جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
رسانه‌ها و دموکراسی آسیب‌شناسی کار‌کرد و ارتباط رسانه‌ها با پدیده‌ی دموکراسی
نویسنده:
مریم بخشیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اهمیت رسانه ها در جهان امروز بر کسی پوشیده نیست . از زمان شکل رسانه ها روزنامه ، تلفن ،تلگراف ، سینما و تلویزیون کاربرد و نقش رسانه ها روز به روز بیشتر شده و در حوزه های سیاسی اهمیت خود را پیش از پیش به نمایش گذاشته است . از سویی دیگر دموکراسی به عنوان یک سیستم سیاسی پذیرفته شده، روند رو به فزونی در زندگی بشر عصر نوین داشته است . این رساله رسانه ها را به عنوان رکن اساسی جوامع جدید ، عاملی موثر بر روند دموکراسی ها دانسته است . چنانکه جریان رشد رسانه ها در دست قدرتمندان سیاسی و اقتصادی باعث شده تا افکار عمومی جوامع ، تحت تسلط عده ای قلیل که صاحبان سیاسی و اقتصادی رسانه ها محسوب می شوند قرار گیرد . و از این طریق دموکراسی که تحت قیمومیت افکار عمومی شکل می گیرد آسیب پذیر شود . از سویی دیگر رسانه ها با خلق جوامع مصرفی و تبلیغات روز افزون ، انسان هزاره جدید را مفتون خودساخته و با ایجاد فضایی مجازی و سایبری و به دنبال آن خلق دنیای مجازی به جای واقعیت های جامعه انسانی عملکرد آزاد انسان امروز را تحت تارو پود تصاویر و صداهایی قرار داده که تنها عده ای به عنوان صاحبان این رسانه ها خالق دموکراسی دلخواه خود محسوب می شوند . و افکار عمومی از این طریق تحت کنترل رسانه ها جهت دهی می شود . لذا هدف پژوهش حاضر بررسی آسیب پذیری کارکرد رسانه ها در ارتباط با دموکراسی می باشد . بر این اساس محقق بر آن است که وجوهی از کارکرد رسانه ای را که برای دموکراسی نگران شناسایی و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد .چارچوب نظری پژوهش حاضر با رویکرد انتقادی در قالب نظریات فرانکفورت و پست مدرنیسم شکل و مورد بررسی قرار گرفته است . مکتب فرانکفورت تحت تأثیر مارکسیسم ، مکتبی انتقادی است که جوانب مختلف زندگی بشر عصر مدرن مورد نقد قرار داده است . یکی از مسائلی که مورد نقادی و بررسی مکتب فرانکفورت قرار گرفته : رسانه ها و تأثیرمخرب آن در ایجاد جامعه مصرفی و تحت کنترل امپریالیزم رسانه ای در سده ی بیستم بوده است . همچنین مکتب پست مدرنیسم در قالب شالوده شکنی و تکثر واقعیت و تحت تأ ثیر اندیشمندانی چون بودریار ، لیوتار و ... به نقد جامعه مجازی ایجاد شده تحت کنترل رسانه ها پرداخته است .
ردیابی مضمون رهایی بخشی سوبژکتیویته از فرانکفورت تا پاریس
نویسنده:
مصباحیان حسین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 59 تا 73
اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی مکتب فرانکفورت
نویسنده:
رنجبر ایرج, غلامی سمیرا
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
بر اساس چارچوب نظری هابرماس از «نسبت اخلاق و سیاست» در سیر تاریخ اندیشه سیاسی غرب، اخلاق و سیاست در دوره کلاسیک و در سنت ارسطویی حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند، زیرا اخلاق سعادت را تعریف می کند و سیاست در خدمت تحقق مفهوم سعادت قرار می گیرد. حال آنکه در اندیشه سیاسی مدرن و در سنت هابزی، اخلاق و سیاست از هم جدا می شوند، زیرا سیاست هدف خود را نه سعادتمندکردن و بافضیلت نمودن شهروندان، بلکه کنترل و مدیریت غرایز انسانی برای ایجاد «امنیت» و تحقق «رفاه» تعریف می کند. با این توصیف و طبق چارچوب نظری هابرماس، مقاله حاضر بر این نظر است که در اندیشه متفکران مکتب فرانکفورت، اخلاق و سیاست همانند سنت کلاسیک حول مفهومی اخلاقی به هم پیوند می خورند، با این تفاوت که حلقه اتصال اخلاق و سیاست در مکتب یادشده، نه مفهوم «سعادت» بلکه مفهوم «رهایی» است؛ مفهومی که منطبق بر «اخلاق فضیلت» است. با این توضیح که هر یک از متفکران این مکتب، راه تحقق «رهایی» را در مکانیزمی خاص خود تعریف می کنند. هورکهایمر «خرد عینی»، آدورنو «زیبایی»، مارکوزه «بازسازی عقلانی جامعه» و هابرماس «گفت وگو» را راه رسیدن به رهایی می دانند.
صفحات :
از صفحه 49 تا 77
منطق درونی نظریه انتقادی و روابط بین‌الملل
نویسنده:
علی اسمعیلی اردکانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در بررسي موج جديد ديدگاه هاي روابط بين الملل، اين حوزه عرصه تئوري نيست و رويكردهاي جديد خبر از مرگ تئوري و تئوري پردازي مي دهند. عرصه اي كه مدتي به واسطه تسلط پوزيتيويسم عصر فرانظريه خوانده مي شد و قائل به توانايي رسيدن به ذات و عين پديده ها بود. اما اكنون اين تفكر به نوعي زير سوال رفته چرا كه تعصب به تئوري، به منزله ايجاد زندان براي خود تلقي مي شود. در اين موج پذيرفتن نظريه به منزله پذيرفتن اين فرض خواهد بود كه جامعه انساني به ابژه تبديل شده است. نقدي كه به دلايلي شامل نظريه انتقادي به معناي خاص آن در روابط بين الملل نمي شود چرا كه خود بر اين آسيب آگاهي كامل دارد. با اين حال پرداختن به تئوري انتقادي در معناي خاص آن كه برگرفته از بنيان هاي فكري مكتب فرانكفورت بوده است و در ديسيپلين روابط بين اللمل ادعاي نشان دادن راه و روش مرحله بعدي را دارد ضمن اينكه مي تواند ما را در جريان مناقشات موجود قرار دهد، اين امكان را براي ما فراهم مي كند كه به طور خاص با تمركز بر يك نظريه مسئله محور در اين حوزه با روند نظريه پردازي آن نيز آشنا شويم. اين مهم را تلاش كرديم تا با توسل به چارچوبي مفهومي و روش شناختي به نام منطق دروني به انجام برسانيم تا اين نكته را بارز كرده باشيم كه علاوه بر اهميت پايبندي به نقد درونماندگار در اين نظريه، توجه ما صرفا به نتيجه و سوالات انتزاعي يك ديدگاه يا نظريه نبوده است. ما در اين پژوهش كار را از احساس سردرگمي و حيرت ابتدايي نظريه پردازان اين مكتب دنبال كرده ايم. در ادامه با تمركز بر مصداق هاي مسئله اصلي نظريه انتقادي مكتب فرانكفورت با تكيه بر ويژگي هاي معرفت شناختي آن كه در قسمت ارائه راه حل اين مكتب شكل گرفته و صورتبندي شده به تاثير آن در نظريه هاي روابط بين الملل و به طور خاص تر در نظريه انتقادي روابط بين الملل پرداخته ايم.
بررسی انتقادی مبانی انسان شناختی نظریه فرهنگ مکتب فرانکفورت براساس انسان شناسی اسلامی
نویسنده:
مهدی یاراحمدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موسسۀ تحقيقات اجتماعي وابسته به دانشگاه فرانکفورت، يکي‌ از دستاوردهاي مهم مارکسيسم غربي پس از لوکاچ بود که در سال 1923 در شهر فرانکفورت آلمان تاسيس شد. ميراث فکري و نظري اين موسسه، بعدها با نام«مکتب فرانکفورت» يا «نظريه انتقادي» مشهور شد. نقد مدرنیسم، صنعت تکنولوژی، نقد فرهنگ و فرآیند عقلانیت جامعة مدرن از «عصر روشنگری» تاکنون، مهمترین محورهای اندیشه اصحاب مکتب فرانکفورت است.مکتب فرانکفورت با ارائۀ نظریۀ فرهنگ، در واقع به دنبالاحیای آرمان‌های اومانیستی‌ای بود که در نظام سرمایه‌داری توسط صنعت فرهنگ مورد غفلت قرار گرفته بود. بر اساس مبانی انسان‌شناختی نظریه فرهنگ مکتب فرانکفورت، انسان به واسطه خرد خودبسنده خویش می‌تواند مسیر خود را بیابد و به سعادت برسد. در انتقاد از مبانی انسان‌شناختی نظریه فرهنگ مکتب فرانکفورت از منظر انسان‌شناسی اسلام باید گفت، به رغم خودبنیادی ذاتی انسان در اندیشه اصحاب فرانکفورت، در انسان‌شناسی اسلامی فردیت، خرد، استقلال ارادۀ انسان و خودمختاری او دارای «منشاء ماوراء طبیعی» است. دین اسلام انسان را در ارتباط با ماورای طبیعت تعریف و شأن و منزلت انسان را با بعد «متعالی» او و در نسبت با نظام هستی و خدا تبیین می‌کند.