اين مقاله نقد مختصری است برپاره ای از ديدگاه های گادامر كه بـه عنـوان «هرمنوتيـك فلـسفی»
مشهور گرديده و طی آن درباره هستی شناسی فهم و تاريخمندی ذاتـی فهـم نظري
... يـه پـردازی شـده
است. از جنبه های مختلفی می توان به تحليـل و نقـد آرای ايـشان پرداخـت؛ امـا بـه دليـل ظرفيـت
محدود يك مقاله، موضوعات خاصی انتخاب و درباره آن به بحث نشسته ايـم. در ايـن نوشـتار از
سه جهت به نقد نظريه تاريخمندی فهم پرداخته شده است؛ ابتدا بحث مهم نسبی گـروی مطـرح و
علـيرغـم انكـار گـادامر، بـا دلايـل مـتقن، نـسبی گـروی معرفـت شـناختی از لـوازم انكارناپـذير
هرمنوتيك فلسفی دانسته شده است؛ سپس به نگاه گـادامر بـه معنـای «حقيقـت» در علـوم انـسانی
پرداخته و آن را مورد نقد قرار داده است؛ اين مـسئله از مباحـث بـسيار مهـم و سرنوشـت سـاز در
علوم انسانی است كه شايسته تحقيقی ريشه ای و گسترده است. ايراد خودشكن بودن نظريه گادامر
مبنی برتاريخمندی ذاتی فهم از ديگر مباحثی است كه اين مقاله برآن اصرار دارد ودر نهايت به
موضوع مهم ذهنگرايی در نظريه گادامر پرداخته و اين ايراد را با توجه به مبانی گادامر در مسئله
فهم وارد نمی داند؛ گرچه اصل مبنا قابل بحث است.
بیشتر