چکیده :
مفهوم فضا از آغاز فلسفه و تفکر انتزاعی در یونان باستان همواره درونمایه و موضوعی بنیادین بوده و به دلیل تغییر و تحولات فرهنگیـتاریخیِ فضامندی در طول تاریخ معرفت در معرض تغییرات اساسی قرار گرفته است.
در آغاز فلسفهورزی، سوالی متافیزیکی درباره سرآغاز یا علت نخستین (آرخه) همه چیزها وجود داشته که مفهوم فضا به سان مفهومی بنیادین، پاسخی برای آن به شمار میآید.
خطوط اصلی مباحث فلسفی در یونان باستان که در فلسفه افلاطون و ارسطو جریان داشته، در چهارچوب هندسه اقلیدس و جهانبینی بطلمیوسی اندیشیده شده است.
در دوران جدید دکارت، لایبنیتس و کانت سعی کردهاند فضا را به لحاظ مفهومی تحت تاثیر چرخش کوپرنیکی و فیزیک نیوتنی قرار دهند.
سرانجام، تصاویر فضایی در پی طرح مسائل فیزیولوژیک بهواسطه هندسه نااقلیدسی و بهویژه از طریق پدیدارشناسی به چالش کشیده میشود.
از اینجاست که بازشدن پای مفاهیم پدیدارشناسانه در فلسفه و رشتههای دیگر که مدار آنها بر مفهوم فضا است جالب توجه و علاقه پژوهندگان به مبانی پدیدارشناسی تواند بود.
لذا وجهه همت در این مقاله شرح و بسط تحلیلیـتوصیفی رایهای سه پدیدارشناس صاحب نظر (ارنست کاسیرر، مارتین هایدگر و هرمان اشمیتس) است در باب فضا.
این سه فیلسوف بنای نظریه خود را بر نقد شیوه تحصلی (پوزیتیویستی) گفتار از فضا نهادهاند.
این شیوه که دکارت و نیوتن در پیش گرفته بودند در دوران اخیر به تمامیت میرسد.
در این مقاله بر سر بحث از مبانی فلسفی فیلسوفان نام برده میرویم.
بحث فضا را نزد هر یک از این سه فیلسوف از وجهه نظر به مفهومی کلیدی در سیستم فلسفی وی پیش میبریم.
از همین روی نزد کاسیرر مفهوم فضاهای سمبلیک، نزد هایدگر مفهوم درـجهانـبودن و نزد اشمیتس مفهوم فضای بدون سطح و فضای تنانه را مدار بحث قرار میدهیم.
the concept of space has always been a fundamental theme and issue since the beginning of philosophy and abstract thinking in ancient greece, and has been fundamentally change due to cultural-historical changes of spatiality throughout the history of knowledge.
at the beginning of philosophy, there was a metaphysical question about the beginning or the first cause (arche) of all things, to which the concept of space, as a fundamental concept, is the answer.
the main lines of philosophical discourse in ancient greece, which flowed in the philosophy of plato and aristotle, were conceived in the context of euclid's geometry and ptolemy's worldview.
in the modern era, descartes, leibniz and kant tried to conceptually influence space with copernican rotation and newtonian physics.
finally, spatial imagery is challenged by the application of physiological problems through non-euclidean geometry, and especially through phenomenology.
hence, the opening of phenomenological concepts in philosophy and other disciplines that focus on the concept of space could be of interest to researchers in the foundations of phenomenology.
therefore, the aspect of effort in this article is the descriptive analytical development of the opinions of three expert phenomenologists (ernst cassirer, martin heidegger and hermann schmitz) on space.
these three philosophers base their theories on a critique of the (positivist) way of speaking on space.
this approach taken by descartes and newton has been completed in recent times.
in this article, we discuss the philosophical foundations of these philosophers.
we discuss the space with each of these three philosophers in terms of a key concept in their philosophical system.
therefore, for cassirer, we discuss the concept of symbolic spaces, for heidegger, the concept of being-in-the-world, and for schmitz, the concept of surfaceless space and felt-bodily space.
نویسنده :
احسان مروجی ، پرویز ضیاء شهابی ، مالک حسینی
منبع اصلی :
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_11421_25fa938942c5a846b3290d6a8defe415.pdf
پایگاه :
پایگاه مجلات 5
(پژوهش های فلسفی (دانشگاه تبریز)- سال 1400- دوره 15- شماره 34- از صفحه 363 تا 380)
یادداشت :
کلیدواژهها
فضای اسطورهای فضای ادراک حسی درـجهانـبودن فضای بدون سطح فضای تنانه
کلیدواژهها [English]
Mythical space perceptual space being-in-the-world surfaceless space felt-bodily space