زمینهگرایی معرفتی (epistemic contextualism) دیدگاهی جدید در معرفتشناسی است که انگیزه ظهور آن تلاش برای حل مسأله شکگرایی بوده است. این دیدگاه اگرچه در حوزه م
... معرفت شناسی ظهور کرده و ادعای حل یکی از قدیمیترین مسائل آن را دارد، در واقع آموزهای سمانتیکی است. زمینه-گرایی معرفتی دیدگاهی درباره شروط صدق اسنادهای معرفتی است؛ جملاتی مانند "S میداند که p" و "S نمیداند که p". این دیدگاه به نوعی چرخش زبانی در معرفت شناسی است. زمینهگرا قصد دارد با استفاده از معنا و سمانتیک اسنادهای معرفتی، مسائل معرفت شناسی را حل کند. زمینهگرایی معرفتی را میتوان ترکیبی از سه ادعای معرفتی، سمانتیکی و پراگماتیکی دانست:ادعای معرفتی: گوینده الف در زمینه C1 با گفتن جمله " Sمیداند که p" میتواند سخن صادقی گفته باشد. در عین حال گوینده ب نیز در زمینه C2 با گفتن جمله " Sنمیداند که p" میتواند سخن صادقی بگوید. گوینده الف در زمینه C1 معرفتی را به S نسبت میدهد. در حالی که گوینده ب در زمینه C2 نبود معرفت را به S نسبت میدهد. با این حال سخن گوینده الف و ب هر دو میتوانند صادق باشند. صادق بودن سخن گوینده الف و ب با توضیح تفاوت میان زمینه C1 و C2 قابل تبیین است. در زمینه C1 و C2 استانداردهای لازم برای معرفت متفاوتاند. متفاوت بودن استانداردها در زمینه C1 و C2 موجب میشود محتوای سمانتیکی ادعای الف متفاوت از محتوای سمانتیکی ادعای ب باشد. درنتیجه تفاوت در محتوای سمانتیکی ادعای الف و ادعای ب موجب میشود این دو ادعا هر دو صادق شوند، بدون آن که تناقضی بوجود آید.ادعای سمانتیکی: استانداردهای معرفتی لازم در یک زمینه، محتوای سمانتیکی جمله معرفتی را تعیین میکنند. استاندارد معرفتی میتواند به عنوان مولفهای مستقیم در تعیین محتوای سمانتیکی جمله معرفتی دخالت کند. همچنین استاندارد معرفتی میتواند در تعیین محتوای سمانتیکی واژه «دانستن» دخالت داشته داشته باشد.ادعای پراگماتیکی: زمینه انتساب دهنده بوسیله پیش فرضها، اهداف، نیات و انتظارات انتساب دهنده مشخص میشود. پیشفرضها، نیات، مقاصد و انتظارات انتساب دهنده، استاندارد معرفتی لازم برای معرفت را در آن زمینه تعیین میکنند زمینهگرایان معتقدند رفتار جملاتی مانند " Sمیداند که p" و " Sنمیداند که p" مشابه با جملات «من خسته هستم» و «من خسته نیستم» است. همانگونه که زمینه، محتوای سمانتیکی جملات «من خسته هستم» و «من خسته نیستم» را تعیین میکند، محتوای سمانتیکی جملاتی مانند " Sمیداند که p" و "Sنمیداند که p" توسط زمینه تعیین میشود. در واقع زمینه انتساب دهنده معرفت است که محتوای سمانتیکی جمله " Sمیداند که p" را تعیین میکند. به طور خلاصه از نظر زمینهگرایان زمینه انتسابدهنده معرفت، استاندارهای لازم برای معرفت را تعیین میکند. تغییر در زمینه انتسابدهنده معرفت، ممکن است موجب تغییر در استانداردهای لازم برای معرفت بشود. تغییر در استاندارهای معرفتی، موجب تغییر در محتوای سمانتیکی اسنادهای معرفتی میشود. تغییر در محتوای سمانتیکی اسنادهای معرفتی، باعث میشود این جملات در زمینههای متفاوت یا ارزش صدق متفاوت پیدا کنند یا ارزش صدق آنها یکسان باشد؛ بدون آنکه تناقضی به وجود آید.به طورکلی دو استدلال اصلی به نفع زمینهگرایی میتوان یافت که عبارتند از:1) حل مساله شکگرایی. زمینهگرا معتقد است زمینهگرایی میتواند راه حل مناسبی برای شک-گرایی ارائه دهد. بنابراین حل این مساله توسط زمینهگرایی تاییدی به نفع این آموزه است.2) استدلال تغییر زمینه (Context- shifting argument). در این نوع استدلالها مثالی زبانی طراحی میشود و سپس سعی میشود تبیین مناسبی برای شهودهای ایجاد شده در این مثالها ارائه شود. زمینهگرا معتقد است آموزه زمینهگرایی تبیین مناسبی برای این مثالهاست.قصد من در این پایاننامه بررسی این دو استدلال است. ابتدا در فصل اول آموزه زمینهگرایی را معرفی میکنم و سپس در فصول بعدی استدلالهای آنها را نقد و بررسی خواهم کرد. در فصل دوم این موضوع را بررسی میکنم که آیا پاسخ زمینهگرایی به مساله شکگرایی موفقیتآمیز است یا نه. بر این اساس ابتدا مسأله شکگرایی به طور مختصر معرفی میشود. سپس پاسخ جورج ادوار مور (Moore, 1939) را به مسأله شکگرایی توضیح میدهم. در پاسخ مور به مسأله شکگرایی می-توان بصیرتهای اولیه در کار زمینهگرایان را یافت. سپس پاسخ زمینهگرایان به مسأله شکگرایی در یک روند تاریخی توضیح داده میشود. با بررسی پاسخ زمینهگرایان به مسأله شکگرایی، این موضوع نیز روشن میشود که چرا زمینهگرایان معتقدند شروط صدق (محتوای سمانتیکی) جملات معرفتی نسبت به زمینه انتساب دهنده یا همان گوینده اسنادهای معرفتی، تغییر میکند. به عبارت دیگر در این روند تاریخی مشخص میشود که چرا زمینهگرایان زمینه انتساب دهنده را به جای زمینه فاعل معرفت، در بررسی محتوای سمانتیکی جملات معرفی لازم میدانند. در این مسیر تاریخی ابتدا نظریه «آلترناتیوهای مربوطه» (relerant alternative) درتسکی (Deretske,1970,1981) در باب معرفت، معرفی می-شود. البته درتسکی یک زمینهگرا نیست اما او با ارائه نظریه «آلترناتیوهای مربوطه» چارچوبی را فراهم میکند که از درون آن زمینهگرایی ظهور میکند. سپس دیدگاه استاین (Stine, 1976)، کوهن (Cohen, 1988b) و لوییس (Lewis, 1996) را معرفی و بررسی خواهم کرد. این فیلسوفان چارچوب نظریه «آلترناتیوهای مربوطه» درتسکی را پذیرفتهاند و در این چارچوب، زمینهگرایی معرفتی را ارائه میدهند. در ادامه بعد از معرفی نظریه نوزیک (Nozick, 1981) در باب معرفت، دیدگاه دیروز (Derose, 1995) بررسی و ارزیابی خواهد شد. دیدگاه دیروز الهام گرفته از نظریه معرفتی نوزیک است. او با الهام از نظریه معرفتی نوزیک و با توسل به آموزه زمینهگرایی قصد حل مسأله شکگرایی را دارد. در پایان دیدگاه جدید کوهن (Cohen, 1999) در پاسخ به شکگرایی معرفی و بررسی میشود. در این فصل من پاسخی برای مسأله شکگرایی ندارم، بلکه راهحلهای زمینهگرایان را بررسی میکنم و استدلال خواهم کرد، هیچکدام از این راهحلها در پاسخ به شکگرا موفقیتآمیز نیستند.فصل سوم این پایاننامه به بررسی زبانی زمینهگرایی معرفتی اختصاص دارد. در این فصل ابتدا یکی از استدلالات زمینهگرایان را در توجیه ادعایشان معرفی و صورتبندی میکنم. این استدلال به استدلال «تغییر زمینه» (Context - shiffing) معروف است. مثال فرودگاه که توسط کوهن (Cohen, 1999) ارائه شده است، ساختار اصلی این نوع استدلال است. مثال فرودگاه چنین است:کاوه و همسرش در فرودگاه هلند نشستهاند و قصد دارند به تهران سفر کنند. آنها کار مهمی در دبی دارند و قرار است رئیس شرکتی را که در آن کار میکنند در سالن انتظار فرودگاه دبی ملاقات کنند. آنها میخواهند بدانند هواپیما در دبی توقف دارد یا نه. آنها تصادفی میشنوند که مسافری از شخصی به نام مهدی سئوال میکند که آیا هواپیما در دبی توقف دارد؟ مهدی به برنامه پرواز خود که از آژانس مسافرتی گرفته است، نگاهی میکند و میگوید: «بله، من میدانم که هواپیما در دبی توقف دارد». مهدی تنها براساس برنامه پرواز چنین ادعایی میکند. توقف هواپیما در دبی برای کاوه و همسرش بسیار مهم است. کاوه به همسرش میگوید: «آیا میتوان به برنامه پرواز مهدی اعتماد کرد؟ ممکن است این برنامه اشتباه باشد و یا در آخرین لحظات تغییر کند». کاوه و همسرش موافقند که «مهدی واقعاً نمیداند که هواپیما در دبی توقف دارد». بنابراین تصمیم میگیرند مسأله را بررسی کنند.در این مثالما با دو ادعا روبرو هستیم: مهدی ادعا میکند که میداند هواپیما در دبی توقف دارد و کاوه ادعا میکند که مهدی نمیداند که هواپیما در دبی توقف دارد. به نظر میرسد کاوه و همسرش در شرایطی هستند که استاندارد سختگیرانهتری را برای معرفت ایجاب میکند. این دو ادعا را به صورت زیر مشخص میکنم:1)
بیشتر