چکیده :
شرور در طول تاریخ تفکر دینی و فلسفی چالشبرانگیز بودهاند.
در گذشته، اندیشمندان با تکیه بر شرور در قدرت، حکمت و عدالت خدا خدشه میکردند، در حالی که امروزه -به گفتۀ هانس کونگ- شر پناهگاه الحاد شده است.
مسئلۀ شر دو گونه است: مسئلۀ منطقی شر و شر به منزلۀ قرینهای علیه خداباوری.
در مسئلۀ منطقی شر ادعا این است که وجود شرور با وجود خدایی که دارای علم، قدرت و خیرخواهی مطلق است سازگار نیست؛ در حالی که در مسئلۀ دوم، شرور دلیلی در ردّ خداباوری انگاشته میشوند.
این مقاله، در پی بررسی مسئلۀ نخست از دیدگاه ابنسینا است.
از آنجا که این مسئله در فرهنگ اسلامی قدمت چندانی ندارد، ابنسینا آن را صریحاً بررسی نکرده است، اما چه بسا بتوان از مضمون آرای او دربارۀ صفات خدا، نظرش را در این مسئله دریافت.
در فلسفۀ ابنسینا، خدا فعلیت محض است که با جهان آفرینش رابطۀ ضروری علّی-معلولی دارد و از ویژگیهای جسم و انسان منزه است.
از همین رو، تصور او از صفات الهی با فهم عرفی فاصلۀ بسیار دارد.
از دیدگاه ابنسینا، قدرت و ارادۀ خدا نه فقط مصداقاً، بلکه مفهوماً، عین علم خدا و محدود به جهان کنونی آفرینش است.
بنابراین علم مطلق و قدرت مطلق خدا تنها موجودات این جهان را فرامیگیرد، نه جهانهای ممکن بسیاری را که میتوانیم فرض کنیم.
همچنین خیرخواهی محض، هرچند زیبندۀ خداست، به اقتضای ماهیت جود که باید بدون هر گونه چشمداشتی باشد، افعال او را فراتر از قضاوتهای اخلاقی قرار میدهد.
بر این اساس اصولاً جایی برای طرح مسئلۀ منطقی شر در نظام اندیشهای ابنسینا باقی نمیماند و این مسئله منحل میگردد.
روش تحقیق در این مقاله، به تناسب مسئلۀ آن، روش تحلیلی است.
the problem of evil has been a challenging issue throughout the history of religious and philosophical thought.
in the past, thinkers would rely on evil to undermine divine omnipotence, wisdom, and justice.
nowadays, however, this problem has become a shelter for atheism.
the problem of evil is of two types: logical and evidential.
in the logical problem of evil, the claim is that the existence of evil is not consistent with the existence of omniscient, omnipotent, and omnibenevolent god, whereas, in the latter, evils are considered as evidence for undermining theism.
this article, using analytical methods, studies the first problem from avicenna's viewpoint.
since this account of the problem is rather new in islamic culture, avicenna did not address it explicitly.
still, perhaps one can derive his opinion from the content of his views on the attributes of god.
in avicenna's philosophy, god is a pure actuality who has the necessary causal relationship with the world and is purified from the human and bodily characteristics.
according to avicenna, god's power and will are not only concretely, but also conceptually, the same as god's knowledge.
moreover, all three of them are limited to the present world.
therefore, god’s omniscience and omnipotence encompass only the beings of this world, not the many possible worlds we can imagine.
also, omnibenevolence puts its actions beyond moral judgments.
accordingly, there remains no room for the logical problem of evil in avicenna’s system of thought.