در چند سال اخیر تفسیر تطبیقی به مثابۀ یک گونۀ تفسیری خود را نمایان کرده است. این گونه تفسیری گرچه آثاری در طول تاریخ تفسیر قرآن دارد، اما هم از نظر فراورده های
... ی تفسیری و هم از نظر معرفت شناسی تفسیر، بر بن مایه ها و شاخه های نحیفی تکیه زده است. آنچه به نظر می رسد که در درجۀ نخست باید تقویت شود، ابعاد معرفت شناختی و مبانی علمی متصور و مقبول این گونۀ تفسیری است. این مقاله در راستای تحقق چنین هدفی، سعی دارد برای این گونۀ تفسیری، بایدهای ضروری را در دو حوزۀ نقل اقوال و نقد محتوا، توصیه و تجویز نماید. در مقام نقل، شاخصه هایی همچون لزوم تعیین محدودۀ تطبیق، نقل مستند، گزارش حداکثری وجوه تشابه و تمایز و تبیین مواضع خلاف و وفاق می تواند بستری استوار برای مقایسة آراء فراهم کند. در مقام نقد، نکتة مهم آن است که مشخص باشد داوری بر اساس مبانی مشترک طرفین صورت گرفته است یا بر اساس مبانی مختص یک طرف از طرفین تطبیق. همچنین باید از ابزارهای شناخته شده ای چون علوم لغت، نحو و بلاغت برای نقد استفاده شود و نیز به روش و ابزار در فرآیند نقد تصریح شود تا سبب شفافیت تطبیق گردد.
بیشتر