چکیده :
چکیده در این رساله نظر اشاعره به نمایندگی فضل بن روزبهان و امامیه به نمایندگی علامه حلی و قاضی شوشتری و علامه طباطبایی در مورد «اثبات نبوت خاصه» و «عصمت انبیاء از معاصی» با توجه به کتاب احقاق و تفسیر المیزان مطرح و در پایان هر گفتار به تحلیل نظرات شوشتری و مرحوم علامه طباطبایی پرداختهشده است.
قاضی شوشتری عادت الله اشاعره را از طریق حسن و قبح عقلی و وجود اغراض در افعال الهی رد مینماید، علامه طباطبایی علاوه بر پذیرش حسن وقیح عقلی و وجود اغراض در افعال الهی، از طریق ذات و ماهیت معجزه و دخالت نفس شریف نبی در صدور معجزه که همراه با اذن الهی و مبتنی بر اسباب و مسببات است، به ابطال عادت الله پرداخت و به رابطه نفس در صدور یا عدم صدور معجزه عقیده دارد، لذا ازنظر ایشان صدور معجزه به دست کاذب ذاتاً منتفی است.
شوشتری فعل الهی را دارای اغراض دانسته که این اغراض یا بهنظام موجود یا به بندگان برمیگردد.
علامه طباطبایی افعال خداوند را عین مصلحت و حکمت دانسته است، نه اینکه مصلحتی خارج از افعال الهی وجود داشته باشد تا افعال الهی با آن قیاس گردد بلکه ایجاد فعل همان مصلحت است ولی مصلحت در ذات او تأثیر ندارد و مصلحت افعال خداوند عاید خلقش میشود نه عاید خداوند.
وی با توجه به آیات شریفه قرآن غرض متوسط از خلقت انسان را عبودیت و غرض اقصی را معرفت بالله میداند.
شوشتری حُسن و قبح را ذاتی فعل دانسته و معتقد است امرونهی شارع بر حسن و قبح آن میافزاید.
علامه طباطبایی معتقد است فعل از حیث فعل بودن، فاقد حسن و قبح است و آن را اعتباری و منطبق بر مصالح و مفاسد میداند.
وی به عقل نظری اشاعره اشکال وارد میکند که آنان از احکام عقل نظری جهت اثبات وجود خدا کمک گرفته و از همین احکام عقل جهت اثبات صفات فعل خدا عدول نموده و قائل شدند کارهای خداوند، معلل به اغراض نیست و عقل را که درصدد است از طریق اوامر و نواهی الهی، به مصالح فعل خدا و مصالح و مفاسد کارهای خود پی ببرد، از تشخیص چنین امور مهمی ناتوان و معزول دانستند.
شوشتری در مورد عصمت، به طرح ماهیت عصمت نپرداخته بلکه به رفع شبهات آیهای و روایی اشاعره اقدام نموده و از این طریق به اثبات نبوت مبادرت ورزیده است و از طریق رد و نفی تکتک شبهات مطرحشده در کتاب احقاق، به اثبات اصل عصمت از معاصی پرداخته است و در این زمینه بعضاً از نظرات سایر اشاعره که مخالف با نظرات فضل بوده است، استفاده کرده است و روش استقرایی را در اثبات عصمت بهکاربرده است.
علامه طباطبایی نظر اشاعره را در مورد چگونگی اعتقاد آنان به عصمت انبیا ازجمله، عدم عصمت مطلق حضرت محمد (ص) و اعتقاد بعضی از آنان به صدور کبایر عمدی قبل از نبوت و اعتقاد همهی آنان به کبایر سهوی، صغایر سهوی و عمدی، خطا و نسیان توسط انبیاء، رخنه افکار یهودی در مسلمانان و عدم درک صحیح از حقیقت عصمت و مقام نبوت و غفلت آنان به قرائنِ لفظی و مقامیِ آیات دانسته، ایشان حقیقت عصمت را از سنخ علم، اما مغایر با علوم دیگر دانسته که منافی با اختیار نیست.
عصمت را از «مقام علم» و اختیار را از «شئون عمل» میداند که تأثیر متقابل بر همدیگر دارند.
عصمت و مقام نبوت را هم مبتنی بر ویژگیهای خاص روحی پیامبران و هم مبتنی بر اراده و خواست الهی دانسته که در راستای هم و منطبق باهم است.
چون ظرف و مظروف همسنخ باید باشد.
عصمت در دریافت و حفظ و ابلاغ وحی ایجاب میکند نبی از ویژگیهای خاص معنوی و عنایات خاص حقتعالی برخوردار باشد.
لذا نبی باید دارای عصمت مطلق باشد.
وی نهتنها شبهات آیهای اشاعره را بهطور مستدل و بر اساس مبانی فلسفی رد نموده بلکه از آن آیات شریفه، جهت اثبات عصمت بهره گرفته است.
مبانی علامه در اثبات عصمت، مبانی فلسفی و بعضاً عرفانی و روش وی قیاسی برهانی است.
کلیدواژهها:شوشتری، فضلبنروزبهان، علامهحلی، طباطبایی، احقاقالحق، ابطالالباطل، عصمت، نبوت، معجزه
abstract: considering the books of ehqaq al-haq and tafsir al-mizan, this paper deals with the views of al-ashā`irah such as fazl ibn roozbehan and of al-imamiyyah such as allameh helli and shushtari the judge and shushtari tabatabai on "proof of exclusive prophecy" and “prophets’ infallibility of sins”, and at the end of each chapter the opinions of shushtari and shushtari tabatabai are analyzed.
shushtari the judge rejects al-ashā`irah’s view of “god's custom” through intellectual goodness and nastiness and intentions in god's actions.
accepting intellectual goodness and nastiness, the allameh tabatabai disapproves the view “god's custom” through the essence and the nature of the miracle and the involvement of the prophet’s noble soul in issuing a miracle with permission of god and based on instruments and causes, and believes in the role of soul in inducing or not-inducing miracles, thus in his opinion, the issuance of miracle through the false hand is essentially ruled out.
shushtari believes in intentions in god’s actions, and these intensions address to the existing system or the servants of god.
allameh tabatabai knows the acts of god as the very interest and wisdom, and there is no interest outside the actions of god to be compared god’s actions against, rather creation of action is the very interest, but the interest has no influence on god’s essence, and the interest of god’s actions is earned by his creature, not by himself.
considering the verses of the quran, he states god’s intermediate intention of the creation of man the servitude and his utmost intention the knowledge to god.
shushtari believes that intellectual goodness and nastiness are inherent in the act and command and prohibition by lawgiver adds to its goodness and nastiness, respectively.
allameh tabatabai believes that the act, in terns of being act, lacks goodness and nastiness, and it is relative and based on interests and evil acts.
he rejects the views of al-ashā`irah, and says they have benefited of the theoretical intellectual commandments to proof the existence of god and deviated from the same intellectual commandments to proof the characteristics of god’s action and stated that god’s actions are with no intention, and believed that the intellect which is to understand the interest of god’s act and its interests and evil acts through god’s commands and prohibitions is incapable of detecting and understanding such important matters.
in terms of immaculacy, shushtari doesn’t deal with the nature of immaculacy, but resolving doubts about verses and narrations raised by al-ashā`irah, he attempted to affirm the prophecy.
rejecting the individual doubts presented in the book of ehqaq al-haq, he seeks to approve the principle of the innocence of sins, and in this regard, he befits of some of the ideas of other ash'arites that are contrary to the opinions of fazl, using the inductive method in proving innocence of sin and immaculacy.
allameh tabatabai states the penetration of jewish thoughts among muslims, misunderstanding the reality of infallibility and authority of prophecy, and ignoring the word and verse equivalents as the main reasons for the opinions of ash'arites on prophets’ infallibility, including the lack of absolute infallibility of the prophet muhammad (pbuh) and the opinions of some of them about doing intentionally great sins before prophecy by mohammed and the opinions of all of them about doing unintentional great sins and intentional and in intentional small sins, mistake and forgetfulness by the prophet mohammed (pbuh).
he knows the reality of infallibility of the knowledge type, but inconsistent with other sciences, which isn’t inconsistent with authority.
he knows the infallibility as “position of knowledge” and the authority as “dignity of knowledge”, which influence mutually on each other.
he believes the infallibility and the prophecy are based on both specific characteristics of the spirit of prophecy and the will of god, coinciding each other, because the containers and containerized should be of the same nature.
the infallibility in receiving and maintaining and revealing the revelation requires the prophet to have special spiritual characteristics and special favors of god.
so, the prophet should have absolute infallibility.
he not only rejects the doubts on verses by the ash'arites based on documents and philosophical principles, but also benefits of those verses to prove the infallibility.
the principles used by allameh tabatabai to prove the infallibility are of philosophical and sometimes mystical and his method is discursive and inductive one.
keywords: shushtarî, fadl ibn roozbehan, allameh helli, allameh tabatabai, ehqaq al-haq, ebtal al-batel, infallibility, prophecy, miracles