چکیده :
ترجمه ماشینی :
هدف این پایان نامه ارائه تفسیری بدیع از نقد هیوم از دین، موضع او در مورد خداباوری و برداشت او از دین حقیقی است.
فلسفه دين هيوم و ديدگاههاي معرفتشناختي كلي وي و نيز نظريه اعتقادي او در زمينه تاريخي خود بررسي شده و با ديدگاههاي بديل اصلي در فلسفه دين در قرن هفدهم و هيجدهم در تقابل قرار ميگيرد.
تفسیر من به طور گسترده از محققانی پیروی می کند (از جمله گسکین، 1988؛ لیوینگستون، 1998؛ یودر، 2008؛ و ویلیس، 2015) که عبارات خداباوری تأییدی هیوم را به عنوان بیان صادقانه دیدگاه های او می دانند و در نتیجه هیوم را یک دین شناس غیرمسیحی خوانده اند.
.
با این حال، این پایاننامه از دیدگاهی متفاوت و ظریفتر در مورد خداباوری و دین هیوم نسبت به دیدگاههایی که این محققان ارائه کردهاند، دفاع خواهد کرد.
این پایان نامه موقعیت هیوم را در جهتی روشن از خداباوری حداقلی به دیدگاهی ناشناس و نامعین درباره خدا بازسازی می کند.
با توجه به موضع او درباره خداباوری، دو دوره مختلف در زندگی فکری هیوم متمایز می شود: دوره اول، دوره حداقلی خداباوری او، از نامه ای از یک جنتلمن (1745) تا حدود 1776 امتداد دارد.
دوم، دوره اگنوستیک/نامعین هیوم، در سال 1776 (یا اندکی قبل از آن) آغاز می شود.
تفسیر کنایه آمیز-الحادی از هیوم نیز به تفصیل مورد انتقاد قرار گرفته است.
متون عمده هیوم در مورد فلسفه دین در فصول جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد.
تحلیل متنی دقیق از اظهارات خداباورانه هیوم نشان می دهد که او یک خداباور حداقلی بود (به استثنای سال 1776).
من توضیحات احتمالی را ارائه خواهم داد که چگونه هیوم (در دوره خداباوری حداقلی قبل از 1776) صادقانه از یک طرف خداباوری حداقلی را پذیرفته و از طرف دیگر الهیات طبیعی را نقد می کند.
این رساله برای بررسی ارتباط بین فلسفه دین هیوم و سایر حوزه های فلسفه او (از جمله معرفت شناسی و فلسفه اخلاق) و همچنین برای تکمیل تحلیل موضع متأخر او در مورد ادم گرایی، نقد احساسات گرایانه هیوم از دیدگاه خداوند را بررسی می کند.
یک شخصیت اخلاقی و روانشناسی انسانمانند، و همچنین نقد او از ایدههای انسانسازی 2 در دین، ارائه شده در تاریخ طبیعی دین.
این پایان نامه همچنین چگونگی ارتباط جنبه های مختلف فلسفه هیوم - نظریه احساسات هیوم و احساسات گرایی او و همچنین فلسفه دین او به طور کلی - را توضیح می دهد.
مطابق با این تز که موضع هیوم در مورد خداباوری از خداباوری به آگنوستیسم تبدیل شده است، تفسیر من از برداشت هیوم از دین واقعی با اندیشمندانی که به هیوم موضع ثابت و تغییرناپذیری در مورد خداباوری نسبت می دهند متفاوت است (مثلاً لیوینگستون، گسکین و یودر).
.
با تکیه بر بحث از نظریه عواطف هیوم و احساسات گرایی او، و همچنین نقد او از انسان گرایی، از تصویری از دین واقعی هیوم به عنوان تصویری متعالی، روشنفکرانه و رام شده از احساسات و تمایلات مذهبی دفاع می کنم که به ما در تنظیم و تنظیم و تنظیم آن کمک می کند.
this dissertation aims to give a novel interpretation of hume's criticism of religion, his position on theism, and his conception of true religion.
hume's philosophy of religion and his general epistemological views, as well as his theory of belief, are investigated in their historical context and contrasted with the main alternative views in the philosophy of religion in the seventeenth and eighteenth centuries.
my interpretation broadly follows the scholars (including gaskin, 1988; livingston, 1998; yoder, 2008; and willis, 2015) who take hume's affirmative theistic passages as sincere expressions of his views and consequently read hume as a non-christian, irreligious philosophical theist.
however, this dissertation will defend a different and more nuanced perspective on hume's theism and religion than those put forward by these scholars.
this dissertation reconstructs hume's position as developed in a clear direction from minimal theism to an agnostic, indeterminate view on god.
concerning his position on theism, two different periods in hume's intellectual life are distinguished: the first, his minimal theist period, stretches from his a letter from a gentleman (1745) to around 1776; the second, hume's agnostic/indeterminate period, begins in (or shortly before) 1776.
the ironic-atheist interpretation of hume is also criticised in detail.
hume's major texts on the philosophy of religion are scrutinised in separate chapters.
the detailed contextualised analysis of theistic statements by hume shows that he was a minimal theist (with an exception in 1776).
i shall present possible explanations of how hume (in his pre-1776, minimal theist-period) could sincerely embrace minimal theism on the one hand and criticise natural theology on the other.
to examine the connections between hume's philosophy of religion and the other fields of his philosophy (including epistemology and moral philosophy), and also to supplement the analysis of his late position on agnosticism, this dissertation will examine hume's sentimentalist criticism of the view that god has a moral character and human-like psychology, as well as his criticism of anthropomorphic 2 ideas in religion, presented in the natural history of religion.
this dissertation also explicates how various aspects of hume's philosophy - hume's theory of emotions and his sentimentalism, as well as his philosophy of religion in general - are interconnected.
in accordance with the thesis that hume's position on theism developed from theism into agnosticism, my interpretation of hume's conception of true religion diverges from those of thinkers who attribute to hume a stable and unchanging position on theism (for instance, livingston, gaskin and yoder).
building on the discussion of hume's theory of emotions and his sentimentalism, as well as his critique of anthropomorphism, i defend a picture of hume's true religion as a sublimed, an intellectualised and a tamed version of religious feelings and inclinations which helps us to regulate and moderate passions.