جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4835
ارزیابی راه حل های ملاصدرا در برون رفت از چالش وجود ذهنی
نویسنده:
پدیدآور: کیوان عبدالرضاپور ؛ استاد راهنما: محمود صیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
همه انسانها به بداهت ادراکی از عالم خارج و وجود عینی دارند. که این برداشت، شناخت انسان از عالم خارج است. فلاسفه در تببین این برداشت می گویند: ماهیاتی که در عالم خارج موجودند، وجود دیگری دارند که آن وجود در نزد نفس است و ماهیت در هر دو نحوه از وجود یکی است. و همین وجود نزد نفس، علم ما به ماهیات خارجی اشیاء است. واین وجود نزد ذهن را وجود ذهنی خوتنده اند. عده ای از متفکران و متکلمین منکر این نحوه از وجود شده اند. و علاوه بر انکار این نحوه از وجود، بر تببینی که فلاسفه از وجود ذهنی دارند ایراداتی چون: اجتماع مقولات مختلف تحت یک مقوله و اجتماع جوهر و عرض در یک امر که جمع متقابلین است، وارد آمده است. ملاصدرا در پاسخ به این شکوک انتقادی بیان میکند که اتحادی که بین دو امر حاصل میشود سبب حمل میگردد و چگونگی این اتحاد سبب میشود که حمل تقسیم شود، که اگر اتحاد فقط در وجود بین موضوع و محمول باشد، این نوع از حمل شایع صناعی است و اگر اتحادی که موضوع و محمول دارند، اتحاد در ذات و ذاتیات باشد بین آنها حملی که صورت میگیرد حمل اولی ذاتی است. صدرالمتالهین در مسئله تقابل ،اتحاد در حمل را هم شرط میداند و معتقد است کسانی که این شکوک انتقادی را وارد ساخته اند، به تفاوت این دو نوع از حمل توجه نکرده اند. حاجی سبزواری بر این تببین ملاصدرا اشکالاتی را وارد ساخته که نافی تغایر در حمل است و بیان ملاصدرا از مسئله را ناتمام میداند و پس از آن حاجی به بیان راه حل و نظریه خود می پردازد. در این نوشتار با روش پژوهش بر اساس یافته های کتابخانه ای به بررسی دلائلی که ملاصدرا و دیگر حکماء بر اثبات مسئله وجود ذهنی آورده اند و اشکالاتی که بر این براهین وارد آمده و نهایت دلالتی که دارند پرداخته ایم. و در نهایت به شبهات وارده به وجود ذهنی و حل این شبهات توسط ملاصدرا و اشکالاتی که حاجی سبزواری بر روش ملاصدرا وارد کرده و پاسخ به اشکالات حاجی سبزواری پرداخته ایم. و نهایتا نتیجه ای که حاصل میشود این است که اشکالات حاجی بر نظر ملاصدرا وارد نیست و با تببینی که ملاصدرا دارد شبهات وجود ذهنی برطرف میشود.
تاثیر علم النفس ملاصدرا بر معادشناسی در حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: صغری اسمعیل‌پور ؛ استاد راهنما: عباس عباسزاده ؛ استاد مشاور: ناصر فروهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع تاثیر علم النفس ملاصدرا بر معاد شناسی در حکمت متعالیه، در حول محور نفس و ارتباط نفس با معاد می چرخد. بدین معنا که از نظر ملاصدرا غیر از اعضا و جوارح و ابدان مادی، امر دیگری در باطن انسانهاست که منشأ احساسات و ادراکات و فعل و انفعالات ارادی و غیر آنهاست و آن همان نفس ناطقه آدمی است. و این امر مسلم است که منشأ ادراکات و احساسات در تمام موجودات یکسان نیست و روشن است که هر یک از موجودات آثار خاصی دارند که موجب امتیاز آنها از یکدیگر می شود. این نفس بعد از مفارقت از بدن عنصری، همیشه خیال بدن دنیوی خود را می نماید و در روز قیامت همین که خیال بدن خود را نمود، بدنی مطابق بدن دنیوی از نفس صادر می شود و نفس با چنین بدنی در معاد محشور خواهد شد. روش تحقیق در این رساله، روش توصیفی، تحلیلی و کتابخانه ای است نتایج حاصل از این تحقیق، بدین قرار است. الف: بر پایه وجود شناسی ملاصدرا، هستی بر سه بخش تقسیم می شود: وجود مادی، وجود مجرد خیالی و وجود مجرد عقلی. ب: درهستی شناختی ملاصدرا، هر موجود در یک مرتبه از مراتب هستی قرار می گیرد وتعین وتشخص پیدا می کند، در این میان تنها نفس است که در جایگاه و مرتبه مشخص و ثابتی باقی نمی ماند. هرچند در اولین طلیعه وجود، در ماده جسمانی ظاهر می شود، ولی بر اثر حرکت جوهری و اشتداد وجودی، به مرتبه حیوانی وشأن ادراکی نائل می گردد و وارد مرتبه وجود خیالی و جهان مثالی می شود. ج: از دیدگاه ملاصدرا، معاد جسمانی امری مسلم است. زیرا بنابر برهان های عقلی و با توجه به تجرد قوه خیال، شخص محشور در روز قیامت، همان انسان موجود در همین دنیاست. د: از نظر ملاصدرا بهشت و جهنم مراتب وجودی انسان است بهشت هر کسی، عالم اختصاصی خود اوست و درجات بهشت و درجات جهنم چیزی جز درجات وجودی انسان که در همین دنیا تحصیل کرده، نیست.
تحلیل و بررسی نحوه صدور کثرت از وحدت از دیدگاه ابن سینا، ملا صدرا و قونوی
نویسنده:
پدیدآور: جلال حیدری ؛ استاد راهنما: علی عباسی ؛ استاد مشاور: سیداحمد غفاری قره‌باغ
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تبیین نحوه پیدایش و کثرت عالم از مبدأ هستی و رابطه کثرت و وحدت، از دغدغه‌های فیلسوفان و عارفان و از جمله چالشی‌ترین مباحث میان سه مکتب حکمت مشّاء، حکمت متعالیه و عرفان بوده و تفسیرها و تبیین‌های متفاوتی از آن ارائه نموده اند. هر سه مکتب در پذیرش و باور اصل واقعیت و وجود با یکدیگر، هم‌داستان‌اند همچنان که در واقعیت داشتن وحدت و کثرت تردیدی روا نمی‌دارند، اما مسأله نحوه صدور و واقعیت داشتن کثرت، از منظر ابن‌سینا، ملاصدرا و قونوی مورد اختلاف است. (مسأله) این پژوهش که با روش توصیفی _تحلیلی، سامان یافته (روش) بر این فرض استوار است که کثرت و وحدت در اندیشه ابن‌سینا، ملاصدرا و قونوی، به سه بیان متفاوت ارائه شده است، و سه تبیین متفاوت از نظام صدور در اندیشه این سه شخصیّت، برخاسته از مبانی نظام فلسفی مشّاء، حکمت متعالیه، و نظام عرفان اسلامی، وجود دارد. این اندیشمندان ارتباط حقایق عینی و وجودی و حضرت حق تعالی را با کلیدواژه‌های متفاوتی همچون علیت، تشأن و تجلّی، تبیین نموده‌اند. (فرضیه) هدف اساسی این تحقیق، تبیین صحیح نظام صدور و ترسیم تلاش‌های سه مکتب اندیشه‌ ورز مشّاء، حکمت متعالیه و عرفان اسلامی است که تبیین این مهم و ترسیم میزان توفیق هرکدام از این سه مکتب، کمک شایانی در ارائه صحیح جهان‌بینی برآمده از آن می‌کند. (اهداف) تمایز آشکار میان بزرگان سه اندیشه مهم اسلامی مشّاء، متعالیه و عرفان در تبیین معنا شناختی کثرت عالم و تبیین نحوه پیدایش آن از مبدا هستی از جمله نتایج و یافته‌های این پژوهش محسوب می‌گردد. ابن سینا با قائل بودن به اصل علیت و تباین وجودات، صادر اول را عقل اول ومجرای کثرات می‌داند، ملاصدرا در دیگاه اول و تشکیک وجودی خود، عقل اول را صادر اولی می‌داند که مجرای بقیه صوادر وکثرات است. این کثرات یک سلسله وجودات از شدید به ضعیف را تشکیل می‌دهند. ملاصدرا در دیگاه نهائی خود همگام با وحدت شخصی عرفا و قونوی همه ماسوی الله را نمود ومظهر حق تعالی می‌داند که از او در یک مرتبه متجلی گردیده وآن وجود منبسط و نفس رحمانی است وهمه ماسوی را در بر می‌گیرد. با این تفاوت که این مظهریت در نزد ملاصدرا قوی تر و نزد قونوی وعرفا ضعیف تر و ظلی تر است.(یافته ها)
سیر تاریخی علم النفس در فلسفه اسلامی (از کندی تا ملاصدرا)
نویسنده:
پدیدآور: سیدعلی دشتی خویدکی ؛ استاد راهنما: محمدحسین دهقانی محمودآبادی ؛ استاد مشاور: عباسعلی آرامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم النفس یکی از موضوعات مهم در مکاتب فلسفه اسلامی و دیگر فلسفه هاست؛ زیرا فلاسفه و منطق دانان بر این باورند که این نفس ناطقه و عاقله آدمی است که فصل ممیز بین انسان و سایر حیوانات است و بدون شناخت چنین نفسی نمی توان انسان را شناخت و به گوهر وجودی و کمالات بالقوه او آگاهی یافت. از همین رو است که علم‌النفس نزد فیلسوفان مسلمان نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. اهمیت بالای علم‌النفس سبب شده است تا شناخت نفس نزد آنان ضرورتی مضاعف یابد. در اهمیت نفس شناسی همین بس که بسیاری از فلاسفه بزرگ مانند فیثاغورس، سقراط، افلاطون و ارسطو اساس فلسفه خویش را نفس قرار داده اند. از سقراط نقل است که می گفت: بیهوده در شناختن موجودات بی روح و خشک رنج مبر، بلکه خود را بشناس که شناخت نفس بالاتر از اسرار طبیعت است. ارسطو شاگرد افلاطون در باب نفس، اثری ارزشمند و مستقل با نام «درباره نفس» از خود باقی گذاشته است. بررسی سیر تاریخی علم‌النفس در فلسفه اسلامی حاکی از تفاوت دیدگاه‌ها و فزونی یافتن عمق نفس‌شناسی فلاسفه مسلمان در بستر تاریخ است که این امر نیز حاکی از گستردگی زوایای مبحث نفس و پیچیدگی و دشواری شناخت حقیقت نفس است. کندی: اولین فیلسوف مسلمان که به مسئله نفس پرداخته است ابویوسف یعقوب بن اسحاق کِندی معروف به فیلسوف العرب می‌باشد. تعاریف متعددی از نفس در آثار کندی بچشم می‌خورد. این گوناگونی تعریف از نفس و تفاوت ظاهری کلام وی در باب نفس، ریشه در بهره مندی او از نظریات ارسطو و افلاطون در این باب دارد. بهره مندی وی از ارسطو موجب شده تا کندی نفس را «استکمال اول برای جسم طبیعی که دارای حیات بالقوه است» بداند‌. و بهره مندی وی از افلاطون در این باب سبب شده تا نفس را اینگونه تعریف کند: نفس دارای شرف و کمالی است که جوهرش از جوهر خداوند متعال است، همچون نور خورشید نسبت به خورشید». البته باید پذیرفت که آرای کندی در باب نفس بیشتر افلاطونی است تا ارسطویی و این امر به دلیل همخوانی آرای افلاطون با تعالیم اسلامی است. از این رو است که وی نفس را وجودی بسیط می داند که جوهر و حقیقتش را از خداوند می گیرد همانطور که پرتو خورشید از خورشید سرچشمه می گیرد و پس از مرگ انسان، نفس به عالمی به نام عالم عقول رهسپار می گردد. دیدگاه کندی در باب قوای نفس، ترکیبی از باورهای ارسطو و افلاطون است؛ زیرا نفس در نفس شناسی افلاطون دارای سه قوه: شهویه، غضبیه و عاقله است. همچنین نفس در نزد ارسطو دارای قوای سه گانه است اما با تعبیر نفس: نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس عاقله. باید اذعان کرد که دیدگاه کندی در باب قوای نفس، دیدگاهی ویژه است؛ زیرا تقسیم بندی وی از قوای نفسانی متمایز از تقسیم بندی ارسطو و افلاطون است. کندی نفس را دارای سه قوه اصلی می داند که هر یک از آنها مشتمل بر قوای گوناگونی هستند. قوای اصلی نفس از نظر کندی عبارتند از: قوای حاسه، متوسطه و قوه عاقله. فارابی: دیگر فیلسوف مسلمان که به مسئله‌ی نفس پرداخته ابو نصر فارابی است. فارابی مانند دیگر فلاسفه به اثبات وجود نفس و دلایل وجود آن نمی‌پردازد؛ زیرا هر کس خویشتن را و نفس خود را با علم حضوری درک می‌کند و آنچه با علم حضوری دریافت می‌شود نیاز به اثبات ندارد در حالی که علم آدمی به بدنش با علم حصولی است. دیدگاه فارابی نیز در باب نفس مستفاد از ‌باورهای ارسطو و افلاطون است. وی انسان را موجودی ترکیبی و تلفیقی از جوهر روحانی و از امر پروردگار که منشأ آن عالم امر و غیر مادی است و دیگری جوهر جسمانی و بدن که منشأ آن عالم مادی با ویژگی‌های شکل، صورت، کیفیت، حرکت و سکون، تجسد و انقسام پذیری است می‌داند. فارابی معتقد است نه تنها انسان، حیوان و نبات دارای نفس هستند، بلکه افلاک نیز دارای نفس هستند. حقیقت نفوس فلکی با حقیقت نفس انسانی، حیوانی و نباتی متفاوت است. علی‌رغم آن که تا اندازه‌ای با نفس ناطقه انسانی تجانس دارند. وی نفس آدمی را پیش از بدن موجود دانسته و پس از تعلقش به بدن یا سعادتمند است یا شقاوتمند. فارابی نفوس انسانی را بلحاظ بقا و فناء به جاودانه در سعادت، جاودانه در شقاوت و نیازمند به ماده‌ تقسیم میکند. دسته اول نفوسی هستند که سعادت را شناخته و برای دستیابی به آن تلاش کرده اند. دسته دوم سعادت را شناخته‌ اما از آن رویگردان شده اند و دسته آخر نفوسی هستند که سعادت را نشناخته‌اند و به درجه عقل مستفاد نرسیده‌اند و همچنان نیازمند به ماده‌اند. ابن سینا: فیلسوف مسلمان قرن چهارم (428- 370 ق)، توجه‌ای خاص به مسئله نفس نموده است. وی نزدیک به سی اثر ماندگار از خود در باب نفس خلق کرده است. این آثار گویای آن است که با وجود اشتراکات بین علم النفس ابن سینا و ارسطو، از بُن علم النفس سینوی متفاوت است؛ زیرا ابن سینا نفس را مانند صورت که منطبع در ماده است منطبع در بدن ندانسته بلکه رابطه میان نفس و بدن را رابطه تعلقی می داند نه رابطه انطباعی. این رو است که نظرات وی در باب نفس بدیع و قابل توجه است. به دیگر سخن از منظر ابن سینا نفس و بدن ارتباط نزدیکی با هم دارند آنگونه که ارسطو تبیین می کرد اما با این تفاوت که ابن سینا برخلاف ارسطو نفس و بدن را از هم جدا می داند یعنی همان نظریه دو جوهری نفس و بدن. وی دو دلیل در راستای اثبات نظریه خویش بیان می کند یکی دلیل خود آگاهی مستقیم و دیگری دلیل تجرد عقل. او بر این باور است که نفس جوهری بسیط، غیر مادی، محرک بدن و فناناپذیر است.
ماهیت زمان در اندیشه ملاصدرا و آگوستین
نویسنده:
پدیدآور: محمد امیرخنافره ؛ استاد راهنما: عبدالله نیک‌سیرت ؛ استاد مشاور: محمد حسین گنجی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به منظور تحقیق و بررسی در مورد حقیقت و ماهیت زمان این پایان نامه بر آن است که ماهیت زمان در آرای مالصدرا و آگوستین را مورد مداقه قرار دهد و به نقاط اشتراک و افتراق میان آنها بپردازد. روش تحقیق نگاشته شده، به صورت توصیفی و بر اساس تطبیق و مقارنه آراء دو فیلسوف الهی در مساله زمان است؛ نتایج بدست آمد از این تحقیق این است که هم مالصدرا و هم آگوستین در مبحث زمان، افقی تازه گشوده و راهی نو آغازیده اند. آگوستین مساله "زمان" را جنبه ی از جوانب "نفس انسانی" تلقی می کرد و بر این باور بود که با تفحص در سه جز زمان می توان به تحلیل عقلی از زمان رسید؛ که با تمرکز به جز حال از اجزا سه گانه زمان، به وجود زمان پی می برد. مالصدرا هم با الهام گرفتن از نظرات فیلسوفان قبل از خود به تبیین حقیقت زمان پرداخته است؛ وی در نظام فلسفی خود که بر بنیاد وجود استوار شده است، تعریفی از زمان ارائه می دهد؛ او زمان را امتداد و کشش یا بعد چهارم از وجود مادی و جسمانی دانسته است.
معاد جسمانی از دیدگاه فیاض لاهیجی و ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: هاجر جبله ؛ استاد راهنما: حسن صیانتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
بررسی نحوه ی ارتباط بین عالم حادث و عالم قدیم از دیدگاه میرداماد و ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: المیرا رسول زاده ؛ استاد راهنما: ناصر فروهی ؛ استاد مشاور: قربانعلی کریم زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
الف)چکیده: مسئله‌ی حدوث و قدم عالم، از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین مسائلی است که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. پیشینه‌ی این بحث را در ادیان الهی، اسفار و آیات مربوط به آفرینش و در ادیان غیر الهی در اسطوره‌ها و افسانه‌‌های مربوط به خلقت و در بین فلاسفه ما قبل سقراط، که غالباً پیش فرض ازلیت و دوام عالم را داشته‌اند و نیز در نزد دیگر فلاسفه می‌توان یافت. به عقیده‌ی میرداماد، همه‌ی موجودات ممکن که مخلوق باری تعالی هستند، در عالم دهر موجودند؛ اعم از اینکه مادی باشند یا مجرد. به تعبیر دیگر تنها موجودی که از عالم دهر خارج است، خداوند یکتاست که سرمدی است. وی برای نکته بارها پای می‌فشارد که موجودات مادی و زمانمندند، در عین حال که در زمان موجودند، در دهر نیز حاضرند. به عقیده‌ی ملاصدرا، عالم با همه‌ی آن چه در آن است، حادث ذاتی است؛ زیرا هر آن چه در آن یافت شود، وجودش مسبوق به عدم زمانی است.کلمات کلیدی: عالم حادث، عالم قدیم، حدوث دهری، حدوث ذاتی، میرداماد، ملاصدرا
آثار و لوازم اصالت ماهیت ابن سینا، سهروردی و میرداماد در مقایسه با اصالت وجود ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: جلیل محمدی خانقاه ؛ استاد راهنما: عبدالله نصری ؛ استاد مشاور: قاسم پورحسن درزی ؛ استاد مشاور: حوران اکبرزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله اصالت ماهیت و اصالت وجود نزد فیلسوفان پیش از ملاصدرا مطرح نبوده است و یا اگر مورد توجه بعضی از فیلسوفان همچون شیخ اشراق قرار گرفته است به عنوان یک مساله فرعی و در ضمن دیگر مباحث فلسفی همچون اعتباریات و معقول ثانی طرح شده است.اما اصالت وجود نزد صدرالمتألهین نه به عنوان یک مساله فرعی بلکه به عنوان یک اصل رصین در صدر مباحث فلسفی قرار می گیرد و دیگر مباحث فلسفی مبتنی بر آن پایه ریزی میگردد. بسیاری از شارحان حکمت متعالیه معتقدند توجه به اصالت وجود و نگرش اصالت وجودی داشتن به مباحث فلسفی چهره بسیاری از مسائل فلسفی را دگرگون می کند و تبیین دقیق تری از آنها ارائه می دهد.و اساسا ملاصدرا توفیقات خویش در حل معضلات فلسفی و تولید ابتکارات متعدد فلسفی را مرهون همین نگرش اصالت وجودی است و محرومیت دیگر فلاسفه به جهت نگرش اصالت ماهیتی است که خواسته یا ناخواسته بر فلسفه آن ها سایه افکنده است. قضاوت در میزان تاثیر گذاری اصالت ماهیت و اصالت وجود در دیگر مباحث فلسفی و سهم هریک در تبیین دقیق و حل سریع و آسان مسائل فلسفی و همچنین تولید مباحث نوین فلسفی مارا بر آن داشت که آثار و لوازم اصالت ماهیت در اندیشه سه فیلسوف بزرگ یعنی ابن سینا ، سهروردی و میرداماد را در مقایسه فلسفه اصالت وجودی ملاصدرا مورد بررسی قرار دهیم و توفیقات هریک در حوزه های گوناگون فلسفی را برشماریم.
نسبت استعلا اگزیستانسی یاسپرس و استکمال نفس ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: محمدحسین کیانی قلاتی ؛ استاد راهنما: محسن جوادی ؛ استاد راهنما: مهدی منفرد ؛ استاد مشاور: زهرا خزاعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سوال رساله این است که آیا در مقام نسبت‌سنجی آموزه‌های یاسپرس و ملاصدرا می‌توان به تقریری از تفکر تعالی‌گرایانه‌ای فائق شد که کلیت زیست فردی را شامل شود؟ بر اساس این پرسش، فرضیه رساله این است که اعتلای وجودی به مثابه یکی از دل‌مشغولی‌های معاصر می‌تواند زیست فلسفی را ممکن سازد و این‌که زیست فلسفی بر بنیاد اندیشه یاسپرس و ملاصدرا می‌تواند موجب آشکارگی ساحت‌های وجودی آدمی شده و اعتلای وجودی را موجب شود. این فرضیه را می‌توان مبتنی بر دو نکته مستدل کرد:نخست، اینکه فلسفه کوششی آگاهانه و آزادانه برای زیستن است؛ فلسفه تنها مشتمل بر ادراک انتزاعی نیست، بلکه پشتیبان آگاهی زیست‌مندانه است که یک‌سره و در هر لحظه به زندگی فرد جهت می‌دهد. فلسفه، زیست فرد را چنان دربر می‌گیرد که حیات انسانی مساوق فلسفه‌ورزی محسوب می‌شود. دوم، امکان و اعتبار من برای اعتلای وجودی؛ هر چند اعتلا وجودی در یاسپرس مستلزم اندیشیدن ایمانی اما غیر وحیانی است و در ملاصدرا، اندیشیدن ایمانی-وحیانی؛ اما، تأکید هر دو بر «اندیشه ایمانی» حائز اهمیت است. بدین‌سان، اعتلای وجودی موید مسیری است که ارتقا را به لحاظ فلسفی موجه می‌سازد و این‌که اعتبار انسانیت انسان را در تکاپوی مداوم برای رسیدن به من ایده‌آل و فعلیت‌یافته ترسیم کرده و این ارتقا را مستلزم اندیشه‌ورزی و عملکردهای متعهدانه به حساب می‌آورد. بدین‌سان، دستاورد تحقیق اینکه فلسفه را باید زیست؛ چرا که از اساس، فلسفه شیوه زیستن و یا لااقل، بستر آشکارگی نحوه زیست انسانی را فراهم می‌آورد‌.کسی که این بینش را می‌پذیرد، فلسفه را شرط حقیقسوال رساله این است که آیا در مقام نسبت‌سنجی آموزه‌های یاسپرس و ملاصدرا می‌توان به تقریری از تفکر تعالی‌گرایانه‌ای فائق شد که کلیت زیست فردی را شامل شود؟ بر اساس این پرسش، فرضیه رساله این است که اعتلای وجودی به مثابه یکی از دل‌مشغولی‌های معاصر می‌تواند زیست فلسفی را ممکن سازد و این‌که زیست فلسفی بر بنیاد اندیشه یاسپرس و ملاصدرا می‌تواند موجب آشکارگی ساحت‌های وجودی آدمی شده و اعتلای وجودی را موجب شود. این فرضیه را می‌توان مبتنی بر دو نکته مستدل کرد:نخست، اینکه فلسفه کوششی آگاهانه و آزادانه برای زیستن است؛ فلسفه تنها مشتمل بر ادراک انتزاعی نیست، بلکه پشتیبان آگاهی زیست‌مندانه است که یک‌سره و در هر لحظه به زندگی فرد جهت می‌دهد. فلسفه، زیست فرد را چنان دربر می‌گیرد که حیات انسانی مساوق فلسفه‌ورزی محسوب می‌شود. دوم، امکان و اعتبار من برای اعتلای وجودی؛ هر چند اعتلا وجودی در یاسپرس مستلزم اندیشیدن ایمانی اما غیر وحیانی است و در ملاصدرا، اندیشیدن ایمانی-وحیانی؛ اما، تأکید هر دو بر «اندیشه ایمانی» حائز اهمیت است. بدین‌سان، اعتلای وجودی موید مسیری است که ارتقا را به لحاظ فلسفی موجه می‌سازد و این‌که اعتبار انسانیت انسان را در تکاپوی مداوم برای رسیدن به من ایده‌آل و فعلیت‌یافته ترسیم کرده و این ارتقا را مستلزم اندیشه‌ورزی و عملکردهای متعهدانه به حساب می‌آورد. بدین‌سان، دستاورد تحقیق اینکه فلسفه را باید زیست؛ چرا که از اساس، فلسفه شیوه زیستن و یا لااقل، بستر آشکارگی نحوه زیست انسانی را فراهم می‌آورد‌.کسی که این بینش را می‌پذیرد، فلسفه را شرط حقیقی زندگی به‌حساب می‌آورد و بر همین اساس نیز انسانِ عاقل را از نحوه زیست او می‌شناسد. انسانِ عاقل در نهایت اعتلا، چگونه زیستن و چگونه مردن را می‌آموزم و این‌که من نمی‌توانم خود باشم مگر آن‌که به خود شدن دیگری یاری رسانم.
کاربست روش تفسیری ملاصدرا در مسئله معاد
نویسنده:
پدیدآور: زهرا جمشیدی ؛ استاد راهنما: مرضیه اخلاقی ؛ استاد مشاور: ناصر محمدی ؛ استاد مشاور: علیرضا دل افکار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر با هدف تبیین روش تفسیری ملاصدرا در مسئله معاد و به منظور روشن کردن کیفیت بکارگیری روش تفسیری او در آیات معاد تدوین شده است. با روش کتابخانه ای و به واسطه استخراج متون لازم از آثار تفسیری و فلسفی او اقدام شده است و ادعای نوشتار در تعیین میزان اثرپذیری او از روش های مختلف تفسیری و همچنین میزان تقید او به اصول و مبانی خود مورد بررسی قرار گرفته است و ماحصل این تلاش این است که ملاصدرا روش صحیح در تفسیر قرآن را روش راسخین در علم می داند؛ کسانی که که اهل کشف و شهودند؛ علم آن ها از نزد خدا و درکشان به نور قدسی و روح الهی است؛ آنها بر اسرار آیات واقف گشته و از بند تشبیه و تعطیل رهیده‌اند. او در معادشناسی از سبک فلسفی خود تبعیت می کند؛ از روش های مختلف تفسیری بهره می گیرد و نتایجی که بر تفسیر آیات او از معاد مترتب می شود در بسیاری از موارد با روش های خاص عرفانی، فلسفی، کلامی، ادبی و روایی همخوان است. ملاصدرا گاه با به چالش کشاندن مباحث در حوزه های کلامی، فلسفی و عرفانی نظریه معرفتی جدیدی مبتنی بر اصول و مبادی فلسفی خود ارائه می دهد و خود این هماهنگی را ایجاد می کند و گاه تحت تأثیر عرفان در جهت هماهنگی برهان، عرفان و قرآن گام بر می دارد. از نظر ملاصدرا، برهان، عرفان و قرآن، هر سه از یـک حقیقـت سـخن مـی گوینـد. در جهان بینی او، حقیقت، امر واحدی است کـه دارای مراتب و بطون است؛ و تأویل آن، گذشـتن از هـر یک از ایـن مراتـب و رسـیدن بـه مرتبـه بـالاتر و عمیقتر است. او در عین رعایت ظاهر آیات، از باطن حقیقی آنها سخن می گوید. در این رساله، معادشناسی صدرالمتألهین با محوریت تفسیر او بر آیات معاد تبیین شده و در فصل پایانی رساله، کاربست روش تفسیری او در مسئله معاد مورد ارزیابی قرار گرفته است؛ بیان نمونه های مختلف از روش های تفسیری عرفانی، فلسفی، کلامی، ادبی و روایی برای اثبات مدعای نوشتار در هماهنگی کلی عرفان، برهان و قرآن در تفسیر ملاصدرا بر آیات معاد لازم بود و در این رساله با بیان الگوهای آن روش ها و مقایسه سبک های مختلف تفسیری آن ها با تفسیر ملاصدرا این هدف محقق شد و آیه به آیه این ارزیابی انجام شده و کاربست روش تفسیری ملاصدرا در آیات معاد تبیین شده است. در مسائل معاد که ملاصدرا بر آیات ناظر بر آن تفسیر داشته است بررسی مقایسه ای انجام شد و میزان تقید او به اصول و مبانی خود مورد ارزیابی قرار گرفت، در نهایت روشن شد ملاصدرا در آیات معاد، متعهد به اصول خود است و آن ها را مورد استفاده قرار داده است و تبیین او در بسیاری از آیات، با روش های مورد نظر نوشتار همخوان است، گرچه به تناسب روش خود، گاهی با تفاسیر مورد توجه نوشتار اختلاف دارد یا آن ها را به چالش می کشد، اما در تبیینی فی الجمله می توان تفسیر او را همخوان با آن ها دانست.
  • تعداد رکورد ها : 4835