بنا بر باور ادیان ابراهیمی، خدا واقعیت غایی است؛ بینیاز مطلق از همه ماسوا و ماسوا مطلقا به او وابسته. از سوی دیگر حقایقی وجود دارد که مطلقاً ضروری است و در هر
... ر شرایطی صادق. اگر حقایقِ مطلقاً ضروری وجود دارد که صدق آنها وابسته به چیزی نیست، پس قلمروی از واقعیت وجود دارد که مستقلّ از خدا برقرار است، و خدا یگانه واقعیت غایی نیست. خداباوران برای حلّ این تعارض باید چگونگی مبدئیّت خدا نسبت به این حقایق را تبیین کنند. برایان لفتو با تمرکز بر حقایق ضروریِ مختصّ آفریدگان ـ مشخّصاً ضرورتِ اتّصاف ممکنات به امکان ـ به این مسئله پرداخته است که مبنایِ هستیشناختیِ ضرورتِ امکانِ آفریدهها چیست. پیش از آنکه بپرسیم: «چرا انسان وجود دارد؟» باید پرسید: «چرا انسان ضرروتاً ممکن الوجود است؟» غالب خداباوران با اتخاذ رویکردی نا ارادهگرایانه (نظریات الوهی در اصطلاح لفتو) بر آنند که فرض ذات خدا مستلزم ثبوت حقایق ممکنات است. از سوی دیگر پارهای از خداباوران با اتخاذ رویکردی ارادهگرایانه بر این باورند که صرف ثبوت ذات الهی مستلزم تحققّ حقایق ممکنات نیست، بلکه باید عاملی از سنخ اراده در میان باشد. برایان لفتو با نقد نظریات الوهی، رویکرد ارادهگرایانه میانهای را برگزیده است که بر اساس آن برای تببینِ ضرورتِ امکانِ مخلوقات صرف ثبوت ذات کافی نبوده و عامل اراده و قدرت در میان است. به نظر میرسد نقد لفتو بر نظریات الوهی و رویکرد ارادهگرایانهاش ناهماهنگ با پیش فرض اساسیِ او یعنی آموزه غائیت الهی است؛ و دستکم پارهای از نظریات الوهی با این آموزه سازگارتر است.
بیشتر