جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1644
نقد هگل از امکان در اصل غایت شناسی کانت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Kimberly Zwez
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این تحقیق تحلیلی تاریخی-تفسیری از بازتنظیم هگل از اصل تنظیمی غایت‌شناسی کانت به یک اصل سازنده است. کانت غایت شناسی را به قوه قضاوت بازتابی نسبت می دهد که در آن به عنوان راهنمای تنظیم تحقیق به کار می رود، اما دانش واقعی را تشکیل نمی دهد. هگل استدلال می کند که اگر کانت غایت شناسی را به یک اصل سازنده تبدیل کند، آنگاه نظریه بسیار جامع تری خواهد بود که قادر به غلبه بر اقتضائات در علم طبیعی است و از این رو، شکاف بین علم طبیعی و الهیات را پر می کند. در این مقاله من استدلال می‌کنم که دفاع هگل از گذار از علوم طبیعی به الهیات در نهایت ناموفق است، زیرا مبتنی بر غریزه عقل است، که ویژگی غریزی عقلانیت انسانی به گذار فراتر از اقتضای باقی‌مانده در درک تجربی ما از طبیعت است. ، به درک الهیاتی از طبیعت، که در آن همه جنبه های طبیعت لزوماً مرتبط هستند.
بررسی انتقادی رویکرد استاد سید فاطمی به مفهوم «انسان استعلایی» در مبانی حقوق بشر معاصر بر مبنای فلسفه کانت
نویسنده:
ملیحه مسعودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
محوریت مفهوم استعلایی در فلسفه کانت تا جایی است که کانت این وصف را به‌عنوان شاخص اصلی فلسفه خود بر می‌گزیند و فلسفه کانت را با تعبیر استعلایی، از دیگر نظام‌های فلسفی تشخیص می‌دهند. استاد سید فاطمی سعی دارند که دیدگاه خود در مبانی نظری حقوق بشر را به اتکای فلسفه کانت صورت بندی نمایند و مفهوم انسان استعلایی را برای تحقق حقوق بشر معاصر شرطی اساسی تلقی می‌کنند. به نظر می‌رسد مفهوم استعلایی در نظام فکری استاد سید فاطمی، با مفهوم اصلی آن در فلسفه کانت فاصله زیادی دارد. به همین دلیل تلاش ایشان برای ابتنای دیدگاه خود بر فلسفه کانت، مناقشه‌ای اساسی دارد. استاد سید فاطمی بدون توجه به ابعاد گسترده این مفهوم در پرتو انقلاب کوپرنیکی و نظام ایدئالیسم استعلایی کانت، آن را به‌کار برده‌اند و در نتیجه با رویکردی پیشاکانتی که مستلزم رویکرد جوهری به انسان و غفلت از شرایط استعلایی سوژه است، از این مفهوم بهره برده‌اند، درحالی‌که مفهوم استعلایی در فلسفه کانت معطوف به شرایط امکان در پرتو سوبژکتیویته است و هیچ نسبتی با تلقی استاد سید فاطمی از انسان استعلایی به‌عنوان انسان انتزاعی غیر معطوف به عرضیات ندارد.
صفحات :
از صفحه 27 تا 46
دیدگاه کانت از فضا در حدود 1769 [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Christopher B Garnett
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : کانت نتوانست آموزه های خود را درباره فضا در نقد یکپارچه کند. فضا یا مقدم بر چندگانه حس است: در این صورت، با هیچ نوع سنتز تعیین نمی شود. یا فضا با سنتزی تعیین می شود که با مفهوم چندگانه قبلی موجود شروع می شود. اولین مورد آموزش دیس است. 15. A. و Aes.1. دوم تعلیم Aₙₐ است. یا بعد از انتزاع اشیاء حسی فضا باقی می ماند یا بعد از انتزاع آنها چیزی باقی نمی ماند. اولین مورد دیدگاه دیس است. 15. A.، و Aes. 11; دومی نمای Aₙₐ است. یا کل فضا اجزا را تعیین می کند: - در این صورت هیچ سنتزی وجود ندارد. یا اجزاء مقدم بر کل هستند و با ترکیبی از آن زمان مشخص می شود. اگر کل (مجموعه) با سنتز به دست آمده باشد، نمی تواند مقدم بر اجزا باشد، بلکه به وسیله آنها مقدم و تعیین می شود. اگر سنتز بیشتر انجام شود، یک کل جدید به دست می‌آید، و آنچه قبلاً به عنوان کل در نظر گرفته می‌شد، صرفاً یک مجموع بوده است که بر اساس میزان سنتز قبلی قطعات تعیین می‌شود. فضا نمی‌تواند فعالیتی از فهم (حتی در هندسه محض) را پیش‌فرض قرار دهد مگر اینکه اجزا کل را تعیین کنند. این با دیس در تضاد است. 15. C. n. و 15. کور. (پراگراف اول). فضا نمی‌تواند فعالیتی از فهم را پیش‌فرض قرار دهد، مگر اینکه بازنمایی‌های خاص cf فضا در زیر «فضا» باشد و نه در آن. این با Aes در تضاد است. B. IV. کانت سعی می کرد با سگ های شکاری شکار کند و با خرگوش بدود. او در تلاش بود تا نشان دهد که فضا بر منیفولد حسی مقدم است، و با این حال آن فضا یک سنتز را پیش‌فرض می‌گیرد. او می‌کوشید نشان دهد که اجزای فضا به کل وابسته هستند و با این حال بگوید که کل فضا با ترکیبی از اجزاء تعیین می‌شود. نمی توان آن را انجام داد. تلاش او برای ترکیب این دیدگاه ها شکست خورد. تنها جایگزین او دیدگاه دیس بود. که شرایط سنتز می تواند کاملاً عقلانی باشد و شرایط کل حاصل می تواند کاملاً حساس باشد. در چنین دیدگاهی، حس و عقل به طور جزمی به خودی خود جدا و کامل فرض می شوند. اما در Aₙₐ. در جایی که آنها به طور جدانشدنی به یکدیگر متصل هستند، این فرض نادرست است. این دیدگاه‌های متضاد فضا در نقد، دو دیدگاه فضا را در دیس روشن‌تر می‌سازد. 15. در سال 1770، کانت می توانست به دو طریق به پرسش اویلر پاسخ دهد. فضا از احساس انتزاع نمی شود. در رجوع به عالم معقول، اصلاً انتزاعی نیست. با این حال، یک سنتز فکری وجود دارد که آن را به وجود می آورد. با این سنتز مشخص می شود. کانت این دو پاسخ را با استفاده از دوگانگی 1770 آشتی داد. برای شناخت جهان معقول، ذهن فقط به شهود نیاز دارد. معرفت عالم معقول ترکیبی است نه تحلیلی. از سوی دیگر، برای شناخت دنیای واقعی و قابل درک، ذهن فقط به مفاهیم نیاز دارد. معرفت عالم معقول تحلیلی است نه ترکیبی. این دو نوع دانش با هم همپوشانی ندارند. در هر بخش از دیس. 15. به جز دو کانت، شهود ناب فضا را آن گونه که ارائه شده یا تأمل می کند، و نه ساخته شده، تلقی می کند. او در دو بخش آن را به‌عنوان حاصل از فعالیت ذهن تلقی کرد. با پیروی از این فرض، او به ضعف در ثنویت خود پی برد. در پایان نتیجه، او پیشنهاد کرد که مفاهیم مکان و زمان که از حس انتزاع نمی شوند و با تأمل به دست نمی آیند (مانند مفاهیم عمومی معمول) انتزاع می شوند. از فعالیت ذهن به مناسبت احساس. او فرض می‌کرد که یک فعالیت فکری می‌تواند یک کل حساس را به وجود آورد. پس از سال 1770، او متوجه شد که این غیرممکن است. با این حال، او متوجه شد که تقصیر در فرض فعالیت ذهن نیست، بلکه در فرض عمیق‌تر یک دوگانگی کامل است. فرض فعالیت ذهن باید - او متوجه شد - حفظ شود، اما دوگانگی رد شد. او نمی توانست تصور و شهود را جدا کند. فعالیتی از درک وجود دارد که با چندگانه حس آغاز می شود و فضا را تعیین می کند. درک فضا را به عنوان یک منیفولد محض (در ریاضیات محض) در مقابل منیفولد حسی نشان می دهد. و به عنوان شکل خالص منیفولد حسی (در ریاضیات کاربردی.) . در پایان به نتیجه ی دیس مراجعه کنید. 15. کانت درست می گفت که یک فعالیت ذهن وجود دارد. او فقط از نظر ماهیت اشتباه می کرد. بقیه دیس. 15. مبتنی بر این فرض غلط است که هیچ فعالیتی از مینی وجود ندارد. دیس. 15.، به طور کلی، بر این فرض غلط استوار است که تصور و شهود را می توان جدا کرد. این آموزه که فضا بر حس مقدم است نیز بر این فرض نادرست استوار است. این دکترین که کل فضا اجزاء را تعیین می کند نیز بر آن استوار است. همین امر در مورد این دکترین نیز صادق است که تعداد نامتناهی بازنمایی در فضا به جای زیر آن قرار دارند. هنگامی که کانت این فرض را تصحیح کرد و به تصورات و شهودها پیوست، بازنمودهای مکان و زمان تحت شرایط مفهوم قرار می گیرند.
کانت و سیستماتیک بودن طبیعت. استفاده تنظیمی از عقل در نقد عقل محض کانت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Lorenzo Spagnesi
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : چه چیزی دانش علمی را ممکن می کند؟ امانوئل کانت فیلسوف در اثر بزرگ خود، نقد عقل محض، پاسخی جذاب و گیج کننده به این پرسش داشت. دانش علمی، از نظر کانت، توسط قوه عقل و تقاضای آن برای وحدت سیستماتیک (یا «نظام گرایی») ممکن می شود. به عبارت دیگر، شناخت در مورد اشیاء تجربی تنها در صورتی می‌تواند آرزوی علمی داشته باشد که عقلاً در درون یک سیستم قرار گیرد یا به یک سیستم تبدیل شود. اما وقتی ماهیت دیدگاهی دانش را در نظر بگیریم، یعنی قرار گرفتن آن در قوای شناختی فردی انسان، چگونه می تواند شکل بگیرد؟ رساله دکتری من یک هدف دو جانبه دارد: (i.) بازسازی پیچیدگی مفهوم نظام مندی در نقد عقل محض کانت. و (ii.) دفاع از معقول بودن آن در بحث های معاصر درباره وحدت یا کثرت دانش علمی. تا آنجا که به (i.) مربوط می شود، موضع کانت به وضوح در ادبیات درک نشده است. علیرغم علاقه مجدد به مفهوم نظام مندی کانت در دهه های اخیر، مشارکت های موجود در ارائه گزارش رضایت بخشی از آن ناکام هستند. هدف تز من ارائه خوانشی واحد از نظام مندی عقل به عنوان ویژگی اساسی تحلیل کانت از منابع شناخت است. به ویژه، من از گزارشی بدیع از دلیل نظری دفاع می کنم که هدف آن حمایت از ادعاهای زیر است: (الف) نظام مندی مبتنی بر استفاده مشروع از ایده های عقل به عنوان قواعد تجویزی برای بررسی تجربی است. ب. ضروری است که شناخت تجربی را ممکن ساخته و فرضیه های علمی ایجاد کند. و (ج) به ما بینش‌های اساسی درباره «رئالیسم تجربی» کانت و درک او از نقش متافیزیک در علم می‌دهد. با توجه به (ii.)، من نشان می‌دهم که روایت کانت از عقل نظری بسیار بیشتر از آنچه عموماً تصدیق می‌شود برای ارائه دارد. به ویژه، من آن را به عنوان ارائه راه حل آشتی دهنده برای تضاد بین وحدت و کثرت گرایی در فلسفه علم معاصر ارائه می کنم. من با الهام از «دیدگاه گرایی» کانت، استدلال می کنم که وحدت و کثرت گرایی باید به عنوان اصول متقابل شامل دانش علمی تلقی شوند.
نظریه حس اخلاقی و توسعه اخلاق کانت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Michael H. Walschots
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی تعدادی از راه هایی می پردازد که از طریق آن یک جنبش فلسفی بریتانیایی قرن هجدهم به نام «نظریه حس اخلاقی» بر توسعه نظریه اخلاقی امانوئل کانت (1804-1724) فیلسوف آلمانی تأثیر گذاشت. من نشان می‌دهم که کانت هم برداشت نظریه اخلاقی از قضاوت اخلاقی و هم برداشت آن از انگیزه اخلاقی را در ابتدایی‌ترین مرحله رشد فلسفی‌اش جذاب می‌دانست، اما در نهایت مفهوم آن را از قضاوت اخلاقی رد کرد، اگرچه کانت حتی در نوشته‌های اولیه‌اش ویژگی‌های خاصی را حفظ کرده است. از تصور آن از انگیزه اخلاقی. کانت در ارائه کامل فلسفه اخلاقی خود ایرادات مفصلی را به برداشت نظریه اخلاقی از قضاوت اخلاقی ارائه می کند، اما من نشان می دهم که برخلاف ادعاهای بسیاری از مفسران اخیر، درک مورد نظر او از انگیزه اخلاقی تنها دارای چند ویژگی ظاهری مشترک است. با دیدگاه ارائه شده توسط هاچسون به ویژه. برای درک درک بالغ کانت از انگیزه، اندیشه آدام اسمیت (1723-1790) نیز مهم است، متفکری که بخشی از نظریه حس اخلاقی نیست، اما بسیار تحت تأثیر نظریه حس اخلاقی قرار گرفته است. من نشان می‌دهم که تصور اسمیت از نگرش «توجه» به آنچه او «قوانین عمومی رفتار» می‌نامد، و همچنین تصور او از «احساس وظیفه»، بر برداشت کانت از «احترام [آختونگ]» برای اخلاق اخلاقی تأثیر گذاشت. قانون در نهایت، نشان می‌دهم که درک کانت از لذت مرتبط با رفتار اخلاقی، چیزی که او آن را «قناعت به نفس [Selbstzufriedenheit]» می‌نامد، می‌تواند در پرتو این که چگونه هاچسون یک مشکل مرتبط با لذت حس اخلاقی را حل می‌کند، روشن شود.
ارسطو، کانت و وحدت مسأله متافیزیک
نویسنده:
مصطفی زالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله می‌کوشد توأمان به دو پرسش مهم نسبت به متافیزیک پاسخ گوید: الف) آیا متافیزیک دانشی ناظر به اصول کلی موجودات است یا از موجودی خاص به نحو انضمامی نیز پرسش می‌کند؟ ب) آیا متافیزیک در معنای کانتی آن نوعی گسست از متافیزیک ارسطویی است ؟ برای پاسخ به این دو پرسش نخست با استناد به متون ارسطو نشان داده می‌شود که مسئلۀ متافیزیک اولاً با جستار از اصول کلی موجودات آغاز می‌شود ولی، در ادامۀ این جستار، به پرسش از موجودی خاص یعنی امر نامشروط (اندیشۀ خوداندیش) گره می‌خورد. بنابراین، دانشِ ناظر به اصول کلی موجودات همان دانش به موجودات برین است. پس از تبیین سرشت متافیزیک ارسطویی، با بررسی متون کانت روشن خواهد شد که، برخلاف باور مشهور، نزد کانت نیز همواره تبیین موجودات به پرسش از امر نامشروط گره می‌خورد. بنابراین، متافیزیک نزد ارسطو و کانت همواره در پیوند با امر نامشروط است.
صفحات :
از صفحه 37 تا 66
تاریخچه پنهان هگل از هبوط [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Dritero Demjaha
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این تز استدلال می کند که ادعای هگل مبنی بر اینکه آمدن مسیح محور مرکزی تاریخ است، مستلزم نقطه گذاری دوگانه تاریخ توسط واقعه مسیح است. همانطور که بندتو کروچه تشخیص داد، مسیحیت برای هگل تاریخ «جدید» را آغاز می کند که او آن را «تاریخ حقیقت» نامید. من استدلال می‌کنم که پیش از این تاریخ حقیقت، در سوی دیگر واقعه مسیح، یک «تاریخ سقوط» پنهان است. من این «تاریخ سقوط» را با روایت تکاملی هگل از تاریخ دینی می شناسم که حرکت از دین طبیعی تا ظهور مسیحیت را ترسیم می کند. بر این اساس، «تاریخ سقوط» تاریخ ظهور وحی از بی‌واسطگی حیات طبیعی است. از نظر هگل، این زندگی از نظر تاریخی «لاپساری» است، که با شکسته شدن زویک تاریخ به گناه و بردگی پدیدار شده است. دین یهودی (و بعداً مسیحی) این فاجعه تاریخی را به عنوان «سقوط» آدم، که هگل از نظر گونه شناختی او را مسیح می خواند، نشان می دهد. بنابراین رویداد مسیح هم هدف و هم نقطه شروع تاریخ است. این هدف «تاریخ سقوط» و نقطه آغاز «تاریخ حقیقت» است که «نخستین انسان» آن مسیح، آدم دوم است. با این حال، در حالی که این «تاریخ حقیقت» با مسیحیت به‌عنوان «مکاشفه» منطبق است، «تاریخ سقوط» از «آگاهی طبیعی» صرفاً دین طبیعی «پنهان» است، همانطور که گناه، برای الهیات مسیحی، تنها در زیر شناخته شده است. رحمت. بنابراین، پیدایش روایت سقوط پیدایش توسط هگل به امکان درک تاریخ مرتبط است، زیرا برای امکان درک خود انسان (به عنوان غیرآزاد و بنابراین، هنوز Geist) ضروری است.
نمونه ای برای کانت سبز: دفاع و کاربرد رویکرد کانتی در اخلاق محیطی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Zachary T. Vereb
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : فیلسوفان محیط‌زیست استدلال کرده‌اند که فلسفه کانت برای مسائل زیست‌محیطی چیز کمی ارائه می‌کند. علاوه بر این، محققان کانت معمولاً بر انسانیت تمرکز می‌کنند و مسئله وظایف در قبال محیط زیست را نادیده می‌گیرند. در پایان‌نامه‌ام، من به تعدادی از متون کم بهره‌برداری شده در آثار کانت روی می‌آورم تا نشان دهم که چگونه هر دو طرف در نادیده گرفتن پتانسیل اکولوژیکی کانت اشتباه می‌کنند و کانت سبز را در تقاطع دانش کانت و اخلاق زیست‌محیطی مطرح می‌کند. من بر اساس ادبیات قبلی استدلال می کنم که کانت سبز برای هر دو طرف اهمیت دارد. کانت به جای یک مسئولیت، در واقع یک منبع مفهومی است. اگرچه بسیاری فلسفه کانت را از نظر زیست‌محیطی مشکل‌ساز می‌دانند، اما من استدلال می‌کنم که جنبه‌های تکاملی، زیبایی‌شناختی و کل‌نگر فلسفه کانت نادیده گرفته شده می‌تواند منابع مفهومی را برای مسائل مربوط به تغییرات آب و هوا و اخلاق محیطی فراهم کند. برخی از جنبه‌ها، مانند نگاه پیش‌انتقادی به طبیعت، کاملاً سبز هستند و صرفاً به کاربرد نیاز دارند، در حالی که برخی دیگر، مانند فلسفه تاریخ کانت، برای مرتبط بودن نیاز به تخصیص سبز دارند. مبانی نظری که من در این متون ایجاد می کنم به کانتی ها اجازه می دهد وظایف مربوط به طبیعت و وظایف پایداری را بیان کنند. این بازاندیشی کانت شکایاتی را که متفکران محیط زیست علیه کانت دارند جبران می کند. با تفسیر فلسفی، دفاع و کاربرد متون خاص از آثار کانت مانند تاریخ طبیعی جهانی، نقد داوری، و ایده برای تاریخ جهانی، نشان می دهم که چگونه سبز شدن کانت نه تنها برای مسائل معاصر مفید است، بلکه نیز قابل دفاع است این امر باعث می‌شود کانت سبز برای محققان کانت موافق باشد و در عین حال با توجه به اخلاق زیست‌محیطی و مهم‌تر از آن، تغییرات آب و هوایی برای امروز مرتبط باشد.
ریشه ها و نقش تخیل در کانت: تخیل در وسط [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Michael Thompson
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : فلسفه انتقادی کانت نوید می دهد که هم تجربه گرایی و هم عقل گرایی را با استدلال برای ضرورت قوه منفعل، حساسیت، و یک قوه فعال، یعنی فهم، واژگون کند تا شناخت به دست آید. کانت به نفع تأثیر حسی که در فلسفه‌های تجربی استاندارد یافت می‌شود، استدلال می‌کند در حالی که از ضرورت‌های مفهومی مانند آنچه در فلسفه‌های عقلی یافت می‌شود، دفاع می‌کند. تنها در ترکیب این دو عنصر است که ادعای شناخت و معرفت امکان پذیر است. با این حال، کانت با تأیید چنین دوگانگی، مشکل دیگری را که با تاریخ فلسفه آشنا است، ایجاد کرده است، یکی از کنش متقابل اعضای هیئت علمی. کانت با تأیید دو ظرفیت مجزا و انحصاری لازم برای شناخت، شکاف بین دو سنت فلسفی را پر کرده است، اما شکافی ایجاد کرده است که برای تأیید برنامه ای مثبت خود باید بر آن غلبه کرد. کانت خود متوجه مشکلی است که فلسفه جدیدش با آن مواجه است، وقتی مدعی است که دو منبع معرفت باید «ریشه مشترک، اما ناشناخته» داشته باشند. برای تکمیل برنامه کانت باید پرسید: "چه چیزی شکاف بین شهود معقول و درک مفهومی را پر می کند؟" در پایان نامه خود به فلسفه کانت می پردازم و پاسخ این پرسش را در تخیل مولد می یابم. برای ارزیابی قابلیت این پاسخ، تخیل را آن گونه که در تاریخ فلسفه غرب یافت شده است، مشکل می کنم. با ردیابی استفاده تاریخی از تخیل در چهره های کهن الگویی از سنت های تجربه گرایانه و عقل گرا، توسعه تخیل را می یابیم که در صورت بندی بنیادی موجود در نقد عقل محض کانت به اوج خود می رسد. کانت در فلسفه انتقادی خود تخیل (Einbildungskraft) و استفاده از تخیل را که در هر دو سنت یافت می شود ترکیب می کند، بنابراین نقش آن را هم در احساس و هم در درک نشان می دهد. من استدلال می کنم که کانت با به کارگیری تخیل در هر دو سطح حسی و مفهومی، رابطی را یافته است که بر دوگانگی ایجاد شده توسط الزامات او برای دانش، و نیز ریشه مشترک برای هر دو غلبه می کند.
سرنوشت آزادی کانتی: مناقشه کانت راینهولد [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
John Walsh
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی رابطه نظریه اختیار کانت با نظریه K.L. راینهولد من استدلال می‌کنم که نظریه راینهولد به مشکلات متعددی می‌پردازد که در پذیرش فلسفه عملی کانت مطرح شده‌اند، به‌ویژه مشکل محاسبه اعمال غیراخلاقی رایگان. تمرکز بر روایت راینهولد از اراده آزاد به عنوان شرطی برای قابل تصور بودن قانون اخلاقی نشان می‌دهد که تمرکز تاریخی بر گسست راینهولد از روایت خود کانت و تکیه ادعایی او بر حقایق آگاهی، استدلال قاطعانه «کانتی» راینهولد را مبهم می‌کند. این رویکرد شالوده جدیدی برای اراده آزاد فراهم می کند و اهمیت فلسفه عملی راینهولد را به عنوان تلاشی برای اصلاح کانت نشان می دهد. فصل اول به بررسی تأثیر رهبرگ، اولریش و اشمید بر نظریه‌های مربوط به اراده آزاد کانت و راینهولد می‌پردازد. فصل دوم به بررسی شالوده معرفتی نظریه اختیار رینهولد می‌پردازد و بر خلاف دیدگاه غالب در پژوهش، استدلال می‌کند که گزارش او صرفاً مبتنی بر واقعیت‌های آگاهی نیست. فصل 3 تنش بین پدیدارشناسی عاملیت اخلاقی و گزارش کانت از اختیار آزاد را روشن می کند. استدلال می شود که در حالی که کانت در مورد غلبه بر تمایلات و اتخاذ اصول به دلیل شکل قانونی آنها صحبت می کند، که ظاهراً باید در سطح پدیداری اتفاق بیفتد و در دسترس آگاهی باشد، توضیح کانت از اختیار آزاد به اسمی محدود می شود، که مانع می شود. در دسترس بودن به آگاهی نظریه اختیار رینهولد با قرار دادن آگاهی از مسیرهای ممکن عمل به عنوان شرط لازم برای تعیین سرنوشت در یکی از این اقدامات، از این تنش اجتناب می کند. فصل چهارم رابطه نظریه اختیار راینهولد با دین کانت را مورد بحث قرار می دهد، متنی که راینهولد به عنوان مبنایی برای اتهام خود مبنی بر اینکه نظریه کانت یا «غیرقابل فهم» یا «غیرقابل دفاع» است، استفاده می کند. من استدلال می‌کنم که اگرچه راینهولد اساساً دکترین کانت در مورد پذیرش اصول عالی را اشتباه می‌فهمد، راینهولد در این ادعا که کانت به این تز متعهد است که خودانگیختگی آزادانه قدرت انتخاب شرط لازم برای مسئولیت اخلاقی است، درست است. فصل 5 مناقشه کانت-راینهولد را توضیح می دهد تا استدلال کند که با توجه به تعهد خود کانت به شرایط مسئولیت اخلاقی، راینهولد در نهایت درست بود که اراده آزاد باید به عنوان انتخاب موافق یا مخالف قانون اخلاقی تعریف شود.
  • تعداد رکورد ها : 1644