جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 176
معناشناسی حکمت از منظر قرآن و حدیث
نویسنده:
حسن احمدنیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
قرآن کتابی است که نیاز به تدبر دارد و مسلماً صاحبان خرد، بیشترین سهم را در این بهره گیری دارند. لغت یونانی فیلوزوفیا در متون منطقی قدیمی که از یونانی به عربی ترجمه شده، به لفظ حکمت برگردانیده شده و عرب، لغت فلسفه را نیز مرادف حکمت به کار برده است حکمت، تاب معانی مختلفی را دارد که از جمله مصادیق آن، می توان به دانش، معرفت، نبوت، علم سودمند و ... اشاره کرد که در یک کلام، علم به حقیقت اشیاء مدنظر است. مفاهیمی وجود دارد که در آیات به همراه این کلمه ذکر شده اند، می توان از این راه شناخت جامع تری از واژة حکمت به دست آورد. کلماتی مانند خیر کثیر، شکر و افعالی مانند ایتاء، تعلیم و ... . کلمات جانشین به واژگانی اطلاق می شود که سبکی مشابه حکمت را داشته باشند، مانند عقل، ذی حجر، لبّ و فکر. واژه ای که دقیقاً متضاد حکمت می باشد، جهل است که شناخت جهالت، تأثیری شگرف در دستیابی به مقدمات حکمت دارد. برای رسیدن به حکمت از منابعی مانند کتب آسمانی، انبیا، اهل بیت (ع)و رعایت اصول اخلاقی باید استفاده نمود. حکیم باید شرایطی چون عدم پیروی از هوای نفس، ایمان و کسب اخلاص را مد نظر خود قرار دهد. آسیب هایی چون اکتفاء به حکمت نظری، طمع و پرخوری مانع وصول به حکمت می شوند که توجه به آن امری ضروری است.
بررسی تربیت جنسی در آموزه‌های فقهی
نویسنده:
مصطفی فرع شیرازی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آنجایی که بنا بر اصول عقیدتی ما، اسلام دین جامع و کاملی است و برای تمام ابعاد زندگی آدمی برنامه دارد، در این تحقیق به بررسی تربیت جنسی در آموزه‌های دینی با رویکرد فقهی – حدیثی پرداخته‌ایم. این تحلیل و بررسی در مقام پاسخ گویی به دو سوال اساسی می‌باشد. 1. آیا آموزه‌های فقهی و حدیثی موجود، این قابلیت را از نظر شمول و جامعیت دارند که بتوان یک مجموعه‌ای از احکام فقهی را در زمینه تربیت جنسی تهیه و گرد آوری کرد؟ 2. آیا این مجموعه احکام با نظریات علمی و تجربی روز در زمینه تربیت جنسی، همخوانی و تطابق دارند؟پس از بررسی صورت گرفته به این نتیجه می‌رسیم که دین اسلام برای تربیت جنسی نه تنها برنامه جامع و کاملی دارد؛ بلکه بسیاری از آموزه‌های آن امروزه در علوم روانشناسی مورد دست یابی و تأیید دانشمندان قرار گرفته است.نتیجه دیگر اینکه آموزه‌های دینی در این مسأله تنها به شکل آداب اخلاقی و ارشادی نمی‌باشد؛ بلکه دین اسلام در بسیاری از مسائل به تعیین حکم و تکلیف پرداخته است
جامعه‌پذیری کودک در رویکرد تربیتی قرآن و سنت
نویسنده:
مهدیه رضایی رنانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تربیت یکی از مباحث مورد توجه ادیان و مکاتب مختلف در طول قرون و اعصار بوده است. تربیت ابعاد مختلفی را داراست که یکی از مهمترین این ابعاد، بعد تربیت اجتماعی است. برای تربیت اجتماعی نیز بهترین دوران، دوران کودکی است. زیرا این دوران زمان و فرصتی بسیار مناسب برای انواع یادگیری‌های اجتماعی است و روند اجتماعی شدن در سالهای کودکی از سرعت بیشتری برخوردار است. اسلام به عنوان دین کامل و اکمل، آیین الهی زندگی انسان است که از آموزه‌های آیین می‌توان به عنوان منبعی ارزشمند و کارآمد برای استخراج و تبیین مفاهیم و مراحل و عوامل و موانع و روشهای کاربردی تربیت استفاده نمود. براین اساس هدف این پژوهش «تعیین مراحل و عوامل و موانع و روشهای کاربردی تربیت اجتماعی فرزندان در دوره کودکی اول و دوم (از تولد تا هفت سالگی و از هفت سالگی تا چهارده سالگی)» است.پس از تحقیق و جستجو در منابع اسلامی، از جمله: قرآن و سنت و منابع آکادمیک، از جمله: علوم اجتماعی و علوم روانشناسی (روانشناسی تربیتی و رشد) و علوم تربیتی، با روش توصیفی ـ تحلیلی، به مفهوم و تقسیمات،مراحل و عوامل و موانع و روشهای کاربردی تربیت اجتماعی کودک، رسیدیم.در فصل مراحل تربیت اجتماعی کودک، به بیان مفهوم و تقسیمات مراحل تربیت و بعد به مفهوم مراحل تربیت اجتماعی، مفهوم و مراحل رشد اجتماعی پرداخته شده است.در فصل عوامل تربیت اجتماعی کودک، از مفهوم عوامل تربیت گفته شده وآن را به عوامل مادی و فرامادی که هر کدام به درونی و بیرونی تقسیم میشود، تقسیم کرده‌ایم. و عوامل تربیت اجتماعی کودک را به صورت زیر بیان کرده‌ایم:1ـ مادی درونی: رشد بدنی، سلامت، هیجان.2ـ مادی بیرونی: خانواده، همسالان، مدرسه، بازی، وسایل ارتباط جمعی، اجتماعات نهادها و موسسات.3ـ فرامادی درونی: فطرت، الهامات خوب و بد در نفس، وجدان، اراده، ایمان.4ـ فرامادی بیرونی: ربوبیت خدای متعال، رهبران الهی، وحی تشریعی، فرشتگان.در فصل موانع تربیت اجتماعی کودک، از مفهوم موانع تربیت گفته شده و آن را به موانع مادی وفرامادی که هر کدام به درونی و بیرنی تقسیم میشود، تقسیم کرده‌ایم و موانع تربیت اجتماعی کودک را به صورت زیر بیان کرده‌ایم:1ـ مادی درونی: بیماری و نقص‌های بدنی کودک2ـ مادی بیرونی: خانواده متزلزل، دوستان نامناسب، اعتدال در حمایت عاطفی، دخالت و توقع بیجای والدین، رسانه‌های گروهی و کودک، فقر.در فصل روشهای کاربردی تربیت اجتماعی کودک، در مجموع به شش روش الگویی، پیشگیری و کنترل، تشویق، تنبیه و تعلیم دست یافتیم و توصیه‌هایی درضمن این روش‌ها به اولیاء و مربیان تربیت درجهت استفاده و بهره‌مندی از این روش‌ها درتربیت اجتماعی کودک ارائه دادیم.
قلمرو عصمت پیامبر(ص) و ائمه(ع) در کتاب کافی
نویسنده:
مهدی جدی سفیدان جدید
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از ویژگیهای مهم پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) عصمت آنان است که در سایه آن کارکرد نبوت و امامت معنا و مفهوم پیدا می‌کند. اصل مساله عصمت تقریباً مورد اتفاق تمام فرق اسلامی است ولی قلمرو و محدوده آن، از جمله مسائل مورد اختلاف می‌باشد. یکی از علل مهم این اختلاف، روایات گوناگونی است که در دو دسته اثبات‌کننده و نفی‌کننده عصمت قرار می‌گیرند. کتاب کافی شیخ کلینی ـ که از مهم‌ترین کتابهای حدیثی شیعه است ـ مشتمل بر روایات متنوعی در باب قلمرو عصمت است. در این نوشتار سعی شده است تا قلمرو عصمت معصومین در کتاب کافی پیگیری و بررسی شود. عصمت پیامبر(ص) در سه عرصه دریافت و ابلاغ وحی، اعمال و سهو و نسیان و عصمت ائمه در دو قلمرو عصمت از گناه و عصمت از سهو و نسیان مورد توجه قرار گرفته است. در هر بخش روایات اثبات‌کننده و نفی‌کننده (درصورت موجود بودن) عصمت، همراه با تحلیل و توضیح آنها با استفاده از کلام متکلمان، فیلسوفان، مفسران و محدثان به ویژه شروح کتاب کافی ارائه شده است. بخش عصمت پیامبر(ص) از سهو و نسیان، به علت وجود روایات نسبتاً زیادی که به نوعی عصمت حضرت از سهو و نسیان را زیر سوال می‌برند، حجم زیادی را به خود اختصاص داده است. که در میان اندیشمندان اسلامی نیز با نام «سهوالنبی» مورد بحث‌های فراوانی قرار گرفته است. می‌توان شیخ کلینی را همچون شیخ صدوق جزو قائلین به سهوالنبی به حساب آورد که سهو پیامبر(ص) را در غیر دریافت و ابلاغ وحی می‌پذیرد و آن را با نبوت در تنافی نمی‌داند.
ماهیت ایمان از دیدگاه آیات قرآن کریم
نویسنده:
مرضیه کربلایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله ایمان از دیر باز مورد توجه متکلمان و فیلسوفان، به خصوص فیلسوفان دین بوده و از مباحث مطرح در حوزه کلام قدیم و جدید است. دیدگاه متکلمان مسیحی در باب ماهیت ایمان را می توان به دو دسته دیدگاه های گزاره ای و غیر گزاره ای تقسیم کرد. دیدگاه گزاره ای، ایمان را نوعی تصدیق به گزاره های وحیانی که از جانب خداوند است، می داند. بر اساس این دیدگاه، وحی مجموعه ای از حقایق و آموزه های معرفتی است که به صورت احکام و قضایا از ناحیه خداوند به بشر اعطا شده است. اما دیدگاه غیر گزاره ای، ماهیت ایمان را تصدیق به چند گزاره نمی داند بلکه آن را از سنخ دیدن، ادراک و تجربه کردن، اعتماد، اطمینان و توکل می داند. متکلمان اسلامی مانند متکلمان مسیحی در مورد ماهیت ایمان بحث نکرده اند. آنچه برای متکلمان اسلامی در ماهیت ایمان، مهم بوده است، تصدیق زبانی، قلبی و عملی است. تنها وجه اختلاف ایشان به نقش عمل در ماهیت ایمان بر می گردد؛ چراکه عده ای از ایشان، عمل را داخل در ماهیت دانسته و برخی دیگر، خارج از آن می دانند. دیدگاه غیر گزاره ای در بین متکلمان اسلامی، غیر از متکلمان روشنفکر معاصر، مصداق ندارد؛ و تنها می توان ایشان را از متکلمان گزاره ای که ایمان را تصدیق می خوانند، دانست. پرداختن به دیدگاه قرآن درباره ایمان، از آن جهت که خود دعوت کننده به آن است؛ دارای اهمیت است. در قرآن، حدود 750 آیه به مسئله ایمان پرداخته است. قرآن، ایمان را از مقوله تصدیق قلبی و عملی می داند که از روی اراده، توسط انسان انتخاب می شود. ایمان، مرتبه ای بالاتر از اسلام و ملازم با انجام اعمال صالح است. عمل ملازم ایمان حقیقی و موجب ارتقاء مرتبه آن است، اما داخل در ماهیت آن نیست. ایمان و گناه در قرآن، به نوعی با یکدیگر سازگارند و مرتکب گناه کبیره کافر نیست. ایمان ماهیتی تشکیکی دارد و مراتب مومنان از حیث اعتقاد، انجام اعمال صالح و دوری از گناهان با یکدیگر متفاوت است. در قرآن برای مومنان، نشانه هایی از قبیل اهل یقین بودن، محبت به خداوند، توکل و خوف الهی، خشوع و محافظت بر نماز، عدالت، انفاق، وفای به عهد، و... ذکر شده است. همچنین ایمان، همراه خود آثاری دارد که بر مومنان حقیقی مترتب می شود. این آثار در قرآن، تحت عناوین توسعه رزق و روزی، سکینه و آرامش قلبی، هدایت الهی، یاری خداوند، اجر و پاداش اخروی، آمرزش گناهان، حیات ابدی و... است.
بازخوانی آموزه «معرفت نفس» در مکتب تربیتی امیرالمومنین علیه‌السلام بر اساس حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه»
نویسنده:
محمدحسین دعائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بررسی و تبیین آموزۀ دینی «معرفت نفس» و ابعاد تربیتی آن، به‌عنوان: «مهم‌ترین خواستۀ بشر»، «پایه و اساس معرفت‌شناسی»، «مبنای معنویت و اخلاق»، «حلقۀ اتصال تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و اندیشه‌ها»، «شاه‌کلید اسلامی‌سازی علوم و تولید علم دینی»، «فریضۀ هر مرد و زن مسلمان»، «مصداق علم نافع و برتر»، «برترین معرفت»، «رمز سعادت و نیکبختی» و «امری ملازم با معرفت رب»، یکی از ضرورت‌هاست. بر همین اساس، برآنیم تا در تحقیق حاضر، با تکیه بر ضوابط علمی فهم آموزه‌های دینی، به موجه‌سازی دستگاه تربیتی اسلام در این حوزه، اقدام کرده و و با رویکرد اجتهادی و فقاهتی مرسوم در کشف آموزه‌های دینی، به بازخوانی این راهبرد تربیتی، با محوریت حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» بپردازیم. از همین رو، کوشیده‌ایم تا با پشت سر نهادن هفت مرحلۀ اصلی فهم حدیث، یعنی: «بررسی سند حدیث و کیفیت استناد آن به معصوم (علیه‌السلام)»، «بررسی متن حدیث و تعیین قرائت قابل اعتماد از آن»، «بررسی معنای حدیث از حیث مفردات و ترکیب»، «بررسی خانوادۀ حدیث و تلاش برای فهم صحیح مراد جدی معصوم (علیه‌السلام)»، «بررسی معارضات حدیث و تبیین طریقۀ حل تعارض»، «بررسی مؤیدات حدیث در منابع قطعی معرفت (یعنی: قرآن، وجدان و برهان)» و «پردازش نهائی، جمع‌بندی و نتیجه‌گیری»، به معنا و مفاد حقیقی حدیث مذکور، نزدیک شده و از این طریق، قدمی در مسیر تبیین روشمند آموزۀ دینی «معرفت نفس» برداریم. هم‌چنین گفتنی است که با توجه به محوریت «متن» ـ به‌عنوان یک «دادۀ کیفی» ـ در تحقیقات فقه الحدیثی، «گردآوری اطلاعات» مورد نیاز برای تحقیق حاضر، با استفاده از «روش کتابخانه‌ای» صورت گرفته و «پردازش اطلاعات» گردآوری‌شده نیز با تکیه بر «روش‌های کیفی» مربوطه، هم‌چون: «تحلیل محتوا»، انجام شده است. به‌طور خلاصه، می‌توان اصلی‌ترین نتیجۀ حاصل از این تحقیق را این‌گونه بیان داشت که: عبارت شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، حدیثی است علوی که به استناد قرائن سندی و مضمونی متعدد و متقن، از جمله: «اعتبار مصادر و منابع»، «نقل مُسند در برخی از کتاب‌ها»، «علو لفظ و معنا»، «تواتر معنوی یا اجمالی»، «شهرت روایی»، «مقبولیت در نزد بزرگان» و «موافقت با معارف موجه»، شکی در استناد آن به وجود مبارک «حضرت علی بن ابی‌طالب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)» نیست. هم‌چنین با وجود گستردگی مفهومی این حدیث شریف در نگاه نخست و امکان حمل آن بر سطوح مختلفی از معانی، توجه به مواردی هم‌چون: «معنای واژۀ نفس»، «معنای واژۀ معرفت»، «هویت و حقیقت معرفت نفس»، «هویت و حقیقت معرفت الله» و «مفاد جمعیِ گزاره‌های دال بر ارتباط معرفت نفس با معرفت الله»، به تقویت و توجیه لایۀ عرفانی آن منجر شده و ما را به این نتیجه می‌رساند که: «لزوم تحصیل شناخت حضوری نسبت به حقیقت الهیِ به ودیعت نهاده شده در وجود انسان، برای رسیدن به شهود حضرت حق و نیل به مقام معرفت الله»، موجه‌ترین و صحیح‌ترین معنایی است که می‌توان از این کلام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) برداشت کرد. در پایان نیز لازم به ذکر است که «حجیت حدیث مورد بحث و عرفانی‌بودنِ دلالت آن»، «انطباق قرائت عارفان شیعی از آموزۀ معرفت نفس بر مفاد وحیانیِ آن»، «تثبیت نظریۀ اتحاد مفاد عقل، قلب و وحی، از طریق تبیین آن در موضوع بحث»، «تفاوت مفهوم دینی معرفت نفس با مفاهیم مشابه، مانند: انسان‌شناسی، روان‌شناسی، علم النفس، انسان‌گرایی، فردگرایی، درون‌گرایی و انواع خودمحوری‌های روان‌شناختی، اخلاقی و فلسفی» و «محوریت آموزۀ معرفت نفس به‌عنوان یک راهبرد، در سیستم تربیتی اسلام»، برخی دیگر از نتائج حاصل از تحقیق حاضر است، هم‌چنان‌که «لزوم بررسی‌های سندی و دلالیِ دقیق‌تر، در ارتباط با آموزۀ معرفت نفس»، «ضرورت سرمایه‌گذاری‌های کلان علمی و اجرائی بر مقولۀ معرفت نفس»، «لزوم تمرکز بر مطالعات تطبیقیِ مرتبط با مفهوم معرفت نفس و مفاهیم مشابه»، «ضرورت توجه به فرایند و روش فهم دین در مقیاس سیستمی و تمدنی» و «لزوم طراحی و ارائۀ سیستم تربیتی اسلام، در قالب الگوی اسلامی پیشرفت» نیز اصلی‌ترین پیشنهادهای این تحقیق، برای مجامع علمی و اجرائی است.
تاثیر ابوالعلاء بر طه حسین و موازنه آن دو
نویسنده:
محسن احمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از دوره های درخشان تاریخ ادبیات عرب، عصر عباسی است که در پی سقوط امویان در سال 132 هـ . ق روی کار آمد. از عوامل سقوط امویان خشونت حکام با عامه مردم، تبعیض نژادی، ظلم و ستم به خاندان رسـول الله (ص) و ... را می توان نام برد. دولت عباسی از لحاظ اقتدار سیاسی به سه دوره تقسیم می شود : دوره قـدرت گرفتن حکومت مـرکـزی ، دوره انقـلابات و دوره تولد دولت های کوچک از دولت مرکزی . از مهمترین این دولت ها، دولت حمدانیان، سامانیان و... و از عوامل پیدایش آنها ضعف دولت مرکزی و قدرت یافتن بیگانگان در این دولت بوده است.نهضت ترجمه باعث افزایش آگاهی مردم نسبت به حکمت و فلسفه یونانی گردید و این معانی عقلانی به همراه عنصر خیال ایرانیان به شعر و نثر عرب رنگ تازه ای بخشید. در نثر نیز تحول گسترده ای پدید آمد، در گذشته خطابه و رساله نویسی رواج داشت اما اینک مقامه نویسی، اخوانیات، تالیفات علمی و ادبی ، ظهور و گسترش یافت. بیت الحکمه ی بغداد نه تنها گنجینه خوبی از کتب موجود را فراهم نمود بلکه به تشویق و ترویج ترجمه آثار دیگر بلاد نیز اهتمام ورزید. تفکر عربی در این دوره علاوه بر رنگ علمی، رنگ فلسفه را نیز به خود گرفت، چرا که مترجمان علاوه بر فلسفه یونان، از هند و ایران آثاری ارزشمند را برای مخاطبین خود ترجمه نمودند. هندسه، ریاضیات، ستاره شناسی و شیمی از جمله این علوم ترجمه شده، بود. از لحاظ ادبی این عصر به دو دوره تقسیم می شود :الف ) عصر تدوین و جمع آوری ب ) عصر بحث و تحقیق و توجه به عقل که از نقش فلسفه در این دوره حکایت می کند. تالیف معجم ها از ویژگی های بارز این عصر است. در عصر ابوالعلاء مجامع علمی و فلسفی و مناظره در بغداد مورد توجه علاقمندان واقع شد.با عنایت به اینکه موضوع رساله مقایسه افکار و آراء دو شاعر عصر عباسی و معاصر است اکنون و پس از نگاهی گذرا به عصر عباسی، به بررسی مختصری از تاریخ دوره معاصر می پردازیم. دوره معاصر تاریخ ادبیات عرب با حمله ناپلئون بناپارت در سال 1798 م به مصر آغاز شد، این حمله بیشتر با هدف توسعه استعمار فرانسه و نفوذ در مستعمرات دیگر رقیبان آن کشور بود از آنجا که ناپلئون با شعار عمران و آبادی این سرزمین را اشغال کرد، در ابتدا از سوی مردم با مقاومت چندانی مواجه نشد ، و مردم مصر از اقدامات فرانسویان خشنود نبودند، لذا فرانسویان مجبور به خروج از این کشور شدند و بعد از آنان خاندان محمد علی پاشا بر مصر حکومت راندند. از جمله حاکمان برجسته این خاندان می توان به محمد علی اشاره کرد که دوره او، دوره نهضت علمی و نظامی و اقدامات سازنده در عرصه فرهنگ و مطبوعات به شمار می آید. بعد از محمد علی، عباس اول روی کار آمد که دوره او دوره توقف اصلاحات و حرکت نهضت به حساب می آید ولی طولی نکشید که اسماعیل که از نوادگان محمد علی بود راه جد خود را در پیش گرفت و با برقراری روابط دوستانه و پرداخت رشوه به صاحبان قدرت در دولت عثمانی در پی استقلال کامل مصر برآمد. در دوره او عمران و آبادانی کشور ادامه یافت و این امر باعث بدهکاری حکومت شد، همچنین پای کشورهای غربی در این دوره به مصر بیش از پیش باز شد ، چنانکه فرانسه و انگلیس به رقابت در این کشور پرداختند و از این رو این دوره را دوره رقابت های دوگانه نامیده اند. درعهد «توفیق» مصر با قیام عرابی پاشا و اشغال شدنش از سوی انگلستان مواجه شد. در اواخر قرن 19 م و اوایل قرن 20 م عباس حلمی دوم بر تخت سلطنت تکیه زد و مقاومت در برابر اشغال انگلستان را در اولویت برنامه های خود قرار داد. هر چند که قیام عرابی پاشا با انگیزه استقلال سیاسی مصر از دولت عثمانی صورت گرفت لیکن اشغال این کشور از سوی انگلیس از تحقق آن جلوگیری کرد و این امر باعث گسترش نا امیدی عمومی در بین اهالی مصر گردید. مصریان نه تنها در عرصه سیاسی موفق نبودند بلکه در فعالیت های اقتصادی نیز به برده و بنده استعمار تبدیل شدند. حزب امت و حزب وطن از جمله احزاب فعال در عرصه سیاسی مصر تلقی می شدند که هر یک برنامه هایی را برای حکومت مصر پیگیری می نمودند و بر سر اینکه مصر مستعمره بماند یا مستقل شود با یکدیگر مبارزه می کردند. عصر سوم نهضت از سال 1952 م با انقلابی شروع شد که به اعلام جمهوریت مصـر وپایان یافتن حکـومت خانـدان محمد علیمنجر گردید.از جنبه اجتماعی ورود فرانسویان به مصر باعث بیداری و آگاهی ساکنان این منطقه گردید ، چرا که فرانسـویان گروهی از علماء و متخصصین خود در عرصه های علمی و صنعتی را به مصر آورده تا آن کشور را به سمت پیشرفت سوق دهند. رابطه مصر با اروپا با فرستادن هیأت هایی به فرانسه گسترش یافت و تاسیس مدارس فراوان در این دوره، موجبات رشد حرکت علمی در مصر را فراهم نمود. بعد از محمد علی مدتی این حرکت ها متوقف شد تا آنکه اسماعیل نهضت پدر را ادامه داد و با پیشرفت و آبادانی مصر بخشی از اهالی سوریه و لبنان جهت بهره گیری از موقعیت ویژه مصر به آن سرزمین مهاجرت کردند. جامعه ی مصر از دو طبقه حکام واشراف عثمانی و طبقه محروم که غالبا شامل عامه مردم بود تشکیل می شد. مساله فقر که از مهم ترین مشکلات اجتماعی این دوره است سبب از هم پاشیدگی بسیاری از خانواده ها و بی خانمان شدن فرزندان آنان شد، علاوه بر فقر بیماری ها، خرافه پرستی و بیسوادی گریبانگیر مصریان شده بود. به دنبال اشغال مصر از سوی انگلستان، شورش های زیادی در مقاومت با آنان به پا شد. جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده از پرچمداران بیداری مصریان بودند. حمله ناپلئون، انتشار مجلات و روزنامه ها، تاسیس مدارس و مجامع علمی و ادبی و اعزام هیات های علمی به اروپا در عرصه فرهنگ مصر تاثیر بسزایی داشتند. از حیث ادبی، عصر محمد علی دوره شکوفایی شعر و ادب نبود، در عصر اسماعیل صدقی روزنامه ها گسترش پیدا کرد و ارتباط با غرب توسعه یافت. این ارتباط باعث تغییر ذوق ادبی مصری ها شد چرا که ذوق آنان از حالت جمود خارج شده و تازگی و نشاطی جدید پیدا کرد. شعر این عصر تابعی است از آگاهی عرب از افکار و اندیشه ی غرب چرا که شعراء نه تنها آراء غرب را در شعر خود منعکس ساختند بلکه از عاطفه و موسیقی غرب نیز بهره گرفتند. دو جریان مهم در این دوره در مواجهه با شعر و ادب پدید آمد که یک جریان بر پای بندی و تقلید از گذشته تاکید می کرد و جریان دیگر علاوه بر بهره گیری از گذشته در پی نو آوری و تجدید بود. نزاع بر سر جدید و قدیمبدآنجا انجامید که برخی ندای شعر حر را سر دادند و برخی نیز خواهان شعر مرسل بودند. از مهمترین منادیان تجدید می توان به بارودی اشاره کرد. از جمله مظاهر تاثیر فرهنگ و ادب اروپا بر ادبیات عرب باید به ظهور قصه و نمایش نامه نویسی در آن اشاره نمود. توجه ادیب بیشتر متوجه مردم و مشکلات آنان و چگونگی حل و فصل این مشکلات گردید. نقد عرب نیز از اروپا و به خصوص افکار فلسفی آنان بی بهره نماند، مقایسه بین ادبای غربی و شرقی، رابطه شعر با اجتماع و علوم، بررسی شعر و نثر و اختلاف آن دو، خیال شعری و صورتهای آن و ... از مهمترین موضوعات نقد این دوره است. از مهمترین ناقدان این دوره می توان به عباس محمود العقاد، محمد مندور، شوقی ضیف و طه حسین اشاره کرد. آنچه که گذشت شرح موجزی از دو دوره ای بود که معرّی و طه حسین در آن زیستند. اکنون به شرح حال این دو ادیب می پردازیم.ابو العلاء معریشاعر و اندیشمند عرب به سال 363 هـ در معره النعمان چشم به جهان گشود، گر چه او در ابتدای کودکی چشمان خود را از دست داد اما برخورداری از خانواده صاحب علم و فضل و نبوغ و هوش خدادای او را به وادی ادب کشاند. ابوالعلاء در این میدان به زیبایی هنرنمایی نمود و توجه عام و خاص را به خود جلب کرد. در اهمیت او همین بس که بعد از مرگش هفتاد شاعر در فراق او مرثیه سرودند. او به بد بینی و تشاوم مشهور است و البته برای تشاوم او دلایلی ذکر شده است که نابینایی، فقدان پدر و مادر و برخوردهای نامناسب مردم روزگار با او از مهمترین آنها است. کنجکاوی در اعمال مردم و پی بردن به شرارت باطنی آنان و عدم موفقیت در اصلاح خصال زشت ایشان بر تشاوم او افزود این تشاوم به دنبال آشنایی وی با فلسفه هندی به گوشه گیری او انجامید تا آنجا که از ازدواج سر باز زد و حتی در غذا خوردن از مجالست با خادم خود اکراه داشت. او خود را زندانی سه زندان: زندان خانه ، نابینایی و جسم خود می دانست. در زندگی قانع بود و از لحاظ اخلاقی کسی از او در آزار نبود و از حرام پرهیز می نمود. برخی بر این عقیده اند که او به علت فقر از طریق شعر ارتزاق می کرد و برخی این عقیده را رد کرده و برای اثبات رای خود مدایح ابوالعلاء را به عنوان سند مطرح کرده اند و گفته اند از آنجا که در مدایح او اشخاص برجسته مشاهده می شود این ادعا مردود است. در ردّ تکسب او، عزت نفس ابوالعلاء را می توان یادآور شد. از آنجا که اوضاع سیاسی و اجتماعی معره النعمان را موافق حال خود نیافت و اشتیاق شدیدی به کسب علم و ادب در خود مشاهده نمود عزم سفر به بلاد دیگر را در پیش گرفت. علی رغم آنکه شعر و شعراء در روزگار او مورد توجه خلفاء و درباریان بودند از تکسب و نزدیک شدن به خلفاء و امور سیاسی امتناع نمود و در پی کسب مقام و شهرت از این راه برنیامد. به نظر می رسد غرق شدن در شعر و شاعری و علم اندوزی اجازه این کار را به او نمی داد. از خویشاوندان و بیگانگان در حضر و در سفر به کسب علم پرداخت تا آنجا که علاوه بر علوم ادبی با فلسفه یونان و هند و افکار ایرانیان و دین مسیح و یهود آشنا شد و چنان شد که خانه او محل رفت و آمد جویندگان علم گردید و حتی رجال سیاسی ای که به معره النعمان پا می نهادند به دیدن او اشتیاق می ورزیدند.بعد از شرح مختصری از زندگی ابوالعلاء، در اینجا به صورت گذرا به بررسی زندگی طه حسین می پردازیم. طه حسین در سال 1889 م در منطقه صعید در خاک مصر چشم به جهان گشود و طولی نکشید که همچون ابوالعلاء بینایی خود را در سنین کودکی از دست داد. در خانواده ای پرجمعیت رشد و نمو یافت و نابینایی راهی جز تحصیل علم و دانش برایش در پیش نگذاشت و این کار را از رفتن به مکتبخانه آغاز کرد و در مدت کوتاهی نبوغ خود را با حفظ قرآن مجید نمایان ساخت. برای ادامه تحصیل لازم بود تا مقدمات ورود به الأزهر یعنی حفظ الفیّه را شروع نماید بعد از این کار به همراه برادرش که از دانش آموختگان الازهر بود بدانجا وارد شد و در نزد اساتید برجسته ای همچون سید علی مرصفی شاگردی نمود. بعد از الازهر در سال 1908 م وارد دانشگاه ملی مصر گردید.او در زمانی که در دانشگاه مشغول به تحصیل بود با دو مدیر روزنامه یعنی « لطفی ال سید » و « عبدالعزیز جاویش » آشنا شد و از طریق این دو نفر به نویسندگی در روزنامه ها پرداخت . در آنجا توانست با دفاع از رساله خود با عنـوان « ذکـری ابی العلاء » اولین مدرک دکتری خود را اخذ نماید و اولین دانشجویی بود که در دانشگاه ملی مصر موفق به اخذ مدرک دکتری گردید. دولت مصر عده ای از دانشجویان از جمله طه حسین را برای تحصیل به فرانسه فرستاد طه حسین در دانشگاه سوربون با دفاع از رساله اش با عنوان « فلسفه إبن خلدون الإجتماعیه » دومین مدرک دکتری خود را اخذ نمود در آن کشور با زبان فرانسوی آشنا شد و همین امر بعدها در ترجمه آثار فرانسوی به کمک او آمد. در این کشور بود که با سوزان دختر کشیش مسیحی آشنا شد و سپس ازدواج کرد. طه در پیشرفت علمی خود تا حد زیادی مدیون همسرش است. طه حسین که به عنوان « عمید الادب العربی » مشهور است بعد از بازگشت از فرانسه در سال 1919 م ، بر کرسی استادی در دانشگاه مصر تکیه زد و به تدریس تاریخ یونان در دانشگاه مصر پرداخت. او علاوه بر مقام استادی دو بار به عنوان رییس دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره در سال های 1928 م و 1934 م منصوب گردید حتی از اینها فراتر رفته و در پست وزارت آموزش و پرورش مصر نیز چندی فعالیت نمود. طه حسین موسس دانشگاه الاسکندریه و عین الشمس در مصر بود و توانست جایزه ویژه دولت مصر را به خاطر فعالیت های گسترده ادبی خود دریافت کند. او وارد دنیای سیاست شد و حضورش در این عرصه بیشتر از طریق نوشتن مقالات در روزنامه ها بود و سرانجام پس از عمری تحصیل و پژوهش خورشید وجودش در سال 1973 م غروب کرد.حال که با عصر و شرح حال معرّی و طه حسین آشنا گشتیم به ادبیات و اسلوب ادبی این دو ادیب می پردازیم . در اثبات برجستگی و نبوغ ابوالعلاء همین اندازه کفایت می کند که بدانیم او حدود 64 اثر در زمینه های ادبی و فلسفی و اخلاقی برای دوستداران عرصه علم و ادب به یادگار نهاده است؛ از مهمتـرین آثار او می توان به لـزوم ما لا یلزم یا لـزومیات، دیوان سقـط الـزنـد، رسالـه الغفـران، الفصول و الغـایـات، درعیـات و ... اشاره داشت. از حیث اسلوب، ابوالعلاء دارای ویژگی های خاصی می باشد که می توان گفت این ویژگی ها به آثار او رنگ تازه ای بخشیده است. عده ای او را رمز گرا پنداشته اند، شاید این پندار از آنجا ناشی شده است که ابوالعلاء آراء خود را به صورت اشاره و ایماء در شعر و نثر خود آورده است. خود او نیز به این نکته اشاره می کند و بر این عقیده بود که باید سخن را در قالب مجاز بیان نمود علاوه بر این او خود را وحشی الغریزه پنداشته و از کلمات غامض بسیار بهره برده است. گوشه نشینی و دوری از دنیا و اجتماعات و مناصب بر غموض او در کلامش افزوده است. رمزگرایی و غامض بودن کلمات و عبارات موجب دیر فهمی کلام او برای خواننده شده است .یکی از عوامل گرایش ابوالعلاء به غموض ممکن است آن باشد که او استفاده از این شیوه را نشانه تفوق و برتری خود می دانست و در پی آن بود که قدرت و تسلط و علم خود را بر زبان عرب به مخاطبان خود اثبات نماید و از دیگر عوامل غموض کلام او آگاهی از علوم فلسفی و استفاده از اصطلاحات فلسفی است. در ابتدای راه او تقلید کردن را پیش گرفت و از لحاظ مسلک پیرو مذهب شامی بود، از این جهت مشاهده می کنیم که در نوشته هایش به بلاغت و صنایع بدیعی و بیان تمایل فراوانی نشان داده است. کتاب « لزوم ما لا یلزم » به عنوان نمونه ای بارز از تکلف و پیچیدگی ابوالعلاء به شمار می آید، علی رغم آنکه ابوالعلاء از نعمت بینایی محروم بوده در توصیف ، دقت فراوانی را از خود نشان داده است. آنچه تا کنون گفتیم به شعر او مربوط است. البته اسلوب او در نثر چندان تفاوتی با کلام منظومش ندارد، همانگـونه که در شعرش متکلف بود در نثـر نیـز از آن فاصله نگـرفت ، به نظر می رسد چون ابوالعلاء از حس شاعری بالایی برخوردار بوده، در نثر نیز به سجع توجه نموده است و سجع از ویژگی های نثری او به حساب می آید، استفاده از امثال و حکم به کلامش زیبایی خاصی بخشیده است.در کلام ابوالعلاء نشانه ای از رکاکت و غیر اخلاقی بودن نمی بینیم. او در شعر از علوم اکتسابی خود بهره گرفته و در نثر نیز این علوم را به کار برده است و از این رو اصطلاحات علمی بخصوص علم زبان شناسی در نثرش فراوان یافت می شود. ابوالعلاء نه تنها در ادبیات عرب مورد توجه بوده بلکه از سوی غربی ها نیز مورد توجه واقع شده است ، چنانکه دانته در کمدی الهه خود از این شخصیت تقلید نموده است. ابوالعلاء به آثار خود عنایت فراوانی داشته و پیوسته از آن بیم داشته که مبادا با بیان افکار خود مورد اتهام و بغض و کینه ی مردم قرار گیرد، چنانکه این نگرانی ها جامعه حقیقت پوشید و عده ای از آنجا که توان رقابت با ابوالعلاء را نداشتند به حسادت و دشمنی با او پرداختند و برخی نیز چون در فهم آرائش با مشکل مواجه شدند او را به الحاد و خروج از حقایق متهم ساختند.به طور کلی می توان گفت اسلوب ابـوالعلاء از حالت درونی و روحیـات اخلاقی وی تأثیر زیادی پذیرفته است. او همانگونه که از جامعه اش دوری می کند در استفاده از کلمات رایـج نیز دوری می گزیند و اگر در پوشـش از لباس های خشن استفاده می کند در الفاظ نیز این خشونت را به کار می برد. تشاوم او در آثارش به وضوح مشاهده می شود. این تشاوم یا از نابینایی او نشأت گرفته و یا ناشی از مصاعبی است که در طول زندگی همچون فقدان پدر و مادر گریبان او را گرفته و یا به دلیل برخوردهای نامناسب جامعه با او است.از لحاظ فکری ابوالعلاء را فیلسوف معرفی نموده اند البته اینکه او فیلسوف به معنای واقعی کلمه بوده مورد بحث است ولی می توان گفت در مباحث عمومی فلسفه همچون بحث روح ، جاودانی، ماده و جبر و اختیار همان افکار فیلسوفان واقعی را تبعیت کرده است. شاید علت آنکه مخالفان ابوالعلاء او را به الحاد متهم ساخته اند، وجود ابیات متناقضی پیرامون دین و خدا در کتب اوست و از اینجاست که عده ای برای اثبات ایـمان ابوالعلاء به کنـد و کاو در آثـار او پـرداختـه و شـواهـدی را به مخـالفان ارائه نموده اند و از سوی دیگر مخالفان نیـز بیکار ننشسته و هر آنچه را که بوی کفـر و زندقه می دهد، از کلام ابوالعلاء به عنـوان سنـد ادعای خود در معرض دوستـداران ابـوالعلاء قـرار داده اند. نقد ابوالعلاء را در دو بخش می توان بررسی کرد: اول نقد علمی و ادبی و دوم نقدی است که به بررسی اخلاق و عادات رایج در میان مردم می پردازد. او خود را میزان نقد قرار داده است. او خود را از فسق و شرارت مبرا دانسته و با عنوان ادیب، شعراء و ادباء را به فسق و فجور متهم می سازد. از نظر او ادیبان نه تنها خود اهل خیر نیستند بلکه دیگران را نیز به سوی زشتی رهنمون می سازند. عالمان نیز از نگاه تیز بین او در امان نمانده اند و آنان را از آن جهت که برای در امان ماندن از ظلم و ستم حکام و بهره مند شدن از نعمات دنیوی مطیع و تسلیم حکام شده و از انتقاد خودداری می نمایند مورد سرزنش قرار می دهد و آنان را از آن جهت که دلبسته ملوک شده اند مشرک می انگارد. گرچه که خود تا اندازه ای فقیه و متکلم بود از نقد این دو گروه خودداری نکرد. او متدینییــن را به علـت آنکه مـردم را به تـرک دنیا و عبادت دعـوت می کنند و خود در پی کسب مال و مقام اند مورد سرزنش قرار می دهد. متدینین از نظر او گوینده چیزهایی هستند که خود در عمل به آنان اهمال می کنند، ائمه چهارگانه اهل سنت را مصدر و منشأ اختلاف در بین مردم پنداشته است ؛ چرا که بعضی از آنان چیزهایی را حلال دانسته که بعضی دیگر همان چیزها را حرام می دارند. او انسان را موجودی آزاد می داند و اهل دین از آن جهت که به شدت تقلیدگر گذشتگان خود هستند نکوهش می کند. طهـارت درون را بهتـر از طهارت جسـم می داند. معتزله را نیز اهل مکر و بدعت گذاری پنداشته است چون به جای آنکه مردم را به سوی حقیقت راهنمایی سازند به گمراهی و ضلالت می افکنند.از نگاه ابوالعلاء سیاستمـداران شیـاطینی هستنـد که تنها به فکر عیش و نوش اند و بر این عقیده است که قوام سیاست عقل است نه ریاست. همانطوری که مشاهده کردیم بسیاری از گروه های اجتماعی مورد نقد ابوالعلاء قرار گرفته است و تنها طبقه ای که کمتر زیر ذره بین نگاه او قرار گرفته است فلاسفه می باشند. او در پی آن برآمد که اجتماع را از لحاظ مالی مورد تحلیل قرار دهد، چرا که پایه های جامعه ای که در آن می زیست بر دینار و درهم استوار بود او فقر را بر غنی ترجیـح می دهد و ثروت را دام شیطـان و اسباب رنج و زحمت انسان می داند و ثروت را آفت اجتماعی می داند و می گوید: ثروتمندان به علت بی نیازی در برابر مشکلات اجتماعی بخصوص آن بخشی که حکومت مسبب آن است سکوت اختیار می کند. او در ثروت و برخورد با مردم خواستار مساوات و اشتراک است یعنی اگر ثروتی وجود دارد برای همه باشد و شاه و بنده از یک مرتبه انسانی برخوردارند و هیچکدام بر دیگری برتری ندارند. از این رو حکومت ملوک بر مردم را جایز نمی داند و معتقد است حکومت تنها از آن خداست .پس از آشنایی با اسلوب و فکر ابوالعلاء لازم است نگاهی نیز به اسلوب و افکار طه حسین بیندازیم. از او تالیفات و مقالات فراوانی برای ما به یادگار مانده که از آن جمله است : تجدید ذکری أبی العلاء ، الأیام ، فی الأدب الجاهلـی ، المعـذّبون فی الأرض، حدیث الأربــعاء، مستقبـل الثقافـه فی مصـر و ....به طور کلی اسلوب طه حسین بر ویرانی و بنای مجدد استوار است و قوام اسلوب او آزاد اندیشی و عقل گرایی است از آنجا که او تحت تأثیر دکارت اندیشمند غرب قرار داشت لـذا در پـژوهـش های خود پیوستـه برای رسیدن به حقیقت در هــر چیز شک می نمود. بنابراین بسیاری از اسالیب و روش های سنتی را رد کـرد و ایـن امـر اعتـراض عـده ای را به دنبـال داشت. او در نوشته های خود چنان عمل کرده که بین خواننده و نویسنده رابطه ای دائم برقرار می شود و خواننده احساس می کند که نویسنده از زبان او سخن می گویـد، البته عـده ای او را به درون گرایی مفـرط متهم کرده اند. از دیگر ویژگی های اسلـوب او سادگی، جـذابیت و حـرارت در کلمات و تعابیـری است که به کار می گرفت تا آنجا که خوانـنـده از ایـن حـرارت با روحیـات او آشنا می گردد. از دیگر خصال اسلوب او انسجام در بیان افکار و وضوح معانی است.عده ای معتقدند طه حسین در ابتدا به شاعری پرداخته است از اینرو در کلام او بخصوص در کتاب « الأیام » شاهد عباراتی موزون و آهنگی دلنشین هستیم که حکایت از زنده بودن حس شاعری در وجود اوست. خواننده با خواندن آثار او علاوه بر لذت روحی، از آهنگی دلنواز نیز بهره می برد. او اسلوب خود را وسیله ای برای بیان هیجانات و احساسات باطنی خود قرار داده است و در برخورد با مصائب مختلف هم از منظر روانی و هم از منظر اجتماعی بهره می گرفت و در حوزه ادبیات، نمایشنامه، قصه و شعر حماسی را مورد نقد و بررسی قرار می داد. در بررسی اثر ادبی پیش از آنکه به شاعر و تاریخ اثر بپردازد به شعر و خـود متــن می پرداخت. او در پژوهش های ادبی خود گرایش های تاریخی، بیوگرافی و روحی و روانی را یکجا جمع کرده است و مخالف بررسی اثر ادبی بر اساس تقسیم بندی های ادوار سیاسی است. در خلاصه نویسی یک اثر، خطوط اصلی آن را مشخص نموده و عمق فکر نویسنده را برای مخاطب بیان می کرد. آنگاه که به بررسی شعر می پردازد مهمترین مسأله را تحقیق در متن شعر و مطمئن شدن از صحت انتساب آن به شاعر و عدم دخل و تصرف در آن می داند.طه حسین معتقد است که ناقد همچون شیمیدان باید تمام اجزاء یک اثر را تفکیک کرده و سپس مورد بررسی قرار دهد. ناقد و ادیب از نگاه او آیینه ای است که معایب و محاسن را بدون هیچگونه دخل و تصرفی به مخاطب خود می نمایاند. یک اثر باید منعکس کننده حالات درونی و علایق واقعی یک نویسنده باشد. او علاوه بر ذوق، رابطه نویسنده با مردم و آزاد اندیشی را از ویژگی های لازم یک نقد می داند. او از آنجا که تحصیل کرده غرب بود در نقد خود نیز از ناقدان غرب همچون « سانت بیف » و « تین » متأثر شد. عقل گرایی و شکاک بودن روح علمی را در نوشته هایش افزون ساخت. طه حسین در اندیشه اش از سه آبشخور فکری بهره گرفته است؛ اول : ادبیات عرب، دوم : دانشگاه الازهر، سوم : فلسفه یونان و ادبیات غرب. از این جهت او را دارای فرهنگ دو گانه شرقی و غربی دانستـه و پیونـد دهنده فکـر غـرب با شـرق محسـوب نموده اند. طه حسین در زمینه نقد از پیشگامان مقارنه در عصر معاصر است، در مقارنات خود به بررسی اجمالی بین ادبیات و پدیده های خاصی که نویسنده باید آنها را در پژوهش خود بررسی کند ، می پردازد. از نظر او ادبیات زنده و پویا ادبیاتی است که از گوشه گیری در امان، و پیوسته در ارتباط با ادبیات دیگر ملل باشد، که این ارتباط از طریق ترجمه و خلاصه نویسی و شناساندن ادبای ملل دیگر میسر می شود. از این روست که او از ترجمه شاهنامه و غزلیات حافظ و رباعیات خیام که توسط ادبای معاصرش انجام شد استقبال گرمی نمود. از نظر او ادیب فرمانروای ذوق وخیال و متحـرک و متغیـر آن است . ادیب خـود پـدیـده ای اجتماعی است لذا اثر او نیز باید به عنوان یک پدیده اجتماعی خود نمایی کند یعنی اثر او باید مورد استقبال یا رد قرار گیرد و مخاطب را یا به شگفتی وا دارد یا به خشم. ادیب باید در میان مردم و برای آنان زندگی کند .آنچه که در نگاه او برای هر گونه پژوهش ادبی و علمی لازم و دارای اهمیت است توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه است که جوینده ی ادب وعلم نمی تواند ادعای بی نیازی از آن را نماید . آنگاه که شعر جاهلی را بر اساس روش دیکارت مورد نقد و بررسی قرار می دهد بر این نکته تأکید می کند که اگر گذشتگان درباره یک موضوع اظهار عقیده کرده اند لازم نیست که آن اظهار نظرها مقدس شمرده و در همان حد خود را محدود سازیم بلکه شایسته است در کنار آن نظر خود را نیز بیان نماییم. چرا که ممکن است نظر ما دقیقتر از گذشتگان باشد یا اینکه آنان چیزهای مهمی را از یاد برده و یاد آوری آن را به ما سپرده باشند آزاد اندیشی او در برخورد با موضوعات ادبی باعث انتشار نظریه انتحال شعر جاهلی شد، پس از بررسی دقیق لغوی و معنوی شعر جاهلی بدین نتیجه می رسد که آنچه را به شعرای جاهلی نسبت داده اند صحیح نیست و ساخته و پرداخته راویان و قصه پردازان و متکلمان بعد از اسلام است که به انگیزه های مذهبی، قومی و سیاسی به آنها نسبت داده شده است.او محققان را به این نکته سوق می دهد که به هنگام بحث و تحقیق درباره یک موضوع ادبی باید خود را از دانسته های خود خالی نموده و عواطف و تعصبات را نیز کنار گذاشت، در این صورت است که اثری ارزشمند و خالی از هر گونه تعصب و اشتباهی پدید خواهد آمد. در نگاه او شعر دارای دو ویژگی مهم است و در صورت فقدان این دو، از ارزش ساقط می گردد : اول اینکه شعر نمونه ای از یک جمال مطلق است و از این رو هم متأثر از جامعه زمان خود است و هم تأثیر گذار بر آن، از سوی دیگر شعر آیینه ای از قوت و ضعف، محیط و اثر شاعر است. طه حسین به عنوان یک مصری نسبت به وطن خود بی اهمیت نبوده است و برای پیشرفت آن تحرکات فکری و عملی بسیار از خود نشان داده است. او برای پیشرفت مصر بدین نتیجه رسیده است که باید پیرو غرب شود، در نگاه اول شاید تعجب کنیم که چرا او به عنوان یک ادیب و متفکر خود را در زمره غرب زدگان قرار داده است، اما طه حسین غرب زدگی خود را رد می کند و می گوید: در گذشته، کشور مصر بیشتر با بلاد شام و بین النهرین در ارتباط بوده است و از آنجا که این مناطق در حوزه مدیترانه و تحت سیطره روم بوده است و با توجه به اینکه هم اکنون نیز با غرب ارتباط گسترده ای دارد، مصریان با فلسفه یونان آشنا گشته و از لحاظ عقلی از آبشخور غرب بهره برده اند همانگونه که اروپاییان نیز در فکر و اندیشه مرهون یونانیان می باشند، و بدین جهت مصر از قدیم الایام غربی بوده و باید غربی بماند. طه حسین عوامل موثر بر روح ادبیات مصر را سه چیز دانسته است : الف) میراث مصر قدیم که از گذشته دور به دست ایشان رسیده است. ب) عنصر عربیت که آن را از لغت و دین اسلام و فرهنگ خود گرفته است. ج) عنصر بیگانه که از طریق ارتباط مصر با یونان و روم و فینیقیه در گذشته و اروپا و آمریکا در عصر حاضر حاصل شده است.طه حسین تاریخ بشری را به پنج دوره تقسیم کرده و پیشوایان هر دوره را نیز معرفی نموده است : 1-
مبانی کاربست عقل در اکتشاف معارف اعتقادی از منظر قرآن و حدیث
نویسنده:
زکیه اسدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پیش از به‌کارگیری«عقل» ـ به‌عنوان حجت باطنی الهی ‌ـ برای "استذکار معارف فطری" یا "کسب معارف اکتسابی" در هر یک از حوزه‌های معرفتی از جمله عقاید، لازم است مبانی اولیه‌ای تبیین و تثبیت شده باشد تا اکتشاف معرفت با تکیه بر آنها و به مدد روش‌شناسی که از این رهگذر سامان می‌یابد صورت گیرد. اما تبیین این مبانی مهم به ویژه از منظر کتاب الهی و کلام معصوم، همان‌قدر که خطیر و دشوار و تأثیرگذار بوده‌، متأسفانه در دین‌پژوهی مغفول مانده و مسکوت نهاده ‌شده ‌است.این پژوهش با نگاهی روش‌مند به «منظومۀ معرفتی قرآن و حدیث» و بر اساس نظریۀ «اکتشاف دیالکتیک دینامیکال دین» می‌کوشد «ماهیت عقل» و نسبت آن را با «خدا»، «دین»، «انسان»، «معرفت‌شناسی» و «حوزۀ اعتقادات»، از منظر قرآن و حدیث به نحوی روش‌مند دریافته، مبانی بهره‌گیری از عقل را در استنباط قضایای حوزۀ معارف اعتقادی روشن سازد.تأمل و تعمق در تعریف بی‌نظیر معصوم از «عقل» و ربط مستقیم آن با «حفظ ودایع قلب» و نیز اطلاق عنوان «ودیعـۀ قلب» به تمام مراتب «ولایت حق»، ما را به نظریۀ"میثاق‌محوری عقل" رهنمون می‌دارد که مرزی روشن میان عقلانیت و جاهلیت ترسیم می‌کند و افق‌های درخشانی از علم و عقیده و عمل متکی و منتهی به «عقلانیت» را در برابر دیدگان انسان می‌گشاید. در همین راستا وجود عقل در عالم خارج توسط "برهان میثاق" اثبات می‌شود. همچنین، بررسی مبادی پنج‌گانۀ «مصدرشناختی»، «دین‌شناختی»، «معرفت‌شناختی»، «مخاطب‌شناختی» و «موضوع/ متعلق‌شناختی» که نقش و نسبت عقل را با عناصر بنیادین در اکتشاف معارف اعتقادی توضیح می‌دهند، به اثبات «امکان» و «ضرورت» کاربست عقل، تبیین«نقش و جایگاه» آن در حصول معرفت و تعیین «گسترۀ کارکرد» آن در حوزۀ معارف اعتقادی می‌انجامد که تذکر و التزام به آنها عنصر تواضع و تسلیم قلب برای حق را که مهمترین مبنای عملی و ملاک کاربست عقل است، پدیدار می‌سازد.
فلسفه اخلاق لویناس در نگاه دریدا
نویسنده:
سعید اسمعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الف: موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف):در این رساله ضمن بررسی اجمالی اندیشه‌های امانوئل لویناس به خوانش مقاله‌ی طولانی «خشونت و متافیزیک» نوشته‌ی ژاک دریدا می‌پردازیم، که نگاهی ژرف‌تر به استلزامات تفکر بدیع لویناس درباب امر اخلاقی را میسر می‌کند. نقد دریدا بر فلسفه‌ی اخلاق لویناس که ناظر بر جنبه‌های ناپیدا و لوازم و نتایج ناخواسته‌ی فلسفه‌ی اوست، گامی موثر در پیشبرد پروسه‌ی لویناس و تنقیح آن است. لویناس در حکمی غریب اعلام می‌دارد اخلاق فلسفه‌ی اولی است و نه هستی‌شناسی. او همچون بسیاری از فیلسوفان پس از نیچه، در پی گریز از محدودیت‌های سوژه‌گرایی در تفکر غربی ست. لویناس سوژه‌گرایی را بنیان جنگ با دیگری می‌داند و در این میان بر هایدگر خرده می‌گیرد که هستی شناسی ابزارِ مناسبی برای غلبه بر متافیزیک غربی، که اساسش بر سوژه‌محوری و خودگرایی ست، نیست. لویناس با تکیه بر اخلاق می‌کوشد تا بر این متافیزیک که همه چیز را در قیاس با «خود» و بر اساسِ تمامیتِ هویتِ «من» درک می‌کند فائق آید. دریدا به واسازینظریات اخلاقی لویناس می‌پردازد، او برآن است که «بیرون» همان «درون» است و اساساً هیچ جایی در بیرون برای تفکر وجود ندارد، در واقع نمی‌توان قائل به یک «بیرون» برای سنت اروپایی شد چرا که در نهایت هر اندیشه‌ی متعارض با آن در دام استعاره پردازی‌های آن می‌افتد و به حیطه‌ی متافیزیکِ آن درمی‌غلتد. لویناس در پیِ رهایی از سلطه سنت یونانیِ «امرهمان» و «فرد» است، اما تفکر خود او نیز سرانجام خود را یک متافیزیک تعریف می‌کند که البته مفهومی یونانی است.ب: روش تحقیقمطالعه‌ی آثار اصلی و مهم دریدا و لویناس، برای درک کلیت نظری و فلسفه‌ورزی این دو فیلسوف. ترجمه مقالات و شرح‌های انگلیسی درمورد مقاله‌‌ی خشونت و متافیزیک. رجوع به متون متفکرانی که دریدا در مقاله‌ی خود مورد مداقه قرار می‌دهد، به ویژه آثار افلاطون، هایدگر و هوسرل، مطالعه‌ی آثار نیچه، کریچلی، رورتی، بدیو و غیره برای دست یافتن به فهمی بهتر از نظریات دریدا، سعی در تبیین و تحلیل موضوع مورد بحث و توجه به ارتباطات و پیوستگی موضوعات مطرح شده در این آثار. ج: نتیجه‌گیری و پیشنهادها:باید پیش از اظهار نظر درباره‌ی متفکران غربی از جمله دریدا، و فهم کلی آنها با قرار دادن‌شان زیر چارچوبی کلی همچون پست‌مدرنیست یا پساساختارگرا، آثارشان را با دقت و سخت‌کوشی خواند. خواندن خلاقانه تنها راه برای فلسفه‌ورزی است. ما نیز در جامعه‌ی خود و در دانشکده‌های فلسفه به جای انتخاب‌های جهت‌مند باید خواندن خلاقانه و صبورانه را اشاعه دهیم. تفکری پیش از خواندن وجود ندارد که بخواهیم از تفکرِ خودمان یا تفکرِ آن‌ها سخن بگوییم. مطالعه‌ی آثار دریدا ما را با نمونه‌ای از این خوانش خلاقانه آشنا می‌کند که از مرزهای تفکرِ آگاهانه و موجود فراروی می‌کند، و تفکر چیست جز همین فراروی؟
مواجهه پساپدیدارشناسی آیدی با دترمینیسم تکنولوژیک
نویسنده:
حسین کاجی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پساپدیدارشناسی تکنیک آیدی یکی از برجسته‌ترین فلسفه‌هایی است که در گفتمان فلسفه تکنولوژی حضور دارد. هرچند این نوع از پدیدارشناسی تکنیک، در قالب مضامین و محورهای متفاوتی بسط یافته است، ما در این رساله سعی کرده‌ایم آن را از منظر مواجهه با آموزه دترمینیسم تکنولوژیک بخوانیم. کامیابی و ناکامی‌های این مواجهه، پرسش رساله ماست.در فصل اول از جای‌گاه پساپدیدارشناسی آیدی در گفتمان فلسفه تکنولوژی سخن می‌گوییم و در فصل دوم تلاش می‌کنیم دریابیم پساپدیدارشناسی آیدی چگونه در دل پدیدارشناسی و با تکیه بر غیرمبناگرایی، عمل‌گرایی و بررسی‌های موردی شکل می‌گیرد. در فصل سوم هم پساپدیدارشناسی تکنیک آیدی بسط می‌یابد. نشان می‌دهیم چگونه آیدی از پساپدیدارشناسی استفاده می‌کند تا فراتر از آموزه دترمینیسم تکنولوژیک برود و نسبتی امکانی میان انسان و ابزار برقرار کند. او دو سطح تحلیل خرد و کلان برای طرح رویکرد خود معرفی می‌کند؛ در سطح خرد چهار نسبت تجسد، هرمنیوتیکی، غیریت و زمینه را بسط می‌دهد و در سطح کلان بر مفهوم چندگانگی فرهنگی تکیه می‌کند. فصل چهارم شرح مواجه مستقیم آیدی با آموزه دترمینیسم تکنولوژیک است. در این فصل با ارائه تقریرهای گوناگونی که این آموزه وجود دارند مشی‌های آیدی را به بحث می‌گذاریم. دو رویکرد آیدی که در این‌جا بسط می‌یابند یکی جای‌گزینی مفهومی به نام غایت به جای دترمینیسم و دیگری اشتباه دانستن پرسش دترمینیسم هستند.فصل پنجم متکفل پرداختن به وجوه و الزامات هنجاری کار آیدی در مواجهه با دترمینیسم تکنولوژی است. فصل ششم نیز مقایسه‌ای میان آیدی و هایدگر با محور دترمینیسم تکنولوژیک سامان می‌دهد و بر این نظر است که آیدی ضمن استفاده از تحلیل ابزار هایدگر، این تحلیل را در سطح تحقیق موجودبین (انتیک) بسط داده است. فصل آخر هم سعی دارد ارزیابی‌ای از کارنامه پساپدیدارشناسی آیدی در رودرویی با دترمینیسم تکنولوژیک ارائه کند.این رساله درصدد است نشان دهد پساپدیدارشناسی آیدی در مواجهه با کدام تقریر از دترمینیسم تکنولوژیک موفق است با تقسیم دترمینیسم تکنولوژیک به دترمینیسم‌های سخت و نرم و دترمینیسم‌های متکی بر قانون و هنجاری نشان می‌دهیم او تنها نفی‌کنند دترمینیسم‌های سخت و متکی بر قانون است.
  • تعداد رکورد ها : 176