مسألهی علم پیشین الاهی و اختیار انسان یکی از مسائل اساسی فلسفهی دین است که از دیرباز، ذهن متکلمان و فیلسوفان را به خود معطوف نموده است. بر اساس این مسأله، از
... زآنجاکه علم مطلق الاهی مستلزم خطاناپذیری آن است، ازاینرو اگر خداوند در زمان t1 بداند که فاعل S فعل a را در زمان t3 انجام میدهد، آنگاه S در زمان t3 فعلی جز a را نمیتواند انجام دهد. ازاینرو، علم پیشین الاهی در تعارضی ظاهری با اختیار انسان است. این مقاله میکوشد آرای لیندا زاگزبسکی (فیلسوف دین معاصر) را با دیدگاههای استاد مرتضی مطهری در این باب مقایسه کند. در این راستا، ابتدا به بررسی پاسخهای سهگانهی کلاسیک به این مسأله (بوثیوسگرایی، آکامگرایی و مولیناگرایی) از منظر زاگزبسکی میپردازد و نشان میدهد که زاگزبسکی ضمن پذیرش برخی از عناصر این دیدگاهها و تلفیق آنها با یکدیگر، سه راهحل بدیع ارائه میکند. مقاله سپس به بررسی دیدگاه استاد مطهری در دو بخش جبر و اختیار و قضا و قدر میپردازد و در پایان، وجوه شباهت و افتراق آرای دو متفکر را نشان میدهد. یافتهی پژوهش آن است که هر دو متفکر سازگاری علم پیشین الاهی را با اختیار انسان میپذیرند، اما «آکامگرایی تومیستی» و دو راهحل دیگر زاگزبسکی بهرغم نکات مثبت و درخور پذیرشی که دارند، در نشان دادن این سازگاری ناتوان است، در حالیکه راهحل استاد مطهری راهحل دقیقی برای اثبات این سازگاری است.
بیشتر