جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 189
نقد و ارزیابی رویکردهای اصلی موجود در فلسفه پزشکی و ارائه مدلی بر اساس دیدگاه هرمنوتیک گادامر
نویسنده:
پدیدآور: علیرضا منجمی ؛ استاد راهنما: حمیدرضا آیت‌اللهی ؛ استاد مشاور: مهدی معین‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
فلسفه پزشکی با این پرسش اساسی شروع شده است که چه نسبتی میان فلسفه علم و فلسفه پزشکی برقرار است. اگر در این ربط و نسبت مداقه کنیم در اصل، پرسش از چیستی پزشکی است. به بیان دیگر پرسش این است که آیا پزشکی علم است یا نه؟ در پاسخ به این پرسش فیلسوفان پزشکی به دو گروه تقسیم شدند. دسته اول را گروه علم‌گرا می‌نامیم که قائل به این بودند که پزشکی علم است. این گروه تلاش کردند با بهره گرفتن از دستاوردهای فیلسوفان علم به تاملات فلسفی در حوزه طب دست بزنند. گروه دوم از منتقدان قرائت علم‌گرا در طب بودند و بر جنبه انسانی طب تاکید داشتند. به بیان دیگر آنها تلاش می‌کردند تا با برجسته کردن جنبه‌های انسانی طب در فلسفه پزشکی، بنیانی فلسفی برای اخلاق پزشکی دست و پا کنند. در ابتدا با نگاهی تاریخی سیر تطور فلسفه پزشکی مورد مداقه قرار خواهد گرفت و پس از آن به معرفی و تبیین دو رویکرد اصلی علم‌گرا و انسان‌گرا خواهیم پرداخت. پس از آن با نقد هر دو رویکرد و نشان دادن نابسندگی آنها در تبیین طب در فصل سوم به ارائه مدلی خواهیم پرداخت که تبیین جامعی از طب ارائه کند. در فصل چهارم رویکرد مختار این طرح کاویده خواهد شد و نشان داده می‌شود که هرمنوتیک فلسفی گادامر چارچوب فلسفی مناسبی برای این الگوی جامع فراهم می‌کند. در فصل پایانی ضمن جمع‌بندی رویکرد مختار این رساله در تبیین چند مشکل عمده کشور در حوزه سلامت به کار گرفته خواهد شد
بررسی تطبیقی عوامل فهم معلم از کنش دانش‌آموز در آراء گادامر و ریکور
نویسنده:
پدیدآور: ابراهیم سپاس‌زاده ؛ استاد راهنما: سیدجلال هاشمی ؛ استاد مشاور: پروانه ولوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
این پژوهش با هدف مقایسه عوامل فهم معلم از کنش دانش‌آموز در آراء گادامر و ریکور و استنتاج دلالتهای آنها در نظام آموزش و پرورش ایران انجام گرفته است. گادامر متعلق به نوع هرمنوتیک فلسفی و ریکور نیز متعلق به سنت هرمنوتیک، هرمنوتیک فلسفی و در چارچوب نظریه تفسیر متن، توسعه دهنده و در مواردی مبدع الگوی پدیدارشناسی هرمنوتیک است. گادامر متن را محدود به متون نوشتاری ندانسته و کلیه آثار فرهنگی و از جمله عمل آدمی را قابل تفسیر می‌داند. هر چند گادامر در این زمینه دیدگاهی جامع ارائه نکرده است ولی با اتخاذ رویکردی استنتاجی در مباحث مربوط به عوامل فهم متن مورد نظر وی، می‌توان از خطوط کلی اندیشه او در فهم عمل آدمی آگاه شد. ریکور را از اندیشمندانی می‌دانند که مفهوم کنش را به فلسفه افزوده است و این مفهوم به وضوح در اغلب آثار دوره دوم فلسفه‌ورزی او به چشم می‌خورد. او برای تشریح دیدگاه خود درباره کنش انسان، چارچوب روش-شناختی و معرفت شناختی پدیدارشناسی هرمنوتیک را با بهره گیری از آراء اغلب اندیشمندان پدیدارشناس و هرمنوت پیش از خود، به همراه ابتکارات و مفهوم‌سازی‌های معدودی تدوین و ارائه کرده است. موضوع هرمنوتیک فلسفی، فهم و عناصر سازنده آن است. و آن نیازمند عناصر و پیش‌بایست‌هایی است. این عناصر به‌گونه‌ای است که تعامل را ممکن می‌سازند. در این دیدگاه و بر اساس دور هرمنوتیک، فهم از خود فرد شروع شده و نهایت جزء خود می‌شود. با این اوصاف درک کنش‌ها در اندیشه گادامر یک امر بی‌پایانی است. این مهم بر اساس امتزاج افق‌ها صورت می‌گیرد. گادامر گفت و گو را خالق زبان مشترکی می‌داند که بر مبنای آن فهم مشترک در ارتباط با یک مضمون ممکن می‌شود. در این میان این تعامل با رعایت عناصری مثل سنت و زبان باعث درک کنش طرفین از هم می‌شود. در پدیدارشناسی هرمنوتیک مورد نظر ریکور، همزمان هم ملاحظه پدیدار و هم تفسیر کنش مهم هستند. از این منظر جهت دستیابی به فهم، قوس هرمنوتیک موضوعیت دارد و در آن سه مرحله تبیین، فهم و به خود اختصاص دادن اتفاق می‌افتد. تفاوت این دیدگاه با نظر گادامر در این است که به نوعی به فهم بی‌پایان خاتمه می-دهد. پس فهم مربی و شاگرد بر اساس تعامل و در فرایند پرسشگری رخ می‌دهد و قابل پیش بینی هم نیست و هر اندازه عناصر فهم رعایت شود این فهم متقابل بهتر انجام می‌شود ولی از دید ریکور معلم می‌تواند به شاگرد به عنوان یک متن نگاه کرده و در فرایند تبیین (قول و فعل شاگرد)، فهم و اختصاص دادن، به فهمی مستقل نه الزاماً مشترک، از دانش‌آموز برسد.
نقد هرمنوتیک فلسفی گادامر از منظر هرش
نویسنده:
پدیدآور: افشین مختاری ؛ استاد راهنما: محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده در این نوشتار سعی بر آن است که به تبیین دیدگاه های گادامر و هرش در باب هرمنوتیک پرداخته شده و سپس تطبیق و نقادی جنبه هایی که این دو فیلسوف با هم اتفاق و اختلاف نظر دارند، تبیین شود. گادامر یکی از آخرین حلقه های سنّت قاره ای است. هرمنوتیک فلسفی که با مارتین هایدگر، فیلسوف پرآوازه آلمانی، آغاز گردید از سوی شاگرد برجسته اش، گادامر، بسط و توسعه یافت. گادامر به شدت با هرمنوتیک شلایرماخر که متأثر از ایده‌آلیسم آلمانی و سنّت رمانتیک بود، مخالفت ورزید. هم چنان که با عقلانیت روشمند و تلقی پوزیتویستی از علوم طبیعی و انسانی به چالش پرداخت. وی، فهم را اساسی ترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستی شناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی می دهد، اعلام می کند. همچنین فهم را واقعه‌ای‌ می‌داند که‌ برای‌ مفسر اتفاق‌ می‌افتد و قابل‌ پیش‌ بینی‌ و کنترل‌ روشمند نیست. گادامر در گفت و گوی مفسّر با متن، نقش محوری و اساسی را به مفسّر می دهد. بعد از گادامر، اریک هرش با نقد نظریات هایدگر و گادامر سعی در احیای آموزه‌های هرمنوتیک کلاسیک دارد و می‌کوشد برای دغدغه‌های ذهنی شلایرماخر و دیلتای قاعده‌ای منسجم و اصولی تعریف کند: قاعده‌ای که «روش در فهم» را توجیه کند، به دریافت «فهم نهایی» از اثر نائل گردد و هم معیاری برای اعتبار تفسیرها ارائه دهد. از منظر هرش، گادامر بین معنای متن و دلالت آن در زمان های مختلف خلط کرده است. معنای متن همان چیزی است که در نزد مولف بوده است این در حالی است که خوانندگان هر دوره با دلالت های آن معنا برخورد می کنند. به نظر او، عدم تفکیک آنها در هرمنوتیک گادامر به نسبی گرایی و نبودن معیار ثابتی برای داوری میان فهم ها منتهی شده است.واژگان کلیدی:‌ روش، پیش داوری، فهم، تفسیر، نسبی گرایی، معنای لفظی، اعتبار.
نسبت زبان و فهم در تاویل متن با تاکید بر آرای گادامر و فارابی
نویسنده:
پدیدآور: ندا راه بار ؛ استاد راهنما: مهدی خبازی کناری ؛ استاد مشاور: محمود خونمری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
ضرورت پژوهش حاضر تاکید بر این مساله است که رویکرد هرمنوتیکی گادامر، نسبت به فهم و زبان رویکرد تازه ای است که در نقطه مقابل هرمنوتیک سنتی قرار گرفته است. اما تقابل دو سنت فلسفی به معنای سلب یکی و پذیرش دیگری نیست. هرمنوتیک دانشی تاریخی است که از خاستگاه تقرر خویش یعنی روایات اسطوره ای تا سده میانه و مدرن، ساحات فکری و فلسفی متفاوتی را وجه نظری خود قرار داده و به تجارب کسب کرده است. این تحول در سنت اسلامی نیز به دیده تبیین درآمده است. در سنت اسلامی اگرچه نمی توان رویکردهای هرمنوتیک فلسفی را تا زمان حیات فارابی در حوزه تفکر دینی یافت، اما مباحث معرفت شناختی و زبان شناختی فارابی نقطه عطف مباحث هرمنوتیکی و زبان شناختی در سنت فلسفه اسلامی است، مباحثی که قرن ها پیش از ظهور هرمنوتیک مدرن در قرن نوزدهم در سنت فلسفه اسلامی ورود یافته و نیز در حوزه زبان شناختی و هم در حوزه تفسیر و تاویل در جهت فهم متن و نسبت متقابل این دو با هم مطرح شده است. پژوهش حاضر درصدد است خوانش تازه ای را از سنت هرمنوتیک در اندیشه گادامر و فارابی ارایه دهد. خوانشی که در مطالعات دینی کمتر بدان پرداخته شده است. گفتگوی میان سنت غرب و اسلامی در جهت رجحان یک سنت بر دیگری نیست، بلکه هر یک از دو سنت شایستگی لازم را دارند که در مطالعات اسلامی و غرب مورد بررسی قرار گیرند. گادامر با تبیین فلسفی مفهوم فهم و نسبت آن با زبان در دو ساحت معرفت شناسی و هستی شناسی روایت تازه ای را از هرمنوتیک ارایه می دهد. فارابی نیز با رویکردی تازه در مطالعات زبان شناختی خویش در ذیل مباحث هرمنوتیک، تاویل تازه ای از مفهوم زبان در نسبت با فهم متن ارایه می دهد. دستاوردهای هر یک از دو فیلسوف، گویای نوآوری های تازه ای است که ما درصدد ارایه هر چه دقیق تر آن هستیم.
نسبیت گرایی در هرمنوتیک فلسفی گادامر
نویسنده:
پدیدآور: ندا جعفریان ؛ استاد راهنما: علی‌نقی باقرشاهی ؛ استاد مشاور: محمدحسن حیدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
هدف این رساله بررسی چالش نسبیت گرایی در هرمنوتیک فلسفی گادامر است. درباره ی این موضوع حساس و بحث انگیز آرای گوناگونی وجود دارد. از یک طرف منتقدین گادامر معتقدند که هرمنوتیک فلسفی او به نوعی نسبیت گرایی منتهی می شود؛ زیرا اعتقاد بر تاریخ مندی فهم و تأکید بر موقعیت مندی و محدود بودن فهم بشری به تاریخ و زبان از عوامل نسبیت گرایی است. دلیل دیگر اینکه نوع نگاه گادامر نسبت به فهم باعث شده است که او نتواند از توصیف هستی شناختی فهم، یک قاعده معرفت شناختی بیرون کشیده و معیاری فراتاریخی و عینی برای تفسیر ارائه بدهد. این ها از جمله مواردی هستند که به نظر منتقدین بر وجود نوعی نسبیت گرایی در اندیشه هرمنوتیکی گادامر دلالت می کنند. از طرف دیگر مفسرین و پیروان گادامر و هم چنین خود گادامر معتقدند که هرمنوتیک فلسفی او به هیچ وجه منجر به نسبیت گرایی نمی شود. آنها معتقدند که اگر درک درست و دقیقی از ماهیت فهم و شروط آن از جمله زبان و تاریخ وجود داشته باشد معلوم خواهد شد که هرمنوتیک فلسفی او به نسبیت گرایی منتهی نمی شود. نویسنده این رساله معتقد است که برای روشن شدن این موضوع بهتر است به آراء اصلی خود گادامر و مفسرین او در منابع لاتین مراجعه نموده و مطالعه دقیقی از آنها صورت بگیرد و هم چنین می کوشد تا فهم درستی از آنها به عمل آید. به نظر می رسد که اتهام نسبیت گرایی در هرمنوتیک فلسفی گادامر ناشی از عدم درک درست از مفاهیم کلیدی او می باشد.
رد پای هرمنوتیک فلسفی گادامر در آرای نصر حامد ابوزید
نویسنده:
پدیدآور: حمیده وثوق زاده ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
مبانی و چالش‌های فلسفی هرمنوتیک دیلتای با گادامر در سه محور عینیت، روش و تاریخ
نویسنده:
پدیدآور: یوسف‌علی منزوی کوشک‌آباد ؛ استاد راهنما: محمدکاظم علمی سولا ؛ استاد مشاور: جهانگیر مسعودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
دیلتای و گادامر به عنوان دو اندیشمند مهم در هرمنوتیک مدرن دارای آراء متفاوتی هستند که این تفاوت‌ها به جهت اختلاف در مبانی و اهداف هر یک از این دو فیلسوف می‌باشد. این پایان‌نامه به بررسی نظریات این دو اندیشمند در سه محور عینیت، روش و تاریخ پرداخته و دستاوردهای اندیشه‌ی هریک را در این سه محور مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. دیلتای که فیلسوفی عینی‌گراست معتقد به روشمندی در علوم انسانی است و این روش را همدلی می‌داند و به عینیت در تفسیر و رسیدن به نیت‌مولف باورمند است و با توجه به این مبانی به تفسیر برتر در میان تفاسیر معتقد می‌باشد تفسیری که هر چه بیشتر به نیت مولف نزدیک است، درحالیکه گادامر روش در تفسیر را به شکل سنتی آن نفی می‌نماید و برآن است که دیالکتیک یا گفتگو شیوه برخورد با متن در واقع فهم می‌باشد و تنها بدین طریق است که فرآیند فهم شکل می‌گیرد یعنی از طریق گفتگوی مفسر با متن و تقرب افق‌ها و درنهایت امتزاج افق‌ها فرآیند فهم روی می‌دهد وی در فرآیند فهم، متن و تاریخ را همانند دیلتای و هرمنوتیک سنتی صامت نمی‌داند بلکه فرآیند فهم را واقعه‌ای دوسویه می‌داند که تاریخ نیز با مفسر سخن می‌گوید و عملا تفسیر از حالت یک سویه و سوبژکتو به شکلی دوسویه و سوژه-سوژه درمی‌آید که در آن متن یا تاریخ نیز از حالت ابژه محض خارج شده و خود مانند یک سوژه در فرآیند فهم سهیم می‌گردد و بدین گونه است که تاریخ در گادامر کاملا نقشی موثر در جریان تفسیر و فهم دارد.
مبانی هرمنوتیک در محاورات افلاطون (ایون، فایدروس، پروتاگوراس، سوفسطایی) و مقایسه آن با مولفه‌های هرمنوتیکی گادامر
نویسنده:
پدیدآور: مطهره ابری نارانی ؛ استاد راهنما: یوسف شاقول ؛ استاد راهنما: سعید بینای مطلق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
امروزه موضوع محوری و غالب در فلسفه ی مغرب زمین را چیستی تاویل و خوانش متن تشکیل داده است و تلاش در، دستیابی قواعد عام جهت شیوه ی واخوانی، مهمترین کوشش فلسفی است؛ به همین سبب برخی بر آنند که هرمنوتیک ، نه تنها دانش مسلط فلسفی در دوره حاضر است بلکه دانش مقتدر در تمام ادوار حیات بشری بوده است. شاید نتوان تعریف دقیقی از هرمنوتیک به دست داد و یا نخستین کاربرد آن را تعیین کرد، ولیکن این دانش درغرب واجد دیرینه ای طولانی است. هرمنوتیک با پرسش هایی همچون شیوه ی خواندن متن، چیستی متن، پیشافهم های مفسر و تاویل ، اهمیت امتزاج افق ها، آفرینندگی زبان و... چالش های بسیاری را در حوزه فلسفه برانگیخت. به واقع این پرسش ها مهمترین مولفه های هرمنوتیک و هسته ی اصلی آن قلمداد می شوند. محاورات سقراط نخستین گفت و گو های هرمنوتیکی است که آغازگاه دیالکتیک «زبان ـ گفتار ـ نوشتار » محسوب می شود. در حقیقت تبیین مولفه های هرمنوتیکی در اندیشه ی گادامر و بررسی محاورات سقراط محور اصلی این پژوهش است چراکه این محاورات دست آویزی برای دست یازی ما به اندیشه های هرمنوتیکی مستتر افلاطون خواهد بود، از سویی دیگر با داشتن رویکرد تطبیقی در این پژوهش می توان به اهمیت دو جریان فکری مذکور در دو دوره ی زمانی مختلف پی بردکه گاه این تطبیق می تواند دریچه ای تازه، برای شروع پژوهش های نو در بسترهای هرمنوتیکی باشد.
گادامر و هابرماس : بحثی در هرمنوتیک فلسفی
نویسنده:
پدیدآور: عمر پیغامی ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد مشاور: محمد اصغری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
هرمنوتیک فلسفی گادامر و بازخوانی ابژکتیویته در اندیشه ماکس وبر
نویسنده:
پدیدآور: سید اسماعیل مسعودی ؛ استاد راهنما: سید سعید زاهد زاهدانی ؛ استاد مشاور: مجید موحد ؛ استاد مشاور: مهدی معین‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مسئله‌ی «ابژکتیویته» مهمترین و پرچالش‌ترین مسئله‌ی روش‌شناختی علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی است. این چالش از بدو تاسیس جامعه‌شناسی کلاسیک در قرن نوزدهم تا حال حاضر ادامه دارد. در میان جامعه‌شناسان موسِّس، ماکس وبر، بیشتر و موثرتر از دیگران به این مسئله پرداخته و مقاله‌ی «ابژکتیویته» وی تقریباً چهار دهه در دانشگاه‌های اروپایی محور مباحث و مناظره‌های علمی بوده است. این مسئله و این دوره با عنوان «مجادله روش‌شناختی» شناخته می شود. مفهوم «ارزش» مهمترین مفهومی است که با مسئله ابژکتیویته گره خورده و ماکس وبر تلاش کرده با بهره گیری از اساتید فلسفه خود، از جمله هاینریش ریکرت - موسوم به جریان فلسفی نوکانتینیسم - به فلسفه استعلاییِ کانت بازگشت نماید تا جایگاه فلسفی و معرفت‌شناختی «ارزش» را در علم اجتماعی- فرهنگی تعیین نماید. او با ردِّ دوگانه «حکم ارزشی» و «آزادی ارزشی» وضعیت سومی یعنی «ربط ارزشی» را ترسیم کرد تا از «ابژکتیویته مطلق» که به زعم او امری ناممکن است رهایی یافته و «ابژکتیویته مشروط» را اساس «شناخت و فهم» قرار دهد. از همین رو، ابژکتیویته در واقع، مشروط به ربط ارزشی محقق است. اما این مشروط بودن یک امر روان شناختی نیست بلکه یک امر «استعلایی- منطقی» است؛ و «استعلایی» بودن آن به معنای «آپریوری یا پیشینی» بودن آن است. ارزش نسبت به شکل گیری هر ابژه فرهنگی و همچنین نسبت به فهم آن، پیشینی و ماتقدم است. اما ابژکتیویته مشروط، بر محور سوبژکتیویته محقق شکل می گیرد، و به تعبیر دقیق تر، ابژکتیویته و سوبژکتیویته دو روی یک سکه اند؛ از همین رو، مسیر وبر نهایتاً به دوآلیته سوژه-ابژه ختم می شود. جامعه شناسی معاصر تلاش های زیادی کرده تا از این دوآلیته عبور کند، هر چند دستاورهایی داشته اما بنیان فلسفی و وجودشناختی لازم را برای این منظور بکار نبرده است. یکی از مهمترین و نادرترین بنیان ها برای عبور از این دوآلیته، «هرمنوتیک فلسفی» هانس- گئورگ گادامر است. هرمنوتیک فلسفی با قرار دادن بنیان هستی و فهم، بطور همزمان، در «زبان» بر دوآلیته سوژه - ابژه فائق آمد. زبان از یک طرف امری ابژکتیو نیست و از طرف دیگر امری سوبژکتیو نیز نیست؛ بلکه امری «ناابژکتیو» است. هر نوع شناخت و فهمی اگر نخواهد بر مبنای دایره تنگ نظرورزی مفهوم‌بنیاد باشد می تواند خود را حیطه وسیع تر «زبان‌مندی» قرار دهد و از این طریق هم از دو گانه ابژکیتویته- سوبژکتیویته عبور کند و هم اشیاء را آنگونه هستند به ظهور و فهم درآورد و این امر را می توان در هرمنوتیک فلسفی به «زاخلیخکایت» (شیئیت) نسبت داد. زاخلیخکایت اساساً و بنیاناً و ذاتاً یک امر «زبانی» است. براین اساس، علم اجتماعی، می تواند خود بر بنیاد «زبان» قرار دهد و ایده‌آل خود را نه ابژکتیویته بلکه زاخلیخکایت قرار دهد. مشخصه های این ایده‌آل جدید نه روش‌شناختی بلکه انتولوژیک است اما می تواند راهبری و حرکت ما را در جریان تحقیق به عهده بگیرد؛ این مشخصه ها را در 9 محور و تحت عنوان «بینش هایِ نُه‌گانه علمِ اجتماعیِ هرمنوتیکی» تشریح کرده ایم. با التفات معرفتی به این ایده‌آل و این مشخصه ها، مسئله ای که اکنون علم جامعه شناسی هم در سطح جهانی و هم در سطح ملی و ایران (البته به طور مضاعف) با آن رو به رو است؛ یعنی «بحران جامعه‌شناسی»؛ زمینه مناسبی برای مواجهه صحیح با این بحران فراهم می گردد. این تحقیق از سنخ «فلسفه علوم اجتماعی» بوده و با بهره‌گیری از روش‌شناسی «تفسیری» به انجام رسیده و نتایج فوق حاصل شده است.
  • تعداد رکورد ها : 189