ترجمه ماشینی :
این پایان نامه چندین پایان نامه را در رابطه با مؤلفه های کلیدی فلسفه مارکس نشان می دهد که تفاسیر متعارف یا نادرست بیان می کنند یا نادیده می گیر
... رند. تز اصلی مربوط به ایده او از سوبژکتیویته انقلابی است که آشکارا ناسازگار و فاقد نظریه است. حوزههای اصلی کار مارکس که برای روشن کردن این ایده بررسی میشوند عبارتند از هستیشناسی و روش او، انسانشناسی فلسفی، ایده جامعه کمونیستی، و نظریه تاریخ. بینش نسبت به این جنبهها و دیگر جنبههای کار او را میتوان از طریق تحلیل یک سنت از فلسفه اجتماعی که منشأ آن در تفکر یونان باستان است، به دست آورد. قوی ترین الهام مارکس از این دوره از فلسفه ارسطو نشأت گرفت که کارش عمیقاً بر درک او از رشد انسانی و ایده او از فعالیت و روابط آزاد تأثیر گذاشت. یکی از اجزای اصلی این سنت، این ایده هستی شناختی است که عقل بر جهان حکومت می کند. مارکس شکلی را که در فلسفه هگل به خود گرفت، زیر و رو کرد. مارکس با الهام از ایده هگل مبنی بر اینکه عقل از طریق فرآیند بیگانگی در تاریخ بشر کار می کند، مدعی شد که شیوه تولید سرمایه داری در توسعه نیروهای مولده و توسعه یکپارچه طبقه کارگر انقلابی مؤثر است. به عقیده مارکس، ایجاد ذهنیت انقلابی از طریق بیگانگی و پراتیک انقلابی صورت می گیرد. از نظر او، چنین فعالیت زندگی خود-تحول شونده توسعهیافته برای توسعه ظرفیتهای مورد نیاز برای سرنگونی انقلابی سرمایهداری و سازماندهی مجدد زندگی اجتماعی ضروری است. و با این حال او همچنین ادعا کرد که فعالیت زندگی کارگران در جامعه سرمایه داری تمایل دارد که آنها را از نظر جسمی و روحی تخریب کند. بازنمایی دقیق این مشکل در قلب ایده مارکس از سوبژکتیویته انقلابی و بنابراین خود این ایده مستلزم تأکید بر حساسیت او به بعد ذهنی-ذهنی زندگی انسان (روانشناسی اولیه و نظریه ذهن او) و توسعه ظرفیت های اخلاقی فردی است. به خصوص. این پایان نامه با بیان مجدد عناصر تفکر مارکس در مورد بیگانگی و سوبژکتیویته انسانی با پدیدارشناسی هوسرلی و روانکاوی فرویدی (شامل برخی از تجدید نظرهای ملانی کلاین در آن) به پایان می رسد تا نقطه شروع پرباری برای تعالی فلسفه اجتماعی مارکس ایجاد شود.
بیشتر