جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 58
آموزه های بنیادین عقلانی گرایی انتقادی
نویسنده:
عسگرپورعلی مریم, اکبری مجید
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پوپر و پیروان اش معتقد اند که خطاپذیری، ذاتی معرفت انسان است و این معرفت نه تنها توجیه نمی پذیرد، بلکه اصلا نیازی به توجیه ندارد. پیروان عقلانی گرایی انتقادی، در رهگذر کسب معرفت، به رویکردی عقلانی تکیه می کنند و عقلانیت را در گرو تشخیص این نکته می دانند که معرفت آدمی خطاپذیر و محدود است و هر آینه می تواند بازبینی شود تا خطاهای نهانش، آشکار گردد. بنابراین آنان روش عقلانی را بازبینی نقادانه تمامی ایده ها، باورها و سنت ها می دانند و آماده اند تا همه چیز از جمله دیدگاه های خود را نقد کنند. یادگیری از دیگران و اخذ این روش که ممکن است یکی بر خطا باشد و دیگری بر صواب، و پذیرش این امر که با تلاش می توانیم به حقیقت نزدیک تر شویم، از آموزه های اصلی مکتب عقلانی گرایی انتقادی است. برخلاف عقل گرایان سنتی که عقلانیت را در پذیرش نظریه های اثبات شده می دانند، نزد عقلانی گرایان انتقادی عقلانیت در نقد نظریه های علمی است. نگاه آنان به علم و نظریه های علمی، نسبت به پیروان مکاتب دیگر بسیار متفاوت است، نظریه های علمی از منظر عقلانی گرایان نقاد، حدس هایی هستند که در رویارویی با مسائل و برای تبیین پدیدار ها مطرح می شوند. این حدس های توجیه ناپذیر، در بهترین وضعیت، تنها می توانند از شر ابطال در امان بمانند. رسالت عقلانی گرای انتقادی جایگزینی روش های نقادانه با روش های توجیه گراست، با این ایده که ایستادگی نظریه در برابر نقادی، تنها بیانگر تبرئه موقت نظریه است و از اثبات قطعی یا حتی محتمل بودن آن، حکایتی نمی کند.
صفحات :
از صفحه 33 تا 55
زمینه های تاریخی شکل گیری بحران های قوم گرایی، محلی گرایی و بنیادگرایی در آسیای مرکزی
نویسنده:
کاظمی حجت, نظامی مریم
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
واقعیت غیر قابل انکار در مورد آسیای مرکزی به عنوان منطقه ای با اهمیت فزاینده در سیاست بین المللی، درگیری آن با انواع و اشکال گوناگونی از منازعات رنگارنگ در سطوح زیر ملی، ملی و منطقه ای است. در حالی که فرضیات مختلفی در ادبیات موجود درباره ریشه های این تنازعات و چالش ها مطرح می شود، این مقاله می کوشد تا منازعات و چالش ها را بر بستر تاریخی آسیای مرکزی با محوریت دوران هفتاد ساله تسلط شوروی بر این منطقه توضیح دهد. در این میان با تمرکز بر سه پدیده منازعه آفرین شایع در منطقه یعنی، قوم گرایی، محلی گرایی و بنیاد گرایی، سعی می شود تا بر بستر رویکرد کلی بحث به توصیف و تبیین این امر پرداخته شود که اتحاد جماهیر شوروی در دوران تسلط خود از طریق اقداماتی چون مرزکشی های تصنعی، قرار دادن گروه های قومی نامتجانس در کنار یکدیگر در قالب جمهوری های جدید، مهاجرت دادن اقوام جدید و هم چنین روس ها به منطقه و افزایش تنوع قومی، غلبه دادن ساکنان و نخبگان یک منطقه یا یک قوم بر دیگر مناطق و اقوام در داخل یک واحد ملی، توزیع نامتوازن فرصت ها و امکانات، تلاش برای جدکردن اقوام و قومیت ها از میراث هویتی گذشته، اقدام سازماندهی شده علیه دین به عنوان ریشه هویت سنتی، ضمن تثبیت سلطه خود، از طریق از میان بردن تعلقات قبلی، هویت ها و تعلقات جدیدی را به وجود آورد. موضوع آن است که در فرایند این اقدامات گرچه منابع هویت سنتی به شدت آسیب دیدند ولی هویت جدیدی نیز مستقر نشد و لذا بحران هویتی شکل گرفت که به واسطه هم پوشانی با بحران هایی چون بحران اقتصادی، تبعیض های قومی و منطقه ای و ... بسترهایی مساعد برای منازعات بعدی را به وجود آورد که گرچه در مقطع حکومت شوروی امکانی برای ظهور نیافتند، اما در دوران پس از فروپاشی و ناکارآمدی دولت های ملی منطقه در رفع بحران های هویتی، اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، زمینه هایی را برای ایجاد پدیده های هویتی چون قوم گرایی، محلی گرایی و بنیاد گرایی به وجود آوردند که ویژگی مشترک هر سه به چالش کشیدن هویت و دولت ملی در سطوح زیر ملی و فراملی و تلاشی برای تعریف هویت انسجام بخش به اتکای منابع هویتی ریشه دار در منطقه است.
صفحات :
از صفحه 111 تا 138
برگی از تاریخ ایران؛ نفت ایران آغازگر جنگ سرد آمریکا و شوروی
نویسنده:
ناصر فرشادگهر
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه شهید بهشتی,
چکیده :
اغلب اندیشمندان برآنند که اولین برخورد امریکا و شوروی در دوران جنگ سرد بر سر ایران شکل گرفت. آنچه امریکا را به این درگیری کشاند امتناع شوروی از تخلیه نیروهایش از ایران و همزمان تلاش برای ایجاد حکومت های دست نشانده در آذربایجان و کردستان در فوریه 1964 بود. شوروی به عنوان مظهر مارکسیسم و لنینیسم در جستجوی ایجاد کمربند امنیتی و نفوذ ایدئولوژیک بود و البته منافع اقتصادی خود را نیز مدنظر داشت این مسئله امریکا و انگلیس را خیلی زود برانگیخت تا بخاطر اهمیتی که ایران به عنوان یک منطقه نفت خیز داشت و بخاطر اهمیت آن به عنوان ”درب پسین“ شوروی فعالیت های بازدارنده ای را، در داخل و خارج و از طریق سازمان ملل متحد، در مقابل شوروی، تدارک ببینند. علت العلل تمامی توجهات امریکا به ایران نفت بود و آغاز جنگ سرد در ایران بخاطر واکنش در برابر دست اندازی های شوروی بود. اهمیت نفت برای امریکا به حدی بود که عاقبت حتی با انگلیس، که متحد او بود، در منطقه، رویارو قرار گرفت و به این صورت رویارویی دو جانبه بر سر ایران (امریکا و انگلیس- شوروی) به رویارویی سه جانبه (امریکا- انگلیس- شوروی) تبدیل شد. امریکا درصدد بود تا بر مناطق تحت نفوذ شوروی تسلط تجاری و ایدئولوژیک، بیابد اما وانمود می کرد که با بی میلی در برابر شوروی مقاومت می نماید. امریکا حق برتری خود را در جهان با چیرگی بر کانسارهای نفتی ایران می جست اما انگلیس برای خود در ایران به یک حق سنتی قایل بود و با ایستادگی در برابر این متفق سابق آن را به کنسرسیوم نفتی تبدیل نمود.
صفحات :
از صفحه 281 تا 296
ستیز دولت و بنیادگرایی اسلامی و تاثیر آن بر توسعه در خاورمیانه
نویسنده:
رنجبر مقصود, صیاد محمدرضا
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
امروزه در اکثر نظریه های مرتبط با توسعه، رژیم های دموکراتیک، به عنوان یکی از ابزارها و شاخص های توسعه معرفی می شوند. در واقع رژیم های دموکراتیک به لحاظ نظری و به لحاظ عملی مهم ترین و مناسب ترین بستر را برای توسعه فراهم می کنند، در حالی که رژیم های دیگر هرگز نمی توانند چنین نقشی را ایفا کنند. با نگاهی به رژیم های سیاسی حاکم در منطقه خاورمیانه مشخص می گردد که به جز تعداد معدودی از آن ها اکثر کشورهای منطفه خاورمیانه در مقایسه با مناطق دیگر، حتی در مقایسه با کشورهای اسلامی خارج از این منطقه مثل مالزی، از حیث توسعه و روند گذار به دموکراسی عقب مانده تلقی می شوند، حال آن که گروه های مخالف دولت ممکن است بتوانند راه را برای تحقق دموکراسی ایجاد کنند. با عنایت به این که بنیادگرایی اسلامی به عنوان مهم ترین جنبش سیاسی منطقه به فعالیت می پردازد؛ در این پژوهش با استفاده از روشی توصیفی- تبیینی این سوال مورد بررسی قرار می گیرد که: ساختارهای سیاسی فعلی و بنیادگرایی اسلامی چه تاثیری بر فرایند توسعه در منطقه خاورمیانه داشته و دارند؟ و در پاسخ به سوال فوق این فرضیه مورد آزمون قرار خواهد گرفت: رژیم های اقتدارگرای منطقه و بنیادگرایی اسلامی بدیل آن ها به دلیل ماهیت غیردموکراتیک خود مهم ترین مانع توسعه در میان کشورهای منطقه خاورمیانه هستند. یافته های این پژوهش ضمن تایید فرضیه فوق گویای آن است که: جنبش بنیادگرای اسلامی که با دولت های اقتدارگرای منطقه در حال ستیز و مبارزه است به دلایل خاص خود با دموکراسی نیز مخالف است و ایده ها، اهداف و نهادهای سیاسی مورد نظر بنیادگرایان که آن را تحت عنوان حکومت مطلوب در جامعه تعقیب می کنند با تئوری ها و واقعیت های مربوط به دموکراسی انطباق ندارد.
صفحات :
از صفحه 83 تا 103
ایران و چالش تنوع: بنیادگرایی اسلامی، نژادپرستی آریایی و مبارزات دموکراتیک [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Alireza Asgharzadeh (علیرضا اصغرزاده)
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Palgrave Macmillan,
چکیده :
ترجمه ماشینی: ایران و چالش تنوع: بنیادگرایی اسلامی، نژادپرستی آریایی‌گرا و مبارزات دموکراتیک اثر علیرضا اصغرزاده (پالگریو مک میلان) ساخت نژادپرستانه آریا/آریا و آریایی‌گرایی را در بافتی ایرانی مورد بازجویی قرار می‌دهد و استدلال می‌کند که تفسیر نژادپرستانه از این مفاهیم هندی را به دست آورده است. - قومیت فارسی زبان اروپایی برتری نسبت به ملیت ها و جوامع غیرفارس ایران است. علیرضا اصغرزاده با تکیه بر تحقیقات چند رشته ای تاریخ، جامعه شناسی، ادبیات، سیاست، مردم شناسی و مطالعات فرهنگی، جایگاه ممتاز فارسی و اقوام فارس را در ایران معاصر نقد می کند. این کتاب تفاوت و تنوع را به‌عنوان موضوعات عمده سیاسی-اجتماعی برجسته می‌کند که مسیر آینده تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران را تعیین خواهد کرد. اصغرزاده با اشاره به نارسایی فزاینده بنیادگرایی اسلامی در عملکرد به عنوان یک روایت کلان، رویکرد نژادپرستانه حکومت اسلامی کنونی را در قبال مسائل اختلاف و تنوع در کشور بررسی می کند و نشان می دهد که چگونه این مسائل موجودیت رژیم اسلامی را به چالش می کشد. ایران. این مطالعه یک اثر چند رشته‌ای است که در زمینه‌های تاریخ، جامعه‌شناسی، ادبیات، سیاست، مردم‌شناسی و مطالعات فرهنگی برای بررسی پیدایش، توسعه و تداوم اندیشه‌های نژادپرستانه در ایران است. این کتاب به تحلیل روابط میان اندیشه‌های نژادپرستانه اروپایی، ایجاد خانواده زبان‌های هندواروپایی، و پیدایش نژادپرستی مدرن در ایران می‌پردازد و ساخت مفاهیمی مانند آریا، نژاد آریایی و آریایی‌گرایی را در بستر ایرانی مورد پرسش قرار می‌دهد. این پژوهش با قرار دادن ایران در چارچوب گفتمان شرق شناسی و با بررسی تحولات فرهنگی، زبانی و قومی آن در پرتو بازسازی شرق شناسانه/آریایی تاریخ ایران، سطوح مختلف ملت سازی، هویت سازی و ناسیونالیسم تهاجمی را در ایران بررسی می کند. . این نشان می دهد که چگونه ناسیونالیسم و ​​نژادپرستی برای قرار دادن اقوام ایرانی هندواروپایی زبان در موقعیت برتری در برابر ملیت ها، گروه های قومی و جوامع غیرفارس ایران کار کردند. با این کار، مفاهیم متعارف تاریخ، فرهنگ و زبان ایران را با امتیاز دادن به ویژگی چند ملیتی، چند فرهنگی و چند زبانه جامعه ایران به چالش می کشد. این مطالعه با استفاده از دیدگاه‌ها و چارچوب‌های نظری متعدد، مسائل مربوط به نابرابری قومیتی، طرد و ستم در ایران را از دیدگاه ضد نژادپرستی و ضداستعماری تحلیل می‌کند. وجود نژادپرستی در ایران را به عنوان یک عامل تعیین کننده برجسته در ایجاد نابرابری اجتماعی، سرکوب و روابط نابرابر قدرت تثبیت می کند. این تحقیق با بررسی آثار منتخب تاریخ، ادبیات، دین، سیاست و نشریات مختلف رسمی و غیر رسمی، به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه گروه غالب از سایت‌هایی مانند ادبیات، تاریخ، زبان و نظام آموزشی به عنوان فضاهای استراتژیک برای توجیه موقعیت ممتاز خود استفاده می‌کند. در جامعه. از طریق کاوش انتقادی از گفتمان مسلط، این مطالعه این امکان را پیشنهاد می‌کند که اقلیت‌ها می‌توانند از سایت‌های گفتمانی خود برای مقاومت در برابر اعمال نژادپرستی، استعماری و ستم استفاده کنند. برای این منظور، تحلیلی از گفتمان «ضد هژمونیک» ارائه می دهد که توسط حاشیه نشینان برای مقاومت و مبارزه با نژادپرستی ایجاد شده است. این مطالعه به محدودیت های آشکار این سایت ها برای افراد مستعمره اشاره می کند و راه هایی را برای بهبود اثربخشی آنها ارائه می دهد. به عنوان یک نتیجه گیری، این مطالعه جهت گیری های آتی برای تحقیق و احتمالات برای تحولات دموکراتیک در یک بافت ایرانی و همچنین خاورمیانه را برجسته می کند. اصغرزاده در تکمیل این پژوهش، علاوه بر بهره‌مندی از تجربیات دیگر در قالب روایت‌های موجود پیرامون موضوع، از تجربیات و دانش شخصی خود نیز بهره می‌برد. اصغرزاده به عنوان عضوی از قومیت اقلیت آذربایجانی در ایران، از دوران کودکی درد و رنج ناتوانی در برقراری ارتباط، خواندن و نوشتن به زبان مادری خود را آموخت. اندکی پس از تأسیس سلطنت پهلوی در سال 1925، تمامی اقوام و ملیت های غیرفارس در ایران از حق تحصیل به زبان خود محروم شدند. علی‌رغم اینکه آذری‌ها، کردها، عرب‌ها، بلوچ‌ها، ترکمن‌ها و دیگران اکثریت عددی کشور را تشکیل می‌دادند، دولت تلاش کرد زبان‌ها، فرهنگ‌ها و تاریخ ما را با زبان اقلیت فارس جایگزین کند. ما به عنوان شهروندان غیرفارس ایران، در معرض اعمال آشکار و شرم آور زبان کشی، نابودی فرهنگی و یکسان سازی اجباری قرار گرفتیم. اصغرزاده تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در سیستم آموزشی به پایان رساند که در آن اجازه خواندن، نوشتن و حتی صحبت کردن به زبان مادری خود را نداشت. نظام آموزشی در ایران حس سطحی ناسیونالیسم مبتنی بر زبان و هویت فارسی را ترویج و به اجرا گذاشت. خصلت بسیار چندفرهنگی، چند قومیتی و چندزبانه جامعه ایران به صراحت رد شد. محیط مدرسه، کتاب‌های درسی، برنامه‌های درسی، فعالیت‌های فوق برنامه، معلمان و کارکنان اداری مدرسه، همه از دیدگاهی پیروی می‌کردند که ایران را یک ملت با یک زبان و یک هویت می‌دید. در اصل، تکفرهنگی و تک زبانی به دکترین رسمی فرآیندهای ملت سازی در کشور تبدیل شد. در نتیجه، خود نظام آموزشی ایران به عنوان موتوری عظیم برای زبان کشی، فرهنگ زدایی و همسان سازی عمل کرد. اصغرزاده مانند میلیون‌ها ایرانی غیرفارسی زبان، در حسرت نظام آموزشی بزرگ شد که در آن تفاوت و تنوع بها داده می‌شد، جایی که دانش‌آموزان تشویق می‌شدند و احساس غرور می‌کردند تا به زبان خود صحبت کنند، تاریخ خود را همراه با تاریخ‌های دیگر بخوانند، ببینند. که کمک‌های مردمشان در کتاب‌های درسی در کنار سایر مشارکت‌ها ثبت شد تا از اینکه چه کسانی هستند و از کجا آمده‌اند، احساس غرور کنند. با این حال، دستیابی به این اهداف و اهداف در زادگاه او برای من و میلیون‌ها دانش‌آموز، معلم و مربی دیگر یک ایده‌آل باقی ماند. اصغرزاده در اوایل دهه 20 خود ایران را ترک کرد و آرزو داشت در جامعه ای زندگی کند که تفاوت و تنوع در آن محترم شمرده می شد. بعدها که بالاخره اصغرزاده به مراکز آموزشی کانادا راه یافت، از دیدن سطح توجه، بحث و تحلیلی که به مفهوم سازی، نظریه پردازی و درک تفاوت و تنوع در این مؤسسات آموزشی و آموزشی انجامید، واقعاً تحت تأثیر قرار گرفت. اصغرزاده در کانادا بود که خواندن و نوشتن را به زبان مادری خود آموخت. او به مدت سه سال از نزدیک با یک مجله دو زبانه که توسط مرکز اجتماعی آذری-کانادایی در تورنتو منتشر می شد، همکاری کرد. اندکی بعد سردبیر مجله آذربایجانی-فارسی دیگری به نام قرطلوش شد. کار با این مجلات راه های جدیدی برای یادگیری در مورد مسائل قدرت، هژمونی فرهنگی و سرکوب زبانی باز کرد. صرف این واقعیت که بخشی از این مجلات به زبان آذری نوشته شده بود، دلیل کافی بود تا اعضای زبان غالب او و همکارانش را خائن، تجزیه طلب و تجزیه طلب معرفی کنند. دوستان و آشنایان سابق بدون خواندن مجله و اطلاع از محتوای آن، شروع به منزوی کردن او کردند و اصغرزاده را عنصری خطرناک و رادیکال و بی‌وفا به تمامیت ارضی ایران می‌دانستند. به دلیل همین تجربه دردناک بود که او به درجه کوته فکری و کوته فکری که حس ارتجاعی ملت، ملی گرایی، مرزهای ملی و ملت گرایی می تواند ایجاد کند، پی برد. تجربه رفتار ظالمانه اعضای گروه مسلط باعث شد تا متوجه شوم که قرار گرفتن در یک مکان ممتاز به دلیل زبان و قومیت خود تا چه حد می تواند فرد را از شرارت بی عدالتی و ظلم کور کند. اقدامات و رفتارهای سرکوبگرانه برخی از اعضای گروه مسلط منجر به درک عمیق و قدردانی او از حقوق و آزادی های اساسی مانند آزادی بیان، حقوق دموکراتیک و حق تعیین سرنوشت در هر دو سطح فردی و جمعی شد. تجربه نوشتن و اداره یک مجله به زبان اقلیت، مرا در مرکز برخوردهای مختلف ملی‌گرایانه، قومی و زبانی قرار داد. اصغرزاده روز به روز بیشتر به این درک می رسید که با توجه به تاریخ استبداد شرقی، اتهامات خودسرانه، آزار و اذیت ها و به حاشیه راندن در بافت ایرانی و خاورمیانه، هر گونه تصور از یک نظام دموکراتیک در جامعه ای مانند جامعه ما باید به وضوح مبتنی باشد. اصل بیان شده «حق تعیین سرنوشت». این بدان معناست که هر نظام دموکراتیک برای ما باید مبتنی بر تمایل و تمایل داوطلبانه ملیت های مختلف برای گرد هم آمدن و تشکیل یک نظام سیاسی فدرال یا کنفدراسیون باشد. ضروری ترین نیاز چنین نظامی، هم به رسمیت شناختن و تحقق آزادی فردی و جمعی ملیت ها و اقوام مختلف ایران در انتخاب و تعیین سرنوشت دموکراتیک خود است. برای یک فعال ضد نژادپرستی و ضد ظلم، کار بر روی موضوعات تفاوت و تنوع یک موضوع منحصراً آکادمیک نیست و نمی تواند باشد. این، در درجه اول، کار در جهت آرمان های بزرگتر عدالت اجتماعی، حقوق بشر، فراگیری و دموکراسی است. چنین آرمان هایی ممکن است شانس تحقق در بستر خاورمیانه را داشته باشند، تنها در صورتی که حق متفاوت بودن به درستی به رسمیت شناخته و اجرا شود. زمان انکار تفاوت و تنوع، نادیده گرفتن تکثر قومی، فرهنگی، زبانی و مذهبی در جامعه ما ایران مدت هاست گذشته است. زمان آن فرا رسیده است که از یک دموکراسی نماینده فراگیر مطابق با اصول جهانی حقوق و آزادی های بشر استقبال کنیم. این کتاب به چهار بخش اصلی به هم پیوسته تقسیم شده است: (1) مسائل نظری و روش شناختی. (2) تنوع ایرانی در بافت های تاریخی. (3) گفتمان مسلط و ضد روایت
پیکار در راه خدا [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Karen Armstrong (کارن آرمسترانگ)
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی: در اواخر قرن بیستم، بنیادگرایی به‌عنوان یکی از قدرتمندترین نیروهای فعال در جهان ظاهر شد که سلطه ارزش‌های سکولار مدرن را به چالش می‌کشد و صلح و هماهنگی را در سراسر جهان تهدید می‌کند. با این حال برای تعداد زیادی از مردم غیرقابل درک است. در «نبرد برای خدا»، کارن آرمسترانگ به طرزی درخشان و دلسوزانه به ما نشان می‌دهد که چگونه و چرا گروه‌های بنیادگرا به وجود آمدند و آرزوی دستیابی به آن‌ها را دارند. تغییرات را در هر جنبه ای از زندگی بیدار کنید - اغلب دردناک و خشونت آمیز، حتی اگر رهایی بخش. آرمسترانگ استدلال می کند که یکی از چیزهایی که بیشتر تغییر کرد مذهب بود. مردم دیگر نمی توانستند در مورد الهی به همان شکل فکر کنند یا تجربه کنند. آنها مجبور بودند اشکال جدیدی از ایمان را ایجاد کنند تا متناسب با شرایط جدیدشان باشد. آرمسترانگ بنیادگرایی را یکی از این شیوه‌های جدید مذهبی بودن توصیف می‌کند که در تمام سنت‌های دینی اصلی ظهور کرده است. او با تمرکز بر بنیادگرایی پروتستان در ایالات متحده، بنیادگرایی یهودی در اسرائیل، و بنیادگرایی مسلمان در مصر و ایران، راه هایی را بررسی می کند که این جنبش ها، اگرچه یکپارچه نیستند، اما هر کدام از ترس مدرنیته - اغلب در پاسخ به تهاجم- سرچشمه گرفته اند. (گاهی ناخواسته، گاهی عمدی) توسط جریان اصلی جامعه. آرمسترانگ گروه های بنیادگرا را پیچیده، مبتکر و مدرن می داند - به جای بازگشت به گذشته - اما مدعی است که آنها از نظر مذهبی شکست خورده اند. او با حفظ این موضوع که بنیادگرایی اغلب در رابطه همزیستی با مدرنیته تهاجمی وجود دارد، که هر یک دیگری را به سوی افراط و تفریط بیشتر سوق می دهد، شفقت را به عنوان راهی برای خنثی کردن آنچه که اکنون یک تضاد در حال تشدید است، پیشنهاد می کند.
بنیادگرایی دینی در ایران: تعدیل مذهبی و روانشناختی در بستر فرهنگی مسلمان [نمایه مقاله انگلیسی]
نویسنده:
Nima Ghorbani, Zhuo Job Chen, Fatemeh Rabiee & P. J. Watson
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
ترجمه ماشینی: این اولین تحلیل مقیاس بنیادگرایی دینی در ایران، یافته‌هایی را بررسی کرد که تعهدات مذهبی محافظه‌کارانه پیامدهای تعدیل مثبتی در خارج از غرب دارند. بنیادگرایی دینی در نمونه ای متشکل از 385 دانشجوی ایرانی رابطه مستقیمی با دینداری و معنویت مسلمان نشان داد و با عوامل متعالی و با عوامل نمادگرایی پساانتقادی همبستگی منفی داشت. بنیادگرایی مذهبی و به طور کلی دینداری محافظه کارانه، سلامت روانی بهتری را در رابطه با متغیرهای مربوط به خودتنظیمی، خودشیفتگی و انشعاب پیش بینی کردند. عوامل PCB یک نگرش بنیادگرایانه از تأیید تحت اللفظی را تعریف کردند که همچنین برخی پیوندها را با عملکرد روانشناختی سازگارتر نشان داد. ایرانیانی که خود را «هم مذهبی و هم روحانی» می‌دانستند، از نظر مذهبی محافظه‌کارتر و از نظر روان‌شناختی سازگارتر از سه نوع مذهبی- معنوی دیگر بودند. دینداری محافظه کارانه ناسازگاری وابستگی قابل بهره برداری را پیش بینی کرد. این داده ها همچنین نشان می دهد که دینداری محافظه کارانه می تواند تا حد زیادی، اما نه به طور کامل، پیامدهای سلامت روانی مثبت در خارج از غرب داشته باشد.
مبانی فکری خشونت سیاسی در بنیادگرایی اسلامی
نویسنده:
امینی علی اکبر, حزباوی قاسم
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
لطفا برای مشاهده چکیده به متن کامل (PDF) مراجعه فرمایید.
صفحات :
از صفحه 65 تا 100
تحولات دینی در اروپای سده شانزدهم و مشابه آنها در اسلام معاصر
نویسنده:
بهروز حدادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تحولات دینی در جوامع مختلف به دلیل اشتراک در پاره ای مبانی و اصول، شباهت ها و همسانی های متعددی دارد، گرچه نمی توان آنها را در همه وجوه با یکدیگر مشابه دانست. در این مقاله، تحولات دینی در اروپای قرن شانزدهم با تحولات مشابه در جهان معاصر اسلام، که از قضا هر دو در دوره زمانی یکصدوپنجاه ساله ای رخ داده است، مقایسه می شود که از مهمترین آنها می توان توجه به گوهر و روح دین، نزاع بر سر موضوع مرجعیت دینی و جایگاه سنت، ناب گرایی و مخالفت نسبی با اندیشه های فلسفی و متجددانه، و محور بودن آخرت و رستگاری آن جهانی اشاره کرد.
صفحات :
از صفحه 29 تا 49
منفیت و نقدِ سنّت با تکیه ‌بر سنّت عرفانی
نویسنده:
منیره طلیعه بخش، غلامحسین غلامحسین زاده، علیرضا نیکویی، مهدی معین زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نحوه‌ای که امروزه از سنت پرسش می‌شود و در آن اندیشه می‌رود، بی‌بنیاد (groundless) است. بی‌بنیادی شاخصۀ دوگانۀ سنت یا تجدد است. در حالی که بنیاد اصیل، به‌واسطۀ تجربۀ دقیقۀ «نفی» بنیادی مغاکی/ عدمی است. رویکردهای بی‌بنیادی چون «هرمنوتیک رمانتیک، تاریخ‌گری، بنیادگرایی و سنت‌گرایی» سنت را امری سپری‌شده فهم می‌کند در حالی که «هرمنوتیک فلسفی، تاریخ‌مندی و سنت‌مندی» سنت را گذشته حاضر در اکنون می‌دانند. این رویکردها مستلزم قائل شدن به بنیاد و سرآغاز مغاکی/ عدمی و محدث، فهم زمان به‌مثابۀ تکرار گذشته در حال و وجود به‌مثابۀ وجودِ پیشِ‌دست و در نتیجه مبتنی بر وقت، نقد و احضار هستند. در سنت اسلامی نخستین جرقه‌های این مواجهه اصیل را می‌توان در نقد حقیقتِ آفاقی و سنتِ فرادست و تأکید بر کشف و شهود از سوی جریان تصوف و عرفان ردیابی کرد. عارفان حقیقت رویکرد خویش به سنت را «نقد» می‌دانستند که امری مقدم بر ارزیابی است و به فراخوانی وجودی حاضر اشاره دارد.
صفحات :
از صفحه 165 تا 194
  • تعداد رکورد ها : 58