گنجینهی انسانی هر اجتماع، بزرگترین سرمایهی آن است، این سرمایههای انسانی، همواره نیازمند مدیریت، رهبری، اکتشاف و استخراج است. بشر بر عکس حیوانات که مجهز به
... نیروی خودکار غریزه است، در هدایت نیازمند به تحصیل و اکتساب و به عبارت دیگر به رهبری و راهنمایی محتاج است. انسانها و حیات روحی آنها دارای قوانین و مکانیسمها و فعل و انفعالات اختصاصیاند، اگر بخواهیم با آنها تعامل مثبت داشته باشیم باید قوانین حاکم بر رفتار بشر را خوب بشناسیم و کلید و رمز شخصیتیشان را به دست آوریم. گشودن کتاب روح و جلب همکاریشان بیش از هر چیز، آگاهی و ظرافت میخواهد نه زور؛ قوانین رفتار انسانی را باید مانند قوانین فیزیک، شیمی و فیزیولوژی کشف کرد نه وضع. ... و علم مدیریت مبتنی بر کشف چگونگی اعمال قوانین، اصول ویژه حاکم بر انسان و درک امور شخصیتی آحاد مردمی است که به نحوی با او در ارتباطاند و با تکیه بر تکنیکها و ابزار لازم، گردونهی تشکیلات و سازمان را به سمت هدفهای مطلوب هدایت و رهبری میکنند. همچنین در متون دینی، الگوی مدیریت، رسالت انبیاست و هدف اساسی در مدیریت علمی نیز نمیتواند بیگانه و نامربوط به هدف اصلی رسالتها باشد که این مهم به زیبایی تمام در متون ادب فارسی انعکاس و نمود پیدا کرده است. یکی از شگفتیهای اقلیم ادب پارسی این است که تاکنون دهها هزار کتاب و مقاله در باب اندیشههای بزرگان این کهن سرزمین به صورت و معنی آمده و میآید و هر یک به نوعی با شمع رخسار آنان عشق میبازد ولی همچنان نشان کامل میخانهیشان چون راه گنج از دید صورتپرستان مستور مانده است. رفقیان چشم ظاهربین بدوزید که ما را در میان سری است مکتوم همه عالم گر این صورت ببینند کس این معنی نخواهد کردمعلوم سعدی جامعهی ایرانی همانند جوامع متمدن دیگر، ویژگیهای خاص خود را داراست و از آنجا که مدیریت در هر جامعه، رابطهی مستقیمی با فرهنگ آن جامعه دارد، ضروری است که برای نهادینه کردن اصول مدیریت ایرانی، فرهنگ آن را بشناسیمو یک سلسله قوانین مخصوصاش را کشف کنیم.پر واضح است اعمال شیوههای مدیریت، جزء از طریق تفسیر و انطباق ادبیات با مقتضای احوال عصر و مطالبات اجتماعی میسر نخواهد بود و موشکافی در متون ادبیات پارسی به عنوان گنجینهی فعالیتهای عقلی و ذوقی ایرانیان، قطعا این امکان را میسر میکند که در تبیین برنامههای استراتژیک این ملت کمتر به خطا رویم.پژوهشگری که بخواهد در بارهی مدیریت، روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ و فلسفه تحقیق کند ولی آثار بزرگان ادب پارسی را نادیده بگیرد، در حقیقت خود را از فعالیتهای عقلی برگزیدگان یک ملت متفکر و هوشمند محروم ساخته است. این حقیقت که به متون ادبیات فارسی، غالبا غیرعلمی نگاه شده و انس علمی و شناختی این هنر آبی در ادوار تاریخی، کمتر مورد عنایت جانهای تشنهی معرفت بوده است، بر هیچ اندیشهمندی مکتوم نیست. القصه نگارندهی این رساله سعی کرده است گوشههایی از این در مکنون را در حد وسع و توان خود از منظر مدیریتی به پیشگاهاربابان علم و فضل عرضه دارد به امید آن که اکسسیرسازان عصر روشنایی این فلز کم بها را به زر ناب بدل کنند تا ادبیات پارسی از رکودی که سالهاست با آن دست به گریبان است، رهایی یابد. پوشیده نیست خلق هر کار جدیدی، با فراز و فرودهای بسیار توام است، نگارنده نیز با شوق درونی، ناملایمات طریقت را با همراهی پیشوایانی عالم به جان دوستتر داشته تا بخشی از این آیینهی جهانی علم و دانش (ادبیات فارسی) هر چه افزونتر بر ادبدوستان مکشوف شود. متون 9گانهی ادب پارسی به همراه آیات نورانی قرآن کریم در این رساله از منظر مدیریتی مورد مداقه، تبیین و تحلیل قرار گرفته است ولی بیگمان، تفاوت و تشابه نگرشی هر یک از نظریهپردازان ایرانی و غیرایرانی، واقعیتهای انکارناپذیری چون زاویهی دید، مقتضای زمان و مکان و ایدئولوژی مخصوص آنان را بیشتر مینمایاند. باغ بیخزان شهسوارانی چون سعدی، خواجه نظامالملک، قابوس بن وشمگیر، خواجه نصیرالدین توسی، عطار نیشابوری، نظامی گنجهای و نویسندگان فکور مرزباننامه و کلیله و دمنه،هر چند از برخی جنبهها به علم مدیریت پرداخته لکن دانشگاهی ساختهاند که طالب را بر حسب مراتب بینش و استعداد از صورت تا معنا راهنمایی میکنند.تدوین این رساله، فراتر از ایجاب دانشگاهی در واقع عمل به توصیهی حضرت مولانا برای دمیدن روحی نو در قالب حرف کهن فرهنگ ما نیز است. همان فرهنگی که اکنون آماج انواع تطاولهاست و به مدیران ما القاء میکند و تا حدی باورانده است که خود قورباغهای نداریم که قورت دهیم ! آری ملت قدیمی ایران مشکلی دارند و آن قدیمی بودن است تا با حسرت بگویند: خوشا به حال نورسیدگان علم! این رساله، تلاشی ناچیز و همتی دلسوزانه در راه نشان دادن ظرفیت الهام بخش علم و دانشایرانی است ولی هرگز نمیتوان ادعا کرد که وارسی اثری به تمام و کمال معنای آن راه مییابد بلکه نکات عمیقتری را برای بررسی آیندگان، ناخواسته باقی میگذارد.
بیشتر