جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1494
مسئله شر از منظر علامه طباطبایی و لایبنیتس
نویسنده:
نویسنده:اکرم صفائی؛ استاد راهنما:سیدمحمدکاظم علوی؛ استاد مشاور :حسن صیانتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این تحقیق به بررسی مسئله شر از دیدگاه علامه طباطبایی و لایب‌نیتس پرداخته شده است. هر دو فیلسوف با یک نگرش مدافعانه و روش‌های مختلف، سعی در حل مسئله شر داشته‌اند. لایب‌نیتس برای حل مسئله شر، از طریق ابتکار «نظریه بهترین جهان ممکن» عمل نموده است و برای اثبات آن از یک سری اصول فلسفی خودش، از جمله اصل جهت کافی، اصل کمال و اصل اتصال استفاده نموده است. لایب‌نیتس برای تبیین شرور معتقد است شرور عدمی هستند و شامل سه قسم از جمله شر متافیزیکی، شر اخلاقی و شر فیزیکی هستند. او نوعی علیت بین اقسام شرور قائل است. لایب‌نیتس معتقد است انسان با سوء-استفاده از قدرت اختیار خود موجب بروز شرور اخلاقی و به تبع آن، موجب بروز شرور طبیعی شده است. علامه طباطبایی نیز معتقد است این عالم یک نظام احسن است که دارای خیر کثیر است و شرور از توابع جدانشدنی این جهان هستند که بالعرض از خداوند صادر شده‌اند. علامه معتقد است انسان‌ها دارای قدرت اختیار هستند که همین موجب بروز گناهان و اعمال ناشایست می‌شود و ایشان با تکیه بر آیات قرآن می‌فرماید که گناهان موجب بروز حوادث و اتفاقات ناگوار برای انسان است. علامه در مقدمه حل مسئله شر قائل به عدمی بودن و نسبیت شرور است، ایشان با ابتکار «نظریه ادراکات اعتباری» به حل این مسئله پرداخته است. لذا اگر ما امری را شر می‌دانیم ناشی از این است که آن امر با خواسته و منافع ما ناسازگار است وگرنه امور، فی‌نفسه نه متصف به خوب بودن می‌شوند و نه متصف به بد بودن می‌شوند.
بررسی مبانی صدوری و دلالی تفسیر از منظر علامه طباطبایی و شاگردان ایشان (با تأکید بر دیدگاه آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی)
نویسنده:
نویسنده:بابک هادیان حیدری؛ استاد راهنما:محمد شریفی؛ استاد مشاور :حبیب‌الله حلیمی جلودار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پایان‌نامه حاضر با عنوان «بررسی مبانی صدوری و دلالی تفسیر از منظر علامه طباطبایی و شاگردان ایشان (با تأکید بر آرای آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مصباح یزدی)» به مقایسه نظرات این سه مفسر می‌پردازد. مبانی تفسیر، آن اصولی هستند که آگاهی بدان‌ بسیاری از مفسران را از افتادن به دشواری‌هایی همچون تفسیر به رأی نجات می‌دهد که به دو دستۀ مبانی صدوری و دلالی تقسیم می‌شوند: مبانی صدوری تفسیر به وحیانی بودن الفاظ و معانی قرآن کریم و تحریف ناپذیری و جامعیت قرآن تقسیم می‌شود و مبانی دلالی تفسیر نیز شامل مباحثی چون، عمومیت فهم قرآن، استقلال دلالی قرآن و سطوح معنایی می‌شود. این نوشتار به‌منظور بیان کارآمدی مبانی دلالی تفسیر به شرح و بررسی تطبیقی این مبانی از دیدگاه علامه طباطبایی و دو تن از شاگردان ایشان به روش توصیفی – تحلیلی پرداخته است. برآیندهای پژوهش، نمایان‌گر آن است که شاگردان علامه به جهت تأثیرپذیری از ایشان این مبانی را پذیرفته‌اند و همین امر برجسته‌ترین وجوه اشتراک میان آن‌ها است؛ اما باید گفت که در مبانی صدوری، افتراق مهم در اصل تحریف ناپذیری میان دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مصباح یزدی با علامه طباطبایی آن است که این شاگردان، چینش سوره‌ها را توقیفی می‌داند و جمع و تدوین قرآن را نیز به زمان حیات پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نسبت می‌دهد؛ درحالی‌که مرحوم علامه جمع و تدوین قرآن را در زمان پیامبر نمی‌داند و در بخشی دیگر از این اصل، آیت‌الله جوادی آملی، استدلال علامه را در اثبات تحریف ناپذیری قرآن ناکارآمد و ناکافی می‌داند. در مبانی دلالی تفسیر میان علامه طباطبایی با آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مصباح یزدی در عمومیت فهم قرآن، استقلال دلالی قرآن و سطوح معنایی، افتراق‌هایی بازتاب دارد.
بررسی تطبیقی معنا، جایگاه وکارکردهای عقل از دیدگاه سید مرتضی و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سیدباقر حسینی کریمی؛ استاد راهنما:حمید رضا شریعتمداری؛ استاد مشاور :علی نقی خدایاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش، معنای عقل، جایگاه و کارکردهای آن از دیدگاه سید مرتضی و علامه طباطبایی، تبیین می شود. پژوهش حاضر با شیوه توصیفی و تحلیلی به بررسی عنوان این پژوهش تا رسیدن به نتیجه مطلوب پرداخته است. از دیدگاه سید مرتضی، عقل به معنای مجموعه علومی است که برای مکلّف حاصل می‌شود. از دیدگاه علامه طباطبایی، عقل به ‌معنای قوه شناخت و ادراک آدمی، که موجب صدور احکام کلی می ‌شود و علامه از آن به حقیقتِ نفسِ انسانِ مدرِک یاد می‌کند. سید مرتضی مهم ترین و اصلی ترین عامل معرفت انسان را عقل می داند که اعتبار سایر منابع معرفت به آن است. ایشان، حجیت عقل را ذاتی می‌داند. از دیدگاه علامه طباطبایی نیز،تکریم انسان به نعمت عقل است که به موجود دیگری داده نشده است و حجیّت برهان عقلی، ذاتی می باشد و نیازی به اثبات ندارد. از دیدگاه سید مرتضی، مقصود از نقل، قرآن و روایات معتبری است که، در منابع روایی به صورت صحیح و موثق به دست ما رسیده است. علامه طباطبایی، وحی را به دو قسم شفاهی و غیرشفاهی تفسیم می‌کند. وحی شفاهی که به صورت مستقیم از معصوم رسیده، معتبراست. وحی غیرشفاهی یا نقل، بر دو قسم قطعی و غیر قطعی است. نقل قطعی دارای سه اصلِ صدور قطعی،دلالت قطعی و جهت صدور قطعی، می باشد. نقل غیرقطعی، روایات غیر متواتر و غیر محفوف به قرینه است که حتی در صورت موافقت با کتاب نیز معتبر نیست. از دیدگاه این دو متفکّرشیعی، برای اثبات اصول اعتقادات از قبیل توحید، ضرورت نبوت،امامت و معاد، در ابتداء نمی توان به نقل مراجعه نمود بلکه باید توسط عقل اثبات شود. سید مرتضی می گوید؛ عقل در برخی از عقاید و احکام دینی به ویژه در حوزه فروع، حق ورود ندارد و اثبات آنها تنها از راه نقل قطعی، ممکن است. علامه طباطبایی، درک حقیقت ذات و صفات الهى را از موارد محدویت عقل می داند، ایشان معرفت به جزئیات معاد و احکام را حوزه تخصصی ورود نقل بر می شمارد. از دیدگاه هر دو بزرگوار، بعد آن که به کمک عقل به وحی رسیدیم، وحی جنبه معرفت شناختی عقل را تقویت می‌کند. و در صورت تبیین عقلی برای معرفت نقلی، عقل را مویّد نقل می دانند. از دیدگاه آن ها، بین نقل قطعی و عقل قطعی تعارضی نیست.سید مرتضی می گوید؛ باید آیات و روایاتی که در ظاهر با عقل تعارض دارند را تاویل کرد. و در غیر این صورت باید آنها را رد کرد. علامه نیز معتقد است؛ اگر مراد از دلیل نقلی قرآن و سنت قطعی باشد، باید آن ها را قبول کرد. و اگر روایاتی باشد که با قرآن و سنت قطعی مخالف است، مردود است. و روایاتِ غیر از این دو دسته را، باید تأویل نمود. با توجه به جایگاه مهم عقل، نزد این دو بزرگوار می توان هفت کارکرد مهم برای عقل در نظر گرفت؛ ۱ - اثبات اصول و مبانی تشیّع،۲- عقل به عنوان منبع و مُدرِک،۳- تاویل آیات و روایات ناسازگار با اصول عقلی،۴- عقل قرینه ای برای معتبر دانستن یک خبر و یا برای ابطال آن، ۵- عقل به‌‌ عنوان ابزار تفسیر قرآن،۶- عقل جلوگیری کنندهء از ورود خرافات در دین، ۷- خردگرایی در احکام. اندیشه های سیدمرتضی را می توان اوج عقل گرایی شیعه در زمانِ خودش دانست. به نظر می رسد ایشان مثل متکلمان معتزلی قائل به معرفت اکتسابی است و فطرت را از منابع معرفت دینی نمی داند. بین دیدگاه او و معتزله اختلافات اساسیِ دیده می‌شود ولی درباره عقل شباهت های فروانی وجود دارد. علامه طباطبایی، میراث دارِ حکمت متعالیه است. در اندیشه ایشان، عقل میزان است و عقلِ فطری که همراه با فطرتِ سالمِ انسانی است، او را به بیراهه نمی کشاند. ولی هیچ گاه انسان، از معارفِ وحیانی بی نیاز نیست. از دیدگاه ایشان، فطرت انسان نیز در کنار سایر منابع معرفت، قدرتِ معرفت زایی دارد. ایشان معتقدند،تهذیبِ نفس و خردگرایی، دو بالِ پروازِ انسان تا ملکوتِ حضرت دوست می باشند.
روش شناسی علامه طباطبایی در اعتبارسنجی روایات در تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن
نویسنده:
نویسنده:علی فراهانی؛ استاد راهنما:علیرضا قائمی نیا؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن به تألیف علامه طباطبایی، به‌صورت ترتیبی و با روش تفسیر قرآن با قرآن، و قرآن با روایت با رویکردی عقلی و ادبی، برخی از آیات را علاوه بر تفسیر، با روایات نیز موافقت می‌دهد. در مواجهه‌ی روایات با آیات، گاه مراد آیه تعمیم یا تضییق می‌شود و گاه بدون تغییر باقی می‌ماند. روش علامه در صورت نخست چنین است که با کمک از تمام قرائن درون‌متنی همچون سیاق و قرائن برون‌متنی مانند عقل، معنای آیات را به‌گونه‌ای توسعه یا حصر می‌دهد که توفیق بدون تصرّف و تغییر در معانی، شکل بگیرد. برای ایجاد این موافقت که یک‌طرف آن احادیث است، ملاک‌ها و ملاحظاتی برای گزینش روایات در این اثر دیده می‌شود: ملاک‌هایی که مربوط به مصدر حدیث است؛ مانند تعدد منبع و طرق و اشتراک میان فریقین و نقل از محدّثین معتبر و قرابت معنایی با روایات و ملاحظاتی همچون توجه به گونه‌های مختلف روایی به‌منظور نشان دادن چگونگی عرضه آن احادیث بر قرآن و توجه به احادیثی که متخالف با یکدیگرند و احادیثی که رویکرد کلامی و همچنین اخلاقی دارد. درنهایت علامه برای این توفیق، با قرائن و شواهدی چون سیاق و عقل و آیات مرتبط و روایات، در بعضی از مواقع حکم به موافقت و در بعضی دیگر حکم به عدم موافقت می‌دهد. این نوشتار پس از بررسی متن این تفسیر، با روشی کتابخانه‌ای و تحلیلی به این نتیجه رسیده که علامه با تکیه‌بر تجمیع قرائن درون‌متنی و برون‌متنی، یک اثر تفسیری جامع روایی خلق کرده است.
بررسی تحلیلی نقش قوه خیال در تعالی انسان بر مبنای حکمت متعالیه با تکیه بر آراء علامه طباطبایی(ره) و شاگردان
نویسنده:
نویسنده:رقیه یوسفی سوته؛ استاد راهنما:محمدمهدی گرجیان عربی؛ استاد مشاور :محمدتقی یوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
بنابر جسمانیۀالحدوث و روحانیۀالبقاء بودن نفس در حکمت متعالیه، انسان در مراحل تکوّن خود با ارتقاء از مرتبه طبیعی و ادراک حسی، ابتدا در مرحلۀخیال متّصل قرار می‌گیرد؛ متخیّل‌بالفعل و عاقل‌بالقوه می‌گردد. از نظر علامه طباطبایی(ره) و شاگردان ایشان، اکثر انسان‌ها تا پایان زندگی دنیایی خود، در همین مرتبه خیال باقی می‌مانند و حتی با همین مرتبه که بوسیلۀ علم و عمل آنها شکل-گرفته و هویت حقیقی آنها را ساخته است محشور می‌گردند. قوه ‌خیال با توجه به کارکردهایش، هم دارای جنبۀ فعلی و هم انفعالی است در این ‌صورت هم می‌تواند موجب تعالی انسان گردد و هم موجبات سقوط و انحطاط انسان را فراهم سازد. از نظر علامه طباطبایی(ره) و شاگردان ایشان، اگر خیال، الهی باشد و دستخوش عواملی که او را از توجه به عالم ملکوت منحرف می‌سازد نشود، می‌تواند به حقایقِ عالم خیال منفصل دست یافته و حتی به مراتب بالاتر و فوق تجرد نیز تعالی یابد. اما اگر غیرالهی باشد یعنی رو به طبیعت کرده و بُعد ماورائی خود را فراموش کند، جولانگاه شیطان و نفس‌اماره می‌گردد و در دایرۀ محدود و بستۀ خود، صورت‌های کاذب و واهی را می‌سازد و چه بسا دچار اشتباهات و مغالطات جبران-ناپذیری گشته و اعمال ناپسندی مرتکب می‌شود. انسان برای اینکه از مرتبه تخیّل بالفعل که در آن کثرت محض حکمفرماست به مرتبه عقل بالفعل که عالم وحدت است ارتقاء پیداکند و با این‌که در میان خلق زندگی می‌کند اما همه آنها را تجلّی حضرت حق ببیند و فانی در ذات، صفات و افعال الهی گردد باید قوۀخیال خود را تطهیرکند تا تجلّی‌گاه نورالهی شود. از نظر علامه طباطبایی‌(ره)، مهم‌ترین عامل برای تطهیرخیال، همّ‌واحدداشتن است که از طریق مراقبه برای انسان حاصل می‌گردد. با توجه به ساحت اختراعیِ فعلی و ارادی خیال، انسان می‌تواند هم در افعال و هم در صفات شبیه خدا شود و به اذن الهی، کار خدایی انجام دهد.
تحلیل ماهیت زیبایی از منظر علامه طباطبایی و دلالت های تربیتی آن و تبیین مدل مفهومی زیبایی شناسی برای نظام آموزشی
نویسنده:
نویسنده:عفت آدم زاده؛ استاد راهنما:‌‌محمدرضا سرمدی؛ استاد مشاور :زهره اسماعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هدف پژوهش حاضر «تحلیل ماهیت زیبایی از منظر علامه طباطبایی و ‌‌‌دلالت‌های تربیتی آن و تبیین مدل مفهومی زیبایی شناسی برای نظام آموزشی» بوده‌است. شبکه معنایی‌مفاهیم زیبایی و ابعاد تربیتی آن در ترکیبات ‌وصفی‌آیات قرآن، با عنایت‌‌به دیدگاه‌های علامه‌ طباطبایی به‌عنوان نماینده‌‌ نظام تربیتی اسلام مورد ‌بررسی ‌قرار‌گرفته است. همچنین‌مؤلفه‌هایی‌نظیر: چیستی‌زیبایی، انواع‌زیبایی، حقیقت زیبایی، منشأ و مراتب زیبایی، ثبات و نسبیت‌‌زیبایی، عینی‌یا ذهنی‌بودن و مصادیق‌زیبایی، بررسی و تحلیل‌شده‌است. این پژوهش‌از ویژگی‌دو وجهی‌توصیفی- تحلیل مفهومی ‌و ‌استنباطی--اکتشافی‌‌ ‌استفاده‌کرده‌است. راهکار اجرایی‌آن کتابخانه‌ای‌ و ‌اسنادی می‌باشد. به‌منظور ‌کشف ‌منظومه‌ مفهومی ‌از معنای «زیبایی» براساس دیدگاه‌های علامه ‌طباطبایی، از روش ‌تحلیل و تفسیر‌ مفهومی و با توجه ‌به هدف پژوهش و سوال‌های تحقیق، از روش‌ تحلیل مفهومی بر‌حسب ‌بافت و ‌سیاق و تحلیل بر‌حسب شبکه‌‌ معنایی استفاده ‌شده ‌است؛ به‌ این ترتیب با تعیین مفاهیم معنایی‌ «زیبایی» از آن‌ها به‌عنوان ‌یک شاخص‌ در بخش‌های هدفگذاری‌های آموزشی و روش‌های تدریس استفاده ‌شده ‌است. نتایج پژوهش‌ حاکی از آن است که معنای ‌زیبایی در ترکیبات ‌وصفی قرآن در امور‌ عینی ‌و‌ انتزاعی ‌و فعالیت‌های‌ عملی و‌ رفتاری در سطوح ارتباطی‌ چهار‌گانه‌ فرد ‌با خدا، با خود، با دیگران و با طبیعت در حوزه‌های شناختی و عاطفی به طور همزمان قابل پی‌گیری ‌است.‌ دلالت‌های ‌ابعاد‌ تربیتی ‌شبکه معنایی ‌مفاهیم‌ زیبایی‌شامل؛‌ حق‌پذیری و حق طلبی، عمل‌مداری، هدفمندی‌ و‌ غایتمندی، عدالت، انصاف، فضل، راستگویی، بخشندگی، احترام‌ و‌ قدرشناسی، شایستگی، مهارت، تخصص ‌و ‌تعهد، خودبسندگی، خلاقیت، جامعیت، اصالت، اتقان، انسجام، انتظام و برخورداری‌از کیفیات‌زیبایی‌‌شناسانه‌‌‌حسی (رنگ، فرم و‌شکل، خطوط، تناسب و‌ موزونیت) می‌باشد. کاربرد ابعاد تربیتی مفاهیم زیبایی در زمینه هدفگذاری‌آموزشی از سه‌ جهت قابل بررسی ‌است:۱- تغییر در‌ ساختار اهداف آموزشی‌که این پژوهش با توجه به شبکه ‌‌معنایی‌حاصل از تحلیل ماهیت و مفاهیم‌ زیبایی ‌از دیدگاه علامه‌طباطبایی به اهداف دو یا چند ‌وجهی نظیر: «تفکر چند ‌وجهی، پژوهش‌ و -کاوشگری با‌ دو ‌بُعد عقلانی- احساسی، ایجاد‌ و‌ تقویت مهارت‌های ارتباطی ‌و ‌کلامی، کارآفرینی با دو‌ بعد ‌عقلانی- ‌احساسی‌ و ارادی- انگیزشی» برای‌آموزش‌ رسیده‌ است.۲- از جهت‌ محتوایی‌ و نیز ۳- از جهت روش‌های کاربردی: «تعلیم و تربیت زیبایی‌شناختی، عدالت‌ورزی، گفتمان‌حسن، عفو و صفح و غفر، جذب و دفع، صبر و توکل، تأویل یا‌ هرمنوتیک و پدیدار‌شناسی». همچنین‌ در تدوین اصول آموزشی، به اصولی‌نظیر: «اصالت زیبایی، غایتمندی ‌و‌ هدفمندی‌ زیبایی، شمولیت زیبایی، اصل ‌تشکیک ‌زیبایی، اصل تعمیم زیبایی از محسوس به معنوی و معقول و اصل‌هماهنگی و هارمونی بین ‌مراتب ‌زیبایی» دست‌یافته است و نهایتاً با توجه به مجموعه ‌نتایج به دست‌ آمده، مدل مفهومی‌ زیبایی‌شناسی ‌برای ‌نظام آموزشی تبیین و پیشنهاد شده‌ است.
رابطه حکمت و صلح از منظر خواجه نصیر طوسی و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:روح‌الله مدامی؛ استاد راهنما:موسی ملایری؛ استاد مشاور :مهدی نجفی افرا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
در پرتو صلح ، امکانهای لازم برای زندگی مسا لمت آمیز و سعادت انسان فراهم می شود. حق حیات ، مهمترین بخش از حقوق انسان است که در تحقق و حفظ آن ، وجود صلح نقش تعیین کننده ای دارد. بویژه در عصر کنونی، با نظر به مجهز شدن قدرتهای سیاسی دنیا به سلاح های کشتار جمعی ، مساله صلح نسبت به هر زمان دیگری به عنوان یک ضرورت در اولویت قراردارد.عوامل متعددی در ایجاد صلح موثر هستند. اما در این پژوهش، نقش حکمت در صلح مورد بررسی قرار گرفته است. اگرچه مقالات و کتابهای متعددی در خصوص صلح و جنگ نوشته شده است اما به نظر می رسد در خصوص نقش حکمت و حکیم حاکم در ایجاد صلح بویژه از منظر حکیم مسلمان چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. در مدنیت حکیمانه خواجه نصیرراهبردهای موثر در باره شرایط حاکم جامعه ، نحوه تعامل حاکمیت با ملت ، حفظ کرامت انسانی ، تعامل با ملل مختلف ، رفع منازعه ادیان و اولویت صلح مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. به نظر می رسد ساختار سیاسی در مدنیت خواجه نصیر می تواند شرایط یک حکمرانی مطلوب و کارآمد را فراهم نموده و استراتژی مناسب برای حل منازعه و ایجاد صلح تلقی شود.از سوی دیگر در مدنیت علامه طباطبایی با رویکرد فلسفی بویژه مبتنی بر نظریه اعتباریات ، انسان ،اجتماع ، دین ، فرهنگ و اخلاق مورد بررسی قرار گرفته است. می توان گفت رابطه حکمت و صلح در مواجه حکیمانه علامه با فلسفه انسان و اجتماع معنادار شده است.علامه طباطبایی بر اساس نظریه اعتباریات رویکرد متفاوتی نسبت به انسان و اجتماع، انسان و اخلاق، انسان ودین ارائه داده است که می تواند منجر به رفع منازعه و بسترسازایجادصلح شود.پرسش اساسی در این پژوهش این است که مبانی فلسفی و سیاسی این دو حکیم چگونه می تواندراه حل رفع منازعه و ایجاد صلح را در اختیار ما قرار دهد؟
تبیین و تحلیل رابطه قضا و قدر و بداء از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) و عرضه آن بر کتاب و سنت
نویسنده:
نویسنده:علی مصطفی؛ استاد راهنما:محمد رضاپور؛ استاد مشاور :محمدعلی قدسپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مسائل ناظر به افعال الهی، مسأله قضا و قدر و بداء و ارتباط بین آنهاست که آیات و روایات به این مسأله تأکید زیادی دارد. نوشتار حاضر این مسأله را در اندیشه علامه طباطبایی با عرضه آن بر کتاب و سنت مورد بررسی قرار داده است. علامه قضا و قدر را بر اساس نظام علیت و معلولیت تفسیر می کند و قضا را نسبت شیء به علت تامه اش و قدر را نسبت شیء به علل ناقضه می داند. در عالَم، قانون اسباب و مسببات حاکم است و این قانون تبدیل و تبدل نمی پذیرد. از طرفی، این قانون حاکم در جهان، نیز محکوم یک قانون فوقش است که آیات و روایات این مطلب را برای خدا ثابت کردند و برای خداست که امور را تقدیم یا به تأخیر بیندازد. در سایه این دو حقیقت، یک صبغه توحیدی در روح و جان انسان پیدا می شود. حقیقت اول، انسان را به تمسک به اسباب و سنت های حاکم در جهان می کشاند؛ البته با اذن خدا. حقیقت دوم نیز انسان را به قدرت خدا که قاهر و غالب بر همه این نظام اسباب و مسببات عالم است، توجه می دهد. بله، این سبب قاهر، گاه یک سبب طبیعی نامعلوم و گاه یک سبب غیر طبیعی است. این سبب و اسباب با اختیار و عمل انسان منافاتی ندارد، بلکه تقدیر و عمل انسان به منزله روح و جسد است. در برخی از تقدیرات الهی بداء رخ می دهد و تقدیری بر تقدیر دیگر واقع می شود همچون دعا. این مسأله در آیات و روایات با تمایز بین لوح محفوظ و لوح محو و اثبات مورد تأکید قرار گرفته است که منافاتی با یکدیگر ندارد. بنابر بررسی دیدگاه علامه با توجه به آیات و روایات، بر خلاف رویکرد فلسفی رایج، قضا منحصر در عالم مجردات نیست و در عالم ماده نیز حاکم است و از‌ این‌ منظر گام جدیدی در این زمینه‌ برداشته‌ و میان دیدگاه فلسفی رایج و دیدگاه قرآن و روایات، سازگاری بیشتری ایجاد نموده‌است‌، امّا در مسأله قدر از این‌ عمومیت دست کشیده و مرتبه‌ قدر‌ را تنها به عالم ماده‌ نسبت‌ داده است و حال آنکه بر اساس آیات و روایات، قدر نیز مانند قضا‌ به‌ مرتبه خاصی از جهان‌ هستی‌ اختصاص ندارد، بلکه در تمام آن جاری است. البته در این پایان نامه، توجیهی برای این مورد افتراق نیز ارائه شده است. بنابراین، مطالبی که علامه در تبیین قضا و قدر، و به خصوص در تبیین رابطه آن با بداء مطرح نموده اند حداکثر سازگاری با آیات و روایات را دارند که توجه به این دو نظام حاکم و محکوم، انسان را در حالت بین خوف و رجاء قرار می دهد؛ و خداوند می خواهد مؤمن در این حالت زندگی کند تا به مراحل عالیه کمال و قرب به او برسد.
مراتب حیات انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سعیده عزیزی؛ استاد راهنما:مرضیه صادقی رشتی؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بحث از شناخت انسان و ادوار حیات او یکی از موضوعات با ارزش و دیرینه همه مکاتب فکری به‌ویژه دین اسلام بوده که بر اساس تعالیم آن، انسان‌شناسی از سودمندترین دانش‌ها و شناخت خداوند از مسیر شناخت انسان توصیه شده است. از این‌رو ما به بررسی آراء علامه طباطبایی در این زمینه پرداخته‌ایم چرا که ایشان قائل است سیر تکاملی انسان از عالم ماده شروع و همچنان تا پس از مرگ در عالم مثال ادامه دارد و با برپایی قیامت خاتمه می‌یابد. لذا هدف از خلقت انسان در عالم دنیا را سعادت و کامیابی او در عالم آخرت می‌داند و قائل است انسان بر اساس عملی که از روی آزادی و اختیار آن را برگزیده سرنوشت خویش را رقم خواهد زد؛ یعنی بین عالم دنیا و آخرت رابطه تنگاتنگی وجود دارد؛ زیرا هر انسانی متناسب با اعمال و کردار خویش آخرت خویش را می‌سازد و صورت و ظاهر هر انسانی در عالم پس از مرگ متناسب با عمل او خواهد بود. از این‌رو در این پژوهش سعی بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از گردآوری منابع کتابخانه‌ای به بررسی دیدگاه این فیلسوف بزرگ پرداخته شود بدان جهت که پرداختن به این مسائل در شناخت و سعادت و کمال انسان و هدایت جوامع بشری نقش بسزایی دارد.
بررسی مقایسهای معنای صفت عدل خدا از دیدگاه متکلمان معتزله و فیلسوفان اسلامی و مبانی و لوازم آن دو دیدگاه (با تکیهبر دیدگاههای عبدالجبار معتزلی و علامه طباطبایی)
نویسنده:
نویسنده:محمد مشهدی؛ استاد راهنما:علی‌اکبر عبدل‌آبادی؛ استاد مشاور :اعظم قاسمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش به بررسی معنا و چیستی صفت عدل خدا از دیدگاه بخشی از متفکّران جهان اسلام که به سازگاری وجود خدا با وجود شر_ در عین اعتقاد به استقلال مفهوم عدالت از دین_ قائل بوده اند، پرداخته شده است. برای این منظور، به دیدگاه های جریان معتزله و جریان فیلسوفان اسلامی با تکیه بر آرای قاضی عبدالجبّار معتزلی و علّامۀ طباطبایی پرداخته شده است. در این راستا، در این پژوهش، پس از بحث دربارۀ نحوۀ تصوّر آن دو متفکّر از خدا، بر بررسی چیستی حسن و قبح و ذاتی و عقلی بودن آن در دیدگاه عبدالجبّار و چیستی حسن و قبح با بررسی تفصیلی نظریّۀ «ادراکات اعتباری» در دیدگاه طباطبایی تمرکز شده است. فرضیّۀ این پژوهش اینگونه بوده که تفاوت فهم عرفی و غیر عرفی، نحوۀ تصوّر از خدا و دیدگاه درباره چیستی خوبی و بدی و پاسخ به مسألۀ اختیار، در دیدگاه درباره چیستی صفت عدل خدا تأثیرگذار است. در این پژوهش با روش «توصیفی-تحلیلی» به بررسی پیش‌فرض‌ها، مبانی و ادلّۀ دو دیدگاه مورد نظر و مقایسۀ وجوه اشتراک و افتراق آنها و، سرانجام، ارزیابی آنها پرداخته شده است. نتایج اجمالی این پژوهش به شرح زیرند: ۱. عبدالجبّار فهمی عرفی و انسان‌وارانگارانه از چیستی خدا دارد. ۲. وی فهمی عرفی از اخلاق دارد و به وظیفه‌گرایی اخلاقی قائل است. ۳. مراد او از ذاتی بودن و عقلی بودن حسن و قبح، به ترتیب، استقلال هستی‌شناختی و استقلال معرفت‌شناختی حسن و قبح از امر الهی و دین است و دربارۀ خارجیّت یا عدم خارجیّت حسن و قبح دیدگاه روشنی ندارد. ۴. بر اساس مبانی وی، فهم او از چیستی صفت عدل خدا به حاکمیّت اخلاق انسانی بر فاعلیت خدا می‌انجامد. ۵. طباطبایی فهمی غیر-عرفی، ناانسان‌وارانگارانه و تا حدّی نامتشخّص و وحدت‌گرایانه از خدا دارد. ۶. وی فهمی غیر‌عرفی از اخلاق دارد و به غایت‌گرایی اخلاقی قائل است. ۷. او با طرح نظریّۀ «ادراکات اعتباری»، خارجیّت حسن و قبح و استقلال هستی‌شناختی آن از مصالح و مفاسد را نفی می‌کند و حسن و قبح را انشای نفس، امّا انشایی مبتنی بر مصالح و مفاسد خارجی، می‌داند و، در نتیجه، به ثبات احکام و ارزش های اخلاقی قائل است. ۸. بر اساس این مبانی، وی صفت عدل خدا را مأخوذ از صفات حکمت و عنایت خدا می‌داند و حقیقت امر را همان حکمت و عنایت خدا می‌داند و صفت عدل خدا را بدان تحویل می‌برد. ۹. عبدالجبّار و طباطبایی، هر دو، به استقلال هستی‌شناختی و استقلال معرفت‌شناختی اخلاق از دین قائلند، ولی فهم‌های متفاوتی از چیستی عدل و ، بالتّبع، چیستی صفت عدل خدا دارند.
  • تعداد رکورد ها : 1494