چکیده :
فرونسیس از دو حیث هستی و ماهیت آن در اندیشههای هایدگر و ملاصدرا قابل مقایسه است.
هایدگر از حیث هستی -شناختی قائل به برتری فرونسیس بر تمامی انحاء کشف و گشودگی دازاین همچون اپیستمه، تخنه و سوفیاست؛ اما ملاصدرا به تأسی از دیدگاه ارسطو، سوفیا را به عنوان امکان اصیل انسان معرفی و قائل به برتری سوفیا بر تمامی علوم و حتی فرونسیس شده است.
از سویی دیگر ملاصدرا با اینکه صراحتاً از برتری سوفیا سخن میگوید اما در متن مباحث خویش به وحدت سوفیا و فرونسیس جهت وصول به سعادت قائل میشود.
علاوه بر این، آراء دو فیلسوف در حوزه موضوع، فاعل، غایت و ماهیت فرونسیس قابل مقایسه است.
ملاصدرا به تأسی از ارسطو موضوع فرونسیس را نفس انسانی و کمال آن دانسته است.
در حالی که هایدگر موضوع آن را وجود دازاین میداند.
این نحوه تفکر درباره موضوع؛ فاعل، غایت و ماهیت فرونسیس را تحت الشعاع قرار میدهد؛ بطوری که هایدگر فرونسیس را نحوهای از وجود دازاین و ملاصدرا نحوهای از معرفت میداند.
با وجود این هر دو فیلسوف غایت فرونسیس را رسیدن انسان به وجود اصیل معرفی میکنند؛ این در حالی است که تعریف دو فیلسوف از وجود اصیل با توجه به مبانی متفاوتی که اتخاد کردهاند کاملاً متفاوت است.
وجود اصیل در ملاصدرا با توجه به مبدأ و معاد، معنا و مفهوم مییابد حال آنکه در وجود اصیل هایدگری به هیج وجه به مبدأ و معاد توجه نشده و به جای آن اموری همچون خویشتن یابی، تیمارداشت و توجه به مرگ مورد توجه قرار گرفته است.
phronesis is comparable both in terms of its existence and essence in heidegger’s and mullā sadrā’s thoughts.
heidegger believes in the superiority of phronesis over different aspects of dasein's disclosedness and revelation such as episteme, techne and sophia, while following aristotle’s viewpoint, mullā sadrā maintains that sophia could be human’s original contingency and mentions that sophia has superiority over all sciences even phronesis.
on the other hand, although mulla sadra has openly spoken about the superiority of sophia, he has noted the unity of sophia and phronesis to achieve happiness.
moreover, these two philosophers’ opinions in issue, doer, end, and essence of phronesis are comparable.
following aristotle, mullā sadrā believes that phronesis subject is human’s soul and its evolution, while heidegger maintains that phronesis subject is from dasein's existence.
such an attitude about subject, doer, end, and essence dominates phronesis, so that heidegger considers phronesis as an aspect of dasein's existence and mulla sadra considers it as an aspect of knowledge.
however, both of these philosophers consider the end of phronesis as the achievement of human to the existence of the original, while they have given different definitions of the existence of the original based on their different bases.
according to mullā sadrā, the existence of the original is remarkable due to the attention to the origin and resurrection, while heidegger’s definition of the existence of the original is not directed toward the origin and resurrection, but instead focuses on issues such as self-discovery, attendance, and attention to death.
نویسنده :
مریم صمدیه، مجید ملایوسفی، محمدصادق زاهدی، محمدحسن حیدری
منبع اصلی :
http://novin.isca.ac.ir/article_66622.html
پایگاه :
ذ:پایگاه مجلات
(پژوهش های عقلی نوین- سال 1397- دوره 3- شماره 5- از صفحه 9 تا 31)
یادداشت :
کلیدواژه ها:حکمت عملی، وجود اصیل
کلیدواژهها [English]:
Heidegger, Mullā Sadrā, phronesis, pragmatic wisdom, the existence of the original