جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 124
دین از منظر هگل جوان و پیشینه آن
نویسنده:
علی آراسته
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله های جوانی هگل (که در سن 23 تا 30 سالگی نوشته شده) به نقد عقل عملی کانت، نقد روشنگری، نقد مسیحیت، و بررسی عناصر محوری یک دین قومی می پردازد و می تواند به فهم اندیشه پیچیده هگل متأخر کمک کند. در این پژوهش، ضمن بررسی آرای هگل جوان، نظر مفسران هگل جوان مورد بررسی قرار گرفته، و تفسیری سامانمند از این نوشته ها ارائه شده است. هگل جوان در ارائه دیدگاه خود ، سه سنت فکری و دینی را پیش رو داشته است که عبارتند از: سنت کانتی-روشنگری، سنت مسیحی، و سنت دینی یونان و روم باستان ؛ رویکرد هگل جوان نقد دو سنت اول و الگوگیری از سنت سوم است. پرسشهای این پژوهش عبارتند از: 1.غرض اصلی هگل جوان از این رساله ها چیست؟2.نگرش هگل جوان در باب دین، و پیشینه این نگرش چیست؟3.نقاط ضعف نگرش پیشین و ایده هگل برای جبران این نقاط ضعف چیست؟این پژوهش توصیفی-تحلیلی و متن-محور می باشد یعنی تمامی دیدگاهها در کنار بررسی تفصیلی رساله های هگل جوان ارائه می شود. یافته های تحقیق: 1. غرض اصلی رساله های جوانی ارائه یک دین قومی ایدئال است.2. دین ایدئال انسان را به وحدت با خود، طبیعت و دیگران می رساند.3. اراده و خواست انسان بنیادیترین بخش وجود انسان است و دین که ناظر به تمامی ابعاد وجود انسانی است باید برخاسته از خواست انسان و برآورنده تمامی نیازهای انسانی باشد. این نتایج منعکس کننده پاسخ هگل به یکی از عمیقترین نیازهای انسان (نیاز به دین) است و در بستر واقعیات اجتماعی تاریخی، توانسته است سرچشمه یکی از بزرگترین تحولات اجتماعی سده گذشته (انقلاب های کمونیستی) باشد.
نظریه معنا نزد هوسرل و کواین
نویسنده:
عطار فراز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه‌ی معنا، نظریه‌ای است که به بررسی معنا می‌پردازد، خواه به هویتی به نام معنا قائل باشد و خواه نباشد و در این صورت به طور سلبی با آن سر و کار دارد. هوسرل و کواین هرکدام به طریقی پیرامون ابعاد آن به بحث پرداخته‌اند؛ هوسرل هنگام بررسی رابطه‌ی التفاتی و کواین هنگام بررسی سمانتیک، معنا و رابطه‌ی آن با دیگر مضامین را تحلیل کرده‌اند. نظریه‌ی معنا نزد کواین به‌طور عمده شامل تز عدم تعین ترجمه‌ی او و دیدگاه او پیرامون گزاره‌ها می‌شود. عدم تعین ترجمه بیان می‌دارد که برای انتخاب بین دو یا چند دستورالعمل ترجمه‌ی باهم ناسازگار که هرکدام با تمام معیارهای رفتارشناختی افراد بومی تطابق داشته باشد، واقع‌امری وجود ندارد. این پژوهش با تکیه بر تمایز (یا به طور دقیق‌تر، عدم تقارن) بین عدم تعین ترجمه و نامتعین بودن نظریه‌ی ناظر به طبیعت، سعی در بیان این مطلب دارد که محتوای خاص این تز ادعایی وجودشناختی درباره‌ی معنا است. هم‌چنین در زمینه‌ی دیدگاه کواین پیرامون گزاره‌ها به عنوان معنای جملات، می‌توان بیان کرد که از آن‌جا که برای گزاره‌ها معیاری برای این‌همانی وجود ندارد، او فرض وجود چنین موجودات مفهومی را نمی‌پذیرد. نظریه‌ی معنا نزد هوسرل حول محور نوئما شکل می-گیرد که جزء لاینفک معرفت‌شناسی و نظریه‌ی هوسرل پیرامون رابطه‌ی التفاتی است. از نوئما، که بیش-ترین ارتباط را با معنا دارد، قرائت‌های گوناگونی شده است که این پژوهش با برگزیدن یک قرائت معتبر به بررسی آن پرداخته است. مطابق با این قرائت هر کنش التفاتی از طریق نوئما معطوف به عین مورد التفات خود خواهد شد. از جمله مباحث محوری در زمینه‌ی نوئما می‌توان به نامتعین بودن نوئماها اشاره کرد که به این واقعیت اشاره دارد که متناظر با یک عین شمار نامحدودی نوئما وجود دارد. این پژوهش با بررسی تطبیقی عدم تعین ترجمه نزد کواین و نامتعین بودن نوئماها نزد هوسرل، نظریات معنای این دو را در تقابل با هم بازمی‌نماید. مطابق با این بررسی، اگرچه هر دو تز مبین نوعی از عدم کفایت معنا( یا به عبارت دیگر، ادراک یا معنای ادراکی) نسبت به عین هستند و نیز به این واقعیت اشاره می‌کنند که ما در روند ادراک یا معنادهی فعال هستیم و به نوعی ساختاری را بر جهان تحمیل می‌کنیم، باز تز هوسرل تنها حاوی وجه‌ای معرفت‌شناختی است، درحالی‌که عدم تعین ترجمه علاوه بر وجه معرفت‌شناختی، وجهی وجودشناختی را نیز داراست. در خلال این بررسی، این نکته هم تشخیص داده می‌شود که هوسرل و کواین، درحالی‌که یکی استعلاءگرا و دیگری طبیعت‌گراست، رویکردشان در تحلیل نظریه‌ی معنا، رویکردی تکوینی است که در نهایت به نوعی از کل‌گرایی معنایی ختم می‌شود.
بررسی مفهوم بی علقگی و لوازم مربوط به آن در زیباشناسی کانت
نویسنده:
داود میرزایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحثی که همواره در حوز? زیباشناسی مطرح بوده، بحث استقلال این حوزه از سایر حوزه‌ها است. از نظر «تاتارکیه‌ویچ» سابق? این بحث به قرون وسطا یعنی آراءِ «ژان اسکات اریگنا» می‌رسد. اما «استولنیتز» در مقاله‌ای با عنوان «در باب اهمیت لرد شافتسبری در نظری? زیباشناسی مدرن»، بر این اعتقاد بود که این نظریه نخستین بار نزد «شافتسبری» پرورده می‌شود. البته باید توجه داشت که به‌هیچ‌وجه مراد وی از «بی‌عُلقگی» Disinterestedness دقیقاً همان مفهومی نیست که بعدها توسط «کانت» مطرح می‌شود، هرچند شاگرد او هاچسن بسیار به آن نزدیک می‌گردد. کانت مسأل? بی‌عُلقگی را به شکلی مبسوط و مجزا در دقیق? اول از کتاب نقد سوم به بحث می‌گذارد. او معتقد است که حکم ذوقی باید متمایز از احکامی مثلِ مطبوع، شناختیِ معمولی و اخلاقی (یا خیر) باشد. وی برایِ این تمایز خصوصیاتی مثل بی‌عُلقگی، همگانیت و فراغت از هرگونه مفهوم، بی‌غایتی، و ضرورت را ذکر می‌کند. علی‌رغمِ این دیدگاه، در بخش‌های پایانی کتاب دوم از بهر? اول (§40 به بعد و مخصوصاً در §42) سخن از «زیبایی به مثاب? سمبلِ خیر اخلاقی» به میان می‌آورد. مسأله‌ای که در پی پژوهش در باب بی‌علقگی پیش می‌آید این است که آیا او اعتقاد اولی? خود را مبنی بر استقلال تام و تمام حکم استتیکی نقض می‌کند یا نه؟! (که به‌نظر نمی‌رسد چنین باشد) بنابراین، در این پایان‌نامه تلاش می‌شود در ابتدا، با بررسیِ تحلیلی سابق? تاریخی مفهومِ «بی-عُلقگی»، زمین? طرح دیدگاه کانت دربار? این موضوع فراهم شود؛ پس از طرح دیدگاه کانت در مورد بی‌عُلقگی و مشخص ساختن تمام جوانب و مسایل مربوط به آن با ابتناء به تفسیرهای مطرح‌ترین شارحان‌اش، به بحث سازگاری این دیدگاه با دیدگاه‌های اخلاقیِ وی دربار? زیبایی خواهیم پرداخت. و در نهایت، تلاش می‌شود با ذکر نقدهای مطرح شده در این حوزه، به تحلیل و بررسیِ سنجشیِ نظری? کانت در این‌باره پرداخته، و دیدگاه‌های مطرح شده از طرف شارحان و منتقدان مورد بررسی قرار گیرد.
کانت و مسأله خدا از دیدگاه دکتر مایکلسون
نویسنده:
مهدیه پورمحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
تطور مفهوم پدیدار از کانت به هگل
نویسنده:
باقر نعمتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله یک بحث تطبیقی میانه دو فیلسوف انجام می گیرد : مفهوم پدیدار از کانت به هگل . مطابق با نظر کانت ، همواره ضروری است که بین دو قلمرو پدیدارهاو اشیاءفی نفسهتمایز قائل شویم .پدیدارها همان نمودهایی هستند که تجربه ی ما را تشکیل می دهند .پیداست که پیوستگی چندی بین مفهوم کانتیو مفهوم هگلی پدیداروجوددارد .به معنایی پدیدارشناسی هگل مطالعه ی پدیدارهاستو پدیدار شناسی روح در نظر هگلبه نوعی مقدمه برای فلسفه است .
پیش‌فرض‌های فلسفی منطق معرفت
نویسنده:
علی عباس‌نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معرفت شناسی‌ یکی‌ از مهم‌ترین مباحث فلسفه است. اهمیت معرفت شناسی‌ در بسیاری از قسمت های فلسفه، منطق دانان را وا داشت به دنبال یافتن نظامی صوری از معرفت شناسی‌ باشند، تا بتوان در قسمت‌های مختلف فلسفه و علم از آن استفاده کرد. سرانجام، منطق دانان موفق شدند که منطقی‌ را طراحی کنند، که استدلال‌های معرفتی را صورت بندی می‌کند.این منطق در علوم کامپیوتر کارایی غیر قابل انکاری دارد، و سبب رشد و توسعه بسیاری از مباحث هوش مصنوعی شده است. اما در مورد کاری آن در معرفت شناسی‌، همواره به دیده تردید نگریسته شد. هدف ما در این رساله نشان دادن ناکارآمدی منطق معرفت در مباحث معرفت شناسی‌، بررسی‌ ریشه‌های این ناکارآمدی، و بررسی تعامل منطق معرفت و معرفت شناسی است.
معرفت‌شناسی برتراند راسل
نویسنده:
مرتضی قرایی گرگانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پایاننامه پس از ارائهء تصویری از رویدادهای زندگی راسل، و تحوّلات فکری و فلسفی اش - در حوزه معرفتشناسی- تلاش شده است آراء و نظرات او را دربارهء اجزاء ذاتی معرفت، یعنی باور، صدق، و توجیه و موضع او در باب جزم اندیشی، رویکرد نقدی، و شکّاکیّت، با توجّه به فرآیند تحوّلات فلسفی و فکری اش، گرد آورده، تحلیل و نقد شود. تلاش شده است تا با طرح مسأله مورد نظر در معرفتشناسی، موضع راسل را درباره نظریّه هایی که تا زمان خود او مطرح بوده، و نظریّه هایی که احتمالاً، پس از او مطرح یا مدوّن شده، از آثار فراوان او در این پایاننامه پس از ارائهء تصویری از رویدادهای زندگی راسل، و تحوّلات فکری و فلسفی اش - در حوزه معرفتشناسی- تلاش شده است آراء و نظرات او را دربارهء اجزاء ذاتی معرفت، یعنی باور، صدق، و توجیه و موضع او در باب جزم اندیشی، رویکرد نقدی، و شکّاکیّت، با توجّه به فرآیند تحوّلات فلسفی و فکری اش، گرد آورده، تحلیل و نقد شود.استخراج و تحلیل و بررسی کنم. درباره هر یک از مباحث تعریف معرفت، باور، صدق، توجیه و شکّاکیّت نظر او را در پذیرش و یا وازنش نظریّه های مورد نظر آورده سپس رأی و نظر خودش را با توجّه به تحوّلاتی که در طول حیات خود داشته، پیش نهاده ام. راسل تعریف سه جزئی معرفت – باور صادق موجّه- را پذیرفته، در صدق، با همه تحوّلاتی که داشته، همچنان به نظریّه مطابقت وفادار می ماند. در توجیه نیز، هرچند در دوره های بعدی و پایانی زندگی، سخنی از بداهت نمی گوید، ولی به نظر می رسد باز در قالب قضایایی پایه، به گونه ای به مبناگروی‌می‌گرود. او را باید فیلسوفی نه جزم اندیش و نه شکّاک دانست؛ بلکه متفکّری است نقدی که با پذیرش امکان معرفت، از درون معرفت با بکار بردن شکّ دکارتی به نقد گسترهء معرفت و ارزیابی باورهای صواب از خطا می پردازد.
تحلیل رئالیسم معرفتی ازدیدگاه علامه طباطبائی و لری لائودن
نویسنده:
زهره عبدخدائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پرسش از چیستی هدف معرفتی علم، چگونگی ارتباط هدف علم با پیشرفت و تضمین عقلانیت اهداف علمی، به عنوان مهمترین پرسش معرفت‌شناسی عصر معاصر، در حیطه مناسبات اجتماعی دغدغه اصلی رساله حاضر است. بدین منظور، پرسش فوق از منظر لری لائودن، فیلسوف و معرفت‌شناس معاصر و علامه طباطبائی بررسی می‌گرددبر اساس یافته‌های پژوهش فوق می‌توان میان آرای علامه در ساحت علوم اعتباری و دیدگاه لائودن در جامعه‌شناسی معرفت مقایسه‌ای برقرار نمود، اما علامه برای علم و ادراکات انسان ساحتی وسیع‌تر قائل است. علوم اعتباری ساحتی متغیر و مجاز درمقایسه با ساحت حقیقی علم و ادراکات انسان است.
هویت معرفتی علم به خود در بررسی تطبیقی سورن کرکگور و باباافضل کاشانی
نویسنده:
مریم نوربالا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
یکی از مهمترین و نافع ترین آگاهی ها به بیان اکثر علما، فیلسوفان و عارفان آگاهی به خود است به گونه ای که یکی از دو شعار اصلی سقراط، حکیم و معلم بزرگ یونانی نیز همین بود: «خود را بشناس». سورن کرکگور و باباافضل کاشانی دو فیلسوفی بوده اند که بحث محوری فلسفه شان خودآگاهی بوده است لذا در این رساله به بررسی هویت معرفتی علم به خود از دیدگاه این دو فیلسوف پرداخته می شود. فلسفه کرکگور به عنوان تقابل با فلسفه هگل، شناخته می شود زیرا که کرکگور معتقد است که حقیقت همان انفسی بودن است. وی شدیداً روش فهم آفاقی را دفع می کند و تنها راه رسیدن به ایمان و خودآگاهی را تفکر انفسی می داند که منجر به سیر باطنی می شود. مراحل خودآگاهی پس از مرحله استحسان از نظروی شامل مرحله اخلاق عقلانی، اخلاق دینی و مسیحیت یا ایمان است. کمال «خود » از نظر وی در رسیدن به خداوند است. اما در مرحلة ایمانی، فرد به فراتر از «خود» می رسد. مفاهیم اضطراب، ناامیدی و گناه در نظر کرکگور، عواملی هستند که منجر به جهش به مرحله بعد یا قبل در مراحل خودآگاهی می گردند. باباافضل بهترین راه رسیدن به خودآگاهی را از طریق فلسفه می داند. در واقع طریقة باباافضل را می توان تلفیق بین فلسفه و عرفان و عقل و عمل دانست اما تفاوت وی با دیگر عارفان در این است که آنها در توجیه عرفان نظری خویش از فلسفه مدد می جویند اما بابافضل راه رسیدن به عرفان حقیقی که همان خودآگاهی است را از راه فلسفه می داند. باباافضل برای عقل نقشی با اهمیت قائل است و تفکر عقلانی را حائز اهمیت می داند. با این تفاوت که وجود عقل از نظر وی، آگاهی و دانستن «خود» است و علم آفاقی از نظر وی زمانی معتبر است که با علم انفسی بتوان به آن رسید. زیرا که انسان تمامی موجودات را در درون خویش دارد و راه رسیدن به علم آفاقی نیز از خودآگاهی می گذرد. بابا افضل نیز مراتب آدمیان را در خودآگاهی شامل سه مرحله ناقصان ناستوده ، ناقصان پسندیده و مرحله اقصی می داند. این دو متفکر در تأکید بر خودشناسی و انفسی بودن حقیقت دارای وفاق هستند ولی در طریقه رسیدن به خودآگاهی دارای تفاوتهایی می باشند.
تحلیل رویکرد ویتگنشتاینی به مسئلۀ خود ارجاعی
نویسنده:
مرتضی واعظ قاسمی، علی اکبر احمدی افرمجانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
دست‌کم سه رویکرد متفاوت به خود ارجاعی در سنت فلسفۀ تحلیلی وجود دارد. رویکرد راسلی، رویکرد پوزیتیویستی و رویکرد ویتگنشتاینی. هرکدام از این رویکردها راه‌حلی متفاوت برای مسئلۀ خود ارجاعی پیشنهاد کرده‌اند. از آن میان رویکرد ویتگنشتاینی به این مسئله بحث‌های زیادی را به وجود آورده است. ظاهراً فقرۀ6.54 (عبارت ماقبل آخر) رسالۀ ویتگنشتاین تمامی گزاره‌های کتاب از جمله خودش را بی‌معنی قلمداد می‌کند. این خود ارجاعی مخاطبین رساله را در وضع پارادوکسیکالی قرار می‌دهد. ویتگنشتاین با طرح مفهوم نردبان سعی دارد تا از این خود ارجاعی بگریزد. از میان تفاسیر مختلف از رسالۀ ویتگنشتاین دو تفسیر توصیف‌ناپذیر و یکپارچه حول این مسئله شکل‌گرفته‌اند و سعی می‌کنند که با تفسیر واژۀ «بی‌معنی» خوانشی سازگار از متن رساله به دست بدهند؛ اما از خلال نقدهای این دو تفسیر به یکدیگر به نظر می‌رسد که اساساً رویکرد ویتگنشتاینی برای حل بحران خود ارجاعی راهگشا نباشد.
صفحات :
از صفحه 105 تا 124
  • تعداد رکورد ها : 124