چکیده :
ترجمه ماشینی :
ساختار بنیادی واقعیت بهعنوان ذاتاً رابطهای، با متون مقدس مسیحی یا سنت مسیحی اولیه بیگانه نیست، همانطور که در پیدایش پویایی رابطه الهیاتی پریکورزیس مشهود است.
ما پیشگویی این دیدگاه از واقعیت را در انجیل سنت یوحنا مییابیم، جایی که عیسی دعا میکند که «همگی یکی باشند؛ همانطور که تو ای پدر، در من هستی و من در تو، تا آنها نیز در ما باشند.
(17:21).
در تلاش برای توصیف ساختار رابطهای و وحدت تثلیث، جان دمشقی و دیگر پدران کلیسا، مفهوم پریکورزیس را به کار بردند تا بر همجانداری متقابل و متقابل پویای اشخاص الهی دلالت کنند.
من استدلال خواهم کرد که وحدت بیان شده در این رابطه یک پویایی رابطه ای تقلیل ناپذیر است که به طور همزمان هم فردیت و هم متقابل بودن افراد را تأیید می کند.
بعلاوه، این پویایی نیرویی است که همه آفرینش و به طور علوفه ای خود انسان ها را تشکیل می دهد و حفظ می کند.
علاوه بر این، من پیشنهاد میکنم که انگیزه اساسی در جهان و انسانها این است که به صورت پریکورتیک (عشق) ارتباط برقرار کنند.
با انجام این کار، من به یک غفلت در ادبیات اشاره میکنم که کالین گانتون به آن اشاره کرده است، مبنی بر اینکه انسانهایی که ایماگو دی را خلق کردهاند، هرگز بهطور جدی طبیعت پریکورتیک در نظر گرفته نشدهاند.
این پایان نامه سعی دارد این شکاف در ادبیات را با این استدلال که انسان ها در «تقابل پریکورتیک» هستند، یعنی از نظر پریکورزیس در ارتباط با یکدیگر قرار دارند، جبران کند.
به این ترتیب، پریکورزیس یک پویایی رابطهای تقلیلناپذیر را نشان میدهد که هویت متمایز شخص را در رابطه حفظ میکند و در عین حال آنها را به عنوان افرادی از درون ماتریس شکلدهنده زنده خود وحدت رابطهای تشکیل میدهد.
برای کمک به توسعه این درک، به سورن کیرکگارد مراجعه میکنم، برای او که این متقابل به سومین عبارت مثبت تبدیل میشود که قطبها را تشدید میکند.
آن قدرتی که رابطه را تشکیل می دهد، اوست که «قبل از همه چیز است و همه چیز در او استوار است» (کولس 1: 17).
با فرمولبندی پویایی رابطه به این شکل، ساختار دوگانه رابطهگرایی، «موضوع-ابژه» را به چالش میکشم و به جای آن، یک بررسی سهجانبه جایگزین سوژه-رابطه-سوژه را مطرح میکنم.
با طرح این ساختار رابطهای سهجانبه، میتوانم از منطق روح توسعهیافته در الاهیات تثلیثی اخیر استفاده کنم و پویایی بنیادی درون پریکورزیس - analogia spiritus - پویایی دگرگونی غیر انعکاسی را که تغییر کلنگر شخصی و معنایی را که با زندگان ایجاد میکند تسهیل میکند، بررسی کنم.
پویایی رابطه در اصل، من پیشنهاد میکنم از نظریه سازندهگرایی اجتماعی و توسعهای و علوم انسانی مرتبط استفاده کنیم تا انسان را به عنوان وحدت متمایز درک کنیم.
این به نوبه خود امکان پویایی رابطه فعال در انسان به عنوان روح را باز می کند که می تواند به طور مشابه با فعالیت متقابل تثلیثی و ابدی خدا به عنوان روح مرتبط باشد.
این پایان نامه پویایی پریکورزیس را از طرق زیر بررسی می کند: 1.
در ساخت معنا.
با استفاده از یک رویکرد هرمنوتیکی، من در ماهیت کل نگر دانش و روش الهیات تحقیق می کنم، و استفاده الهیات نانسی مورفی از فلسفه علم i.
lakatos را با نظریه پردازان ساخت اجتماعی کنت گرگن و جان شوتر، که از m.
bakhtin اقتباس می کنند، مقایسه می کنم.
بر اساس این تضاد، من روشی را پیشنهاد میکنم که انشعاب مفهومی و تجربی موجود در مورفی را رد میکند و به جای آن یک معیار کلنگر تقلیلناپذیر برای پری زندگی پیشنهاد میکند.
2.
در اشخاص.
the fundamental structure of reality as inherently relational is not foreign to the christian scriptures, or early christian tradition, as evident in the emergence of the theological relational dynamic of perichoresis.
we find a precursor to this view of reality in the gospel of st.
john, where jesus prays that "they may all be one; even as thou, father, art in me, and i in thee, that they also may be in us" (17:21).
in an attempt to describe the relational structure and unity of the trinity, john damascene and other church fathers employed the concept of perichoresis to signify the mutual interanimation and dynamic reciprocity of the divine persons.
i shall argue that the unity expressed in this relation is an irreducible relational dynamic that simultaneously affirms both the individuality and mutuality of persons.
furthermore, this dynamic is the force that constitutes and sustains all creation and, a fortiori, human beings themselves.
in addition, i suggest that the fundamental drive within the world and humans is to relate perichoretically (love).
in so doing, i address an omission in the literature, noted by colin gunton, that humans, created imago dei, have never seriously been considered perichoretic in nature.
this thesis attempts to redress this gap in the literature by arguing that humans are in "perichoretic reciprocity," that is, they stand in relation to one another in terms of perichoresis.
as such, perichoresis represents an irreducible relational dynamic that maintains the person's distinctive identity in relationship while at the same time constituting them qua persons from within the living formative matrix of the relational unity itself.
to help develop this understanding i turn to søren kierkegaard, for whom this mutuality becomes a positive third term that intensifies the polarities.
that power that constitutes relationship is he who is 'before all things, and in whom all things hold together' (col 1 : 17).
by formulating the dynamic of relationship this way, i challenge the conventionally understood dual structure of relationality, 'subject-object', and posit instead an alternative tripartite consideration of subject-relationship-subject.
by positing this tripartite relational structure, i am positioned to draw upon the logic of spirit developed in recent trinitarian theologies and explore the fundamental dynamic within perichoresis--analogia spiritus-the non-reflexive transformational dynamic facilitating personal holistic change and meaning from with the living dynamic of the relationship.
in essence, i am proposing to draw upon developmental and social constructivist theory, and related human sciences in order to understand human being as differentiated unity; this in turn opens to the possibility of relational dynamics active in human as spirit that can be analogically correlated to god's reciprocal trinitarian and eternal activity as spirit.
this thesis considers the dynamic of perichoresis in the following ways: 1.
in the construction of meaning.
using a hermeneutical approach, i inquire into the holistic nature of theological knowledge and method, contrasting nancey murphy's theological use of i.
lakatos' s philosophy of science with social construction theorists kenneth gergen and john shotter, who draw from m.
bakhtin.
based on this contrast i propose a methodology that rejects the conceptual and experiential bifurcation found in murphy, and suggest instead an irreducible holistic criterion of fullness of life.
2.
in persons.