتباط با خارج نیست. این تعریف دقیق و عالمانه علامه مصباح یزدی به وضوح مشخص می‌کند که وقتی سخن از خیال می‌کنیم، این خیال قطعاً باید مسبوق به یک تصور حسی باشد. یعنی اگر پدیده‌ای ذهنی در اثر تصور حسی شکل نگرفته باشد، به هیچ وجه «خیال» شکل نمی‌گیرد. لذا وقتی در جمله «کلما فی الکون وهم او خیال ...» از خیال سخن گفته می‌شود، قطعاً‌ تصورات حسی و واقعیات عینی پذیرفته شده است؛ چراکه تا وقتی تصورات حسی و واقعیات و پدیده‌های مادی مورد قبول نباشد، تصورات خیالی نیز به وجود نخواهد آمد. ۲- آقای نصیری بر اثر اشتباه بزرگ در برداشت از مفهوم «وحدت وجود»، فلاسفه را متهم به همه‌خداانگاری می‌کند و می‌گوید که فلاسفه معتقدند فقط یک وجود در دنیا وجود دارد و نعوذبالله فلاسفه معتقدند سنگ هم همان خداست. یا نعوذبالله حمار هم خداست!!! اشتباه بزرگ نصیری درباره وحدت وجود از جنس همان اشتباهات بزرگ «برخی» فلاسفه در تبیین مفهوم وحدت وجود است؛ آنجا که برخی فلاسفه همانند آقای مهدی نصیری ضدفلسفه، حکمی که درباره مفاهیم کلی مطرح می‌شود را به مصداق هم سرایت می‌دهند و همین امر موجب بروز اشتباهات بعضاً جبران‌ناپذیر نیز می‌شود. رفع شبهه: در این باره نیز رجوع به متون فلسفی علامه مصباح یزدی گره‌گشا و رفع کننده این شبهه بزرگ است. ایشان در بخشی از کتاب آموزش فلسفه خود که سال‌ها پیش نگاشته شده، با تأکید بر اینکه این اشتباه بزرگ ناشی از خلط بین مفهوم و مصداق است، توضیحات بسیار خوبی در این باره می‌دهند. لبّ کلام علامه مصباح یزدی در توضیحاتشان بر این امر مبتنی است که این اشتباه امثال آقای نصیری از آنجا ناشی می‌شود که این دوستان وقتی درباره وحدت «مفهوم وجود» صحبت می‌شود، آن را به «مصداق‌های وجود» نیز تعمیم می‌دهند و می‌گویند فلاسفه مدعی‌اند که فقط یک «مصداق وجود» در هستی وجود دارد و همه مصادیق وجود واحد هستند! یعنی خدا همان سنگ است، سنگ همان خداست، زید همان خداست، خدا همان زید است و به کل هر چه در هستی می‌بینیم همان خدا هستند! پس به تعداد «مصادیق وجود» خدا داریم!!! برای رفع کامل این شبهه، این بخش از کتاب علامه مصباح یزدی عیناً در ذیل می‌آید: «یکی دیگر از مباحثی که پیرامون مفهوم وجود، مطرح شده این است که آیا وجود به معنای واحدی بر همه‌ی موجودات، حمل می‏شود و به اصطلاح مشترک معنوی است‏یا اینکه دارای معانی متعدّدی می‏باشد و از قبیل مشترکات لفظی است؟ منشأ این بحث از آنجاست که گروهی از متکلّمین پنداشته‏اند که وجود را به معنایی که به مخلوقات، نسبت داده می‏شود نمی‏توان به خدای متعال نسبت داد. از اینروی بعضی گفته‏اند که وجود به هر چیزی نسبت داده شود معنای همان چیز را خواهد داشت، مثلاً در مورد انسان، معنای انسان را دارد و در مورد درخت، معنای درخت را. و بعضی دیگر برای آن، دو معنی قائل شده‏اند: یکی مخصوص خدای متعال، و دیگری مشترک بین همه‌ی مخلوقات. خاستگاه این شبهه، خلط بین ویژگیهای مفهوم و مصداق است،‏ یعنی آنچه در مورد خدای متعال، قابل مقایسه با مخلوقات نیست مصداق وجود است نه مفهوم آن. و اختلاف در مصادیق، موجب اختلاف در مفهوم نمی‏شود. و می‏توان خاستگاه آنرا خلط بین مفاهیم ماهوی و فلسفی دانست به این تقریر: هنگامی وحدت مفهوم، نشانه‌ی ماهیّت مشترک بین مصادیق است که از قبیل مفاهیم ماهوی باشد ولی مفهوم وجود از قبیل مفاهیم فلسفی است و وحدت آن فقط نشانه‌ی وحدت حیثیّتی است که عقل برای انتزاع آن در نظر می‏گیرد و آن عبارت است از حیثیّت طرد عدم. فلاسفه‌ اسلامی در مقام ردّ قول اوّل، بیاناتی ایراد کرده‏اند از جمله آنکه: اگر وجود بر هر چیزی که حمل می‏شد معنای همان موضوع را می‏داشت لازمه‏اش این بود که حمل در هلیّات بسیطه که از قبیل حمل شایع است به حمل اوّلی و بدیهی برگردد. و نیز شناخت موضوع و محمول آنها یکسان باشد به طوری که اگر کسی معنای موضوع را ندانست معنای محمول را هم نفهمد. و برای ردّ قول دوم بیانی دارند که حاصلش این است: اگر معنای وجود در مورد خدای متعال، غیر از معنای آن در مورد ممکنات می‏بود لازمه‏اش این بود که نقیض معنای هر یک بر دیگری منطبق گردد زیرا هیچ چیزی نیست که یکی از نقیضین بر آن، صدق نکند مثلاً هر چیزی یا «انسان» است و یا «لا انسان». و نقیض معنای وجود در ممکنات، عدم است. حال اگر وجود به همین معنای مقابل عدم به خدا نسبت داده نشود باید نقیض آن (عدم) به آفریدگار نسبت داده شود و وجودی که به او نسبت داده می‏شود در واقع از مصادیق عدم باشد! به هر حال، کسی که ذهنش با چنان شبهه‏ای مشوب نشده باشد تردیدی نخواهد داشت که واژه‌ی وجود و هستی در همه‌ی موارد به یک معنی به کار می‏رود، و لازمه‌ی وحدت مفهوم وجود این نیست که همه‌ی موجودات، دارای ماهیّت مشترکی باشند.» ۳- و اما سومین مبحثی که منجر به تاختن آقای مهدی نصیری به فلسفه می‌شود، اعتقاد قاطبه فلاسفه به حدوث عالم است. آقای نصیری به طور تلویحی می‌گوید که این اعتقاد فلاسفه مثلاً به نفی مخلوقیت عالم ختم می‌شود. آقای نصیری همپای بسیاری از متکلمین معتقدند که ماسوی‌الله همه چیز حادث است و هیچ چیز نیست که قدیم باشد. رفع شبهه: جدای از توضیحات مبسوطی که در خصوص این شبهه آقای نصیری می‌توان از منابع فلسفی استخراج کرد، چند پاسخ ساده و به اصطلاح دم‌دستی نیز برای این موضوع وجود دارد که تنها به ذکر آنها بسنده می‌کنیم و از ذکر توضیحاتی درباره اینکه اصلاً حدوثات چند قسم دارند و حدوث و قدوم ذاتی چیست، حدودث و قدوم زمانی چیست و ... و اینکه آنچه درباره قدیم بودن عالم گفته می‌شود، در کدام قسم می‌گنجد خودداری می‌کنیم. اول اینکه؛ آقای نصیری مدعی است که اهل بیت(ع) معتقدند فقط یک قدیم وجود دارد و آنهم ذات باری تعالی است و ماسوای او همه حادثند! آقای نصیری قطعاً می‌دانند که دعای جوشن کبیره جزء ادعیه‌ای است که از جانب ائمه معصومین به ما رسیده است و در آن یکی از صفات خداوند را «اقدم من کل قدیم» ذکر کرده است. اگر فقط یک قدیم وجود دارد، معنی اقدم من کل قدیم چیست؟ دوم اینکه؛ آقای نصیری قطعاً می‌دانند که صفات خدا عین ذات خدا هستند. و یکی از این صفات خداوند، خالقیت اوست. اگر بگوئیم هستی و عالم قدیم نیست، یعنی زمانی بوده است که هستی و عالم نبوده است! اگر اینگونه باشد باید بپذیریم که زمانی بوده است که خداوند خالق نبوده است! آیا آقای نصیری این را می‌پذیرند؟ سوم اینکه؛ آقای نصیری گمان می‌کنند اگر بگوئیم عالم هم مانند ذات اقدس اله، قدیم است، بدین معنی است که عالم مخلوق خداوند نیست چون از ازل همراه خدا بوده است؛ این نیز جزء مغالطات آقای نصیری و همفکران ایشان است. و در این مورد برخی فلاسفه من‌جمله آیت‌الله شهید مطهری خورشید و نور خورشید را مثال می‌زنند و می‌گویند از وقتی خورشید بوده، نور از خورشید نیز ساطع می‌شده است. با یک مسامحه، خداوند و عالم را نیز می‌توان همینگونه تشبیه کرد؛ یعنی خداوند را به خورشید و عالم را به نور خورشید. نور خورشید از وقتی که خورشید بوده، وجود داشته اما وجودش را از خورشید گرفته است و با همین تشبیه می‌توان گفت که عالم و هستی نیز همپای خداوند وجود داشته اما مخلوق خداوند است و وجودش را از خدا گرفته است. در نهایت ذکر این نکته ضروری است که فلسفه از جمله دروسی است که باید از اساتید برجسته این علم آموخت،‌ چرا که وجود اشتراکات لفظی فراوان و همچنین اشتباهات ظریف برخی فلاسفه منجر به آن می‌شود که یک دانشجوی فلسفه، به کل از راه اصلی منحرف شده و این خشت کج تا ثریا کج برود. از این روی این نگارنده حقیر که مجدداً تکرار می‌کند هیچ دستی بر فلسفه ندارد و فقط دانش‌آموز این حوزه است، توصیه می‌کند که آقای نصیری نیز متون درسی بزرگان این علم من‌جمله متون علامه مصباح یزدی، علامه طباطبایی، علامه جوادی آملی، استاد شهید آیت‌الله مطهری را که به صورت گسترده در دسترس علاقمندان هستند را مطالعه و شبهات خود را رفع کنند و اشتباهات یک یا چند فیلسوف را به معنای ضاله بودن فلسفه قلمداد نکنند.
مناظره مکتوب حجت الاسلام و المسلمین وکیلی و جناب آقای مهدی نصیری (پاسخ اول آقای نصیری)
نویسنده:
مهدی نصیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
  • تعداد رکورد ها : 60