جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 38127
مناظرة المفيد مع الباقلاني
نویسنده:
مفيد، محمد بن محمد
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
الفقه الاكبر
نویسنده:
ابوحنيفه، نعمان بن ثابت
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رساله اي است در علم كلام و در توحيد به بحث پرداخته است، بر اين رساله شرحهاي گوناگوني نگاشته شده و همراه با شرحهاي مختلف به چاپ رسيده است. (سيد محمود مرعشي) از ايمان و كباير آغاز و ميرسد به فرقه شقي و سعيد (دانش پژوه و علمي انواري) رساله مختصري است در بيان اعتقادات راجع به توحيد و نبوت و معاد از ابوحنيفه. (ابوالفضل حافظيان) رسالة مشهورة في عقائد أةل السنة، اعتني بها علماؤهم فكتبوا عليها شروحاً و حاشية. (موسوي بجنوردي، حسن) آغاز كتاب: قال امامنا و مقتدانا ... اصل التوحيد و ما يصح الاعتماد عليه يجب أن يقول، آمنت بالله و باليوم الآخر و ملائكته و كتبه و رسله و البعث بعد الموت. انجام كتاب: و سائر علامات يوم القيامة علي ما وردت به الاخبار الصحيحة حق كائن و الله يهدي من يشاء إلي صراط المستقيم. [مرعشي 33/389 و 37/90؛ كشف الظنون: 2/1287؛ مجلس سنا 1/275؛ علامه طباطبائي 1/30؛ فيلم دانشگاه 1/733؛ دانشگاه تهران 16/157 و 17/256 و 16/435؛ نسخه پژوهي 3/96؛ نشريه 9/29 و 8/242 و 11/472 و 11/586 و 11/597 و 11/625 و 11/635؛ رايانه ملي ص 804؛ شورا 1/82/33؛ الاوقاف العامة موصل 2/29 و 3/197؛ خزانه مفتي 5/20 و 5/30] شرح و حواشي: فقه اكبر (منظوم) (-) شرح الفقه الاكبر (-) الضوء الأكثر في فقه الأكبر (-) الفقه الاكبر (ترجمه) (-) الروض الازهر في شرح الفقه الاكبر (ترجمه) (-) الحكمة النبوية في شرح الفقه الاكبر لابي حنيفة (-) شرح الفقه الاكبر سمرقندي، نصر بن محمد (-375) شرح الفقه الاكبر ابن كمال پاشا، احمد بن سليمان (-940) شرح الفقه الاكبر = شرح الامالي مغنيساوي، احمد بن محمد (-1000) شرح الفقه الاكبر خطيب زاده، محمد بن ابراهيم (-901) مختصر الحكمة النبوية سمرقندي، اسحاق بن محمد (-342) الارشاد في شرح الفقه الاكبر لابي حنيفة بابرتي، محمد بن محمد (714-786) نظم كتاب الفقه الاكبر شريفي، ابراهيم بن حسام الدين (980-1016) شرح الفقه الاكبر خاطر، اسماعيل بن اسحاق (-) شرح الفقه الاكبر رشيد، محمد بن اسماعيل (-768) الفقه الاكبر (ترجمه) قورد افندي، محمد بن عمر (-996) منح الروض الازهر في شرح الفقه الاكبر قاري هروي، علي بن سلطان محمد (-1014) شرح الفقه الاكبر سينوبي، الياس بن ابراهيم (-891) العقائد (منظومة في) = نظم اللآلي زنجاني، اسحاق بن حسن (-1100) الفقه الاكبر (ترجمه) قاضي زاده علمي افندي، احمد (-1040) الفقه الاكبر (ترجمه) مفيد، اسماعيل بن علي (1132-1217) المنح الروض الازهر في شرح الفقه الاكبر (ترجمه) لاله زاري، محمد طاهر بن محمد (-1204) شرح الفقه الاكبر قسطموني، ابراهيم بن حسن (-1260) نور الانوار في شرح الفقه الاكبر كشفي، احمد بن ابي بكر (-1160) شرح منظومة العقائد = شرح نظم اللآلي توقادي، احمد بن احمد (-12) القول الفصل في شرح الفقه الاكبر بايرامي، محمد بن لطف الله (-956)
سفينة النجاة
نویسنده:
تنكابني، محمد بن عبدالفتاح
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از محمد بن عبدالفتاح تنكابني كه در چاشت روز پنجشنبه 14 جمادي الثاني 1102 بعربي ساخته است. در چهار مقصد است (صانع، نبوت، امامت، معاد جسماني) سومين مقصد آن بيشتر كتاب است و آن سه مقصد ديگر رويهم نه برگ نسخه ما ميشود. نام كتاب در آغاز و نام مؤلف و تاريخ در پايان آمده است. (دانش پژوه) مباحث نسبتا مفصلي است در اصول دين با نقل اقوال بزرگان اين فن استدلال فراوان مشتمل بر چهار مقصد با اين عناوين: المقصد الاول: فيما يتعلق بالصانع، داراي پنج مبحث المقصد الثاني: في نبوة نبينا صلي الله عليه و اله المقصد الثالث: في الامامة، مشتمل بر شش فصل و مفصلترين بحث اين كتاب مي باشد المقصد الرابع: مجمل من المعاد الجسماني از محمد بن عبدالفتاح تنكابني معروف به سراب داراي چند مقصد. سراب قسمت اعظم كتاب را به اثبات امامت بلافصل اميرالمؤمنين علي (ع (از مآخذ اهل سنت) اختصاص داده و تنها چند مبحث كوتاه را در آغاز به اثبات صانع و نبوت خاصه و در پايان به معاد جسماني واثبات امامت بقيه امامان اثنا عشر اختصاص داده ودر 1101 تأليف كتاب را به پايان رسانيده است. مؤلف از حاشيه خود بر محاكمات ياد كرده و كاتب چند سطر از حاشيه او را بر محاكمات در حاشيه مبحث معاد (ص 223 اين نسخه) آورده است (1). تنكابني تاريخ سقيفه و اسناد و روايات آن را (از طريق سني و شيعي) با دقت و با شيوه اي خاص بررسي ميكند. نسخه شماره 4047 دانشگاه. اين كتاب در امامت بتفصيل و در مباحث توحيد و نبوت با جمال بحث كرده در 1102 هجري بپايان رسانيده و داراي سه مقصد است: مقصد اول - متعلق بالصانع مقصد دوم - نبوت مقصد سوم - امامت نگارشي است از كلام بتازي از محمد بن عبدالفتاح تنكابني. (محمد تقي دانش پژوه) رساله اي متوسط در عقايد شيعه که درچهار مقصد توحيد، نبوت، امامت و معاد تنظيم شده و «هرمقصدي شامل مباحث و فصول» و درمبحث امامت به تفصيل و تحقيق پرداخته، اين رساله در روز پنجشنبه چهاردهم جمادي الثاني 1102 ق بپايان رسيده است. در الذريعه جلد 12 صفحه 203 تاريخ تأليف كتاب را از نسخه نقل فرموده كه سال 1103 مي باشد و مؤلف مشهور به سراب است. (آية الله فقيه امامي) و موضوع كتاب در اصول دين و خصوصاً در اثبات امامت و مذهب شيعه است و در سال 1102 تأليف شده (نخجواني‌، محمد) از محمد بن عبدالفتاح تنكابني معروف به سراب داراي چند مقصد. سراب قسمت اعظم كتاب را به اثبات امامت بلافصل اميرالمؤمنين علي (ع (از مآخذ اهل سنت) اختصاص داده و تنها چند مبحث كوتاه را در آغاز به اثبات صانع و نبوت خاصه و در پايان به معاد جسماني واثبات امامت بقيه امامان اثنا عشر اختصاص داده ودر 1101 تأليف كتاب را به پايان رسانيده است. مؤلف از حاشيه خود بر محاكمات ياد كرده و كاتب چند سطر از حاشيه او را بر محاكمات در حاشيه مبحث معاد (ص 223 اين نسخه) آورده است (1). تنكابني تاريخ سقيفه و اسناد و روايات آن را (از طريق سني و شيعي) با دقت و با شيوه اي خاص بررسي ميكند. نسخه شماره 4047 دانشگاه. كتاب استدلالي در بيان كلام شيعي است. تنظيم شده در 4 مقصد: المقصد الاول: فيما بتعلق بالصانع، در 5 مبحث: المبحث الاول: في علمه و قدرته و عدله و توحيده علي وجه مجمل. المبحث الثالث: في ان علمه تعالي عين ذاته. المبحث الرابع: في ان وجوده تعالي عين ذاته. المبحث الخامس: في ان الموجود مشترك معنوي بين الواجب و الممكن. المقصد الثاني: مختصر في نبوة انبياء. المقصد الثالث: في الامامة. المقصد الرابع: في المعاد. «حكيم» [عكسي مركز احياء ميراث اسلامي 3/39؛ التراث العربي 3/198؛ علامه طباطبايي 2/173؛ مجلس شورا 24/434 و 10/1443و 16/362 و 32/335؛ مدرسه خيرات خان ص 1745؛ الذريعة 12/203؛ دانشگاه تهران 10/1991؛ سريزدي 1/232؛ مكتبة الزهراء ص 87؛ نشريه 4/337 و 4/440؛ اهدائي به آستان قدس ص 323 و 377؛ شيخ علي حيدر 2/308؛ تربيت ص 87؛ مجلس 3484؛ رايانه آستان قدس؛ شورا 1/207/29؛ دنا 6/160-161؛ التراث العربي المخلوط 6/404-405؛ معجم التراث الكلامي 3/583]
القضاء و القدر (رسالة في)
نویسنده:
ابن كمال پاشا، احمد بن سليمان
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
منابع دیجیتالی :
لسان الحق و ميزان الصدق
نویسنده:
عليخان تالپر، ميرمحمد حسن
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
چکیده :
مؤلف در مقدمه كتاب گويد كه روزي كتاب «ميزان الحق» تأليف يادري فند را كه در اعتقادات مسيحي و رد اسلام بوده ملاحظه كرده، وكتاب حاضر را در رد مدعاي وي نگاشته است. مؤلف كتابش را در چند باب تنظيم نموده و در هر باب مطالب پادري را با عنوان «قوله» نقل و سپس رد مي كند. (صدرائي خوئي، علي) [ميراث مشترك ايران و هند 1/233]
القضاء و القدر
نویسنده:
تستري، محمد بن اسعد
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
شرح الفقه الابسط لابي حنيفة
نویسنده:
خطيري، اسماعيل بن اسحاق
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
شرح الفقه الاكبر
نویسنده:
نامشخص
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
چکیده :
فقه اكبر كتابي اعتقادي از ابوحنيفه نعمان بن ثابت كوفي است. بر اين كتاب شرحهاي زيادي نوشته شده و نسخه حاضر از جمله آنهاست ولي معلوم نشد از كيست. آغاز اين شرح با نسخه موجود در تاشكند مطابق است و مولف نسخه تاشكند نيز ناشناخته است. «مدبر چهار برجي، سيف الله» آغاز كتاب: قال امامنا و مقتدانا ... اصل التوحيد و ما يصح الاعتماد عليه يجب أن يقول، آمنت بالله و باليوم الآخر و ملائكته و كتبه و رسله و البعث بعد الموت. انجام كتاب: و سائر علامات يوم القيامة علي ما وردت به الاخبار الصحيحة حق كائن و الله يهدي من يشاء إلي صراط المستقيم. [انستيتو ككليدزه تفليس 2/479؛ فهرست نسخه هاي خطي فارسي انستيتوي ملل آسيا (چاپ مسكو، 1964م) ص 341؛ فهرست نسخه هاي خطي مخلوطات شيراني 2/231؛ فهرست نسخه هاي خطي شرقي در آكادمي علوم ازبكستان شوروي 6/438 (چاپ تاشكند) شماره 4811؛ ]
الرد علي المتعصب العنيد في الرد علي من لم يجوز اللعن علي يزيد
نویسنده:
ابن جوزي، عبدالرحمن بن علي
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عبد المغيث بن زهير حنبلي بغدادي متوفي بسال 583 هـ، از معاصرين ابن جوزي، رساله اي در دفاع از يزيد بن معاويه، و منع لعن و ذم وي نوشته است. ابن جوزي، اين كتاب را در رد وي در يك مقدمه و چهارده فصل تدوين نموده، و با استدلال باحاديث و اخبار، و شواهد تاريخي و غير آن، گفته هاي وي را نقد نموده و جايز بودن لعن يزيد را اثبات كرده است. (محمد علي حائري) دانشمند اخباري حافظ واعظ جمال الدين ابوالفرج عبدالرحمن بن علي بن محمد بن علي بن الجوزي صديقي بغدادي حنبلي (510-597) در اين دفتر روشن نمود كه نفرين و لعن بر يزيد پسر معاويه روا است. او در ديباچه ميگويد كه كسي از من در يكي از مجلسهاي وعظ پرسيد كه آيا بر يزيد كه با حسين كرد آنچه را كه كرد و دستور داد كه در شهر مدينه يغما كنند نفرين رواست؟ من بدو گفتم كه همين كرده هاي او خود بسنده است و نيازي بنفرين ندارد و خاموشي بهتر است. باز گفت اين را ميدانم مگر اينكه ميخواهم بدانم بر او ميتوان لعن كرد؟ من گفتم آري دانشمندان پارسا كه يكي از آنها احمد بن حنبل است آنرا روا بداشتند. اين سخن من بخواجه اي كه حديث خوانده بود مگر اينكه هنوز از عصبيت عاميانه نرسته بود رسيد. آنرا نپذيرفته و دفتري بساخت و در آن از يزيد ياري نمود. آن دفتر را يكي از شاگردانم نزد من آورد و درخواست كه آنرا رد نويسم. من گفتم كه او را بكمي دانش و هوش ميشناسم و حديث را هم آنكسي ميتواند روايت كند كه هوشمند باشد. او نه منقولات ميشناسد و نه معقولات در مي يابد و همان حديث ميخواند و درست از نادرست آن و مقطوع از موصول آن و تابعي از صحابي و ناسخ از منسوخ باز نميشناسد و نميتواند ميان دو حديث جمع كند و عصبيتي عاميانه دارد. حديثي را مي پذيرد كه بدلخواه او باشد اگر چه همه فقيهان آنرا نپسندند و بعلم حديث آشنا نيست و براي اثبات سخنان خويش حديثهائي ميآورد كه دروغگويان بر زبان ميرانند و او ميان راستگو و دروغزن جدائي نمي نهد. عبدالرحمن بن عيسي بمن گفت كه او حديث سقيفه را نمي پذيرد با اينكه بر سر زبانها است و همه آنرا درست ميدانند. در شگفتم كه او را محدث ميخوانند با اينكه روزي او را بديدم كه «مسلم بن يسار» را از بزرگان صحابه ميپنداشت بدو گفتم از تابعيان است او ناگزير شد كه از روي عصبيت بگويد كه مانند صحابي است. او براي من حديثي نوشت بدينگونه: «ان الله لما خلق الخلق استلقي و وضع رجلا علي رجل» و گفت كه اين را بايستي بخاري و مسلم روايت كرده باشند. من گفتم اين حديث درست نيست و احمد بن حنبل و ابي داود و ترمدي دوست نمي داشتند كه آنرا روايت كنند و اين را علتي است كه من در «منهاج الوصول الي علم الاصول» خود ياد كردم. بدو گفتم كه خبرهاي صفات را من گرد آوردم و درست و نادرست آنرا از يكديگر جدا ساختم. پاسخ داد كه نپذيرفتن حديث خوار شمردن راوي آنست من گفتم مگر درباره حق باكي ميتوان داشت - اين خواجه فقه هم نميداند و حديثهائي آورده كه خلاف اجماع فقيهان بوده است. اين را بدو گفتند. پاسخ داد من ناگزير نيستم سخنان آنها را بپذيرم. او چنانكه ابو طاهر بن صدر فقيه بمن گفت يكي از دختران چهار گانه خود را بوكالت بمردي بزني داد و صيغه آنرا خواند بي آنكه بگويد كدام را خواسته بود. اين مرد در پشت سر گور احمد حنبل گوري براي خود كند و من بدو گفتم كه چنين كاري پسنديده نيست. چه اينكه اين زمينها از آن همه مسلمان است و مانند مسجد است. ديگر اينكه تاكنون مردگان بسياري در پيرامون گور ابن حنبل بخاك سپرده شده و زمين دست نخورده اي نماند تا تو در آنجا بخاك سپرده شوي مبادا استخوان مردگاني را شكسته باشي و اين خود ناروا است. سوم اينكه در اين گور پاي تو نزديك سر احمد حنبل خواهد بود و اين بي ادبي است. درباره كودني اين مرد محب الدين ابوالبقاء فقيه براي من گفت كه نزد ابن الخشاب، عبدالمغيث را بديدم و سخن بدينجا كشيد كه مردي نذر كرده بود پياده بحج رود و پيامبر فرموده كه خداوند از رنجاندن اين مرد خود را بي نياز است. عبدالمغيث گفت چگونه ميشود كه خداوند از اينگونه رنجها كه مرد بخود رساند بي نياز باشد يا اينكه او بما تكليفها كرده است. ما دريافتيم كه او خداي را نيازمند بما مي پندازد. در ناداني و كودني و گستاخي او همين بس كه دفتري ساخته و در آن از يزيد ياري نمود و از من خشمگين شد كه چرا از حسين ياري نموده ام و بيزيد بد گفته ام. پس دوستم بمن گفت مرا راهنمائي كن و آنچه درست است بمن بگو و بدو منگر. من گفتم كه اگر اين خواجه ميگفت كه بهتر است ما روزگار خويش را در نكوهش هيچكس بيهود نسپريم كسي با او ستيزه نميكرد مگر اينكه او با كسي كه نكوهش نكوهيده اي روا ميدارد در افتاد. اين خود ناداني است چه بزرگان از دانشمندان مانند احمد حنبل آنرا روا بداشتند و قاضي ابويعلي محمد بن الحسين بن الفراء در المعتمد في الاصول اين را از او آورد و قاضي ابي الحسين محمد بن قاضي ابو يعلي هم دفتري بساخت و در آن كساني را برشمرد كه شايسته لعن هستند و در ميان آنها يزيد را ياد كرد و گفت آنكه از نفرين بر او مي پرهيزد يا نميداند يا مرديست دو روي و آنچه ميگويند كه ديندار هيچگاه بر كسي نفرين نميكند در جائي است كه شايستگي آن نباشد. من بدوستم گفتم كه اينست خط و نوشته قاضي ابي الحسين و نگارش او (9 الف). پس ازين ديباچه چهارده فصل است. در نخستين حديثهائي آمده كه در آنها بكساني لعن شده كه در تبهكاري بيكصدم يزيد نميرسند. در دوم تا نهم سرگذشت و زندگي يزيد است و كارها كه با حسين و سر بريده او و خاندان او و همچنين با مردم مدينه كرده است و بمانند مقتلي است. در دهمي تا چهاردهمي (38 الف) رد گفته هاي اين شيخ است و او يزيد را فرمانروائي ميداند كه مردم بدو بيعت كردند و همه از او خشنود بودند بجز پنج تن. آنهم پيشوا اگر چه ستمكار هم باشد بايد از او پيروي نمود گذشته از همه اينها او را معاويه ايكه درباره اش پيامبر فرمود: «خدايا او را راهبر و راهنما كن و راه بدو بنماي» براي فرمانروائي برگزيد و او مردي بخشنده بوده و قرآن ميخواند و حسين بر همچه فرمانروائي بشوريد. ابن جوزي همه سخنان او را در اين فصلها بخوبي رد ميكند. در روضات (ص 411 و 691) نام اين دفتر چنانكه ياد كرده ايم آمده است. ولي در خود متن نامبرده نشد. در كشف الظنون (537: 1) دارد كه «الرد علي المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد» از ابن جوزي است و آغازش چنين است: «الحمدلله كفا اجلاله». پيش از ابن جوزي عمادالدين ابوالحسن علي بن محمد بن علي كياهراسي (گرفته از «كيا» و «هراس = هزار آمل») طبري فيقه شافعي (ذيقعده 450- پسين روز پنجشنبه يكم محرم 504) از بزرگترين شاگردان امام الحرمين جويني و دوم غزالي بلكه برتر از او در پاسخ پرسشي كه از او كرده اند درباره يزيد گفت كه او صحابي نبود و در روزگار عمر زاده شد و احمد و مالك و ابو حنيفه دو گونه سخن درباره اش گفته اند: تلويح و تصريح و ما تصريح ميگوئيم و آشكارا چه او بود كه نرد ميباخت و با يوز شكار ميكرد و هماره مي ميخورد و سرودها درباره مي دارد او در اين زمينه داد سخن بداد و نام خويش در پشت برگه پاسخ نوشت. ابو حامد غزالي (450-505) بر خلاف كياهراسي و در پاسخ پرسندگان لعن بر يزيد را روا نداشت و گفتار او و كياهراسي هر دو در تاريخ ابن خلكان (ش 403) و در روضات الجنات (ص 691) ديده ميشود. تفتازاني در شرح مقاصد هم در اين زمينه گفتگو نموده و گفت لعن بر يزيد رواست و پيشينيان مانند غزالي و ديگران كه از آن باز داشته اند براي اين است كه مردم مبادا گستاخ شوند و درباره خليفه هاي ديگر سخني بگويند (روضات) از ابن حجر شهاب الدين احمد هيتمي در الصواعق المحرقة في الرد علي اهل البدع و الزندقة (چاپ شرفيه مصر در 1308 با تطهير الجنان و اللسان عن الخطور و التفوه بثاب سيدنا معاوية بن ابي سفيان ص 125) گفته كه سنيان درباره كفر يزيد اختلاف دارند برخي مانند ابن جوزي و سبطش او را كافر ميدانند و دسته اي او را مؤمن ميپندارند و گروهي از محققان توقف كرده اند. ابن جوزي در «الرد علي المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد» سخنان احمد حنبل و قاضي ابي يعلي را آورده است. گروهي گويند كه لعن او روا نيست و از آنها است غزالي. ابن حجر در اينجا خود هم دليل ميآورد كه نبايد بر او لعن كرد سپس مينويسد كه ابن صلاح هم در فتاواي خود آنرا روا نداشت و گفت كه بهتر آنست كه او را مانند ديگر خليفه هاي غير راشد و پادشاهان اسلام بدانيم نه دوستشان بداريم و نه لعن بر آنها بفرستيم. پس از اين باز ابن حجر ميگويد كه غزالي و متولي (ابو سعيد عبدالرحمن بن ابي محمد مأمون بن علي شافعي نيشابوري فقيه اصولي مدرس نظاميه م 478) و ديگران گفته اند كه كار يزيد با خداست و واعظ و ديگران نبايد مقتل حسين را روايت كنند و از جنگ و ستيزهاي صحابه بر زبان رانند تا مبادا مردم آنها را دشمن بدارند و بدانها بد گويند چه آنها نشانه هاي دينند و بگفته ابي صلاح و نووي همه آنها عادلند (نيز بنگريد بروضات). قاضي محدث مفسر اديب ابن العربي ابوبكر محمد بن عبدالله بن محمد معافري اشبيلي مالكي (468-543) شاگرد غزالي و ابي بكر چاپي و استاد روايت و اسناد ابو عبدالله محمد بن عيشون و شيخ محيي الدين در فتوحات، ميگويد كه: «لم يقتل يزيد الحسين الا بسيف جده - اي لانه الخليفة و الحسين باغ عليه» (روضات ص 695- زركلي 110: 3- معجم المطبوعات ص 174). در مقامع الفضل آقا ميرزا محمد علي كرمانشاهي (م 1216) فرزند محقق بهبهاني (چاپ دوم سنگي نسخ بكوشش آقا ميرزا اسحق كتابفروش در 1316ص 129) دارد كه لعن بر يزيد رواست و بسود نفرين كننده و بزيان او. (محمد تقي دانش پژوه) مؤلف، اين رساله استدلالي را در پاسخ به سؤال يكي از اصحاب خود در مسئله جايز بودن لعن يزيد بن معاويه به علت منكرات فراوان همچون قتل امام حسين (ع)، فرمان نهب اموال و نواميس اهل مدينه، نگاشته و با استناد به دلائل عقلي و نقلي حكم به جواز لعن وي داده است. [عكسي مرعشي 2/417؛ مؤلفات ابن الجوزي /103؛ بروكلمان، ذيل 1/917؛ فيلم دانشگاه 3/68؛ رايانه آستان قدس]
شرح الفقه الاكبر
نویسنده:
سمرقندي، نصر بن محمد
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
  • تعداد رکورد ها : 38127