گناه و معرفت با سرنوشت انسان رابطه تنگاتنگی دارند. گستره و تأثیر این دو به گونهای است که سرنوشت همه انسانهای غیرمعصوم به آن گره خورده است. معرفت در حیات ماد
... دی و معنوی انسان جایگاه بیبدیلی دارد. تنها وسیله ارتباطی انسان با جهان خارج از ذهن، شناخت اوست. بقا و دوام زندگی آدمی بدون شناخت امکانپذیر نیست. سعادت و خوشبختی بشر مرهون شناخت اوست. رسیدن به کمال و نیل به اهداف بلند انسانیت در سایه معرفت انجامپذیر است. نوع نگرش انسان در خصوص جهان هستی، آفرینش و هدف خلقت، وابسته به نحوه شناخت اوست؛ معرفت، خاستگاه مکاتب، ایدئولوژیها و جهانبینی انسانهاست و هر جهانبینیای بر پایه شناخت استوار است.
آگاهی و شناخت از منظر قرآن و احادیث نیز جایگاهی بس والا و ارزشی ویژه دارد. بررسی ارزش علم و دانش از دیدگاه آیات در یک یا چند مقاله و کتاب نمیگنجد. اهل تحقیق بیان داشتهاند که در این زمینه بیش از 700 آیه وجود دارد.[1] خداوند متعال علم را غرض و هدف آفرینش جهان معرفی کرده، آن را برترین شرافت و نخستین منّت بر فرزند آدم پس از نعمت آفرینش او قرار داده است. خدای سبحان در کنار خود و فرشتگان از دانشمندان نام برده، دانایان را بر دیگران برتری داده است. قرآن کریم پذیرش حق و پایبندی به آن را بر پندپذیری، و پندپذیری را بر خداترسی مبتنی میکند و خداترسی را در اهل علم منحصر میداند.[2]
بر اساس آموزههای قرآن، یکی از اهداف بلند پیامبران، تعلیم است. درک اسرار هستی ویژه عالمان است. پیامبران با آن مقامهای علمی، مأمور به درخواست افزایش علم شدند. درجات قرب به خدا، متناسب با درجات علم است. معراج پیامبر اکرمn برای کسب معرفت بود. هنگامی که خداوند نعمت خویش را بر حضرت سلیمان8 میشمارد نخست از علم سخن میگوید. در چند آیه به صراحت به انسان دستور فراگیری علم داده شده است. بالاتر از همه، قرآن، خداوند را نخستین معلم معرفی کرده است.[3]
نقش اساسی در خلافت الاهی با علم است و سایر اسماء در پرتو علم تعین یافتهاند. به همین دلیل هنگامی که فرشتگان در جریان خلقت آدم، تسبیح و تقدیس ذات باریتعالی را مطرح کردند، خداوند متعال در پاسخ به آنان، عالم بودن آدم را گوشزد کرد.[4]
ارزش عبادت نیز در گرو علم و معرفت است؛ زیرا اخلاص مایه کمال عبادت است و خاستگاه اخلاص را معرفت دانستهاند.[5] از اینروست که در روز رستاخیز هنگام سنجش اعمال، مرکّب علما بر خون شهدا برتری دارد.[6]
در کتب حدیث، معمولاً بابی به فضیلت علم و وجوب فراگیری آن اختصاص یافته است. در روایات فراوانی از ارزش و جایگاه علم و علما، تعلیم و تعلم سخن به میان آمده و بیان شده علم، سرآمد و غایت فضیلتها، چراغ خرد، میراثی گرانمایه، مایه حیات، و بهترین دارایی است.
به وسیله علم و معرفت است که انسان میتواند طاعت و پیروی از حق داشته باشد. علم، جمال و زیباییای است که پنهان نمیماند. دانش، مایه زینت توانگران و باعث بینیازی تهیدستان است. علم و معرفت، آدم پست را بلندمرتبه میکند و فروگذاردن علم، انسان بلندمرتبه را خوار میگرداند. هیچ گنجی سودمندتر از علم نیست. در ارجمندی دانش، همین بس که کسی هم که آن را نمیداند از دانستن آن، دم میزند و هر گاه به او نسبت علم و دانایی داده شود خوشحال میشود. هیچ شرافتی چون دانش نیست. هر ظرفی وقتی چیزی در آن بگذارند گنجایش خود را از دست میدهد، مگر ظرف دانش که با افزودن آن، گنجایشش بیشتر میشود. دلی که در آن چیزی از دانش نباشد مانند خانه ویرانی است که آبادکنندهای ندارد. سرمنشأ همه خوبیها دانش است.[7] ناگفته نماند اگر علم، همراه ایمان و تقوا، تزکیه و تهذیب نفس نباشد نه تنها ارزشی نخواهد داشت بلکه ضدارزش و زیانآور خواهد شد.
نفس انسان به حسب فطرت، به گونهای آفریده شده که صلاحیت دارد به حقایق، معرفت پیدا کند و این در صورتی است که زمینهها فراهم و موانع مفقود باشد.[8] پیدایش پدیده معرفت همچون سایر پدیدهها معلول فراهم بودن شرایط و اسباب آن است. برخورداری روح و جسم انسان از صحت و سلامت و رشد لازم، از جمله شرایط است. از اینرو کودک و دیوانه مانند فرد بالغ و عاقل نمیتوانند به علم دست یابند. آفریدگار حکیم منابع، راهها و ابزار مختلفی برای انسان قرار داده تا بتواند از طریق آنها از نعمت معرفت بهرهمند شود. عقل، قلب، حواس ظاهر و باطن، چشم و گوش از مهمترین منابع و راههای معرفتاند.
نعمت گرانسنگ معرفت با آفات و آسیبهایی روبهرو است. یکی از آسیبهای جدی معرفت، گناه است. آموزههای دینی بیانگر آن است که گناهان آثار سوء فراوانی دارد. در آیات و روایات برای گناهان، پیامدهای منفی بسیاری بیان شده است. این پیامدها به عذاب و عقاب اخروی منحصر نمیشود، بلکه گستره آن، حیات دنیوی و زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی را در بر میگیرد و گاهی آثار آن به گونهای است که قابل جبران نیست. یکی از آثار مخرب گناه، آثار معرفتی آن است. ظرفیت تخریبی گناهان به شکلی است که میتواند در فرآیند تشکیل معرفت خلل ایجاد کند. همچنین در گناهان این اقتضا وجود دارد که معرفت به دستآمده و پیشین را نابود، یا آن را دگرگون و وارونه کنند.
مسئله تأثیر گناه در معرفت از ابعاد تفسیری و روایی، اخلاقی و عرفانی، کلامی و فلسفی، معرفتشناختی و روانشناختی و غیر آن، شایسته پژوهش و بررسی است. در نوشتار حاضر، این مسئله از منظر آیات و روایات بررسی میشود. بدون شک، بنا به ضرورت و نیاز تحقیق، از طرح برخی ابعاد دیگر نیز، چارهای نیست. از اینرو، جهت بیان دیدگاه آیات و روایات، از تبیین کلامی و اخلاقی و تا حدودی روانشناختی و غیر آن بهره گرفته خواهد شد.
بر اساس آموزههای دینی، در اصل تأثیر گناه در معرفت نمیتوان تردید کرد. با اندکی تأمل در آیات و روایات مرتبط با بحث میتوان به اصلِ تأثیر، اذعان و اعتراف کرد، اما در کیفیت و کمیت تأثیر، گستره و محدوده آن، نقاط ابهامی وجود دارد که رفع آنها مستلزم بررسی مسئله است.
در خصوص تعریف گناه و معرفت، و نیز درباره اثرگذاری و برآیند آثار و چرایی و چگونگی تأثیرات گناه در معرفت، پرسشهای متعددی مطرح است. یافتن پاسخ این پرسشها، نیازمند تتبع دقیق و بررسی گسترده آیات و روایات است. استنطاق، استنباط و استنتاج از ادلّه نقلی و استدلال به آنها در رسیدن به پاسخ پرسشها در صورتی امکانپذیر است که از ثمرات تحقیقات و مطالعات دانشمندان اسلامی در علوم مختلف، به ویژه تفسیر، حدیث، کلام و اخلاق، خوشهچینی شود و از یافتههای متخصصان دانشهای مرتبط با موضوع، نظیر معرفتشناسی و روانشناسی بهره کافی گرفته شود. تنها در این صورت است که از دیدگاه آیات و روایات، آگاهی حاصل میشود و پاسخ پرسشها به دست میآید.
اثرپذیری از وسوسههای شیطان، پاسخ مثبت به فراخوان او و انجام دادن گناه، زمینهساز ولایت و تسلط شیطان است. ولایت شیطان، باعث بیرون شدن از نور علم و روشنایی معرفت و سبب ورود در تاریکی جهل و نادانی میشود. شیطان با تلقینهای مکرر و فریبها و ترفندهای متنوع در ساحت عواطف و احساسات نفوذ میکند و با تحریک و تشویق و آراستن و ایجاد امید، یا با ترساندن و ایجاد یأس و ناامیدی، در ساحت اندیشه تصرف میکند و با به کارگیری قوه واهمه و خیال، عقل و سایر ابزار ادراکی را در اختیار میگیرد و بدینسان به مدیریت آنها میپردازد و باعث منع معرفت، زوال، دگرگونی و واژگونی آن میشود.
در خصوص چگونگی تأثیر گناه در معرفت، تبیینهای مختلفی وجود دارد. آنچه در سطور گذشته بیان شد بر اساس تبیین کلامی- اخلاقی است. اضافه بر آنچه ذکر شد، تبیینی روانشناختی نیز ارائه میشود؛ زیرا بر اساس آیات و روایات، گناه نوعی بیماری روحی و روانی است و پیامدهایی به دنبال دارد. گناه با تأثیرات منفی از قبیل تحریک احساسات، ایجاد هیجان و اضطراب، دودلی و دوگانگی شخصیت و غیر آن، باعث سلب آرامش و اختلال در انسجام فکری شده، انگیزه و توان کسب معرفت را زایل میکند و مانع پیدایش آن میشود. همچنین موجب کجفهمی، معرفت ناقص، واژگونی، فراموشی و از بین رفتن معرفت میشود.
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج1، ص100.
[2]. الطلاق: 12؛ العلق: 1-5؛ فاطر: 28؛ الزمر: 9؛ آل عمران: 18 و... .
[3]. برای نمونه: البقره: 31 و 151؛ الاسراء: 1؛ الروم: 22؛ العنکبوت: 43؛ المجادله: 11؛ الزمر: 9؛ الکهف: 66؛ طه: 114؛ الطلاق: 12.
[4]. البقره: 30-33.
[5]. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، ج3، ص194.
[6]. صدوق، محمدبن علی، من لایحضره الفقیه، ج4، ص398، ح5853.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص30-71؛ بحار الانوار، ج1، ص164-228؛ متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج10، ص130-183؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج8، ص3928-4030.
[8]. صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج9، ص136.
بیشتر