جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 73
تبیین نظریه مراتب معرفت و فضیلت در حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: غلامرضا افشون استاد راهنما: عزیزاله افشار کرمانی استاد مشاور: مهدی نجفی افرا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
صدرالمتالهین بر اساس قاعده مهم اصالت وجود ، ادراک و علم را مرتبه ای از مراتب و شأنی از شئون وجود دانسته ، در این دیدگاه علم و ادراک مرتبه ای خاص از وجود است که نه تنها شامل شناخت عقلی بلکه ادراک خیالی و حسی را هم در بر می گیرد . از اینرو هر ادراکی که به هر نحوی حاصل شود امری وجودی است . از دیدگاه ملاصدرا، حقیقت نفس از سنخ ملکوت و نوری از انوار الهی است که مطلع آن رب اعلی و مغرب آن بدن ظلمانی انسان است . نفس که هویت وجودی هر فرد را تشکیل می دهد بنا بر اصل حرکت جوهری ، مطابق با عوالم سه گانه ( عالم طبیعت ، عالم مثال و عالم عقل ) ، تطورات سه گانه دارد . از نظر ملاصدرا چون وجودها با هم تفاضل دارند ، در نتیجه نفوس و فضایل آن ها نیز با هم متفاوتند ، به نظر ایشان تفاوت نفوس آدمی مربوط به کسب فطرت ثانی است وگرنه در فطرت اول تفاوتی میان آن ها وجود ندارد . بنا بر اصل تشکیک وجود ، هرچه وجود قویتر و به علت اولی نزدیکتر باشد از فضیلت بیشتری برخوردار است . ملاصدرا معیار و ضابطه کلی در برخوردار بودن انسان از فضیلت و شرافت را در امور کلی و کمالات عقلی می داند ، در واقع او چیزی را مایه فضیلت می داند که کلی و ثابت باشد مانند علم و معرفت . ایشان فضیلت علم را از کمالاتی می داند که مردگان نسبت به حیات عقلی را زنده و تاریکی های جهل و کوری را نور می گرداند ، البته ایشان برترین علم را علم محمود و مکاشفه می داند ، که علم توحید است و از احوال و صفات مبدأ و معاد ، فرشتگان ، پیامبران و کتب آسمانی گفتگو می کند . از نظر ملاصدرا ارتباط دو سویه حکمت و تهذیب نفس بدین صورت است که انسان وقتی نفس خود را با ریاضیات و تطهیر و عبادات و دفع وسواس زینت می دهد ، از قوه به سوی فعل به حرکت در می آید و در این صورت همچون آیینه ای می شود که صور موجودات را در خود نمایان می کند اینجاست که نفس با نورهای علوم منوّر گشته و حقایق در آن تجلّی پیدا می کند و در نتیجه عقل و معقول بالفعل می گردد و از آن طرف وقتی از راه تحصیل علم و حکمت نفس به کمال عقلی نائل می شود ، به سبب اتصال به عقل فعال و احاطه بر حقایق و علوم کلی به استکمال می رسد در این صورت هیچ یک از زیبایی ها و جلوات ظاهری نظر او را جلب نمی کند در این صورت از رذایل و شهوات حیوانی فاصله می گیرد که همین نقطه عطفی برای تزکیه نفس و کسب فضایل است و در نهایت ملاصدرا غایت سعادت انسان را رسیدن به مرجع فضایل یعنی حکمت و حرّیت می داند . راه وصول به این مقام ، تطابق معرفت و فضیلت و ارتقاء در بُعد علم و عمل است ، چنان که در ذات و صفات و افعال مثال خداوند شود ، همان طوری که خداوند خلق می کند ، انسان هم می تواند انشاء صور کند لکن در مملکت خودش .
حرکت و زمان از دیدگاه سهروردی و فلوطین
نویسنده:
پدیدآور: زهرا پهلوانی ؛ استاد راهنما: عزیزالله افشار کرمانی ؛ استاد مشاور: انشاءالله رحمتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
حرکت و زمان همانند سایر مفاهیم فلسفی در طول تاریخ، ماجراها پشت سرگذاشته است. این دو عنصر از عناصر شناخته شده و اولیه بشر بوده و زمینههای تفکر را در اندیشمندان فراهم آورده است. تنوع و تغییر نقطه آغازین فکر بشر محسوب میشود که وی را به جستجوی وحدت در میان کثرت و ثبات در میان تغییر کشانده است. نزد برخی حکما، این دو واژه امر مبهم و غیرواقعی تلقی شده که واقعی بودن آنها با پذیرش هستی، تعارض و منافات داشته است از این رو پارمنیدس و زنون، وجود حرکت و زمان را منکر شدهاند. بعضی از حکما و متکلمان اسلامی، زمان را موهوم و غیرواقعی دانستهاند و از نظر برخی دیگر، حرکت و زمان و هستی با هم ارتباط تنگاتنگی پیدا کرده، نشانه هستی و بودن را در پویایی و تحول دانستهاند. برخی سطحی نگرانه با حرکت و زمان رو به رو شده و از حرکت تنها جابجایی مکانی و از زمان فقط پیوند و اتصال را اراده کردهاند و عدهای حرکت را معنای وسیعتر و عمیقتری کرده و به پویش درونی و حرکت جوهری پرداختهاند. اگرچه حرکت و زمان نسبت به واژه جوهر قدمت بیشتری دارند اما شاید بتوان گفت از لحاظ مفهومی با هم زاده شدهاند. نمونه بارز این پیوند در اندیشه هراکلیت یافت میشود که با عنایت به آتش به عنوان عنصر اولیه، پیوند جوهری اشیا را با حرکت مورد تاکید قرار داده است. سپس همین تحول جوهری در افکار افلاطون و فلوطین دنبال شده تا در دنیای اسلام در دیدگاه صدرالدین شیرازی به بار نشسته است.
بررسی تطبیقی ادراک حسّی از منظر ملاصدرا و هگل
نویسنده:
پیام آقاسی ، عزیزالله افشار کرمانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ملاصدرا و هگل هر دو ادراک حسّی را آغاز شناخت می دانند. با این تفاوت که ملاصدرا برای شناسایی، مراحل حسّی، خیالی و عقلی قائل است و ادراک کلی را پس از گذر از ادراک حسّی و خیالی ممکن می داند یعنی ادراک کلی، آخرین مرحلة شناخت است. ولی هگل از همان آغاز، شناسایی را به واسطة مفاهیمِ کلی می داند و تعارض میان جزئیت و کلیت در این ادراک را عامل ارتقاء ادراک به مرحلة بعدی می داند. مقایسة ادراک حسّی در ملاصدرا و هگل نشان می دهد که پذیرفتن مبانیِ مختلف در حوزه های منطق، طبیعت و انسان، چگونه می تواند شروع از نقطة واحد را به سرانجام های متفاوت برساند. ادراک حسّی در هگل سرآغاز کشف تضاد در فعالیت ادراکیِ آدمی است که این تضاد، در وحدت شناسایی و هستی پایان می یابد. اما پیشرفت آگاهی در فلسفة صدرا در ارتباط آدمی با واقعیت و گذر از مراتب پایین هستی به مراتب بالاتر و تعالی و بسط مرتبة وجودیِ آدمی است.
صفحات :
از صفحه 99 تا 115
اختیار انسان از منظر فخر رازی و محمدحسین طباطبایی
نویسنده:
فاطمه طاهری سلطانی؛ عزیزالله افشار کرمانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
جبر و اختیار از مسائل اختلافی میان متکلمان و فلاسفه است که هر یک برای آن راه‌حلی مطرح کرده‌اند. فخر رازی به پیروی از مکتب اشعری، نظریه کسب را می‌پذیرد ولی آن را به نحوی تفسیر می‌کند که به نظریه اختیار بسیار نزدیک است و حتی نظریه اختیار را در قالب عبارت «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» به‌صراحت بیان می‌کند. از طرف دیگر، انسان را «مضطر فی صورة المختار» می‌داند که در ظاهر نفی اختیار است. فخر رازی به دلیل تفکیک‌نکردن میان رابطه خداوند با مخلوقات، رابطه نفس با وصف اختیار و رابطه آدمی با افعال خود، در تبیین و تحلیل مسئله اختیار دچار تشتت آرا است و سخنان وی در ظاهر تعارض و تناقض دارد، ولی در نهایت به نظریه اختیار می‌رسد. طباطبایی دیدگاه اختیار را برمی‌گزیند و با پذیرش اصل علیت، مراتب هستی و مراتب فاعلیت، هم انسان را فاعل افعالش می‌داند و هم فاعلیت خداوند را با فاعلیت انسان در تعارض نمی‌بیند. وی با انفکاک میان رابطه خداوند متعال با مخلوقات، رابطه نفس با وصف اختیار و رابطه آدمی با افعال خود، مسئله اختیار را تحلیل می‌کند. او معتقد است وقوع هر فعل اختیاری منوط به سه اصل مهم و اساسی است: 1. رابطه طولی فاعلیت الاهی با فاعلیت انسان؛ 2. علت ناقصه دانستن اراده انسان؛ 3. واجب‌بودن وقوع فعل در مقایسه با اراده الاهی و ممکن‌بودن آن در مقایسه با اراده انسانی که همان اختیار است.
صفحات :
از صفحه 178 تا 197
نقش و کارکرد عدم در حوزه‌ وجودشناختی و معرفت‌شناختی فلسفه‌ ملاصدرا
نویسنده:
سمیه عظیمی، عزیزاله افشارکرمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا بر مبنای اصالت وجود معتقد است که هر امری؛ اعم از ذهنی یا عینی به اندازه‌ برخورداریش از وجود، حقیقی است ولی عدم لاشیء و بطلان محض است. گرچه موضوع فلسفه وجود است و تنها چیزی است که می‌توان مصداق حقیقی برایش در نظر گرفت اما توجه به وجود مستلزم توجه به عدم و نقش آن است.تحلیل نقش عدم در پیدایش کثرت، شناخت کثرات و تمایزات موجودات، که همه به شناخت عدم، معانی و مصادیق آن برمی‌گردد. ملاصدرا برای عدم شیئیتی قائل نیست وآن‌ را نقیض وجود و بطلان محض می‌داند ولی به نحو ضمنی به جایگاه و تأثیر عدم در هستی و شناخت توجه کرده‌است. این مقاله با پرداختن به تعریف عدم، اقسام عدم و کاربردهای آن در مباحث وجودشناختی و معرفت‌شناختی، اهمیت عدم در فلسفه‌ صدرا را نشان می‌دهد، تا آن‌جا که می‌توان گفت بنا به تشکیک وجود، به نحوی تشکیک و شدت و ضعف در عدم هم در فلسفه‌ صدرایی قابل طرح است به نحوی که در مرتبه‌ای از هستی هیچگونه عدمی ورود مطرح نیست و در مرتبه‌ ضعیف هستی عدم به نهایت خود می‌رسد و اگر معانی عدم برای ذهن کشف نشود تعقل فلسفی امکان ندارد زیرا فهم اصل تناقض، اصالت وجود، تشکیک در وجود، حرکت جوهری و تکامل نفس همه مستلزم تعقل عدم و کاربرد آن در تحلیل مفاهیم فلسفی است. پس کشف مفهوم وجود و عدم و نحوه‌ی ارتباط آن‌ها شرط لازم تفکر فلسفی است.
صفحات :
از صفحه 19 تا 30
نقد مبانی مکتب تفکیک از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
عزیزالله افشار کرمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده: رابطه میان عقل و وحی یکی از بنیادی‌ترین بحث‌های فلسفی و کلامی در همه ادیان آسمانی است. تعیین نسبت میان اصول عقل بشری و معارف وحیانی نقشی اساسی در فهم علوم بشری و علوم الهی دارد. بسیاری از نزاع‌های فکری و اجتماعی ناشی از سوء فهم روابط عقل و وحی است. علامه طباطبایی به عنوان یکی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام، وحی را مبتنی بر عقل برهانی می‌داند و معتقد است اعتلای عقلانیت، اعتلای دیانت است. در این مقاله مهم‌ترین اشکالات اهل تفکیک ابتدا مطرح می‌شود و پس از آن پاسخ‌های علامه به اختصار می‌آید. علامه نشان می‌دهد که مشی قرآن و معارف اهل بیت اعتلای عقلانیت است و هیچ‌گونه ناسازگاری با معارف راستین بشری ندارد خلاصه ماشینی: "علامه در پاسخ می‌گوید بیان مذکور خود بر نوعی قیاس اقترانی و استثنایی مبتنی است و گوینده سخن در حال استدلال‌کردن در قالب‌های منطقی است و علاوه بر آن اگر کسی یا کسانی از چیزی سوء استفاده کردند، آیا به دلیل اغراض سوء آنها باید آن چیز را باطل دانست (همان، ص398)؛ به عنوان مثال، اگر کسی از قرآن کریم سوء استفاده کند، می‌توان ـ نعوذ بالله ـ قرآن را انکار کرد یا باید با روشنگری مانع سوء استفاده شد؟ بنابراین بر فرض که مترجمان کتاب‌های فلسفی و منطقی اغراض سویی داشتند، آیا اغراض سوء آنها باعث می‌شود ما منطق و فلسفه را باطل بدانیم یا معیار صحت و سقم مطالب منطقی و فلسفی، درست یا نادرست‌بودن محتویات آنهاست؟ همچنین، مگر مترجمان فقط کتاب‌های منطقی و فلسفی را ترجمه کردند. علامه در پاسخ به این اشکال، نکات گوناگونی مطرح می‌کند که هرکدام از جهتی به رفع اشکال کمک می‌کند؛ اولا، گوینده اشکال، سخن خود را در قالب یک قیاس اقترانی ارائه کرده است؛ بنابراین نفی او فقط نفی زبانی است وگرنه در محتوای بیانش از قواعد منطق کمک گرفته است؛ ثانیا، اگر بگوییم قرآن و حدیث از علوم دیگر بی‌نیازند، آیا می‌توان از این مسئله نتیجه گرفت کسانی که به قرآن و احادیث تمسک می‌کنند و می‌خواهند آن را فراگیرند، جز قرآن و حدیث به علوم دیگری نیاز ندارند
رابطه معرفت و عبادت از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
غلامرضا افشون، عزیزاله افشار کرمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا با قائل شدن به دو قوه عقل نظری و عقل عملی برای نفس، سعادت حقیقی انسان را در گرو کمال آن دو قوه معرفی می‌کند. ایشان با محور قرار دادن اصل وجود می‌خواهد ارتباط انسان را با خویشتن، جهان و خدا، به‌گونه‌ای تبیین نماید تا سعادت او و کمالش تأمین شود. از نظر ایشان، نفس معرفت‌یافته وقتی به ذات حقیقی خود برمی­‌گردد، به بهجت و سروری وصف‌ناپذیر می‌­رسد که عبادت برای او صدور فعل آزادی و حریت از مُشتهیات و تمنیات بدن بوده و این همان سعه وجودی در حکمت متعالیه است. نگاه ظاهرگرایانه به مفهوم عبادت و دور شدن از وجه تربیتی و انسان‌سازی دین یعنی عقلانیت و معرفت، می‌تواند ریشه بحران انسانیت و سقوط آن به مرتبه حیوانیت باشد. در این پژوهش که از نوع کتابخانه‌ای بوده، رابطه بین معرفت و عبادت از نظر ملاصدرا بررسی و تحلیل شده و میزان هماهنگی دیدگاه ایشان با آیات قرآنی ارزیابی گردیده است. با تبیین این رابطه عامل پیونددهنده عقل و دین یعنی مسئله سعادت و شناسایی عوامل مؤثر در تکامل نفس روشن می‌شود. با بررسی انجام شده در این پژوهش، این نتایج حاصل شد که معرفت و حکمت راه‌یابی به ملکوت و عالم حقایق موجودات و حیات حقیقی انسان یعنی حیات معقول است. مسیر نفس به این حیات، کسب فضیلت عدالت، از طریق اعتدال در قوای بدنی و حسی است که این جز با بندگی و عبادت میسر نیست؛ یعنی تزکیه بستر تفکر بوده و عبادت بهترین ابزار برای تزکیه است. بر این مبنا، انسانِ عالِمْ و عابد به سعادت حقیقی نائل می‌گردد.
صفحات :
از صفحه 57 تا 75
زمان و مکان در اندیشه ارسطو و سهروردی
نویسنده:
عزیزالله افشار کرمانی، فاطمه بابامرادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث زمان و مکان از جمله مباحث ریشه‌دار و سنتی در تاریخ فلسفه است که در طول تاریخ اندیشه بشر، ذهن فلاسفه را از دوران یونان باستان به خود مشغول کرده چنان که آراء و اقوال بسیاری در این باب ابراز کرده‌اند. فلاسفه اسلامی نیز به سهم خود و به تأثیر از فیلسوفان یونان باستان به ویژه ارسطو، نظراتی در این باره ارائه کرده‌اند. ارسطو بحث از مکان را در کتاب طبیعیات و در نسبت با حرکت طبیعی، خلاء و زمان مطرح کرده است و در واقع، برخلاف افلاطون مفهومی طبیعی از مکان ارائه می‌کند. ارسطو تحلیل افلاطون از زمان و مکان را نمی‌پذیرد و می‌کوشد بنا به ساختار جسم، زمان و مکان را تحلیل کند. او مکان را سطح مماس جسم حاوی و محوی می‌داند و در حّد یک امر عرضی به آن بهاء می‌دهد و زمان را مقدار حرکت می‌داند. سهروردی گر چه در هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی خود بیشتر افلاطونی است، ولی از آنجا که می‌کوشد درک تمثیلی از طبیعت را کنار زند و تحلیل عقلانی را جایگزین آن سازد، در تحلیل زمان و مکان جانب ارسطو را می‌گیرد و همانند وی مکان را رابطه سطوح اجسام و زمان را مقدار حرکت می‌داند.
صفحات :
از صفحه 37 تا 50
تأثیر عقل نظری بر عقل عملی در صدور رفتارهای اخلاقی از منظر ملاصدرا
نویسنده:
غلامرضا افشون، عزیزالله افشار کرمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از نظر ملاصدرا میان عقل و اخلاق داد­وستد مؤثری وجود دارد و هردو کارکردهای گوناگونی دارند. منشاء رفتارهای آدمی، عقل عملی است که نفس را برمی انگیزد تا قوای عملی خود را برای صدور افعال جزئی به کار گیرد و این کار به واسطه آراء و عقایدی است که در حوزه عقل نظری پدید می آید و بادرک خیر و شر جزئی در حوزه عقل عملی، افعال انتخاب شده و به عنوان فضائل صادر می شوند. متناسب با هر مرتبه ای از ادراک ، افعال خاصی از نفس صادر می شود و صدور آن افعال با ارزش ها و فضائل خاصی ارتباط دارد. همانگونه که نفس دارای ادراکات حسی، خیالی و عقلی است، بر اساس آنها افعالی نیز پدید می آید و ارزش ها و فضائل خاصی هم متناسب با آن افعال در نفس حاصل می شود. ملاصدرا اعتقاد دارد با رشد و احاطه عقل دو وصف عدالت و حریت در نفس پدید می آید و موجب تعالی قوای نفس می شود و با مدیریت خواهش ها و تمایلات جسمانی، نفس به مقام آزادی از تمام اسارتها می رسد و این حکمت و حریت، سرچشمه صدور فضائل انسانی است. در پژوهش حاضر رابطه عقل نظری و عملی با فضائل اخلاقی بررسی وتحلیل شده ونشان داده می شود که میان درجات تجرد ادراکات و تعالی ارزشهای اخلاقی رابطه متقابلی وجود دارد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 24
بررسي تطبيقي عدم از ديدگاه صدرالمتألهين و هايدگر
نویسنده:
سميه عظيمي، عزيزالله افشار كرماني
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه با اينکه عهده‌دار بررسي احکام کلي وجود است، اما بررسي احکام عدم نيز به‌تبع وجود در فلسفه سامان مي‌پذيرد. صدرالمتألهين و مارتين هايدگر، هر دو اهتمام ويژه‌اي به بررسي احکام عدم داشته‌اند که نوشتار حاضر به بررسي تطبيقي اين مسئله از منظر اين دو فيلسوف بزرگ پرداخته است. از رهگذر اين جستار مشخص مي‌شود که در انديشه صدرالمتألهين، «عدم» در عين وحدت مفهومي، دو کاربرد دارد: 1. نقيض وجود؛ 2. فقدان کمال؛ اما هايدگر چهار معنا براي عدم در نظر مي‌گيرد: 1. عدم به‌مثابه نفي کامل کليت موجودات؛ 2. عدم به‌مثابه هستي نامتعين؛ 3. عدم به‌مثابه فقر تام و تمام موجودات؛ 4. عدم به‌مثابه نيستي يا ناهستي.
صفحات :
از صفحه 71 تا 87
  • تعداد رکورد ها : 73