جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 58
ترجمه و شرح کتاب عشق، قدرت و عدالت اثر پل تیلیش
نویسنده:
پریسا یزدان جو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , شرح اثر , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
بررسی و نقد اندیشه کلامی غزالی درباره نسبت اراده الهی با اختیار و اراده انسان
نویسنده:
بهزاد ناوکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش‌حاضر، مفهوم اراده انسان و اراده خداوند و مسائل مربوط به آنها را در آثار غزالی جستجو می‌کند و عهده‌دار بررسی و نقد اندیشه‌کلامی غزالی درباره نسبت بین اراده الهی با اختیار و اراده انسان می‌باشد. این پژوهش، پس ازگذر از مقدمات لازم در زمینه اراده انسان و اراده خداوند از لحاظ وجودشناسی و معناشناسی در اندیشه متفکران مسلمان، به تبیین و بررسی اندیشه‌ی‌ کلامی غزالی در این باب پرداخته است. غزالی صفت اراده را هم برای انسان و هم برای خداوند اثبات می‌نماید. وی برای اراده انسان اهمیت ویژه-ای قائل است و آن را عامل امتیاز انسان از حیوان دانسته است و بر نقش آن به عنوان یکی عوامل سازنده‌ی «افعال اختیاری» تأکید نموده است. وی همچنین، خداوند را مرید دانسته و معتقد است که اراده حق‌تعالی صفتی است که یکی از دو طرف فعلی را که امکان وقوعش است، تخصیص می‌دهد. غزالی دربار? چگونگی نسبت بین اراده‌ الهی با اختیار و اراده انسان به هیچ یک از دو نظریه «جبرمحض» و «اختیارمطلق» معتقد نیست، بلکه «نظریه‌کسب» را از اشاعره اتخاذ نموده و کوشیده است تا تفسیر معقولی از آن ارائه دهد که اشکالات تفاسیر سابق را نداشته باشد. او در تفسیر «نظریه‌کسب» بر این باور است که فاعل حقیقی در همه افعال خداوند است و انسان تنها محل اراده و اختیاری است که خداوند در او می‌آفریند. به تعبیر دیگر، او قدرت و اراده انسان را در خلق و ایجاد فعل بی‌اثر می‌داند و بر این باور است که فقط قدرت و اراده خداوند منشأ خلق و صدور فعل است و نقش انسان تنها مقارنت با حدوث اراده و قدرتی است که از جانب خداوند در او حادث می‌شود.اگر چه غزالی تلاش کرد که ایرادهای وارده بر «نظریه‌کسب» را در تفسیرش برطرف نماید، به‌گونه‌ای که هم با آیات قرآن کریم سازگار باشد و هم با مبانی خود او ناسازگاری نداشته باشد، لکن موفق به این امر نشد. از این رو اندیشمندان مسلمان با تکیه بر همین ناسازگاری‌ها، نظریه او را مورد نقد قرار داده‌اند.
نیچه و پست مدرنیسم
نویسنده:
نعیمه آقاجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فردریش ویلهلم نیچه (1844-1900) را باید از تأثیر گذار ترین فیلسوفان دوران مدرن محسوب کرد. فردریش نیچه، فیلسوفی که علی رغم آن چه که در ظاهر از متن این فیلسوف فهمیده می شود، فیلسوفی کاملاً یکپارچه است و در مسیر مشخصی حرکت می کند، هر قطعه ای در متن دقیقاً جای خود را دارد و هر آموزه ای هر قدر هم که متناقض جلوه کند در مسیر خویش در جریان است و با آن آموزه ی اساسی پیوند دارد. فیلسوفی که رشته ی دانشگاهی اش زبان شناسی تاریخی بود، و به همین دلیل زبان در فلسفه ی او جایگاهی بس اساسی دارد، به‌گونه ای که می توان گفت تمام فلسفه ی او را تحت تأثیر قرار داده است. در اثبات این امر همین بس که حقیقتی را که سالیان سال فلاسفه در جست جوی آن بودند امری زبانی می داند و هرمنوتیک یا همان تأویل را تنها مواجه ی بشر با هستی می داند و بیان می کند که انسان از چشمِ نیاز های خود به هستی می نگرد و آن را به گونه ای می بیند که نیاز های او را برآورده کند. تأثیر عظیم نیچه را می‌توان بر اکثر فیلسوفان پس از خودش و دوران‌های دیگر قابل توجه است. از جمله می‌توان به دوران پست‌مدرن اشاره کرد. وقتی نام «پست‌مدرن» را می‌شنویم، آنچه در ابتدا در ذهن می‌آید موجی از ناآرامی‌ها و بی‌ثباتی‌هاست که یادآور تفکراتِ نیچه‌ای است. بسیاری از مفسران و منتقدان این دوران بر این باورند باید این دوران را دوران آشوبگری و ناامنی فکری دانست، زیرا هرگونه ثبات فکری را منکر می‌شوند. من باب مثال، مبانی اصلی نئوپراگماتیست خود را انکار حقیقت می‌داند؛ یعنی نفی هرآنچه که در خود قطعیت را به همراه دارد. شاید بتوان ادعا کرد که نیچه در دوران مدرن شناخته نشده است و این متفکران پست‌مدرن بودند که پرده از افکار و اسرار او برداشتند. فیلسوفان این دوره را باید تحت فرمانِ نیچه انگاشت. باید بیان کنیم که نگارنده در این پایان‌نامه قصد دارد این تأثیر مهم نیچه را در ظهور این دوران با بررسی تفکر فیلسوفانش مورد پژوهش قرار دهد
مفهوم قدرت در اندیشه میشل فوکو
نویسنده:
توحید میلانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
میشل فوکو(‏Michel Foucault‏)، متفکر معاصر فرانسوی در حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون فلسفه و علوم اجتماعی چهره‌ای ‏شناختهشده و مطرح می‌باشد. حرکت فکری او و چشم‌اندازی که وی به روی علوم انسانی گشوده است، تحول ‏شگرفی را در مبانی این علوم موجب شده است تا حدی که او را ویرانگر علوم انسانی به معنای متعارف و متداول آن ‏دانسته‌اند. یکی از حوزه‌های اساسی اندیشه‌ی فوکو و حتی به تعبیر برخی مفسرین، مهمترین دستاورد نظری او، تحلیل ‏مفهوم قدرت‎ ‎با رویکردی منحصر به فرد و در چهارچوب نوعی معرفت شناسی تاریخی است. وی در تعداد زیادی از ‏شاخه‌های علوم انسانی اعم از فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ، سیاست، روان‌شناسی، انسان‌شناسی و... وارد شده و در ‏نهایت همه مباحث را در راستای تحلیلی واحد و در جهت طرح ایده‌‌ی واحد و مرکزی قدرت پیش برده است. ‏بر اساس یک تقسیم‌بندی کلی دو دیدگاه و خط سیر مدرن و پست‌مدرن را در جریان شکل‌گیری فلسفه‌های ناظر ‏بر مقوله قدرت می‌توان شناسایی کرد: بر طبق دیدگاه مدرن، قدرت با عاملی انسانی آغاز، از مجرای روابط علی بیان و ‏بر حسب شاخص‌های مکانیکی قابل محاسبه و اندازه‌گیری می‌باشد و نگرش به مقوله قدرت در این دیدگاه از دریچه-‏ی بحث‌های حاکمیت صورت می‌گیرد. این مدل، قدرت را ابزاری در مالکیت دولت می‌داند که برای تحمیل نظم بر ‏جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. در الگوی پست‌مدرن که با فوکو آغاز می‌شود و در اساس منکر وجود حیطه‌ای ‏خاص و عملکردی یک‌سویه برای قدرت است، شیوه‌ی نگرش مدرن به قدرت به معنی نادیده گرفتن ساختارهای ‏مدنی و چگونگی کاربست قدرت در نهادها و گفتمان‌های سراسر حوزه‌ی اجتماعی است. فوکو از قدرت به صیغه ‏جمع سخن می‌گوید و آن را در عرصه‌های گوناگون زیست جمعی انسان قابل‌ بحث می‌داند. قدرت در همه‌ جا ‏هست نه بدان دلیل که همه چیز را در‌بر‌می‌گیرد؛ بلکه بدان دلیل که از همه جا نشات می‌گیرد. بنابراین تحلیل آن به‌ ‏هیچ‌ وجه کلی، تاریخ‌گریز و مطلق نیست. به طورکلی هدف فوکو بر‌ملاساختن بی اعتباری حقیقت‌های مسلم، ‏درهم‌شکستن یکپارچگی‌ها و از مرکز انداختن قدرت و معرفت و تاکید بر بی‌همتایی عوامل موثر در پدیده‌هاست.‏
پژوهشی در نمادها و نمایش قدرت پادشاهان در هنر هخامنشی
نویسنده:
مهتاب مبینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هنر هخامنشی هنری درباری است که هدف آن نمایش اقتدار شاهان در زمینه های گوناگون هنری است. استفاده شاهان از هنر برای نمایش پایداری و قدرت پادشاهی بهترین رسانه به مخاطبان و مردمانی بود که درقلمرو پهناور هخامنشی ساکن بودند. در نتیجه پژوهش در نمادهای قدرت و تغییر و تحولات نمادهای پادشاهی در هنر هخامنشی؛ در شناخت تمدن، هنر، دین، اساطیر و اعتقادات هخامنشیان کمک نموده و اهمیت هنر را در رازگشایی برخی ناگفته های شاهان بر ما نشان می دهد. این پژوهش به روش تاریخی و توصیفی به بررسی نمادهای قدرت و سلطنت پادشاهان در هنرهخامنشی و تاثیر دین و سیاست در شکل گیری نمادهای پادشاهی می پردازد. آثار هنری هخامنشی مورد بررسی شامل کتیبه ها، نقوش برجسته ، مجسمه ها ، مهرها و سکه هامی باشد که دارای نقشمایه شاهان هستند و نیزآثاری که نقشمایه های نشان های سلطنتی و قدرت شاهان را در بر دارند.وجود یک نهاد سیاسی متمرکز و مقتدر شاهنشاهی برای به اجرا در آوردن کارکردهای مهم در دوره هخامنشی بصورت نظریه ای ذهنی انعکاس یافت که در آن مقام شاه تقدس می یافت. کاخ شاه تمثیلی از جهان هخامنشی بود و نشان های سلطنت نقوش برجسته آن همچون تاج، عصا ، کمان ، گل نیلوفر و .. شاه را نسبت به سایرین متمایز می کرد. معماری کاخها همچون سر ستونهای شیر و گاو و نقش ماه و خورشید در نقوش برجسته بیانگر تداوم فر و قدرت شاهی بود. پویایی نقوش برجسته هخامنشی با نقش خدایان و مردمان سرزمینهای تحت سلطه با مفاهیم گستردگی قدرت شاهنشاهی و نیز حمایت ووفاداری به شاه مرتبط است و شیوه های هنر درباری اقوام دیگر در آثار هنری هخامنشی نشان از تایید مقام شاهان هخامنشی نزد سایر اقوام دارد . اهمیت تبار و نیز حمایت اهورامزدا، از ملزومات پادشاهی بود. شاه نیز همانند اهورامزدا دارای قدرتی بود که می توانست بر دروغ ، دشمن و خشکسالی غلبه کند و این قدرت در نقوش برجسته شاه فاتح با تجسم وی به صورت روحانی ، جنگجو و محافظ سرزمین نمایان شده است. این جنبه ها برای تداوم فر ایزدی شاهان و رسیدن به سعادت الهی لازم بود و شاه با این صفات صلاحیت و پایداری پادشاهی خود را به نمایش می گذاشت.
هرمنوتیک راهی به سوی رهایی:بررسی انتقادهای هابرماس برهرمنوتیک فلسفی گادامر
نویسنده:
ادیب رستم پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده:هدف این پژوهش، تبیین بنیادین رابطه‌ی فلسفه - جامعه - سیاست با یکدیگر از طریق بررسی بنیادین مبانی فلسفی و جامعه‌شناختی اندیشه‌ی یورگن هابرماس و هانس گئورگ گادامر در زمینه‌ی اشتراک و اختلاف نظرهای ایشان در باب تعریف، جایگاه و کارکرد علم هرمنوتیک می‌باشد. هدف از این تبیین، آن است که نشان داده شود با نظر به شرایط کنونی جامعه‌ی جهانی و نیز وضعیت پیچیده‌ی فعلی جامعه‌ی ایران، و همچنین اهمیت و جایگاه خطیر و بی‌بدیل رهاوردهای نوین تفسیری علم هرمنوتیک در فهم متون و از جمله کتب مرجع دینی و غیردینی، اندیشه‌های فلسفی - اجتماعی - سیاسی هابرماس و در این پروژه، مبادی و نتایج هرمنوتیک انتقادی وی می‌تواند در راستای گذار به جامعه‌ای دموکراتیک و آزاد و تدارک راهی به سوی رهایی، راهگشاتر باشد. روش این پژوهش برای رسیدن به اهداف خویش، آن است که تجزیه و تحلیل اختلاف‌ها و نقدهای مابین هابرماس و گادامر را به گونه‌ای بنیادین و در راستای شناخت بنیاد سنت‌ها و مکتب‌های فلسفی متفاوت ایشان دنبال کند و این روش، از یک سو، از طریق بررسی گسست‌ها و تداوم‌های فکری هابرماس با سنت اندیشه‌ی نظریه‌ی انتقادی مکتب فرانکفورت و آراء فیلسوفان و جامعه‌شناسانی چون کانت، هگل، کارل مارکس و ماکس وبر و از سوی دیگر، از طریق بررسی نفوذ آراء نیچه و بویژه هیدگر در مبانی و نتایج هرمنوتیک فلسفی گادامر پیگیری می‌شود و کوشش بر آن است که در این روش، ساختارهای بنیادین فلسفی دو اندیشمند، که نتایج مورد اختلاف و اشتراک ایشان از آن منتج می‌شود، طرح گردد؛ که برای هابرماس عبارتند از: مفاهیم فلسفه، نظریه‌ی عقلانیت بین‌الأذهانی، تقسیمات سه‌گانه‌ی علائق و علوم انسانی، رویکرد اندیشه‌ی انتقادی نسبت به مسائل سنت، زبان و ایدئولوژی و مفهوم کنش و انواع آن؛ و برای گادامر عبارتند از: تجزیه و تحلیل بنیادین مفاهیم و آموزه‌های هیدگری هرمنوتیک فلسفی وی، از جمله دوْر هرمنوتیکی، چیستی فهم، اعتبار معنا و کنش هرمنوتیکی زبان و رویکرد غیرانتقادی وی نسبت به زبان، سنت و ایدئولوژی که منجر به نتایج نسبیت و کلیت در هرمنوتیک فلسفی او می‌گردد. در نقطه مقابلِ اختلافات، مقایسه‌ی مبانی و نتایج اشتراک نظرهای ایشان در اهمیت و تأثیر نگاه تاریخی، نقد مبانی پوزیتیویسم و مسأله‌ی تأکید بر مفهوم گفت‌وگو و امتزاج افق‌ها در مقوله‌ی فهم معنا دنبال می‌شود. نتیجه‌ی این پژوهش، آن است که اختلافات هابرماس با گادامر، بیش‌تر در زمینه‌هایی است که مبادی و نتایج هرمنوتیک فلسفی وی، رنگ و بوی نیچه‌ای و بویژه هیدگری دارند و هر چقدر فاصله‌ی گادامر از نیچه و به تبع آن، هیدگر بیش‌تر می‌شود، زمینه‌های موافقت و همراهی هابرماس با گادامر افزون می‌گردد، چرا که هابرماس از اساس، با مبادی و نتایج فکری هیدگر مخالف است. این پژوهش، ضمن بهره‌گیری از رهاوردهای تفسیری هرمنوتیک فلسفی گادامر، بویژه در باب تأکیدهای او بر مقوله‌ی گفت‌وگو و آموزه‌ی امتزاج افق‌ها به این نتیجه می‌رسد که با نظر به وضعیت اجتماعی - سیاسی جهان از سویی و نیز با توجه به زمینه و زمانه‌ی بنیادگرایی دینی و غیردینی، استبدادزدگی تاریخی، اقتدارگرایی سنتی و تجربه‌های تلخ ایدئولوژی‌زدگی در جامعه‌ی ایرانی، که در اکثر موارد، مستند به فهم‌های اقتدارگرایانه و واپس‌گرایانه‌ی مراجع تفسیری کتاب و سنت دینیِ حاکم بر این جامعه بوده، اندیشه‌های فلسفی - اجتماعی - سیاسی هابرماس نسبت به گادامر (و بویژه هیدگر) برای برون‌شد از انواع و أشکال بحران‌های جهان کنونی، از جمله وضعیت مبهم جامعه‌ی ایرانی، راهگشاتر بوده و هرمنوتیک انتقادی وی نیز می‌تواند گامی به سوی رهایی و آزادی از ایدئولوژی‌های پنهان‌شده در سنت، زبان، ذهن و ضمیر ناخودآگاه جامعه‌ی ایرانی بوده و با تأکید بر مقوله‌های حقیقت و عقلانیت بین‌الأذهانی و کنش‌های رهایی‌بخش ارتباطی و تأکید ویژه در به کارگیری خرد در عرصه‌ی عمومی و خصوصی، و نیز رویکردهای تفسیری انتقادی دموکراتیک نسبت به متون و سنت، بتواند یاریگری آزادی‌خواه در نوزایی حیات فرهنگی در جامعه‌ی ایرانی و گذار دموکراتیک به سوی جامعه‌ی باز و آزاد باشد. واژگان کلیدی: هرمنوتیک؛ هرمنوتیک انتقادی؛ نظریه‌ی انتقادی؛ ایدئولوژی؛ قدرت؛ زبان؛ کنش؛ کنش ارتباطی (مفاهمه‌ای)
بررسی رابطه علم، قدرت و اراده خداوند با اختیار انسان
نویسنده:
عبدالصمد معتمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع تحقیق حاضر رابطه علم، قدرت و اراده خداوند با اختیار انسان از دیدگاه اشاعره، معتزله و امامیه است. در این تحقیق تلاش شده است که دیدگاه این سه مکتب را از منظر کلامی مورد بررسی و تبیین قرار دهیم. اشاعره بر اساس توحید در ربوبیت و خالقیت معتقدند که افعال و کردار و گفتاری که از انسان سر می‌زند به قدرت و اراده خداوند است. قدرت و اراده انسان در آن هیچ تاثیری ندارد و تنها با فعل متقارن هستند بدون اینکه در ایجاد آن موثر باشند به طوری که افعال و اعمال انسان را در واقع خدا انجام داده و انسان ظرف صدور فعل اختیاری است. لذا به صورت مجازی انجام فعل به انسان نسبت داده می‌شود. لازمه این اعتقاد اسناد ظلم به خداوند است به این معنا که خداوند انسان را به ارتکاب گناهان مجبور کرده و در عین حال به خاطر آن گناه او را مجازات می‌نماید و این اسنا ظلم به خداوند استو حال اینکه خداوند عادل مطلق است و به هیچ بنده‌ای کوچکترین ظلم و ستمی را روا نمی‌دارد. تحقیق حاضر به تشریح دیدگاه‌های کلامی سه مکتب اشاعره، معتزله و امامیه درمقوله نسبت بین قدرت، علم و اراده الهی با اختیار انسان‌ها می‌پردازد و میزان تأثیر قدرت، علم و اراده خداوند متعال در اختیار آدمی از منظر این مکتب کلامی را تجزیه و تحلیل می‌کند. نویسنده برآن است تا نشان دهد انسان نه مختار است و نه مسلوب‌الاختیار، بلکه فعل اختیاری آدمی در عین این‌که فعل اوست، فعل خدا نیز محسوب شده و هیچ منافاتی بین آن‌ها وجود ندارد. به دیگر سخن، نه جبر لازم می‌آید و نه تفویضی در کار است. بدین منظور در چهار فصل دیدگاه‌های اشاعره، معتزله و امامیه را در این زمینه شرح می‌دهد. ابتدا کلیاتی از تحقیق و مفهوم واژه‌های علم، قدرت، اراده، جبر، اختیار، تفویض و امر بین‌الامرین و... سپس نسبت بین علم خدا و اختیار انسان بیان می‌شود. نگارنده در این زمینه اقسام و مراتب علم الهی همچون: علم به ذات خویش، علم به همه اشیا قبل و بعد از ایجاد و ادله علم به احوال موجودات قبل از آن‌ها را بررسیده و علم ذاتی، علم فعلی و سایر مراتب علم باری‌تعالی را از منظر اشاعره، معتزله و امامیه مطرح می‌سازد و دیدگاه‌های آنان را درباره رابطه علم خدا با اختیار انسان ذکر و تجزیه و تحلیل کرده است. نویسنده در فصل سوم به رابطه بین قدرت خداوند با اراده و اختیار انسان اشاره کرده و ضمن بررسی قلمرو قدرت خدا، عمومیت و عدم تناهی این قدرت، دیدگاه‌های اشاعره، معتزله و امامیه را در نسبت بین قدرت خدا و اختیار انسان‌ها شرح می‌دهد. وی سپس ادله امامیه را تقویت کرده و شبهه‌های وارد شده در این زمینه را پاسخ می‌گوید. نگارنده در فصل چهارم با اشاره به رابطه اراده خداوند متعال با اختیار انسان و ضمن تبیین مفهوم اراده و حقیقت آن در مورد خداوند و تفاوت اراده و مشیت الهی، نسبت بین اراده الهی و اختیار انسان را از دیدگاه اشاعره، معتزله و امامیه بررسیده و دلیل‌های عقلی و نقلی امامیه درباره عدم منافات اراده الهی با اختیار انسان در صدور افعال را فراروی خوانندگان می‌نهد. آن‌گاه به جمع‌بندی تحقیق و نتایج حاصل از تطبیق دیدگاه‌های این سه مکتب کلامی می‌پردازد.
قدرت خداوند از دیدگاه متکلمان و فیلسوفان و بررسی شبهات جدید
نویسنده:
عباس باقری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم در علم کلام و فلسفه بحث از صفات الهی و چگونگی آنها، و از مباحث با اهمیّت و دقیق صفات الهی، بحثهای معناشناسانه، هستی‌شناسانه و کلامی در بارة صفت قدرت خداوند و دایرة شمول و عمومیّت آن است،که در موارد زیادی، مورد اختلاف فیلسوفان و متکلمان قرار گرفته است. به دلیل وجود برخی پیچیدگی‌ها در این مسأله که سبب بروز شبهاتی شده است، در این رساله به این بحث پرداختیم. در طول تاریخ بین متکلمان و فیلسوفان در چگونگی تفسیر قدرت در خداوند تعالی اختلاف نظر وجود داشته است. حتی در مورد ادلۀ اثبات این صفت برای خداوند و نیز دایرۀ شمول و عمومیت آن، به خاطر وجود مبانی متفاوت در مسائل مختلف بین آنها نزاع وجود داشته است. به طوری که حتی برخی متکلمان بر آن شده‌اند که فلاسفه را منکر قادریّت خداوند بدانند. امّا به نظر می‌رسد که فلاسفه با مبانی مستحکم‌تر و دقیق‌تر توانسته‌اند هم در باب تعریف و تبیین چگونگی قدرت خداوند و هم در باب اثبات آن برای خداوند و دایرۀ شمول آن نسبت به متکلمین موفق‌تر عمل نمایند. آنچه وجه اشتراک هر دو گروه از متفکران می‌باشد، این است که هر دو گروه در پی اثبات کمالی از کمالات برای خداوند بوده‌‌اند، حتّی برخی از متکلمان با وجود اینکه در نهایت دچار اشکالات اساسی شده‌اند، به طور مثال در تعریف قدرت و دایرۀ شمول آن، بازهم می‌توان گفت که هدف آنها اثبات کمالی از کمالات برای خداوند و تنزّه او از عجز و ناتوانی بوده است. در این بحث آنچه بیشتر مورد انکار و القای شبهه قرار گرفته است بحث از عمومیت و شمول قدرت خداوند است، به طوری که می‌توان گفت همۀ کسانی که اصل وجود خداوند را پذیرفته‌اند،اتصاف او به صفت قدرت را نیز پذیرفته‌اند، امّا آنچه نزد بسیاری از خداباوران نیز مورد شبهه واقع شده است پذیرش نامحدود بودن این صفت برای خداوند است، تا جایی که گروهی از متفکّران اهل سنّت نیز برای حفظ صفت عدل الهی عدم احاطۀ قدرت خداوند بر افعال اختیاری انسان را پذیرفته‌اند. البته با وجود ادلۀ محکم متکلمین و فلاسفه این شبهات قابل حل و نقد است.
بررسی مقایسه‌ای مفهوم قدرت در آراء هابز و فوکو
نویسنده:
معصومه محمدیاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بررسی دگرگونی بنیادین صورت گرفته در مفهوم قدرت از هابز تا فوکو موضوع اصلی این پایان نامه می باشد. قدرتی که پایه ها و زمینه هایش در مبانی هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه هر دو متفکر قرار دارد و اصلا گسست بنیادین صورت گرفته در مفهوم قدرت، ابتدائا گسستی کامل در تمام زمینه های هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی از هابز تا فوکو به همراه دارد. بر طبق این انفصال فوکو در برابر سوژه خردمند هابزی، به توضیح مسیری می پردازد که از مرگ سوژه تا ساخته شدن سوژه ادامه دارد. سوژه ای که در روابط متقابل قدرت ـ دانش ساخته می شود و در واقع به ابژه تبدیل شده است. فوکو در برابر ماتریالیسم، ریاضیات و مکانیک، که سه پایه ی معرفت شناسی هابز را تشکیل می دهد و با روش تجزیه_ترکیبی به آنها پرداخته می شود، به بحث از عدم اعتقادش به تکامل انباشتی و خطی دانش و نقد علم و فلسفه می پردازد و با سه روش شناسی دیرینه شناسی، تبارشناسی و اخلاق به آنها می پردازد. اینها خود به ایجاد زمینه ای می پردازد که با توجه به آن مباحث قدرت در اندیشه این دو متفکر مطرح می گردد. مطرح شدن این زمینه ها در نوشته حاضر کمک خواهد کرد تا هم مدلی انتزاعی برای مقایسه فراهم آید و هم نگاهی جامع در ارتباط با مفهوم قدرت در اندیشه این دو متفکر داشته باشیم.
قدرت نرم و منابع آن در آیینه آیات قرآن
نویسنده:
محمد میرزایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قدرت به مفهوم توانایی و قابلیت علاوه بر گوناگونی انواع، تعریف متفاوتی در ادبیات قرآن و رایج سیاسی جهان دارد. قدرت نرم به معنای جذب انسانها و جوامع انسانی به ایده و عمل مورد نظر بدور از خشونت و زور، سابقه‌ای به طول عمر انسان دارد. امروزه در ادبیات سیاسی، ظهور مجدد و پررنگی یافته و به منظور تحمیل اراده‌ها و ایجاد ترجیحات دیگران بکار می‌رود. قرآن علاوه بر بکارگیری قدرتِ سخت در موارد خاص، بیشتر به قدرت نرم خود متکی است. آیات قرآن بیانگر قدرت نرم اسلام و منابع آن در برابر جنگ نرم مستکبران است. این نوشته که به روش کتابخانه‌ای توصیف و تحلیل شده است در صدد معرفی قدرت نرم و منابع آن در آیات قرآن است. شناخت قدرت نرم اسلام به منظور حفظ و تقویت آن یک ضرورت است؛ زیرا از یکسو وسیله‌ای برای نفوذ و تغییر در دل‌ها و رشد انسانیت است و از سوی دیگر مانعی برای دست‌یازی دشمنان به جامعه اسلامی و منابع قدرت آنهاست. نگارنده بیشترین قدرت نرم قرآن را در بینش‌دهی و آگاه‌سازی انسانها نسبت به موضوعات و مسائل موثر در هدایت جامعه و رشد انسان‌ها می‌داند. ایجاد بینش توحیدی در انسان، بینش و برنامه قرآن درباره انسان، جهان، دشمن‌شناسی، جهاد و... اندکی از نمایش قدرت نرم و منابع تولید آن در قرآن است که باید با هوشمندی تبیین و تبلیغ شود.
صفحات :
از صفحه 55 تا 78
  • تعداد رکورد ها : 58