جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 27
ارزیابی نقش پارادایم‌ها و الگوها در فهم دین با تأکید بر دیدگاه ایان باربور
نویسنده:
شهاب الدین مهدوی ، محمدرضا بیات
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله به ارزیابی دیدگاه‌های ایان باربور درباره نقش پارادایم‌ها و الگوها در شکل‌گیری و فهم دین پرداخته است. باربور با تکیه بر دیدگاه توماس کوهن درباره نقش پارادایم‌ها در نظریه‌های علمی نشان داده است که همان‌طور که مشاهدات تجربی ناب و خالص نداریم، تجربه دینی، داستان‌ها و شعائر دینی ناب و خالص نیز نداریم؛ زیرا همان‌طور که مشاهدات گران‌بار از نظریه‌های علمی‌اند و نظریه‌های علمی هم گران‌بار از پارادایم‌ها هستند، تجربه‌های دینی، داستان‌ها و شعائر دینی هم گران‌بار از باورهای دینی؛ و باورهای دینی هم گران‌بار از پارادایم‌های دینی‌اند. از سوی دیگر، وی معتقد است همان طور که الگوها در درون یک پارادایم در شکل‌گیری و فهم نظریه‌های علمی موثرند، در تکوین و فهم باورهای دینی نیز سهم اساسی دارند. در این مقاله ابتدا دیدگاه باربور توضیح داده شده، سپس در ارزیابی دیدگاه وی، نگاه پارادایمی به دین، توجه به نقش الگوها در دین و جنبه هرمنوتیکی از نقاط مثبت دیدگاه باربور شمرده شده و تلاش شده است تا از انتقاداتی مانند ناواقع‌گرایی و نسبیت‌گرایی نگاه پارادایمی و الگوها دفاع شود. اما به نظر می‌رسد که اولا تعریف دین به تجربه دینی، داستان‌ها و شعائر دینی نوعی تحویل دین شمرده می‌شود، ثانیا می‌توان بجای تعبیر «باورهای دینی» از نظریه‌های دینی استفاده کرد و نظریه‌های دینی را متناظر با نظریه‌های علمی دانست.
صفحات :
از صفحه 443 تا 464
بررسی انتقادی مؤلفه‌های انفسی و آفاقی نظریه معنای زندگی تدئوس متز
نویسنده:
محبوبه پاکدل ، محمدرضا بیات
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تدئوس متز با ارائه نظریه‌ای غیرنتیجه‌گرایانه در معنای زندگی کوشیده است تا تبیین جامعی از معناداری زندگی بیشتر انسان‌ها ارائه دهد. نظریه وی بر سه مؤلفه استوار است: (1) مؤلفه انفسی، یعنی «گرایش مثبت ساحت عقلانی» انسان‌ها به ارزش‌های آفاقی؛ (2) مؤلفه آفاقی، یعنی ارزش‌های برخاسته از خوبی، حقیقت و زیبایی به عنوان بسترهای معنابخش؛ و (3) ارائه راه‌های تشخیص ارزش‌های آفاقی معنابخش. در این مقاله، با روش تحلیلی-انتقادی، ابتدا نظریه متز و مؤلفه‌های آن تبیین خواهد شد. سپس مهم‌ترین انتقادات به دو مؤلفه انفسی و آفاقی نظریه متز ارائه می‌شود که این انتقادها از این قرارند: (1) دفاع از معنابخشی نگاه نتیجه‌گرایانه به معنای زندگی، (2) ناسازگاری نظریه متز با شهود انسان‌ها، (3) عدم توجه آن به نقش جنبه‌های عاطفی در معناداری زندگی، (4) معنابخشی برخی شروط ضروری، (5) تردید در معنابخشی شروط اساسی، (6) ناتوانی شروط اساسی از تبیین معناداری برخی کارهای هنری، و (7) عدم توجه به معناداری کنش‌های ربات‌های هوشمند. در ادامه نشان داده می‌شود که اگرچه متز توانسته به بسیاری از انتقادات پاسخ دهد، ولی به معناداری کنش‌های ربات‌های هوشمند توجه نکرده است. اگر بتوان توان محاسباتی در ربات‌های هوشمند را از قابلیت‌های ساحت عقلانی انسان شمرد، می‌توان حدی از ساحت عقلانی را در آن‌ها پذیرفت و بدون نیاز به فرارفتن از ساحت حیوانی از معناداری کنش‌های ربات‌های هوشمند نیز دفاع کرد.
صفحات :
از صفحه 31 تا 52
بررسی تعریف پیشنهادی جروم گلمن برای تجربه‌های عرفانی و دینی
نویسنده:
محمد کیوانفر ، حسن ابراهیمی ، محمدرضا بیات
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تعریف تجربه عرفانی و دینی و نیز نسبت میان آنها همواره از مسائل مطرح نزد عرفان/دین‌پژوهان بوده است. به دلیل گونا‌گونی تجارب موسوم به عرفانی و دینی و نیز به دلیل ابهام موجود در دو اصطلاح «دین» و «عرفان»، با تعاریف متنوعی از این تجارب مواجهیم و مطرح‌کردن تعریف اجماعی دشوار است. یکی از تلاش‌کنندگان در این زمینه، جروم گلمن، فیلسوف دین و عرفان‌پژوه معاصر، است. گلمن با طرحی ابتکاری تجارب عرفانی و دینی را به چهار دسته تقسیم می‌کند: تجربه عرفانی عام، تجربه عرفانی خاص، تجربه دینی عام، و تجربه دینی خاص. او جداگانه هر یک از این اصطلاحات را تعریف، و برای هر چه روشن‌ترشدن آنها نمونه‌های بارزی برای هر کدام ذکر می‌کند. در این مقاله، ابتدا دیدگاه او را گزارش، و سپس بررسی و ارزیابی می‌کنیم. از نظر ما، به رغم اینکه دیدگاه ابتکاری گلمن وجوه مثبتی دارد، اما در نهایت تعریفی پیشنهادی است که نه به لحاظ توصیفی جامعیت دارد و نه می‌تواند مشکلات پیش رو در حوزه ویژه‌ای که وی به آن اهتمام دارد، یعنی فلسفه، را به طور کامل رفع کند.
صفحات :
از صفحه 261 تا 284
بررسی معناشناسی نیایش در «خداباوری کلاسیک» و «همه‌خداباوری»
نویسنده:
مریم احمدی کافشانی ، عبدالرسول کشفی ، محمدرضا بیات
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نیایش از منظر «خداباوری کلاسیک» نوعی «تخاطب» با امرِ الوهی/ مقدس است. در برابر، «همه‌خداباوری» به دلیل نفی شخص‌وارگی امرِ الوهی از پذیرش این تعریف امتناع و آن را به «ژرف‌اندیشی» تعریف می‌کند. نیایش به معنای «ژرف‌اندیشی» با چالش‌هایی روبه‌رو است. این معنا از نیایش افزون بر ناسازگاری مفهومیِ الوهیتِ ناشخص‌وار، با فهم متعارف از نیایش و واقعیت میدانی رفتار مؤمنان نیز ناسازگار است. ازاین‌رو، ژرف‌اندیشی نه‌تنها «همه‌خداباوری» را در موضعی برتر از «خداباوری کلاسیک» قرار نمی‌دهد بلکه آن را در تعریف دین نیز دست‌خوش چالش می‌کند. اگر در تعریفِ یک دین نتوان جایگاه بایسته‌ای برای نیایش یافت، می‌توان به ناسازگاری آن حکم داد و این اشکالی است که «همه‌خداباوری» را، به طور جدی، تهدید می‌کند. در این مقاله با مرور معناشناسی نیایش در دو تصور «خداباوری کلاسیک» و «همه‌خداباوری» به بررسی نقدهای مطرح خواهیم پرداخت و در پایان ضمن نشان‌دادن قوت اشکالاتِ وارد بر معنایِ نیایش در «همه‌خداباوری» نشان می‌دهیم که معنایِ این مقوله در «خداباوری کلاسیک» قابل دفاع‌‌تر است.
صفحات :
از صفحه 315 تا 33
بازخوانی دیدگاه تامس نیگل درباره معنای زندگی با تکیه بر کارکرد زندگی
نویسنده:
محمد مهدی ستوده ، محمدرضا بیات
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تامس نیگل، فیلسوف تحلیلی معاصر، با تکیه بر وجود گرایش و تمایل شدید در انسان‌ها به هماهنگی با هستی معتقد است که این گرایش پرسشی واقعی را درباره ربط و نسبت انسان‌ها با هستی پدید می‌آورد که باید بدان پاسخ داد. زیرا به گمان او اگر بتوان به این پرسش اساسی پاسخ داد می‌توان معناداری زندگی انسان‌ها را تبیین کرد و از بی‌معنایی در زندگی رهایی یافت. او کوشیده با جستجو در دیدگاه‌های هیوم، کانت، سیجویک، سارتر، نیچه، افلاطون و آموزه‌های مشترک ادیان، پاسخ این پرسش را بیابد. او با ارزیابی این پاسخ‌ها هیچ یک از آنها را نپذیرفته و به این نتیجه رسیده که پرسش فوق پاسخ درخوری ندارد؛ در نتیجه، زندگی بی‌معنا است. در این مقاله، با توضیح دیدگاه نیگل و نقدهای او بر پاسخ‌های فیلسوفان فوق و ادیان، به چهار مطلب اصلی پرداخته شده است: (1) می‌توان با توجه به پرسش اساسی او درباره ربط و نسبت انسان با هستی، نظریه‌ای درباره معنای زندگی ارائه کرد که بر «کارکرد زندگی» انسان استوار است. (2) بر خلاف دیدگاه او، می‌توان برخی از پاسخ‌های فلسفی و دینی را پذیرفت. (3) اگرچه با تکیه بر پاسخ‌های فلسفی و دینی پذیرفته‌شده می‌توان کارکرد زندگی نوع انسان در هستی را تبیین کرد، ولی به مدد آنها نمی‌توان درباره کارکرد زندگی هر فرد انسانی داوری‌ای انجام داد، زیرا داوری درباره کارکرد زندگی هر فرد انسانی منوط به اتمام زندگی او در این جهان و اشراف کامل بدان است که در توان انسان‌ها نیست. (4) حتی اگر مانند نیگل پاسخ‌ها به پرسش از ربط و نسبت انسان با هستی را نپذیریم، باز هم می‌توان از معنای زندگی انسان‌ها دفاع کرد، زیرا معنای زندگی هر فرد انسانی لزوماً در گرو پاسخ به پرسش اساسی فوق نیست و با تکیه بر کارکرد زندگی هر فرد انسانی در مجموعه‌های کوچک‌تر از هستی که دارای اهداف ارزشمندند نیز می‌توان از معنای زندگی وی دفاع کرد.
صفحات :
از صفحه 177 تا 200
دفاع از عقلانیت دینداری با تکیه بر زندگی معنادار
نویسنده:
محمد رضا بیات
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
در این مقاله با ارائه تعریفی از عقلانیت 1)نظری و عملی و 2)عقلانیت ابزاری و غیرابزاری سازوکاری برای دفاع از عقلانیت عملی التزام به آموزه های دینی یا دینداری ارائه شده است. ابتدا با تکیه بر ‌نظریه آبراهام مزلو درباره هرم نیازهای انسان و نظریه‌های تدئوس متز و سوزان ولف درباره معنای زندگی از عقلانیت "معناداری زندگی" به مثابه هدف اساسی در زندگی انسانها دفاع شده است سپس به مدد نظریه توصیفی نینیان اسمارت پدیدارشناس دین معاصر درباره ابعاد دین سازوکاری برای دفاع از عقلانیت عملی ابزاری دینداری ارائه کرده و نشان داده‌ایم که اگر ادیان بتوانند به مدد ابعاد گوناگون خویش سطح خاصی از نیازهای انسان در نظریه مزلو را تامین کرده و در نهایت، طبق نظریه متز و ولف، به زندگی مومنان معنا -بخشند، میتوان از عقلانیت ابزاری دینداری دفاع کرد. نیاز دفاع از عقلانیت ابزاری دینداری به عقلانیت نظری آموزه های دینی، فراگیری مفهوم "معناداری زندگی" به مثابه هدف دینداری در تبیین عقلانیت عملی دینداری در مقایسه با دیگر اهداف دینداری ، توان معنابخشی ادیان به زندگی انسانها یا دست کم، به زندگی مومنان به خویش به مثابه یکی از ملاکهای عقلانیت دینداری و تفکیک میان سازوکار عقلانیت دینداری و تحقق این سازوکار در مقام عمل از زمره نکاتی است که در ارزیابی بدانها اشاره شده است.
معناشناسی علامه حلی از مفاهیم حسن و قبح اخلاقی
نویسنده:
محمد رضا بیات ، محمدحسین کلاهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
معناشناسی مفاهیم اخلاقی، بداهت و تعریف‌‌‌پذیری یا تعریف‌ناپذیری آنها از زمره مباحث فلسفه تحلیلی اخلاق است. در این مقاله تلاش کرده‌ایم تا با تکیه بر معناشناسی فیلسوفان تحلیلی اخلاق معاصر از مفاهیم اخلاقی، دیدگاه علامه حلی را به عنوان یکی از متکلمان امامیه که بیش از دیگران به مباحث فلسفة اخلاق پرداخته است، توضیح داده و بررسی کنیم. اگرچه علامه حلی مانند آدامز از فیلسوفان تحلیلی اخلاق معاصر، مفاهیم خانوادة «ارزش» را از مفاهیم خانوادة الزام «تفکیک» نکرده است، ولی مانند جورج مور مفاهیم اخلاقی را بسیط و در نتیجه، غیر قابل تعریف حدی می‌داند. البته، برخلاف مور که تنها مفهوم خوب اخلاقی را غیرقابل تعریف می‌داند، اولاً هر دو مفهوم «خوب» و «بد» یا حسن و قبح را بدیهی و غیر قابل تعریف می‌داند، ثانیاً به مدد مفهوم «استحقاق ستایش و نکوهش» از آنها تعریفی رسمی ارائه داده و معتقد است که این نوع تعریف، منافاتی با بداهت آنها ندارد. همچنین، وی همچنین مفاهیم «خوب» و «بد» اخلاقی را از خوب و بد زیبایی‌شناختی جدا کرده و تا حدودی، به تمایز جان لاک میان کیفیات اولیه و ثانویه نزدیک شده است.
صفحات :
از صفحه 277 تا 301
دین و معنای زندگی در فلسفه تحلیلی (رساله تحصیلی)
نویسنده:
محمدرضا بیات
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
این رساله که به تحلیل و بررسی دین و معنای زندگی در فلسفه تحلیلی پرداخته است، در سه فصل و یک نتیجه گیری سامان داده شده است. در فصل نخست که در واقع، مقدمات ورود به بحث بحساب می آید، به ایضاح، تحلیل و بررسی چهار مسأله زیر پرداخته ایم: ‎1. تحلیل و بررسی علل و دلایل پیدایش مسأله معنای زندگی در مغرب زمین. ‎2. تحلیل و بررسی علل و دلایل رشد اندک نظریه های معنای زندگی در قرن بیستم. ‎3. ایضاح مفاهیم و تفکیک تقریرهای گوناگون از معنای زندگی. ‎4. نگاهی به فلسفة تحلیلی در قرن بیستم. در دو فصل بعد نظریه های فیلسوفان تحلیلی درباره معنای زندگی را توضیح و نقد و بررسی کرده ایم. نظریه های معنای زندگی را می توان به سه دسته نظریه های طبیعت گرا، ناطبیعت گرا و فراطبیعت گرا تقسیم کرد. نظریه های طبیعت گرا بر این نظرند که امکانات و قابلیتهای موجود در همین جهان مادی برای معنادار ساختن زندگی آدمی کافی است ولی نظریه های فراطبیعت گرا بر این عقیده اند که وجود خداوند و یا جاودانگی آدمی برای معناداری زندگی لازم است. اما، نظریه های ناطبیعت گرا ضمن انکار دو دیدگاه رقیب، بر این باورند که به مدد اصول و پیش فرضهای عقلی می توان از معناداری زندگی آدمی دفاع کرد. نظریه های طبیعت گرا به نظریه های انفسی و آفاقی و نظریه های فراطبیعت گرا به نظریه های مبتنی بر وجود خداوند و نظریه های مبتنی بر جاودانگی آدمی تقسیم می شوند. در واقع، فیلسوفان تحلیلی عمدتا از نظریه های طبیعت گرایانه یا ناطبیعت گرایانه در معنای زندگی دفاع می کنند و بیشتر به نقد و بررسی نظریه های فراطبیعت گرایانه می پردازند که در واقع، از لزوم اساسی ترین آموزه های دینی یعنی وجود خداوند و زندگی پس از مرگ برای معنای زندگی دفاع می شود. البته، پیش از بحث از نظریه های معنای زندگی به معنی شناسی فیلسوفان از معنای زندگی پرداخته ایم تا روشن سازیم که هر یک از نظریه های آنها درباره معنای زندگی بر چه معنایی از معانی چندگانه ای که فیلسوفان تحلیلی برای معنای زندگی برشمرده اند، استوار است. در آثار فیلسوفان تحلیلی معنای زندگی به یکی از معانی هدف، تعالی و احترام و افتخار عظیم و کارکرد گرفته شده است. در این بخش توضیح داده ایم که ارزش، یکی از معانی اساسی معنای زندگی است و دو معنای تعالی و احترام و افتخار عظیم دو تفسیر از ارزشمند که فیلسوفان تحلیلی برای معنای زندگی ارائه کرده اند زیرا بر این باورند که هر ارزشی نمی تواند به زندگی آدمی معنا دهد بلکه ارزشهایی می توانند به زندگی معنا دهند که باعث تعالی یا احترام و افتخار عظیم در زندگی گردند. در این رساله تلاش شده است تا از این دیدگاه فیلسوفان تحلیلی دفاع شود که معنای زندگی مقوله ای متمایز از دیگر مقوله های هنجاری اخلاق و خوشبختی است و در واقع، هر یک از سه مقوله فوق اضلاع یک زندگی برتر یا بهترین زندگی یا یک زندگی شایسته زیستن را تشکیل می دهند و لذا، نباید آن را به دیگر مقولات. هنجاری تقلیل داد. از سوی دیگر، از این دیدگاه دفاع کرده ایم که می توان میان اصرار نظریه های طبیعت گرایانه بر کفایت ارزشهای موجود در این جهان با تأکید نظریه های فراطبیعت گرا بر لزوم وجود خداوند یا جاودانگی برای معنای زندگی و عدم کفایت ارزشهای موجود در این جهان برای معنای زندگی آشتی داد زیرا معنای زندگی به معنای ارزش زندگی امری بسیط نیست و دارای مراتب گوناگونی است ودر حقیقت، نظریه های فراطبیعت گرا وجود خداوند یا جاودانگی را برای سطح عالی ای از معنای زندگی لازم می دانند ولی نظریه های طبیعت گرا ناظر به سطح و مرتبه پایین تری از ارزشها هستند که ارزشهای موجود در این جهان را برای معنای زندگی کافی می دانند. بنابراین، می توان گفت که هر یک از نظریه های طبیعت گرا و فرا طبیعت گرا درصددند تا شرائط دستیابی به مرحله خاصی از معناداری را بیان کنند. در این رساله که صبغه ای فلسفی دارد، علاوه بر اینکه از آموزه های دینی در تبیین و نقد و بررسی دیدگاههای فیلسوفان تحلیلی بهره گرفته شده است، از دیدگاههای الاهی دانان و فیلسوفان مسلمان نیز در نقد و بررسی نظریه های فیلسوفان تحلیلی نیز استفاده شده است./
خدا و عینیت گرایی اخلاقی (استدلال از طریق عینیت ارزش های اخلاقی بر وجود خدا
نویسنده:
کاظم راغبی، امیر عباس علیزمانی، محمد رضا بیات
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
انتقادات گسترده ی فلسفی، همراه با پیشرفت های علمی قرون اخیر، براهین سنّتی اثبات وجود خدا را متزلزل نمود و مؤمنانرا برای اثبات معقولیّت دیدگاه خود، مجبور به روی آوردن به براهین نوین تری کرد. با توجه به این که استدلال اخلاقی کانت، که برای حفظ اطلاق امر اخلاقی وضع شده بود، نه تنها مورد هجمه ی انتقادات فراوانی قرار گرفت بود، بلکه رضایت مؤمنان را نیز فراهم نمی-کرد؛تعدادی از اندیشمندان که به عینیّت ارزش های اخلاقی باور داشتند، تلاش کردند نظریه ای را سامان دهند که هم از عینیّت ارزش های اخلاقی محافظت کند و هم برای معقولیّت وجود خدا قرائنی عقلی پدید آورد.این رساله با مطالعه ی سیر این اندیشه درباره ی «خدا و عینیّت گرایی اخلاقی»، و با تمرکز بر موضوع «استدلال از طریق عینیّت ارزش های اخلاقی بر وجود خدا»، در سه فصل اصلی تنظیم شده است. فصل نخستین بحث به سنت راشدال- سورلی اختصاص داده و در دو بخش به شکل گیری و تکامل استدلال از طریق عینیّت گرایی اخلاقی اشاره کرده است. در فصل دوم، ورود و تکاملِ تفکراتِ متفاوت تری نسبت به سنّت راشدال- سورلی، مورد مطالعه قرار گرفته و به استدلال های سی. اس. لوئیس، تروبلود و آدامز پرداخته شده است. فصل سوم این رساله، به نقد، مقایسه ی مباحث مطرح شده و بررسی نکات مهمی پیرامون ارتباط خداباوری و اخلاق اختصاص داده شده است و در انتها به این نتیجه رسیده است که باور به عینیّت ارزش-های اخلاقی، شاید توان ارائه ی استدلالی خردناگریز را نداشته باشد، اما دیدگاه مؤمنانه و عینیّت گرایی اخلاقی، حمایتی دوجانبه از یکدیگر دارند و از این رو باور به عینیّت ارزش های اخلاقی، شواهد و قرائن مهمی به نفع خداباوری پدید می آورد.
ارزیابی دیدگاه ولترستورف درباره مبانی فلسفه تحلیلی دین
نویسنده:
علی اصغر درلیک، محمد رضا بیات
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نیکولاس ولترستورف، فیلسوف تحلیلی دین معاصر، در مقاله‌ی «فلسفه‌ی تحلیلی دین؛ گذشته و آینده‌ی آن» به بیان مبانی اصلی فلسفه‌ی تحلیلی دین معاصر پرداخته است که بسط مفاد آن مقاله، مبنای کار این پایان‌نامه بوده است. فلاسفه‌ی قاره‌ای در سه مورد، باور به امکان حصول شناخت خدا، درک خاص از معرفت‌شناسی و واقع‌گرایی فلسفه‌ی تحلیلی را به تخطی از مبانی خود متهم می‌سازند می‌دانند. ولترستورف در پاسخ، این سه را نه تنها از معایب فلسفه تحلیلی نمی‌داند بلکه به گمان او، اینها از جمله محاسن و ویژگی‌های اساسی فلسفه‌ی تحلیلی دین هستند و به‌تبیین دیدگاه خود در مورد این مبانی می‌پردازد. او ویژگی نخست را مرهون آراء لاک می‌داند و معتقد است که فلاسفه‌ی تحلیلی دین در این خصوص وام‌دار نگاه لاک در معرفت‌شناسی و تبیین وی از عقلانیت هستند که طبق آن، انسان می‌تواند با استفاده از عقل خویش، خدا را بشناسد. ویژگی دوم فلسفه تحلیلی دین یعنی معرفت‌شناسی خاص ایشان، که امروزه آن را به‌نام معرفت‌شناسی اصلاح‌شده می‌شناسیم و خود وی و پلانتینگا و آلستون از پیشگامان آن هستند، دو جهت سلبی و ایجابی دارد که در وجه سلبی آن، قرینه‌گرایی برآمده از نظریه‌ی لاک را رد می‌کنند و در وجه ایجابی آن، باورهای دینی را در زمره‌ی باورهای پایه و بی‌واسطه قرار می‌دهند. ویژگی سوم، باور به واقع‌گرایی است که ولترستورف آن را مدیون مجادلات سازنده‌ی راسل و مور با ایده‌آلیست‌های بریتانیایی و افول پوزیتیویست‌های منطقی می‌داند که اولی به واقع‌گرایی ایشان و دومی به باور آنان به متافیزیک کمک رساند. در این دوره، مسئله معناداری و بی‌معنایی زبان دینی جای خود را به مباحث معرفت‌شناسانه داد و فیلسوفان تحلیلی دین به ارائه و ارزیابی مباحث متافیزیکی مانند صفات خدا و یا براهین خداشناسی روی آوردند. در رهیافت ولترستورف به فلسفه‌ی تحلیلی دین باید این نکته را مطمح‌نظر قرار داد که نگاه او نسبت به این سنت نگاهی روایی است و معتقد است که در میان فلاسفه‌ی تحلیلی نمی‌توان مجموعه عقاید مشترکی را یافت که همگی در آن سهیم باشند بلکه هویت فلسفه تحلیلی تنها در توجه به تطور تاریخی آن، یعنی روایتی که از فرگه، راسل و مور آغاز می‌شود و تا زمان ما ادامه می‌یابد و مسائلی که بر سر آن بحث کرده‌اند، درک می‌شود.
  • تعداد رکورد ها : 27