نشانهشناسی ساختارگرا، تقابلهای دوتایی را عناصر دلالتمندی میداند که ساختار پنهان متن را تشکیل میدهد که با تحلیل آنها میتوان به تفسیر و تأویل منعنا پرداخت.
... .با توجه به نقشی که نور و خورشید که نمادی از نور است در زندگی بشر، چه اقوام متمدن و چه بدوی از روزگاران کهن دارا بوده، این عنصر مفید مورد ستایش و بزرگداشت همهی اقوام بوده است و نماد نور به ویژه خورشید در اندیشهی اساطیری ایرانیان باستان جایگاه ویژهای داشته است.نمادگرایی مولانا، قراردادی منحصر به شخص یا قوم و فرهنگ خاصی نیست، بلکه سمبلها بر مبنای ذاتی و همگانی دلالت دارند، از این رو میتوان نمادگرایی مولانا را نمادگرایی فطری خواند که برای همهی ملتها در همهی زمانها قابل فهم است.نور، در اندیشهی مولانا جنبهی هدایتگری و غذای روح دارد. وی ایمان را غذای روح میداند و حیات مومن را موقوف نور الهی میداند و نه خون. در اندیشهی مولانا نور نماد معانی متعددی است از جمله: نور نماد حق تعالی، نور چشم ناشی از نور دل است، انسان کامل همان نور است، وحدت نور، نور آفتاب، خورشید که سمبل معنای و حقایق مقدس آسمانی است از جمله رمز حق تعالی، مظهر اسماء و صفات حق، رمز انسان کامل، رمز عشق، رمز وحدت وجود و... میباشد. همچنین کلمهی (شمس، آفتاب و خورشید) بزرگترین انقلاب درونی مولانا محسوب میشود، آفتاب تمثیل معنوی مولاناست.همچنین مولانا در آثار خویش ماه را به تنهایی یا همراه با خورشید و ابر به کار میبرد و از ترکیباتی مانند: ماه در محاق، هلال ماه و بدر استفاده میکند و ماه را نماد حق تعالی و تجلیات او، نماد وحی و الهام و... میداند و از آتش به به عنوان نماد عشق، هواهای نفسانی، آتش کلام، شیطان و... در اشعار خود استفاده میکند.در دوران میترائیسم تا زرتشت در ایران باستان، از نماد نور و خورشید به صورت گردونهی مهر (چلیپا) دایره، چرخ و یا گل لوتوس و همچنین نقوش حیوانی و گیاهی از جمله: شیر، بز کوهی، عقاب، شاهین، گاو و نیز سرو و کاج میباشد. همچنین از دیگر مظاهر نماد خورشید (نور) در آن زمان حلقه، گل سویا و صلیب شکسته نیز میباشد.در این پژوهش سعی بر آن است که چگونگی به وحدت رساندن تقابلهای عینی و ذهنی نماد نور (خورشید، ماه، آتش) در اشعار مولانا و ایران باستان (دورهی میترائیسم و زرتشت) را در قالب تصویر بیان کرد.واژگان کلیدی: نماد، نور، خورشید، ماه، آتش، مولانا، میترائیسم، زرتشت
بیشتر