بی تردید شناسایی یا بازشناسی آراء اندیشمندان و فیلسوفان ناشناخته یا کمتر شناخته شده، فهم دقیق تری از سیر تحوّل و انتقال اندیشه های حِکمی از ادوار متقدم به جریا
... ان های متأخر فکری و فلسفی در گستره اندیشه و تمدّن ایرانی– اسلامی، به دست می دهد.در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف معرّفی و تحلیل آراء فلسفی دو تن از مهم ترین فیلسوفان یهودی قرن ششم و هفتم هجری یعنی ابن میمون آندلسی و ابن کمّونه بغدادی، تألیف یافته تا مسیری هموارتر برای تحقیقات و پژوهش های بعدی درباره اندیشه های این دو متفکر، فراهم آورد. نگارنده کوشیده است تا تصویری صحیح و روشن از آراء و مبانی فلسفی این دو اندیشمند، در سه بخش نفس شناسی، جهان شناسی و خداشناسی ارائه داده وبه مقایسه و بررسی مهم ترین دیدگاه های آندو درباره موضوعات مزبور بپردازد، که گزیده ای از آنها بدین شرح است: نفس شناسی: هر دو فیلسوف علاوه بر آنکه معتقد به تجرّد نفس از بدن هستند، اصل اتحاد عقل، عاقل و معقول را در نفس می پذیرند. اما در بحث کیفیت بقای نفس ، بر خلاف ابن میمون که صریحاً حکم به معاد روحانی نفوس نموده، ابن کمونه موضع صریحی دراین باره اتخاذ نکرده است.جهان شناسی: درباره ابواب مختلف این مبحث نیز نکات برجسته ای در اندیشه آندو وجود دارد؛ برای نمونه: 1- غیر از آنکه هر دو فیلسوف، نگاهی هستی شناسانه نسبت به ماده و صورت داشته و آندو را مقوّم جسم محسوب میکنند، با این حال ابن میمون برخلاف ابن کمونه، از منظر اخلاقی نیز به این موضوع نگریسته، و ماده را منشأ زشتیها و معاصی، و صورت را منشأ نیکیها و فضائل، و پیونددهنده بین انسان و خدا محسوب مینماید.2- هر دو فیلسوف ضمن آنکه وقوع حرکت در جوهر را نمیپذیرند، دربارۀ وقوع حرکت در کمّ و کیف، دیدگاهی نسبتاً مشابه دارند؛ چرا که ابن میمون در اطلاق مفهوم «حرکت» برای حرکت کمّی و کیفی، از اهل لسان متابعت نموده، و حرکت در ایندو را محسوس نمیداند. حتی ابن کمونه پا فراتر نهاده و صریحاً حرکت در کمّ و کیف را نفی مینماید.3- ابن کمونه اطلاق «وجود» بر ممکن و واجب را به اشتراک معنوی و به نحو مشکّک دانسته، اما ابن میمون استعمال آن را به اشتراک لفظی میداند.4- برخلاف ابن کمونه که مفاد قاعده «الواحد» را پذیرفته و حتی فحوای آن را قریب به وضوح می داند، ابن میمون، مفاد این قاعده را کافی برای توجیه تکثّر و تنوّع میان افلاک و کواکب ندانسته ، و لذا بر نقش اراده و اختیار خداوند – و نه ضرورت علّی معلولی- در جریان خلقت عالَم تأکید میورزد.خداشناسی: ایندو فیلسوف معتقدند که صفاتی برای خداوند تحقق دارد که عین ذات اوست؛ اما ابن میمون بر خلاف ابن کمونه، معرفت به این صفات را صرفاً به نحو سلبی، جایز میداند.بعلاوه، با توجه به اینکه هر دو متفکر، مستظهر به افکار حکمای قبل از خود بوده و همچنین، بعد از آندو نیز با جریانات مهم فلسفی و کلامی مواجهیم، لذا تلاش شده تا مبانی فکری آندو، و میزان تأثّرشان از فضای حاکم بر الاهیات و اندیشه اسلامی در آن عصر، و موارد تأثیرشان بر اندیشمندان بعدی نیز تبیین گردد.
بیشتر