در تاریخ فقه و اندیشه های سیاسی، نظریات مختلفی دربارهی نوع و چگونگی حکومت و سیاست، مطرح شده است. نظریه ی ولایت مطلقه ی فقیه (یا ولایت عامه ی فقیه) و نظریه ی وک
... کالت فقیه (یا وکالت حکیم) نیز از جمله این نظریات هستند. نظریهی ولایت مطلقه ی فقیه به معنای ولایت بر زعامت جامعه ی مسلمانان، از ابتدا مورد تأیید اکثریت فقها بوده است، در حالیکه نظریه ی وکالت فقیه، دارای سابقه ای کوتاه است که در عصر حاضر، از طرف برخی از محققین، در اندیشه ی سیاسی مطرح شده است. با مقایسه ی این دو نظریه می توان گفت که در نظریه ولایت مطلقه فقیه؛ مشروعیت الهی بلاواسطه و حق حاکمیت خداوند، سبب شده تا مردم در مرحله تحقق حکومت فاقد هرگونه نقش آفریننده باشند. اما در مرحله اعمال قدرت و حکومت دارای نقشی اساسی و تعیین کننده می باشند. در مقابل، مبنای اصلی نظریه ی وکالت فقیه، مشروعیت مردمی و حق حاکمیت مردم است. با این توضیح که در این نظریه، به این دلیل که مردم، مالکین مشاع سرزمین و محل زیست خود هستند، حق حاکمیت سرزمینی خویش را از طریق عقد وکالت، به شخص یا هیأتی واگذار می کنند تا محل زیست مزبور را برای همزیستی و بهزیستی مسالمت آمیز شهروندان، مدیریت کند. از این رو طبق این نظریه، چه در مرحله ایجاد حکومت و چه در مرحله اعمال قدرت، می توان برای مردم نقشی اصیل و اساسی قائل شد.
بیشتر