تمامی مورخان و پژوهشگران حوزه فلسفه اسلامی اذعان دارند که قرن یازده ه.ق. (دوره صفوی) دوره شکوفایی فلسفه شیعی ایران و ظهور شخصیت هایی چون میرداماد، شیخ بهایی، م
... ملاصدرا، و میرفندرسکی بود. در میان آنها، ابوالقاسم میرفندرسکی کمتر از بقیه شناخته شده است و جنبه های علمی و عملی زندگی او به تفضیل مورد بررسی قرار نگرفته اند. از همه مهمتر، مکتب مورد علاقه اوست که با توجه به ابعاد معنوی و فکری او، و همچنین با توجه به سبک زندگی صوفیانه اش، نمی توان آن را در مکاتب فلسفی، شهودی و عارفانه رایج در آن زمان دسته بندی کرد. او از سویی کتاب های قانون و شفای ابن سینا را تدریس می کرد و از سوی دیگر بسیار به زندگی دراویش و حتی سبک زندگی مرتاضان هندی علاقه مند بود. به علاوه، اشعار به جا مانده از او تحت عنوان «قصیده های یایی» (قصیده هایی که به حرف یاء ختم می شوند) عمدتا دلالت دارند بر اینکه او گرایش هایی عارفانه، اشراقی - افلاطونی و نوافلاطونی داشت. این اشعار موجب شدند که درباره آراء و مکتب فکری مورد علاقه او ماجراهای مختلف و حتی متناقضی نقل گردد. از این رو، تشخیص گرایش فکری و سبک عملی او دشوار و حتی ناممکن به نظر می رسد. در یکی از تحلیل هایی که در این زمینه صورت گرفته است، آراء و رویکرد میرالتقاطی و خودش نقطه تلاقی نگرش های نظری و عملی مختلف و حتی متناقض توصیف شده است. در این مقاله، نگارنده کوشیده است با صرف نظر از «قصیده های یایی» و تفاسیر مربوط به آن، گرایش های فکری میرفندرسکی، و شاید هم نظام فلسفی او را بر مبنای سه نمونه از آثار وی توصیف و تحلیل نماید.
بیشتر