نقش دِگَراندیشان دینی در منطقه شبه قاره هند در سیرِ تفکر اصلاح گری به عنوان پیشتاز، غیرقابل اِنکار است و آرائ سه شخصیت برجسته این منطقه پیرامون برخی موضوعات کل
... لامی، قابل توجّه و تأمّل است: دهلوی برای اولین بار نظریه رؤیاپنداری وحیِ قرآن را مطرح کرد و معتقد بود الفاظ قرآن از پیامبر(ص) است؛ درمبحث اجتهاد، وی به ضرورت آن(البته در چهارچوب مذاهب اربعه) واقفْ و با مفهوم تقلید(البته معتدل تر ازنگاه سنتی) نیز موافق بود، نظر دهلوی دراین زمینه البته با تفاوتهایی به شیعه نزدیک است؛ اما در زمینه شِرک، تعاریف و مصادیقی که از آن ارائه می دهد نشان از تأثیرپذیری وی از تفکرات ابن تیمیه دارد؛ درمسئله خلافت(=امامت) نیز، آنرا جزو اصول دین دانسته و نصب خلیفه را واجب کفایی می داند، هم بر تعریف و هم بر شرایط و لوازم خلافت از منظر وی، اِشکالاتی وارد است. از نظر سیداحمدخان، وحی چیزی جز تجربه شخصی و جوشش درونی پیامبر نیست، چنین نگرشی پیامدهایی چون انکار فرشته وحی را بدنبال دارد؛ سیداحمد با نگاهِ مادی و عقل گرای افراطیِ خود، بدنبال تأویل پدیده های ماوراءطبیعی بود، او معجزه را انکار می کرد چرا که به اعتقاد وی هیچ حادثه ای خلاف قانونِ طبیعت رخ نمی دهد و بشر هنوز به علّت علمیِ این افعالِ خارق العاده دست پیدا نکرده است؛ به باور وی، ملائکه وجود دارند اما دلیل و بُرهان قطعی برای اثباتشان نداریم؛ سیداحمد موافق انفتاح باب اجتهاد و مخالف سرسخت تقلید بود، نظر او در زمینه اجتهاد و لزوم وجود یک مجتهد، البته با تفاوتهایی به شیعه نزدیک است، هرچند اجتهادی که وی عملی کرد بیشتر تفسیر به رأی بود. اقبال، وحی را یک تجربه دینی و اَمری گُنگ و احساسی میداند که دارای سِرشت غیر زبانی و از نوعِ غریزی است؛ لازمه چنین نگرشی(تجربه دینی انگاریِ وحی) نفی خاتمیّت و نیز گسترش دایره نبوّت به سایر انسانهای عادی است؛ درباب اجتهاد نیز اقبال از آنْ، به نیروی محرکه اسلام یاد میکند و از آنجا که پیرو مذهب حنفیه بود، قیاس را چهارمین منبع اجتهاد میداند، هرچند برای عقل اهمیت خاصی قائل است؛ همچنین در نگاهِ اقبال، علم و دین، نَه در تعارض و نَه در تمایز و استقلال کامل از هم، بلکه در تعامل با یکدیگرند.
بیشتر