چکیده :
ترجمه ماشینی :
اظهارات ارسطو در مورد اختیار، نه آنقدر برهانی برای وجود اختیار، بلکه بیانگر ماهیت آن است.
این گزارش به این بستگی دارد که او تمایز قاطعی بین آنچه ما «اقدام آزاد» و «اقدام داوطلبانه» مینامیم، قائل نشود.
برای او، این اصطلاحات قابل تعویض خواهند بود.
پس ارسطویی می تواند به این نکته اشاره کند که اگر از اعتقاد به اختیار دست برداریم، باید از بسیاری از باورهای طبیعی دیگر نیز دست بکشیم.
به ویژه، ما باید از باور به عمل داوطلبانه دست برداریم.
به تعبیر ارسطویی، سه شرط وجود دارد (نه دو شرط، همانطور که خود ارسطو ظاهراً گمان میکرد)، که هر رفتاری باید آنها را برآورده کند تا بهعنوان کنش آزاد/ارادی تلقی شود.
رفتار (i) نباید اجباری باشد، بلکه باید با قدرت و میل خود عامل انجام شود.
(2) نباید از روی ناآگاهی انجام شود، بلکه باید بر اساس دانش مربوطه عمل شود.
و (iii) نباید غیرمنطقی باشد، بلکه باید از ترکیب قدرت و تمایل خود عامل با دانش مربوطه عامل ناشی شود.
(من) مرا به بحث در مورد گزارش ارسطو از آنچه او kineseis می نامد هدایت می کند.
(2) مرا به سمت معرفت شناسی سوق می دهد.
(iii) به شرحی از نظریه ارسطو در مورد پروآیرسیس و استدلال عملی به عنوان علت کنش ارادی.
توسط akrasia، انتخاب عمدی چیزی که من صادقانه معتقدم نباید انتخاب کنم.
به نظر می رسد که این یک عمل ارادی است که آنطور که ارسطو می گوید فعل اختیاری باید ایجاد نشود.
اما از سه شرط کنش ارادی که من می گویم ارسطو باید به آن متعهد باشد می توان برای نشان دادن این که اشکال موجود آکراسیا هیچ نمونه مخالفی برای نظریه ارسطو نیست، بلکه مکمل جالبی برای نظریه ارسطو است استفاده کرد.
مطالعه من درباره تئوری آزادی آگوستین با بررسی یک متن مهم، de libero arbitrio (فصل 5) آغاز می شود.
سپس طرحواره ای مشابه با آنچه در ارسطو یافت می شود اعمال می کنم.
آگوستین نیز به این ایده وابسته است که تحلیل کنش آزاد، تحلیل کنش ارادی است.
او همچنین این دو نوع را با عمل مسئولانه یکی می داند.
او نیز معتقد است (1) که جهل معمولاً باعث عدم ارادی می شود، و (2) هیچ عمل ارادی نمی تواند وجود داشته باشد که اجباری باشد یا عامل غیر از این نمی توانست انجام دهد.
در آثار متأخر او، این آموزهها اغلب به دلیل علاقه او به گناه اولیه و جبر پنهان میشوند (که هیچکدام از موضوعات مورد بحث این تز نیستند).
اما آنها همچنان آموزه های او هستند.
آیا آگوستین (iii) آموزهای دارد که کنش داوطلبانه باید عقلانی باشد؟ در حالی که او هیچ نظریه ای در مورد استدلال عملی مانند ارسطو ایجاد نمی کند، او نظریه ای درباره حکمت عملی ارائه می دهد.
این یکی از ویژگیهای اساسی تمام خواستههای انسان و از این رو تمام اعمال ارادی است که هدف آن سعادت است، که به درستی درک شود با داشتن خیر، یعنی خداوند یکسان است.
آگوستین از این نتیجه به این نتیجه میرسد که برای توضیح هر رفتاری بهعنوان یک کنش یا انتخاب اختیاری، لازم و کافی است که برخی خیرها را مشخص کنیم که باید آن را به عنوان هدف درک کرد.
این مسئله برای آگوستین مشکلی مشابه مشکل ارسطو در مورد آکراسیا ایجاد می کند.
انتخاب داوطلبانه شر چگونه قابل توضیح است؟ پاسخ آگوستین این است که امیال انسان در اثر سقوط بینظم شدهاند، و بنابراین ما اغلب نه بدیها را فی نفسه، بلکه کالاهای کمتر از آنچه باید انتخاب میکنیم.
اما این سؤال را برمیانگیزد: اولین انتخاب داوطلبانه شر چگونه قابل توضیح است؟ پاسخ آگوستین به سادگی این است که اینطور نیست.
از آنجایی که یک عمل یا انتخاب اختیاری باید با ارجاع به خیری که هدف آن است توضیح داده شود، انتخاب اختیاری شر فی نفسه اصلاً قابل توضیح نیست.
این بدان معنا نیست که انتخاب داوطلبانه شر وجود نداشته است.
اما به این معنی است که، در اصل، این انتخاب غیرقابل توضیح است - یک راز.
بنابراین، آگوستین، برخلاف ارسطو، در این مورد استثنایی (اما در هیچ مورد دیگر) تأیید میکند که میتواند عملی ارادی واقعی وجود داشته باشد که به معنای مربوطه، عقلانی نیست.
aristotle's remarks on free will suggest, not so much an argument for the existence of free will, as an account of its nature.
this account depends on his making no hard distinction between what we call 'free action' and 'voluntary action'.
for him, these would be interchangeable terms.
the aristotelian can, then, point out that, if we give up our belief in free will, we must give up many other natural beliefs too.
in particular, we must stop believing in voluntary action.
there are, in aristotelian terms, three conditions (not two, as aristotle himself evidently supposed), which any behaviour must satisfy to count as free/ voluntary action.
the behaviour (i) must not be compelled, but must be performed by the agent's own power and desire; (ii) must not be done in ignorance, but must be action on relevant knowledge; and (iii) must not be irrational, but must result from the combination of the agent's own power and desire with the agent's relevant knowledge.
(i) leads me to discuss aristotle's account of what he calls kineseis; (ii) leads me into epistemology; (iii) into an account of aristotle's theory of proairesis and practical reasoning as the cause of voluntary action.
by akrasia, deliberate choice of what i sincerely believe i should not choose.
this seems to be voluntary action which is not caused as aristotle says voluntary action should be.
but the three conditions of voluntary action which i say aristotle should be committed to can be used to show that the existing forms of akrasia make no counter example to aristotle's theory, but rather an interesting adjunct to it.
my study of augustine's theory of freedom begins with a survey of a crucial text, the de libero arbitrio (ch.5).
i then apply an analogous schema to that found in aristotle.
augustine too depends on the idea that to analyse free action is to analyse voluntary action; he also equates these two types with responsible action.
he too believes (i) that ignorance usually makes for involuntariness, and (ii) that there can be no voluntary action which is compelled or which the agent could not have done otherwise.
in his later works, these doctrines are often obscured by his interest in original sin and predestination (neither of which topics, be it noted, are focuses of this thesis).
but they remain his doctrines.
does augustine have (iii) any doctrine that voluntary action must be rational? while he does not develop any theory of practical reasoning like aristotle's, he does develop a theory of practical wisdom.
it is an essential feature of all human desire, and hence of all voluntary action, that it aims at happiness, which properly understood is identical with possession of the good, i.e.
of god.
from this augustine draws the conclusion that, to explain any behaviour as a voluntary action or choice, it is necessary and sufficient to specify some good at which it is to be understood as aiming.
this sets up for augustine a problem analogous to aristotle's problem about akrasia.
how is a voluntary choice of evil explicable? augustine's reply is that human desires have been disordered by the fall, and so we often choose, not evils per se, but lesser goods than we ought.
but this prompts the question: how is a first voluntary choice of evil explicable? augustine's reply is simply that it is not.
since a voluntary action or choice must be explained by reference to some good at which it aims, a voluntary choice of evil per se cannot be explained at all.
this does not mean that there was no voluntary choice of evil; but it does mean that, in principle, that choice is inexplicable- a mystery.
thus augustine, unlike aristotle, in this one exceptional case (but in no others) affirms that there can be genuinely voluntary action which is not, in the relevant sense, rational.