جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 6
سرچشمه های فلسفه ی دین در اندیشه های هیوم و کانت
نویسنده:
حمزه حاتم‌پوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
محور سخن همان‌گونه که از عنوان پایان نامه برمی‌آید بررسی فلسفه‌ی دین از نگاه هیوم و کانت است. بررسی آراء دین‌پژوهی این دو از آن رو مهم است که از نخستین فیلسوفانی هستند که با شیوه‌ای نو و برون دینی مفاهیم و آموزه‌های دینی را برمی‌رسند. هدف از این رساله آشنایی با نگرش این دو فیلسوف بزرگ باختر زمین است تا دریابیم که چرا پژوهش آن‌ها را شیوه‌ای نو در دین‌پژوهی می‌نامند. برای دست‌یابی به این مهم ضمن نگاه به آثار خود هیوم و کانتکتاب‌های شارحین را نیز می‌نگریم و این پرسش را پی خواهیم گرفت که آیا با توجه به مبانی فلسفی این دو نفر امکان خداشناسی نظری از نگاه ایشان وجود دارد؟ و آیا هیوم و کانت دین طبیعی را می‌پذیرند و اگر پاسخ مثبت است به چه معنا؟این رساله سه بخش اصلی دارد که در پاره‌ی نخست به بررسی آراء هیوم می‌پردازیم. این بررسی را با کتاب تارخ طبیعی دین هیوم می‌آغازیم و سپس با نگاه به کتاب گفتگوهایی درباره‌ی دین طبیعی و پژوهش در بنیان‌های فهم بشر سنجش‌های فلسفی هیوم را درباره برهان‌های نظم و کیهان شناختی و مساله‌ی شر می-نگریم. در آغاز پاره دوم نگاهی به مبانی شناخت‌شناسی کانت و ایده‌آلیسم استعلایی‌اش می‌اندازیم و سپس با توضیح فلسفه‌ی اخلاق و بیان ویژگی‌های خرد عملی کانتی به فلسفه‌ی دین او وارد می‌شویم. در پاره‌ی پایانی به صورتی گذرا برخی همانندی‌ها و ناهمانندی‌های این دو را بیان می‌کنیم.همان‌گونه که در روند نوشتار خواهیم دید شناخت نظری مفاهیم و اثبات عقلانی گزاره‌های فراطبیعی با توجه به مبانی هیوم و کانت ناممکن می‌نماید و این دو نمی‌توانند سخن از شناخت مفاهیم دینی بزنند. البته با این تفاوت که کانت با جدایی بود از نمود گونه‌ای دین طبیعی برای خود می‌سازد که نمایی کاملاً اخلاقی دارد. این رساله تنها آغاز راه بررسی و مقایسه‌ی آراء این فیلسوفان است و هنوز پرسش‌های فراوانی می‌ماند که باید در آینده (البته با نگاه به این رساله) بدان پرداخت.
بررسی تطبیقی نظریه شناخت از دیدگاه هیوم و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
ذکیه ترکاشوند دهنو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
با توجه به این که مسأله شناخت از پیچیده ترین مسائل معرفت انسانی است و گره های نگشوده در این زمینه وجود داشته و اذهان بشری دچار آشفتگی شده است ، لذا به این سبب اندیشمندان بزرگی به آن پرداخته و دیدگاه های گوناگونی ارائه کرده اند . از این میان دو فیلسوف بزرگ ، دیوید هیوم و علامه طباطبایی ، به کاوش در مبانی شناخت آدمی اهتمام ورزیده اند و دیدگاه های متعارضی عرضه کرده اند ، که مهم ترین آن ها در باب منشأ تصورات و پی جویی از ریشه های آغازین معرفت است . هیوم ، در نظریه شناخت خود ، به انکار معقولات ثانیه و محدود کردن تصورات به انطباعات حسی برمی آید . در باب تصدیقات نیز محدودیت فراوانی بر عقل تحمیل می کند . وی با رد اصول بدیهی عقلی ، به جز گزاره های تحلیلی ، تنها گزاره هایی را حاکی از خارج می داند ، که قابل تحقیق تجربی باشند . در مقابل ، علامه طباطبایی با اصل دانستن معرفت حضوری و پذیرش اصول بدیهی عقلی ، دایره شناخت بشری را بسیار گسترده می داند . ثمره ی اصلی این تعارضات ، شک گرایی معرفتی هیوم و ابطال آن از سوی علامه طباطبایی می باشد . از رهگذر همین مبناست که هیوم به تحلیل مفهوم علیت پرداخته و اصل علیت را به مثابه یک اصل عقلانی نفی کرده است . در مقابل علامه طباطبایی از مسأله ریشه ی اعتقاد به علیت گره گشایی کرده و علیت را به عنوان یک اصل غیرتجربی و عقلی اثبات می کند . از دیگر سوی ، مواضع وجودشناسی مبتنی بر نظام معرفتی این دو فیلسوف ، در مورد مسائلی نظیر : جوهر ، تصورکلی ، جهان خارج ، تصور خدا ، بسیار متقابل بوده و هر یک تأثیرات شگرفی بر اندیشه ی پس از خود در زمینه معرفت شناسی ، وجود شناسی ، فلسفه اخلاق و فلسفه دین به جای گذاشته اند .
عقل و کارکردهای آن از منظر دیوید هیوم و شهید مطهری
نویسنده:
جواد میرمهدی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر بحثی است بصورت تطبیقی بین آراء فلسفیِ دیوید هیوم، فیلسوف حسی که تاثیر بسزایی در فلسفه دوره جدید داشته است با آراء و نظریات شهید مرتضی مطهری، فیلسوفی مسلمان، عقل گرا و معاصر که از پیروان و مفسران بزرگ حکمت متعالیه می‌باشد، حکمتی که موسس آن صدر المتألهینِ شیرازی با تلفیق فلسفه و عرفان حکمتی متعالی از خود به یادگار گذارده است. در این تحقیق سعی بر اینست که نظرات هیوم را در رابطه با جایگاه عقل و کارکرد آن در حوزة نظری و عملی بیان کنیم . در حوزة عقل نظری، نظرات او را در اینکه آیا عقل تأثیری در یافته‌های مستقیم، با واسطه و در نحوه پیدایش این یافته ها، داشته است یا اینکه تماماً ادراکات و یافته‌های بشری از حس شروع شده و به خیال ختم می‌شود و عقل را غیر از فهمِ این یافته‌های جزئی جایگاهی نیست ؟ لذا به بررسی منشأ تصورات و تصدیقات می‌پردازیم، با بررسی در آثار هیوم به این نکته میرسیم که او معرفت بشری را در یافته‌های مستقیم از حس می‌داند، با این نگرش و مبنا، جوهر نفسانی و جسمانی، علیت ،مفاهیم کلی و مهمتر از همه مابعدالطبیعه که اساسی ترین معرفت بشری در گرو اثبات آن است در موضع تردید قرار می‌گیرد .همچنین به جهتِ تطبیقِ با آراء هیوم، نظرات شهید مطهری را در رابطه با جایگاه عقل و کارکرد آن در حوزة نظری بیان می‌کنیم که ایشان، تمام یافته‌های انسان را متّکی به عقل می‌دانند و عقل را مدرِک مفاهیم کلی، جوهر، معقولات اولیه و ثانیة منطقی و فلسفی می‌دانند، لذا راه برای اثبات فلسفی مابعدالطبیعه ممکن می‌شود .بعد از بررسی کارکرد عقل نظری از منظر هیوم به جایگاه و کارکرد عقل عملی در موضوعاتی مانند :رابطه عقل نظری با عقل عملی،فضیلت،عدالت ،اراده،آزادی،سودمندی، و عقل ابزاری از منظر هیوم می‌پردازیم و به این نکته می‌رسیم که هیوم رابطه ایی بین عقل نظری و عملی قائل نیست و مفاهیم ارزشی در اخلاق را اعتباری می‌داند و منشأ آن را در سودمندی و لذت طلبیِ انسان می‌بیند و در زندگی عملی انسان به عقلی معتقد است که انسان را برای رسیدن به خواهشهای طبیعی، غریزی و حیوانی، ابزار و راهنما باشد اما در مقابل با بررسی نظرات شهید مطهری در این موضوعات از عقل عملی، به این نکته می‌رسیم که ایشان عقل عملی را کاملاً با عقل نظری مرتبط می‌دانند و فعل اخلاقی را فعلی می‌دانند که قابل ستایش و تقدیس باشد و انسان را به خدا نزدیک گرداند لذا ارزش های اخلاقی را حقیقی می‌دانند و به همین جهت در زندگی عملی به عقلی معتقدند که سعادت ابدی را در پیراستن از رذایل و مادیات و پیوستن به حقیقت بی نهایت می‌دانند
بررسی نقدهای سویین برن بر هیوم در باره ی معجزه
نویسنده:
وحید یارعلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پدیده معجزه در طول تاریخ ادیان از زوایایی گوناگونی، اندیشه دانشوران را به خود مشغول داشته است، در این میان هم نگاه هستی شناسانه و هم نگاه معرفت شناسانه فلاسفه به این موضوع درخور اهمیت بوده است. در ادیان گوناگون تعاریف مختلفی از معجزه و همچنین هدف های مختلفی از اثبات معجزه وجود داشته است. در این میان مکاتبی هم وجود دارند که به انکار معجزه پرداخته اند مانند ماتریالیسم. در میان فلاسفه بسیاری به انکار معجزه پرداخته اند به عنوان مثال می توان به هیوم اشاره کرد. او بیان می کند که وقوع معجزه ذاتا نامحتمل تر از آن است که شواهد تاریخی بتواند بر آن غالب آید، و دیگر اینکه تلاش کرده است نشان دهد که شواهد تاریخی قابل اعتمادی بر وقوع اعجاز نداریم. البته ادله هیوم در مقام رد و انکار معجزه نیست. او نمی خواهد بگوید که معجزه در ذات خود امری محال است بلکه بحث وی بیشتر مربوط به مقام اثبات معجزه است. او منکر وقوع معجزه نیست و معتقد است شاید در تاریخ معجزاتی رخ داده باشد ولی تلاش او در سراسر ادله اش این است که نشان دهد معجزه که تنها مبنای قابل اعتماد دین مسیحی است و از آن طریق است که مسیحیان به رسالت منجی شان ایمان می آورند، مبتنی بر گواهی شاهدان است و به حکم عقل نمی توانیم بر این گواهی ها اعتماد کنیم. دلایل هیوم عبارتند از: 1. کسانی که معجزه را گزارش داده اند دارای چنان فهم و شعور و تربیت نبوده اند که بتوان به گزارش آنها اعتماد کرد. 2. معجزه بیشتر در میان ملل وحشی وجود داشته است. 3. انسان ها دوست دارند در مورد وقایع عجیب غریب وراجی کنند. 4. دلایل درباره ی معجزات همدیگر را تضعیف می کنند. اما در میان موافقان معجزه می توان به سویین برن اشاره کرد که به طور اساسی به دفاع از معجزه بر اساس روش عقلی پرداخته است. او با پاسخی که به نقد های هیوم داده است توانسته دلایل قانع کننده ای برای امکان و اثبات معجزه ارائه کند. سویین برن می کوشد نشان دهد برای تحقیق امری که در گدشته رخ داده است چهار نوع شاهد و دلیل وجود دارد: الف) از طریق حافظه ؛ ب) از طریق گواهی شاهدان عینی و نقل قول تاریخی؛ج) از طریق آثار فیزیکی به جا مانده از نوع تحقیقاتی که در جرم شناسی معمول شده است؛ د) از طریق قوانین علمی و این که آن چه بنا بر قوانین علمی محالو نامحتمل به حساب می آید، می تواند معیار نقد و ارزیابی دلیل از سه نوع اول باشد.نه دو نوعی که هیوم معتقد به آن است یعنی گواهی دیگران و قوانین علمیی که به عنوان معیار برای نقد و ارزیابی گواهی دیگران آورده است. به نظر سویین برن اگر به بررسی معجزه بر اساس این چهار نوع شاهد و دلیل بپردازیم می توانیم آن را اثبات کنیم. سویین برن این نکته را نیز متذکر می شود که انواع مختلف گواهی ممکن است در مواردی با یکدیگر مقابله کنند، که برای حل آن اصولی را برای مقایسه و سنجش دلایل متعارض و ترجیح یکی از آن ها پیشنهاد می کند.واژه های کلیدی: معجزه ، انکار معجزه ، هیوم ، سویین برن ، اثبات معجزه، نقض قانون طبیعت.
اخلاق فضیلت از دیدگاه فیلیپا فوت و مقایسه آن با نظریه خوبی طبیعی
نویسنده:
طایف صفایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع این پژوهش بررسی اخلاق فضیلت فیلیپا فوت و معرفی نظریه هنجارمندی طبیعی و تعریف خوبی طبیعی از دیدگاه او، و مقایسه آن با نظریه ی خوبی طبیعی مطرح در عصر جدید است. پیشینه اخلاق مبتنی برفضیلت به اخلاق باستانی برمی گردد. فوت مانندآنسکومب، مک اینتایر، و مرداک در احیاء فلسفه اخلاق فضیلت محورتلاش نموده است. فوت خوب را بخشی از واقعیت می داند. وبه نظر او یک عمل وقتی عمل خوب است که ذیل فضیلتی قرار گیرد. بشر همواره دلیلی برای پی جویی فضیلت و پرهیز از رذیلت دارد، به فضایل نیازمند است به همان اندازه که به دستان و چشمانش نیاز دارد. فوت برمعنای عرفی خوب تأکید دارد و منظورش را از خوبی خصلت ِویژه یا کارکرد خاص یک موجودزنده منفرد معرفی می کند. عقلانیت را شامل هر عمل و باور و گرایش می داند که بر دلیل مشروعی استوار باشد. پایه «احکام اخلاقی» فضایل و رذایل فردی است. و برای گفتن اینکه فلان چیز فضیلت یا رذیلت است دلیل عینی وجود دارد. «نظریه فضیلت-رذیلت» روش عالی برای ساخت طرز فکر عینی در داوری اخلاقی است. «خوبی» استعدادها و اعمالی است که برای شیوه خاص زندگی ضروری هستند. احکام اخلاقی درباره خوبی ِطبیعی هایی است که آدمی «می خواهد». با توجه به «دستور هنجارمندی طبیعی»، «خوبی و بدی اخلاقی» یک زیر طبقه از رده عام «خوبی و بدی طبیعی» هستند و خوبی اخلاقی تافته جدا بافته از خوبی طبیعی نیست. مدعای تمایز بین این دو در عصر جدید اتفاق افتاده است: 1) وقتی خوب طبیعی توسط «اراده فرد» یا «حاکم» یا «خدا» تأیید شود خوب اخلاقی حاصل می شود. 2) خوب اخلاقی مستقل از خوب طبیعی است و بلکه شرط لازم آنست. بر خلاف هر دو گروه فوت معتقد است آنچه خوبی اخلاقی نامیده شده همان خوبی طبیعی است که در مورد انسان ها به کار می رود. خوبی طبیعی، فقط به موجودات زنده فی نفسه و اجزا، و مشخصات، و کارکردهای آنها قابل اسناد است. و آن یک خوبی مستقل هست که مستقیماً به ارتباط یک فرد با فرم زندگیِ نوعیش بستگی دارد. گر چه خوب ِبشری متفاوت با خوب در عالم حیوانی و گیاهی است با این حال یک ساختار مفهومی مشترک وجود دارد. فوت با تکیه بر قاعده ی عام هنجارمندی طبیعی، همه انواع خوبی را طبیعی می داند. آدم خوب کسی است که خوبی مربوط به بشر را داراست. پس عمل برطبق فضایل فردی ما را به خوبی بشر که همان سعادت است می رساند.
الهیات پسامدرن: با تاکید بر الهیات پویشی
نویسنده:
مرضیه مردانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف این رساله ان است که نوع نگرش دینی دوران پسامدرن را مورد بررسی قرار دهد. با توجه به اینکه الهیات دوره پسامدرن متآثر از دوره مدرن و ماقبل آن بوده است، لذا باید گذری به مدرنیته داشت تا نحوه رویکرد به دین متفکران این دوره و تآثیر گذاری اش بر دوره بعد از خودش بهتر آشکار گردد. به همین دلیل بخش آغازین این رساله به تعریف مدرنیته و معرفی فیلسوفان موسس مدرنیته همچون دکارت، هیوم و کانت اختصاص دارد. طی این بررسی معلوم می شود مهمترین عامل رویگردانی از دین در این عصر، پیشرفت روز افزون علم و تکنولوژی بشر بود. از یان رو علم و جایگاه آن در رابطه با دین به طور جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند.با گذر زمان بویژه در پایان قرن نوزده، انتقاد از مدرنیته شدت می گیرد. چرا که با پیشرفت هر چه بیشتر علم، ناتواننی آن نیز بیشتر جلوه می کند و متفکران به این نتیجه می رسند که آنچه را که روزی جای دین را اشغال کرده بود و گمان می رفت می تواند تمام نیازهای بشر را برطرف کند اکنون خود مشکلاتی بیش از دین بوجود آورده است. از این رو متفکرانی چون نیچه، مارکس و بویژه هایدگر با نقد ساختار شکنانه خود از مدرنیته، زمینه را برای زیر سئوال بردن مدرنیته و آرمان هایش فراهم می کنند. به این ترتیب بخش دوم رساله آغاز می شود بعد از انتقاد از مدرنیته است که پسامدرن با رویکردهایش سر بر می آورد. در بخش دوم ابتدا تعریفی از واژه پسامدرن ارائه می شود سپس حوزه ها ی فکری این دوره مورد بررسی قرار می گیرد. مهمترین مکتبی که در این دوره متولد می شود مکتب پویشی است. وایتهد را بنیانگذار این مکتب دانسته اند. این مکتب فکری الهیات جدیدی را برای پسامدرن به ارمغان می آورد. وایتهد اگر چه خود الهیات نظام بند و هماهنگی را ارائه نکرده است، لیکن فلسفه پویشی وی توسط هارتشورن به صورت نظام بند و به صورت مکتب الهیات پویشی جلوه گر می شود. توصیفی که الهیات پویشی از خدا و رابطه ی او با جهان ارائه می دهد با دیدگاه سنتی مسیحی و فلسفه اسلامی تفاوت دارد. الهیات پویشی معتقد است خداوند به طور یک جانبه در امور عالم دخالت نمی کند. خلاقیت هم در خدا و هم در مخلوقات وجود دارد و بنابراین خداوند تنها عامل موثر در جهان قلمداد نمی شود. در الهیات پویشی فعالیت خداوند در طبیعت تآئید می شود ولی قدرت خداوند تعدیل یافته و در عوض، حلول خداوند در جریانات جهان مورد تآئید بیشتری قرار گرفته است.این دریافت از خداوند و جهان جلوه های دینی بسیاری را در خود گنجانده است؛ به عنوان نمونه مسیحیان کلاسیک با تعریفی که از خداوند ارائه می کنند قادر به پاسخگویی به مسئله شر نیستند ولی خدای اندیشه پویشی با این تفسیر از قدرت خداوند، جایی برای اعتراض علیه شرور باقی نمیگذارد. در دیدگاه پویشی هر موجود بالفعلی دست کم تا حدی توان خود آگاهی دارد. بنابران هرگز مجبور نیست آنچه را خداوند می خواهد ، انجام دهد بلکه همواره این قدرت را دارد که بین آنچه خدا می خواهد و امکانات بالفعلی که گذشته برایش فراهم کرده است، هذف خود را برگزیند
  • تعداد رکورد ها : 6