آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 757
ابرانسان، بازگشت‌ جاودان همان و تکنیک
نویسنده:
رضا رنجبر ، اصغر واعظی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ابرانسان مشهورترین اندیشۀ نیچه است و شهرت آن محدود به فلسفه نیست. بااین‌حال و درست به همین‌ دلیل، برداشت از ابرانسان در بیشتر موارد برداشتی نادرست است. این برداشت‌های نادرست تنها به فرهنگ عمومی محدود نمی‌شود و تاحدی از دشواری و پیچیدگی طرح خود این اندیشه ناشی شده است. در این مقاله با پیگیری نوشته‌های نیچه –هماهنگ با خوانش هایدگر از نیچه- نخست به پیوستگیِ عمیق میان ابرانسان و «آموزۀ بازگشتِ جاودانِ همان» پرداخته‌ایم. آنگاه، جایگاه یکتایِ ابرانسان را در به‌‌هم‌رسیدنِ دو اندیشۀ سترگ نیچه -«بازگشتِ جاودان» و «اراده‌‌ به قدرت»- نشان داده‌ایم؛ ابرانسان و مطلقِ واقعیت برای نیچه این‌همان‌اند. پس از این، تفسیر هایدگر از این واقعیت و نسبت میان تکنیک و ابرانسان بیان شده است. بنابراین، با این تفسیر، ابرانسانِ نیچه و جهان تکنیکیِ هایدگر اندیشیدن به امری یگانه‌اند. در ادامه نشان داده‌ایم که چگونه «بازگشتِ جاودانِ همان» نیچه بیانِ متافیزیکیِ مصرف و بروزِ زمانمندیِ جهانِ تکنیکی است.
صفحات :
از صفحه 67 تا 91
نیچه، مرگ خودخواسته یا وعظ مرگ؟
نویسنده:
قائمی معصومه, عباسی بابک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فریدریش نیچه فیلسوفی است که به دفعات از معنای مرگ سخن می گوید و در آثارش مشخصا به «مرگ خودخواسته» می پردازد. هم چنین می توان از برخی جملات او دعوت مستقیم انسان به مرگ را استنباط کرد؛ این دعوت نه از سر انکار خواست زندگی (به نحوی که شوپنهاور مطرح می کند) بلکه در نتیجه آمیختن آن با ایده های نوظهور دیگری نظیر «خواست قدرت» و یا «ابرانسان» مطرح می شود. ابرانسان نور امیدی است که بر انسانیت مورد عنایت نیچه می تابد و از این رو نمونه عالی خواست قدرت و پذیرنده نظریه «بازگشت ابدی» اوست. در این مقاله ابتدا از ابرانسان و رابطه آن با مرگ خودخواسته سخن می گوییم تا در مقابل بتوانیم انتقاد نیچه از باورهایی که نشانگر نفی ارزش زندگی هستند را درک کنیم. به عقیده نیچه اگر اندیشیدن در باب مرگ با تفکر هستی محور در هماهنگی کامل باشد ارزشمند خواهد بود در حالی که «واعظان مرگ» فیلسوفانی هستند که تنها به یک بعد زندگی (رنج) توجه می کنند؛ اگرچه در پایان خواهیم دید که وی نتوانسته است راهی مشخص و کاربردی را در راستای این هماهنگی ترسیم کند و بنابراین پس از نیچه نیز تفکر در خصوص بی معنایی زندگی و خودکشی به عنوان نتیجه منطقی تجربه پوچی ادامه می یابد.
صفحات :
از صفحه 81 تا 102
زن در تفکر نیچه
نویسنده:
نوشین شاهنده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
معرفت شناسی نیچه
نویسنده:
علی کرباسی زاده اصفهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
از زمانی که دکارت - پدر فلسفه جدید - کوژیتو را مبنای دریافت حقیقت و شناخت واقعیت دانست، گویی تمامی امکانات فلسفه و مساعی فیلسوفان بسیج شد تا هر چه بیشتر به بررسی ماهیت شناسایی بشر بپردازند و به مبنا بودن فاعل شناسایی (سوژه) و خود بینادی بشر (سوبژکتیویته) برسند. انقلاب کپرنیکی کانت به کرسی نشاندن همین دیدگاه یعنی اثبات تابعیت متعلق شناسایی (ابژه) از فاعل شناسایی به جای هماهنگی و مطابقت این دو بود. تاریخ فلسفه پس ازکانت را می توان مساعی فیلسوفان غربی در به ثمر نشاندن انقلاب کپرنیکی (فلسفه استعلایی کانت) و نقد و بررسی آثار و پی آمدهای آن به شمار آورد. اما با ظهور نیچه، در پایان عصر تجدید(مدرنیته) و طلیعه دوران پس از تجدد (پست مدرن) هم در زبان و ادبیات فلسفه جدید و هم درمضمون و محتوای آن، انقلاب و دگرگونی بنیادی پد د آمد. سبک نوشتاری نیچه - که بیشتر گزین گویه، شاعرانه، ادبی و یا رد قالب عباراتی ب ناب ن شعر و نثر است - از مفاد و عمق اندیشة اوجدایی ناپذیر است و او خود در پاسخ به منتقدانی مکه این گونه سبک و شیوه را در خور شأن فلسفه و مناسب برای انتقال دیدگاههای یک فیلسوف نمی دانند، پاسخ می دهد که ماهیت و منش اندیشه هایش - و اساسا زبان در گوهر خود استعاری است: فلسفه - از نظر نیچه - که گاهی از آن به صفلسفة آینده تعبیر می کند، دو وظیفه اساسی تفسیر و ارزشیابی بر عهده دارد و این طرزنگرش - یعنی نگریستن به امور بر پایة تفسیر و چشم انداز - به تفکر چشم اندازی نامیده می شود.نیچه با هر گامی که به دوران پختگی و کمال اندیشه اش نزدیکتر شد، استفاده از اصطلاحات کلیدی مانند تفسیر و چشم انداز را گسترش بخشیده و اساسا فلسفة خاص مورد نظر خود را باهمین مفاهیم و واژه ها وصف کرده است. او از چشم انداز نگریستن را شرط اساسی تمامی زندگی به شمار آورد، شرطی که افلاطون با اختراع روح مجرد و خیر محض، آن را انکار و حقیقت راواژگون ساخت. جدا از چشم انداز هیچ چیز را نتوانیم دید و جدا از تفاسیر ما هیچ حقیقت فی نفسه، قائم به خود مطلقی در کار نیست. نظریة چشم انداز، حمله نیچه به متافیزیک و به هردیدگاهی است که به امکان وجود یک حقیقت مطلق باو.ر داشته باشد و بخواهد هر چیز مربوط به انسان را از این واقعیت واحد، استنتاج کند و نه از واقعیت وجودی انسان یعنی از کوشش های راستین، نیازها، خواست ها و انگیزه ها. تنها گونة حقیقت قابل دسترسی برای بشر، حقیقت چشم اندازی است که جستجوی آن وظیفة فیلسوفان آینده است. نظریه چشم انداز، برداشت نوینی از معرفت ارائه می دهد که نیچه، خود، آن را جانشینی برای معرفت شناسی سن تی به شمارآرده است. نیچه نخستین فیلسوف اروپایی است که با انکار تقابل میان فاعل شناسایی و متعلق شناسایی، پی و اساس معرفت شناسی را زیر سوال برد. به نظر او معرفت شناسی که در صدد کشف شرایط اصلی شناخت ماست، باید به مثابة پیش فرضهای بنیادین غیرنقادانه متافیزیک کنار گذاشته شود. معرفت شناسی مستلزم وجود شی فی نفسه و فراچشم اندازی به عنوان متعلق معرفت است.و چنین شناخت مطلق و نامشروطی، چیزی جز آرزوی شناختن بدون شناخت نیست. نیچه درصدد نبود تا به مانند کانت درباره شناخت، نظریه پردازی کند. چرا که به گفتة او: صفلسفه اگر به نمظریه شناخت فرو کاسته شود، چیزی نخواهد بود جز تعلیق حکم ترسو یا نه... یعنی فلسفه درآخرین نفسهای خویش، در پایان کار، در حال جان کندن . البته نیچه نم خواهد با انکارمعرفت شناسی، ایده معرفت را بطور کلی کنار بگذارد. هدف او، نفی ادراک غیر چشم انداز غیرمشروط از موجود حقیقی است. او شناخت را با تفسیر چشم اندازی پیوند می دهد. شناخت،گونه ای اضافه و نسبت است که میان شناسنده و شناخته شده برقرار می شود و فقط باید در یک معنای بشر محوری و زیست شناختی فهمیده شود. بر پایة نظریة چشم انداز، فرض یک فاعل شناسایی مستقل و واجد هویت و وحدت - که بنیاد معرفت شناسی جدید بود - نیز فرضی بیهوده پنداشته می شود. بر این اساس، شناسانده به صورت آفریننده زبان در می آید و رابطة میان فاعل با متعلق شناسایی نه یک رابطه علی - معلولی بلکه رابطة است استعاری که نیچه آن را حداکثرنگرشی زیباشناسانه می نامد. بر این اساس، مساله صدق و کذب یک چشم انداز به مسأله ارزش آن برای زندگی بر می گردد، یعنی به مثابة معیاری که ارزیابی های چشم اندازی بر پایة آن، صورت می گیرد. نظریه چشم انداز نیچه از هنگام طرح آن، با انتقادات و اعتراضات بسیاری روبرو شده است که مشهورترین آن ها خود ناقض بودن آن است. مفسران و شارحان نیچه به این انتقاد که آیا خود نظریة چشم انداز، چشم اندازی است یا نه؟ به گونه های مختلف، پاسخ داده اند. نیچه خود نیز از این انتقاد آگاه بوده است و می توان بر اساس نظریة محوری او: اراده معطوف به قدرت و تبیین نسبت آن با نظریه چشم انداز به بسیاری از انتقادات مذکور پاسخ داد.
نیچه: درآمدی به فهم فلسفه‌ ورزی او [کتاب آلمانی]
نویسنده:
کارل یاسپرس
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
De Gruyter ,
چکیده :
"نیچه درآمدی به فهم فلسفه" اثری است به قلم "کارل یاسپرس" که خواندن آن یک قدم جدی در درک فلسفه ی نیچه به حساب می آید. این کتاب تحلیل فلسفه ی یک فیلسوف (نیچه) توسط فیلسوفی دیگر( "کارل یاسپرس" ، یکی از بنیانگذاران فلسفه ی اگزیستانسیالیسم) است. "نیچه درآمدی به فهم فلسفه" مطالب منتشر شده از نیچه ، قطعات منتشر نشده و نامه ها را پوشش می دهد. در این اثر ، "کارل یاسپرس" پیوند نیچه به عنوان یک انسان را با نیچه به عنوان یک فیلسوف آشکار می کند. "کارل یاسپرس" از مکاتبات نیچه با پیتر گاست موسیقیدان ، فرانتس اوربک متخصص الهیات ، اروین رود کلاسیسیست ، مادرش ، خواهرش و دیگران ، پرتره ای ارائه می کند از یک فرد تنها ، تا حدودی کمرو ، وصله ی ناجور جامعه و در عین حال فوق العاده مودب و بیش از همه فردی که جانش بسته ی ایده ی گیرای وظیفه ی خود یعنی ارزیابی مجدد همه ارزش ها می باشد. از نظر "کارل یاسپرس"، خلوص نیچه، تابعی از اهمیتی بود که نیچه به وظیفه خود در ارزیابی مجدد ارزش ها قائل بود و همچنین نتیجه ی اینکه معاصرانش نمی توانستند با او همراه شوند. چرا که آن ها برای موفقیت در دنیا باید همچنین به اخلاق ، مسیحیت و ایده ی آلمان ، ازدواج ، صحت سیاسی ، داشتن دوستان مناسب و داشتن دیدگاه های درست، حتی اگر همه این عقاید بر اساس ارزش های نادرست باشد، پایبند می بودند. برخی می توانستند ایستادگی نیچه را در برابر این ارزشهای غلط تماشا کنند. اما به تماشا نشستن او برای از بین بردن حرفه اش، نمایشی دردناک بود. حتی اگر برخی می توانستند تماشا کنند ، هیچ کس نمی توانست با او همراه شود. او مجبور شد آن راه را به تنهایی برود. شاید دوستانی که از دور نظاره می کردند حق داشتند. وقتی نیچه در سال 1889 فروپاشید ، او اصلا فرد مهمی نبود و بسیاری از دوستانش شخص مهمی به حساب می آمدند. همانطور که "کارل یاسپرس" بازگو می کند ، نیچه خودش کتاب های خود را منتشر می کرد و هیچ خواننده ای هم در کار نبود. وی در میان پناهندگان بازل پذیرفته شد و از دسترسی به هرگونه خدمات خاص یا درمانی محروم شد. اکنون ورق ها برگشته است، زیرا بسیاری از افرادی که در زمان نیچه فرد مهمی بودند اکنون فقط به واسطه ی ارتباط با او شناخته می شوند.
نیچه و مسیحیت [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
کارل یاسپرس
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
München, R. Piper,
نیچه و مسیحیت
نویسنده:
کارل یاسپرس؛ ترجمه: عزت الله فولادوند
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: ماهی,
نیچه: درآمدی به فهم فلسفه‌ ورزی او
نویسنده:
کارل یاسپرس؛ ترجمه: سیاوش جمادی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: ققنوس,
چکیده :
"نیچه درآمدی به فهم فلسفه" اثری است به قلم "کارل یاسپرس" که خواندن آن یک قدم جدی در درک فلسفه ی نیچه به حساب می آید. این کتاب تحلیل فلسفه ی یک فیلسوف (نیچه) توسط فیلسوفی دیگر( "کارل یاسپرس" ، یکی از بنیانگذاران فلسفه ی اگزیستانسیالیسم) است. "نیچه درآمدی به فهم فلسفه" مطالب منتشر شده از نیچه ، قطعات منتشر نشده و نامه ها را پوشش می دهد. در این اثر ، "کارل یاسپرس" پیوند نیچه به عنوان یک انسان را با نیچه به عنوان یک فیلسوف آشکار می کند. "کارل یاسپرس" از مکاتبات نیچه با پیتر گاست موسیقیدان ، فرانتس اوربک متخصص الهیات ، اروین رود کلاسیسیست ، مادرش ، خواهرش و دیگران ، پرتره ای ارائه می کند از یک فرد تنها ، تا حدودی کمرو ، وصله ی ناجور جامعه و در عین حال فوق العاده مودب و بیش از همه فردی که جانش بسته ی ایده ی گیرای وظیفه ی خود یعنی ارزیابی مجدد همه ارزش ها می باشد. از نظر "کارل یاسپرس"، خلوص نیچه، تابعی از اهمیتی بود که نیچه به وظیفه خود در ارزیابی مجدد ارزش ها قائل بود و همچنین نتیجه ی اینکه معاصرانش نمی توانستند با او همراه شوند. چرا که آن ها برای موفقیت در دنیا باید همچنین به اخلاق ، مسیحیت و ایده ی آلمان ، ازدواج ، صحت سیاسی ، داشتن دوستان مناسب و داشتن دیدگاه های درست، حتی اگر همه این عقاید بر اساس ارزش های نادرست باشد، پایبند می بودند. برخی می توانستند ایستادگی نیچه را در برابر این ارزشهای غلط تماشا کنند. اما به تماشا نشستن او برای از بین بردن حرفه اش، نمایشی دردناک بود. حتی اگر برخی می توانستند تماشا کنند ، هیچ کس نمی توانست با او همراه شود. او مجبور شد آن راه را به تنهایی برود. شاید دوستانی که از دور نظاره می کردند حق داشتند. وقتی نیچه در سال 1889 فروپاشید ، او اصلا فرد مهمی نبود و بسیاری از دوستانش شخص مهمی به حساب می آمدند. همانطور که "کارل یاسپرس" بازگو می کند ، نیچه خودش کتاب های خود را منتشر می کرد و هیچ خواننده ای هم در کار نبود. وی در میان پناهندگان بازل پذیرفته شد و از دسترسی به هرگونه خدمات خاص یا درمانی محروم شد. اکنون ورق ها برگشته است، زیرا بسیاری از افرادی که در زمان نیچه فرد مهمی بودند اکنون فقط به واسطه ی ارتباط با او شناخته می شوند.
نیچه‌ی هیدگر و انسانِ بازنموده همچون فرجامِ سوژه بازنمودی
نویسنده:
مهرداد احمدی ، محمدرضا اسدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هیدگر معتقد است که سوژه بازنمودی در اصل سوژه‌ای است که در بازنمایی موجود را اراده می‌کند. به‌طوری‌که بسط دامنه‌های بازنمایی انسان و رسوخ او در واقعیت با بسط اراده و اظهار اراده او در عالم نسبت مستقیمی پیدا می‌کند. او فکر می‌کند که اراده معطوف به قدرت نیچه درواقع چیزی جز اظهار ذات سوژه بازنمایاننده نیست که تا پیش از نیچه ناگفته مانده بود. بااین‌حال پس از نیچه و به‌واسطه افتادن در ساحت تکنولوژی که مسیران از رهگذر نیچه و کل غرب هموار می‌شود، انسان دیگر نه سوژه بازنمایاننده، بلکه به بازنموده‌ی اراده برای اراده بدل شده و خود را درون نظام‌های بازنمایی عظیمی پیدا می‌فهمد. از این جاست که این مقاله فهم هیدگر از وضعیت تکنولوژیک عصر فعلی را نه در مقام وضعی تازه و جدا از اوضاع پیشین، بلکه به‌عنوان حوالت وجود، در نسبت با غربِ رومی همچون افقِ حقیقت در مقام استیلا و بازنمایی تفسیر می‌کند. بر این اساس تکنولوژی در اصل ناظر بر وضعیت انسانیت معاصر است آن‌هم چنان‌که بر موجودات و خود را منکشف می‌کند. این انکشاف ذیل نظام‌های بازنمایی‌ای کار می‌کند که در وهله اول بجای آنکه موجودات را تبدیل به منابع مصرف نماید، با عزل خودآیینیِ از او، سوبژکتیویته‌اش را سلب می‌کنند. چنین رخدادی انسان را از کانون روایت عالم به نفعِ نیروهای تکنولوژیکی که مظاهر گوناگونی از سیاست تا فرهنگ و رسانه می‌توانند به خود بگیرند، کنار می‌زند.
صفحات :
از صفحه 1 تا 23
هرمنوتیک و نیچه
نویسنده:
محمدرضا قربانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ایجاد ارتباط بین فلسفه نیچه و هرمنوتیک گادامر
  • تعداد رکورد ها : 757