جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 302
هستی، آزادی و روش: مضامینی از فلسفه پیتر ون اینواگن [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Keller, John A.; Van Inwagen, Peter
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Oxford University Press,
چکیده :
ترجمه ماشینی: جان کلر مجموعه ای از مقالات جدید در مورد هستی شناسی، زمان، آزادی، خدا و روش فلسفی ارائه می دهد. درک ما از این موضوعات، از دهه 1970، با کار پیتر ون اینواگن، بسیار پیشرفت کرده است. در این جلد، فیلسوفان برجسته با کار او درگیر هستند و خود ون اینواگن پاسخ‌های گزینشی ارائه می‌دهد. چکیده: جان کلر مجموعه ای از مقالات جدید درباره هستی شناسی، زمان، آزادی، خدا و روش فلسفی ارائه می کند. درک ما از این موضوعات، از دهه 1970، با کار پیتر ون اینواگن، بسیار پیشرفت کرده است. در این جلد، فیلسوفان برجسته با کار او درگیر هستند و خود ون اینواگن پاسخ‌های گزینشی ارائه می‌دهد
اصطلاحات فلسفی افلاطون: تاریخچه کلماتی که در هستی شناسی دیالوگ های میانی او متمرکز است [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Fritz-Gregor Herrmann
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این پایان نامه ارائه مقدماتی برای درک بهتر بخش های مرکزی فلسفه افلاطون است. روش آن تلفیقی از معناشناسی دیاکرونیک سنتی و بررسی زمینه های ادبی و اجتماعی کلمات است که می توان آن را عمل شناسی نامید. امید است که توجیه آن با به کارگیری نتایج آن مطالعات بر بخشی از متن افلاطونی ارائه شود که در بخشهایی در پرتو برخی یافته های جدید بازتفسیر شده است. نقطه عزیمت تحقیق انجام شده، گذری از یکی از گفت و گوهای دوره میانی افلاطون است که عموماً فرض می شود حاوی جوهر اندیشه های او در مورد موضوعات هستی شناختی در زمان تألیف است: Phaedo lOOd - 105e. از این متن، تعدادی اصطلاح مهم که بیشتر آنها در دیالوگ های دیگر با تاریخ مشابه تکرار می شوند، انتخاب شده اند: fiSXSXSlV، 7tapstvai، 7tpOG£lV(Xl، fevetvai، sI8ck;، 'l5sa و برخی از همزادهای آنها، تاریخچه ها. این اصطلاحات، از اولین وقوع آنها در ادبیات یونانی موجود، معمولاً هومر، از طریق نویسندگان و گونه های مختلف شعر حماسی، غنایی و تراژیک، نوشته های تاریخی، فلسفی، پزشکی و بلاغی تا گفتگوهای اولیه خود افلاطون ردیابی شده اند. در جریان بررسی، به نظر می‌رسید که اسم‌های 8t§OQ و 'l5ea به دو دلیل با جزئیات بیشتر و تا حدودی جامع‌تر مورد مطالعه قرار گیرند: از یک سو، توسعه معنایی آنها مشخص‌تر و متنوع‌تر است و بنابراین سزاوارتر است. بررسی دقیق؛ از سوی دیگر، نظر دانشمندان، که در همه جا مورد توجه قرار گرفته است، در معنا و مفهوم این دو اسم بیشتر از هر یک از اصطلاحات انتخاب شده دیگر تقسیم شده است. بنابراین، لازم به نظر می‌رسید که اکثر موارد پیش از افلاطونی این دو اسم در زمینه‌های آن‌ها ترجمه شوند - که اغلب نیاز به تفسیر و بحث داشت که ممکن است در ابتدا صرفاً انحراف به نظر برسد - اقدامی که در مورد این اسم ضروری نیست. افعال مورد بررسی این به خودی خود یک نتیجه اولیه است: اسامی راحت تر از افعال با پسوندهای معنی به کار می روند. آنها به احتمال زیاد در کاربرد ثابت هستند که ممکن است یک اصطلاح فنی باشد. تفاوت در وضعیت و اهمیت اسامی در مقابل افعال در ترتیب جداگانه مواد در قسمت های اول و دوم منعکس شده است. بخش سوم شامل کاربرد برخی از نتایج به دست آمده از مطالعات معنایی تک تک کلمات در بخش های I و II است. در ماهیت این تمرین است که بسیاری از پیشرفت‌های J که در قسمت‌های I و II ردیابی شده‌اند، در قسمت سوم استفاده نمی‌شوند. با این حال، احساس می‌شد که تا زمانی که مطالعه کاملی از تمام زمینه‌های واقعی مختلف پیش از این انجام نشود، نمی‌توان با قطعیت معنا و معانی هر اصطلاح معین را در هر متنی مشخص کرد. این تلاش بیهوده نبود، زیرا می توان با دقت عادلانه نشان داد نه تنها معنای عبارات انتخاب شده در واقع در مورد افلاطون، بلکه مهمتر از آن، اینکه افلاطون اصطلاحات فلسفی خود را از کدام زمینه های ادبی و فکری گرفته است: توانایی تعیین اینکه افلاطون به چه کسی واکنش نشان می دهد. افکار او، و با چه کسی در نوشته هایش گفتگو می کرد، مهمتر از بازسازی زبانی ساده «معنا» است. افلاطون را در بخش فلسفی مرکزی گفت و گوی مرکزی فایدون در تعامل با سه حزب حداقل تا حدی متمایز از فیلسوفان پیش سقراطی می بینیم: آناکساگوراس و پیروانش، فیثاغورثی ها و دموکریتوس. در حالی که بیشتر آن با عقاید دریافت شده مطابقت دارد، واکنش به دموکریتوس در همان مرحله اولیه کار نویسندگی افلاطون معمولاً فرض نمی شود. این به خودی خود و استفاده افلاطون از افکار پیشینیان خود در آمیختن و تصحیح مفروضات آنها در حالی که زبان آنها را با مقاصد خود تطبیق می دهد، ممکن است ما را وادار کند تا در برخی از دیدگاه های رایج در مورد هستی شناسی افلاطون تجدید نظر کنیم. با این حال، مطالعه ای که در اینجا تلاش می شود در نظر گرفته شده است که ماهیت اولیه داشته باشد. کاربرد متن افلاطونی در بخش سوم را باید تنها به عنوان نمونه ای از چگونگی اعمال بررسی های معنایی بخش های اول و دوم در مورد گفتگوهای افلاطون و دیگر متون فلسفی نزدیک به معاصر درک کرد.
از روانشناسی عامیانه تا هستی شناسی شناختی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Joseph Edmund Dewhurst
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی رابطه بین روانشناسی عامیانه و روانشناسی علمی می پردازد و استدلال می کند که طبقه بندی مفهومی ارائه شده توسط اولی برای تحقیقات علمی شناختی ریزدانه مناسب نیست. من با محفوظ ماندن نقشی برای روانشناسی عامیانه به عنوان یک گفتمان اجتماعی-هنجاری، که در آن مفاهیم روانشناختی عامیانه عمدتاً به رفتار اشاره دارند تا به حالات ذهنی، و همچنین تأثیر تنظیمی بر رفتار دارند، از حذف گرایی سنتی اجتناب می کنم. در نیمه اول این پایان نامه، گزارش مثبتی از روانشناسی عامیانه به عنوان یک گفتمان گسترده ایجاد می کنم که شامل اسناد وضعیت ذهنی، پیش بینی های رفتاری، شایستگی روایت، و مکانیسم های تنظیمی است. در نیمه دوم، من استدلال می‌کنم که طبقه‌بندی مفهومی ارائه‌شده توسط این گفتمان منجر به سردرگمی‌های نظری در فلسفه و علوم شناختی شده است، و من روشی نظام‌مند برای توسعه یک «هستی‌شناسی شناختی» جدید پیشنهاد می‌کنم که برای تحقیقات علمی معاصر مناسب‌تر است. روانشناسی عامیانه چیست؟ در فصل 1، تاریخچه اصطلاح روان‌شناسی عامیانه را بررسی می‌کنم و نشان می‌دهم که این اصطلاح واقعاً پس از کار فودور و چرچلند در دهه‌های 1970 و 80 به طور کلی مورد استفاده قرار گرفت. من همچنین استدلال می‌کنم که شناسایی روان‌شناسی عامیانه منحصراً با روان‌شناسی نگرش گزاره‌ای، که تنها یک روش خاص است که از طریق آن افراد ممکن است یکدیگر را درک کنند، اشتباهی است که از این دوران ناشی می‌شود. اگر روانشناسی عامیانه فقط روانشناسی نگرش گزاره ای نیست، چه چیز دیگری ممکن است باشد؟ در فصل 2، آنچه را که «فرض جهانی» می نامم، بررسی می کنم، یعنی این فرض که شهودهای روانشناختی عامیانه در همه فرهنگ ها و زبان ها مشترک است. اگر این فرض موجه بود، ممکن است حمایت نسبی برای این ادعا باشد که روانشناسی عامیانه گزارش دقیقی از شناخت انسان ارائه می دهد. با این حال، شواهد قابل توجهی از تنوع در شهودهای روانشناختی عامیانه وجود دارد، که نشان می دهد که روانشناسی عامیانه ممکن است حداقل تا حدی توسط تأثیرات فرهنگی و زبانی مغرضانه باشد. اگر روانشناسی عامیانه در هر فرهنگی یکسان نیست، چگونه در پیش بینی رفتار تا این حد موفق است؟ در فصل 3 به راه‌های مختلفی نگاه می‌کنم که در آن گفتمان روان‌شناختی عامیانه می‌تواند با اعمال تأثیر بر رفتار ما، نقش تنظیم‌کننده یا هنجاری ایفا کند. این نقش به توضیح اینکه چگونه روان‌شناسی عامیانه می‌تواند به صورت پیش‌بینی موفق باشد، حتی اگر نتواند جزئیات دقیق شناخت انسان را توصیف کند، کمک می‌کند، زیرا از طریق مکانیسم‌های تنظیمی می‌تواند به نوعی پیش‌گویی خودشکوفایی تبدیل شود. روانشناسی عامیانه چقدر با درک علمی ما از شناخت مطابقت دارد؟ در فصل 4 من شواهدی از مواردی ارائه می‌دهم که مفاهیم روان‌شناختی عامیانه به گمراه کردن یا گیج کردن بحث‌های نظری در فلسفه ذهن و علوم شناختی کمک کرده‌اند. من چندین مطالعه موردی، از جمله وظیفه باور نادرست در شناخت اجتماعی، طبقه بندی روش های حسی، بحث شناخت گسترده، و فرضیه اخیراً در حال ظهور «مغز بیزی» را در نظر می گیرم. اگر مفاهیم روان‌شناختی عامیانه به موجودات در نظریه‌های علمی ما اشاره نمی‌کنند، پس به چه چیزی اشاره می‌کنند؟ در فصل 5 وضعیت انواع روان‌شناختی عامیانه را به عنوان گونه‌های طبیعی بررسی می‌کنم و استدلال می‌کنم که حتی تحت یک حساب بسیار لیبرال، گونه‌های روان‌شناختی عامیانه احتمالاً انواع علمی قابل دوام را تشکیل نمی‌دهند. با این حال، با توجه به مکانیسم‌های نظارتی شرح‌داده‌شده در فصل 3، آن‌ها همان چیزی را تشکیل می‌دهند که هک به‌عنوان انواع «انسانی» یا «تعاملی» توصیف کرده است که اثرات حلقه‌ای پیچیده را نشان می‌دهند. اگر از مفاهیم روانشناختی عامیانه استفاده نشود، علوم شناختی باید از چه مفاهیمی استفاده کند؟ در نهایت، در فصل 6 به تحولات اخیر در بازنگری «هستی‌شناسی شناختی» نگاه می‌کنم و استدلال می‌کنم که باید یک روش سیستماتیک برای ساختن مفاهیم جدید اتخاذ کنیم که بهترین درک فعلی ما از سیستم‌های شناختی را بهتر منعکس کند. در پایان به رابطه بین این مفاهیم بدیع و هستی شناسی ارائه شده توسط گفتمان روانشناختی عامیانه توجه می کنم.
از هستی شناسی بنیادی تا انسان شناسی بنیادی: سوژه به مثابه امر منفی (هگل، کوژو، هایدگر و سارتر) [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Diana Gasparyan
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : پژوهش من به مطالعه جایگاه موضوع در فلسفه مدرن و بالاتر از همه فلسفه قرن بیستم (مانند اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی و دیالکتیک) اختصاص دارد. زیربنای این تحقیق اصل به اصطلاح امتناع از تعالی است. مفهوم متعالی نقش مهمی در تعریف ماهیت موضوع در فلسفه مدرن کلاسیک داشت. با امتناع از این مفهوم، در تعدادی از زمینه های فلسفه قرن بیستم، بازنمایی موضوع تغییر می کند. در این تحقیق باید بررسی شود که چه تغییراتی در رابطه با موضوع به طور خاص قرار است رخ دهد. زمینه فلسفی اصلی پژوهش، فلسفه هگل و همچنین رویکردهای فلسفی کوژو، سارتر و هایدگر خواهد بود. تجزیه و تحلیل میراث این نویسندگان نشان خواهد داد که پروژه ای از آنچه می توان انسان شناسی بنیادی نامید ظاهر شد و جایگزین هستی شناسی بنیادی معمول شد. در چارچوب آن پروژه، عمدتاً با امتناع از مفهوم کلاسیک «موضوع»، تأکید بر جایگاه ویژه شخص و نحوه وجود او در جهان آغاز می شود. مفهوم اصلی که زیربنای این دگرگونی ها است، مفهوم «منفی» است. در این تحقیق، بازسازی تفصیلی ایده منفی گرایی در هگل، کوژو، سارتر و هایدگر، با اشاره به شباهت ها و تفاوت های رویکردهای فلسفی آنها و چگونگی ارتباط آنها منفی با شخص، زیربنای ارائه منطق ظهور مفهوم منفی و ارتباط آن با نقش شخص در جهان. این که انسان موتور پیشرفت باشد، تاج آفرینش، یا شاهد فروتنی بر روندهای مستقل در حال توسعه تاریخ باشد، مستقیماً به این بستگی دارد که چه نقشی به موضوع و جایگاه آن در جهان نسبت داده می شود.
کاوش انتقادی و نقد الهیاتی از هستی شناسی صورت یافته مایکل پولانی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Andrew W Steiger
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
چکیده :
ترجمه ماشینی : دانش پژوهی تمایل دارد بر نقد پولانی از عینیت گرایی تمرکز کند که منجر به مشارکت های فلسفی او، عمدتاً در معرفت شناسی چیزی است که پولانی آن را دانش شخصی می نامد. با این حال، نقد پولانی به همان اندازه با هستی شناسی او گره خورده است. نیاز به کاوش و نقد هستی شناسی ساختار یافته پولانی وجود دارد، به ویژه که در مورد سایبرنتیک و افراد انسانی کاربرد دارد. پولانی هستی شناسی کاملاً توسعه یافته ای ارائه نکرده است، اما قطعات فلسفی در نقد عینیت گرایی مشهود هستند. با توسل به مجموعه وسیع آثار منتشر شده و منتشر نشده پولانی، هستی شناسی او در کنار هم قرار می گیرد. آنچه پدیدار می‌شود، ساختار هستی‌شناختی است که معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی را به هم متصل می‌کند، بر اساس کنترل دوگانه بین دنیایی از جزییات، مشروط به شکل‌دهی طبیعی-و ترکیبات، تابع شکل‌دهی مصنوعی، همانطور که توسط شرایط مرزی و اصول عملیاتی تعریف می‌شود. پولانی با استدلال از شکل‌دهی مصنوعی، هستی‌شناسی از هدف را پیشنهاد کرد که در آن افراد هم ترکیبات معنی‌داری را ایجاد می‌کنند و هم آنها را با مثال‌هایی در زبان و ماشین‌ها رمزگشایی می‌کنند. پولانی متوجه شد که نمونه پیشنهادی او از ماشین‌ها این پتانسیل را دارد که فلسفه او را، به ویژه در حوزه سایبرنتیک، مانند یادگیری ماشین، تضعیف کند. همانطور که خطاب شد؛ با این حال، این فرصت را نیز برای رمزگشایی هستی شناسی انسانی به عنوان یک ماشین بیولوژیکی فراهم می کند. ادعا می‌شود که قدردانی از دغدغه اخلاقی و وظیفه‌گرایانه پولانی عمدتاً در پژوهش‌های پولانی غایب است - دغدغه‌ای که زیربنای نقد او از عینیت‌گرایی است و در نهایت نتیجه‌گیری هستی‌شناختی او را از آنچه هدف هستی‌شناختی بشریت را تعریف می‌کند، پایه‌گذاری می‌کند. با استفاده از هستی شناسی ساختار یافته پولانی برای افراد انسانی، یک اصل عملیاتی deontic مواجه می شود که نیاز به پشتیبانی از بالا به پایین دارد. پولانی در نقد عینیت گرایی، فلسفه هستی شناختی متعادل تری را مطرح کرد که هم علم ناب و هم علم کاربردی را ارج می نهد، اما، با توجه به تقلیل ناپذیری شرایط مرزی و اصول عملیاتی، به اولویت وجودی از بالا به پایین بیشتر در ترکیبات و به ویژه در وجود شخصی نیاز دارد. استدلال می‌شود که خداباوری می‌تواند ساختاری از بالا به پایین برای حمایت از هستی‌شناسی پولانی فراهم کند، بدون اینکه در عین‌گرایی فرو بریزد.
توسعه هستی شناسی جوهری لایبنیتس از 1666-1688 [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Justin Sean Davis
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : برداشت اولیه لایب نیتس از هستی شناسی جوهر فردی یکی از گیج کننده ترین و جذاب ترین در تاریخ فلسفه است. هدف این مقاله نشان دادن این است که: 1) لایب نیتس طرح منسجمی را توسعه داد که هستی شناسی جوهری او را مجسم می کرد، 2) توضیح هستی شناسی جوهر اولیه او در نمونه ای از اکتشافات اسرار تحسین برانگیز طبیعت به طور کلی است. در سال 1688 نوشته شده است و 3) این طرح به اندازه کافی در گفتمان متافیزیک ارائه نشده است. لایب نیتس در بیست سال قبل از نگارش گفتار، به آرامی دیدگاهی چندوجهی از جوهر ایجاد کرد. این دیدگاه از مجموعه ماده/شکل، تز محمول در موضوع و ویژگی‌های پدیداری تعامل مادی تشکیل شده است. این سه وجه را می‌توان به ترتیب هستی‌شناختی، غایت‌شناختی/ معرفت‌شناختی و پدیدارشناختی نیز در نظر گرفت. این جنبه ها به طور همزمان توسعه یافته اند و به یکدیگر وابسته هستند. درک هر وجهی مستلزم درک همه آنهاست. از کاوش در توسعه هستی شناسی جوهر لایب نیتس، می توان به ارائه او از الهیات عقلانی در گفتمان پی برد. لایب نیتس هستی شناسی را برای توضیح ماهیت نامحدود تقسیم مادی توسعه می دهد. اتحاد اجسام مادی نیاز به توضیح دارد. لایب نیتس تمایل به ایجاد روشی برای استنتاج معرفت پیشینی از خدا، جهان و انسانیت دارد. او بر این باور است که هستی شناسی جوهر او مبنای محکمی را ایجاد می کند که برای انجام این وظیفه لازم است. گفتمان متافیزیک به خودی خود طرح کاملی را که لایب نیتس توسعه داده است را نشان نمی دهد. باید نشان داده شود که نمونه ای از اکتشافات اسرار تحسین برانگیز طبیعت به طور کلی، ساخته شده در سال 1688، توضیحی قطعی از هستی شناسی جوهر اولیه لایب نیتس است. گفتمان متافیزیک را می‌توان به‌عنوان شرحی از الهیات عقلانی مبتنی بر هستی‌شناسی که لایب‌نیتس توسعه داده بود، نگریست.
کثرت گرایی گونه ها: ابعاد مفهومی، هستی شناختی و عملی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Justin Bzovy
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : گونه‌ها محور زیست‌شناسی هستند، اما در حال حاضر هیچ توافقی در مورد اینکه مفهوم گونه‌های کافی باید چیست، وجود ندارد، و بسیاری از آنها یک موضع کثرت‌گرایانه اتخاذ کرده‌اند: مفاهیم گونه‌های مختلف برای اهداف مختلف مورد نیاز است. این پایان نامه تحلیلی چند بعدی از کثرت گرایی گونه ای است. ابتدا توضیح می‌دهم که پلورالیسم چگونه مونیسم و نسبی‌گرایی را متفاوت می‌کند. سپس تاریخ کثرت گرایی گونه ها را در نظر می گیرم. من استدلال می‌کنم که ما باید مشکل گونه‌ها را دوباره چارچوب‌بندی کنیم، و ارزیابی مجدد نقش ارسطو در تاریخ‌های نظام‌شناسی می‌تواند بر کثرت‌گرایی روشن کند. در مرحله بعد، اشکال مختلف کثرت گرایی را در نظر می گیرم: پلورالیسم گونه های تکاملی و برون تکاملی، که در موضع خود در مورد نظریه تکاملی متفاوت هستند. من نشان می‌دهم که کثرت‌گرایی بیش از یک بحث در مورد دسته‌بندی گونه‌ها است، بلکه بحثی است درباره اینکه کدام مفاهیم مشروع هستند و ادعایی درباره نحوه تعامل آنها با یکدیگر است. به دنبال آن، من در نظر می گیرم که چه نوع هستی شناسی برای اشکال مختلف کثرت گرایی گونه ها مورد نیاز است. من استدلال می کنم که کثرت گرایان که وحدت زیست شناسی را انکار می کنند به کثرت بیشتری از چارچوب ها نیاز دارند، در حالی که آنهایی که تکثرگرایی خود را در تکامل قرار می دهند فقط به یک چارچوب نیاز دارند. در نهایت، من به معنای کثرت گرایی برای عمل بیولوژیکی می پردازم. من استدلال می‌کنم که مفاهیم گونه‌ها ابزار هستند، و به این فکر می‌کنم که چگونه کثرت‌گرایی می‌تواند روشی را که نظام‌گرایان به کشف گونه‌های جدید مخمر نزدیک می‌کنند، روشن کند. کثرت گرایی می تواند نحوه استفاده از مفاهیم گونه را معنا کند و می تواند برای کمک به محققان در تفکر در مورد چگونگی استفاده از ابزارهای مناسب برای مشاغل مناسب توسعه یابد.
تبیین کیفیت معاد عالم هستی بر اساس دیدگاه علامه طباطبائی
نویسنده:
محمدمهدی ولی زاده ، زهرا چاوشی زاده
نوع منبع :
نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر در خصوص چگونگی سیر و حرکت موجودات در عوالم مختلف هستی به سوی مبدأ با محوریت آراء علامه طباطبائی انجام شده است. از آنجا که اندیشه ی معاد یکی از پیچیده ترین و بحث برانگیزترین مسائل تاریخ بشری است، تبیین کیفیت آن می‌تواند پاسخ بسیاری از پرسشها در این باره باشد. این پژوهش در پی آن است تا با ارائۀ دلایل عقلی و شواهد نقلی با نظر به دیدگاه های تفسیری و فلسفی علامه طباطبائی به تبیین این حقیقت بپردازد. در این راستا نخست عوالم خلقی به ترتیب از نازل به اعلی، عالم ماده، عالم مثال یا نفس و عالم عقل و سپس عالم امر الهی مورد بررسی قرار گرفته و در هر بخش پس از تبیین خصوصیات عالم مذکور، سیر صعود آن تشریح شده است. آنچه حائز اهمیت است حرکت جوهری و ممتد در عوالم خلقی است که این نوشتار تلاش کرده به اجزای آن بپردازد و تصویر روشنی از سیر صعود هستی ارائه دهد.
بررسی مبانی فلسفی و عرفانی نظریّۀ عشق و نقش آن در هستی، در آثار منظوم عرفانی عطّار
نویسنده:
سید محمدهادی حسینی‌سعادتی ، امیر مومنی هزاوه ، مهدی محبتی ، قربان ولیئی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هستی‌شناسی عرفانی، وجود را واجد دو رویۀ ظاهری و باطنی می‌داند، که پوستۀ ظاهری و محسوس آن، هویّتی خیالی به‌شمارمی‌آید، که باید از آن عبورکرد و به باطن و گوهر آن دست­یافت. در نظر عطار عشق گوهر وجود است، که در تمامی ذرّات و ارکان هستی ساری و جاری است. فقر ذاتی و نیاز دردمندانه انگیزه، توانایی‌ها و امکانات لازم را برای حرکت موجودات به‌سوی کمال فراهم­می‌کند. فلاسفه، غریزۀ حبّ ذات را عامل کمال‌گرایی موجودات می‌دانند، امّا عرفان، که بر مبنای نفی خودی استوار است عشق و درد را عامل آن و حیرت، سرگشتگی و فنای در محبوب را غایت آن به­شمارمی‌آورد. فلاسفه از این نحوۀ نگرش به هستی و رویدادهای آن تعبیر به اندیشۀ نظام احسن نموده‌اند. بر این مبنا خداوند، در ایصال هر ممکنی به غایت وجودیِ خود، به بهترین و کامل‌ترین شیوه رفتار نموده­است. مطالب فوق، از منظر فلسفی و عرفانی اهمیّت شایانی برای پژوهش و واکاوی دارد. در این پژوهش با روش کتابخانه‌ای و تحلیلی – توصیفی، از دریچۀ فلسفۀ عرفان، موضوع بررسی و نتیجه شد، هرچه موجودی، از عشق و نورانیّت بیشتری برخوردار باشد، به وجود حقیقی و جهان یگانگی نزدیک‌تر و هرچه از عالم عشق دورتر باشد، به دنیای کثرات و تعارضات نزدیک‌تر و از وجود و نورانیت کمتری برخوردار است.
صفحات :
از صفحه 21 تا 40
  • تعداد رکورد ها : 302