جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4787
تناسخ از نظر شیخ اشراق  ملاصدرا
نویسنده:
حمیده زاده مهریزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انتقال ارواح از بدن های مادی به بدن های مادی دیگر به هنگام مرگ، که «تناسخ» نامیده می شود دارای اقسامی است و از دیرباز مورد بحث و بررسی و اعتقاد برخی از دانشمندان، حکما، متکلمان بوده تا مسئله کمال نفس انسانی را توجیه کند. در میان فلاسفه مسلمان،سهروردی و ملاصدرا بیشترین احتمال را به بحث تناسخ داشته و آن را کاملاً جدی تلقی کرده که با مراجعه به آثار سهروردی در می یابیم که وی موضع گیری های متفاوتی در این باره داشته است. و مجموعاً در نه رساله از رسائل خود به مسئله تناسخ پرداخته، او در آثار خود به بیان هشت استدلال تناسخیان پرداخته که به چهار استدلال پاسخ داده و از عدم درستی آن را نشان داده و در مهمترین کتاب خود حکمت الاشراق(کتابی که منشور اندیشه سهروردی و الگوی همه حکمای اشراقی است) ضمن ورود به بحث و بازنمودن ابعاد پنهان تناسخ نسبت به، بطلان آن ،موضع گیری صریحی نمی کند. اما تناسخ ملکی نزد وی به هیچ وجه پذیرفته نیست، چنین اعتقادی را حتی مخالفان شیخ اشراق در زمان حیاتش به وی نداند از سوی دیگر در ابطال ادله تناسخ میان سهروردی و ملاصدرا تفاوت کاملاً محسوسی مشاهده می شود که این تفاوت در روش ابطال این دلایل از جانب آنان است . سهروردی درواقع با تکیه بر مبانی فلسفی خود نظریه تناسخ را نظریه ضعیف و نادرست می داند و این امر موجب اجمال در نقد استدلال های تناسخیان در آثار وی گشته در واقع او دغدغه اصلی اش معرفی نظام اشراقی خود است. و مسئله دیگر این که باوجود تأثیر فراوان سهروردی بر صدرا، اما این دو فیلسوف در تبیین تناسخ در مقام تعریف و توصیف دو نگاه متفاوت داشتند. آنچه نزد منطق دانان مطرح است تقدم «مای» حقیقه و مای «شارحه» بر «لم» اثبات است که این نظم منطقی چندان در بیان این موضوع در آثار شیخ اشراق رعایت نشده است. اما صدرالمتألهین مباحث نفس و در پی آن تناسخ را به صورت مستقل و یکجا مطرح می کند. اما نفس شناسی سهروردی از نظم منطق بی بهره است و از نظر ملاصدرا تناسخ یک تناقض فلسفی است و امکان وقوعی ندارد او براساس حرکت جوهری،نفس ، جسمانیه الحدوث است و به تدریج هماهنگ با آن رشد می یابد و زمانی که در این دنیا به استکمال رسید از بدن جدا می شود و به عالم برزخ می رود و اساساً عقلاً غیر ممکن است که نفس فعلیت یافته به حالت قوه بازگردد و از آن بدن دیگری گردد پس تناسخ به معنی بازگشت نفس به بدن انسان و غیر آن محال است.
بررسی انتقادی نظریه توجیه معرفت از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
علی نصرابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهبا توجه به مباحث جدید معرفت‌شناسی، دیدگاه ملاصدرا در معرفت‌شناسی دیدگاه مبناگرایانه است. چراکه او در توجیه معرفت متوسل به بدیهیات اولیه می‌شود و با استفاده از آن‌ها که برای ما آشکار و واضح هستند به توجیه سایر مسائل می‌پردازد. روش وی در رسیدن از نظریات به بدیهیات روش قیاس برهانی است که این کاملاً بر نظریه مبناگرایی حداکثری منطبق است. درنتیجه اشکالاتی که بر مبناگرایان وارد است بر صدرا هم وارد می‌شود.مهمترین دلیل مبناگرایان بر مبناگرایی، برهان تسلسل شناختی است. ملاصدرا هم تقریری از این برهان اقامه کرده است. اشکال برهان تسلسل شناختی این است که در این برهان براساس محال بودن تسلسل نتیجه گرفته می‌شود، (به این معنی که اگر در سلسله شناختی، گزاره بدیهی نداشته باشیم تسلسل لازم می‌آید. تسلسل هم که محال است. درنتیجه باید گزاره بدیهی داشته باشیم.) درحالیکه سلسله شناختی شرایط تسلسل محال را ندارد.وی بدیهیات را شش قسم می‌داند. به نظر او اولیات و فطریات از بقیه بدیهیات وضوح بیشتری دارند به-طوری که سایر بدیهیات مبتنی برآن‌ها هستند. اما با توجه به اشکالات مطرح در این زمینه به این نتیجه رسیدیم که هیچ‌کدام از این بدیهیات به‌طور کاملاً خطاناپذیری نمی‌توانند مبنای برای نظام معرفتی فراهم آورند.
نظام احسن از دیدگاه ملاصدرا و لایب نیتس
نویسنده:
زهرا جمشیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم در حوزه فلسفه و کلام، مسئله "نظام احسن" است. در این زمینه بسیاری از اندیشمندان در شرقو غرب عالمبه بحث و بررسی پرداخته اند، لایب نیتسو ملاصدرا از اندیشه ورزانی هستند که با اعتقاد به کامل بودن نظامهستی و استناد به مبانی خود، به طرح، اثبات و دفاع از این نظریه پرداخته اند و جهان کنونی را بهترین جهان ممکن خوانده اند. ملاصدرا با تمسک به مسئله علم عنایی خداوند، حکمت بالغه الهی، خیریت وجود و عدمی بودن شر، وجود نظامی برتر از نظام موجود را غیر ممکن دانسته است. لایب نیتس نیز با طرحایده ی جهان های ممکن، اصل کمال، اصل نظام احسن و استناد به حکمت و عدل خداوند، خداوند را خالقی دانسته است که به ضرورت اخلاقی، تنها یک جهان که به تبع کامل بودن خودش، نظامیاحسن و اکمل است را به فعلیّت می رساند و آن نظام، همین نظام کنونی است.سعی ما در این پژوهش، تبیین این مسئله و اثبات آن از دیدگاه این دوفیلسوف بزرگ مغرب زمین و جهان اسلام می باشد.
حکمت متعالیه و بیان چگونگی کاربرد آن در تفسیر قرآن ملاصدرا
نویسنده:
حسین‌علی رمضانی مقدم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قرآن کریم معجزه‌ی پیامبر اکرم‌(ص)،همواره در طول تاریخ اندیشمندان ومحققان بزرگی را بر آستان حقایق خود به تعظیم وا داشته است.تلاش برای فهم حقایق راستین کلام الهی از همان بدو نزول آن تابه امروز، سبب پدید آمدن تفاسیر با ارزشی از این کلام الهی گردید.در این میان ، تفسیر صدرالمتألهین یکی از تفاسیر برجسته و ممتاز امامیه به شمار می‌رود . این تفسیر در بردارنده تمامی آیات وسور قرآن نیست ، امّا به لحاظ محتوا ومعنا از پرمایه‌ترین و ژرف ترین و به لحاظ روش،از جامع‌ترین تفاسیر به حساب می‌آید.این نوشتار که با هدف شناخت وشناسایی تفسیر واندیشه‌های تفسیری ملاصدرا تدوین گردیده است در دو بخش به چگونگی کاربرد حکمت متعالیه در تفسیر قرآن ملاصدرا می‌پردازد.بخش نخست این نوشتار به دوفصل تقسیم می‌شود . در فصل اول به معرفی حکمت متعالیه ، چگونگی شکل گیری آن و بیان روش حکمت متعالیه در شناخت حقایق پرداخته شده است. ملاصدرا با بهره‌گیری از سه منبع عقل،وحی و شهود توانست حکمت متعالیه را پی ریزی کند. وی با آگاهی از روش مکاتب پیش از خود ،طریقه هر کدام از آنها را به تنهایی برای رسیدن به مطلوب ومقصود کافی نمی‌داند وبرآن است تا با تلفیقی از روش مکاتب پیشین راهی نو و بدیع در رسیدن به حقیقت ارائه دهد.فصل دوم از این بخش به بیان تفسیر وروشها وگرایشهای تفسیری وهمچنین به بیان روش وگرایش ملاصدرا در تفسیر قرآن پرداخته شد.بخش دوم این نوشتار که هدف اصلی از نوشتن این پایان‌نامه را در بر دارد به بیان شواهد و نمونه‌هایی از تفسیر ملاصدرا می‌پردازد که ضمن آن چگونگی کاربرد اصول حکمت منعالیه درتفسیر روشن می‌‌گردد.این بخش به چند فصل تقسیم می‌شود. که در هر فصل ابتدا توضیح مختصری از آن مبانی واصول داده شده است وسپس به بیان شواهد ونمونه‌هایی در تفسیر ملاصدرا، که ایشان با بهره‌گیری از آن اصل به تفسیر آن آیه مبادرت ورزید ،پرداخته شده است .از جمله اصول ومسائلی که در این بخش از نوشتار در طی فصول جداگانه به آن پرداخته شد ، عبارتنداز: حرکت جوهری ونتایج آن ،بسیط الحقیقه کل الاشیاء ، مثل افلاطونی، مسأله علم باریتعالی ومراتب آن ، معاد جسمانی ، خلود کفار در عذاب ، اصالت وجود ،وحدت وجود ووحدت تشکیکی آن.
بررسی نقدهای ملاصدرا بر سهروردی در مباحث فلسفی
نویسنده:
زهره زارعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
حکمت اشراق، یکی از مکاتب فلسفی در جهان اسلام است که توسط شهاب‌الدین سهروردی ارائه شده است. آرا و اندیشه‌های فلسفی سهروردی را می‌توان در دو بخش حکمت بحثی و حکمت نوری مورد ملاحظه قرار داد. درحکمت بحثی، برخلاف مشائیان به اعتباری بودن وجود و سایر مفاهیم فلسفی چون وحدت، امکان، جوهریت، عرضیت و ... قائل است. بر این پایه، ماهیت و هویت را اصیل و متعلق جعل می‌داند و تشکیک و تشخص را نیز، به ماهیت بر می‌گرداند. در مسئله جوهر و عرض، متفاوت با تقسیم ده‌گانه مشائیان، تقسیمی پنج‌گانه ارائه داده و هیولی و صورت را به عنوان اجزای جوهری جسم انکار می‌کند، بلکه حقیقت جسم را اتصال جوهری می‌داند. سهروردی در بخش دیگر فلسفه خود، یعنی حکمت نوری ضمن تبیین هستی و نظام آن بر اساس نور و مراتب شدید و ضعیف آن، سیر نزول از نورالأنوار تا انوار پائین‌تر و سپس اجسام و نیز، سیر صعود انسان از عالم برزخ غاسق(جسم) به سمت نورالأنوار را بررسی و ترسیم کرده است.ملاصدرای شیرازی از فیلسوفان جهان اسلام است که حدود پنج قرن پس از سهروردی، حکمت متعالیه را پایه‌گذاری کرد. یکی از منابع مهم ملاصدرا در تأسیس این مکتب، حکمت اشراق سهروردی است. وی در عین استفاده از اندیشه‌های فلسفی سهروردی، با برخی از مبانی و آرای او مخالفت نموده و آن‌ها را به بوته‌ی نقد کشیده است. مهم‌ترین اثرش در این باب تعلیقاتی است که بر شرح حکمه‌الاشراق نگاشته است که در آنجا در عین شرح و تأیید برخی از آرای شیخ‌اشراق، انتقاداتی را بر او وارد ساخته است. در حوزه مطالب بحثی، مهم‌ترین انتقادات ملاصدرا به اعتباری بودنِ وجود و سایر مفاهیم فلسفی مربوط می‌شود که در این‌راستا، به اثبات اصالت وجود و وحدت تشکیکی آن می‌پردازد. در مسئله جوهر و عرض هم به نظر مشائیان بازگشته و به مقولات ده‌گانه قائل می‌شود و با سرایت دادن حرکت از عرضیات به جواهر، حرکت جوهری را اثبات می‌کند. در حوزه نوری نیز، با تصریح به مساوق بودن نور و وجود، سعی در تأویل کلام سهروردی به اصالت وجود دارد. در مورد علم واجب به غیر نیز، مشکل کلام سهروردی در علم قبل از ایجاد و پس از ایجاد را یادآورد می‌شود. در بحث مثل با اشاره به قصور شیخ‌اشراق در نرسیدن به عمق مطلب، ایراداتی بر نحوه اثبات آن به وسیله شیخ اشراق، طرح می‌کند و در بحث عالم مثال نیز، در دو مورد صور متخیله و مرآتیه با وی مخالفت می‌کند. در بحث نفس و معاد هم با استفاده از قاعده جسمانیه‌الحدوث و روحانیه‌البقاء بودنِ نفس، دیدگاهی متفاوت با سهروردی ارائه داده است. این پژوهش با عنوان «بررسی نقدهای ملاصدرا بر سهروردی در مباحث فلسفی» عهده‌دار بحثی تفصیلی درباره انتقادات ملاصدرا بر سهروردی در حوزه‌های نام‌برده است.
عرفان و عارف حقیقی از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
داریوش پاک نیت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا با نو آوری بزرگ خودچهارجریان مختلف فکری از قبیل فلسفه مشإ ، فلسفه اشراق ،عرفانو کلام را که قبل از وی چندان با هم سازگار نبودند را در یک جریان قرار داد وبا استمداداز شهودات عرفانی در حل مسائل فلسفی ونیزبا برهانی نمودن مشهودات عرفانی و تطبیق آن ها با شــروع مقدس و توجیه وتاییدِ وحیانیهر دو(مباحث برهانی و عرفانی) به ایجاد تعامل بین وحی وعقلوتهذیبنفس همت گماشت وبنای حکمت متعالیه ی خود رابر این اساس پایه گذاری نـمود.،لذا از آن جا که یکی از پایه های اساسی مکتب وی عرفان بود وی درصدد برآمد تا با زدودن ابهاماتی که درروزگار خودبه واسطه ی انـحرافات فکری و عملی عده ای عارف نما عارض بر چهره ی عرفان شده،چهره ی حقیقی عرفان و عارفان حقیقی را بیان نماید و بدین منظورپس ازمشاهده ی این وضعیت به قصد زدودن غباراز چهره ی عرفان حقیقی، با عارف نمایان روزگار خودبه مبارزه ی علمـی برخاست وبا بیــان ویژگی هایی همچون علم گریزی ،دنیا دوستی، لذت گرایی ،میل به ریاست،خود بزرگ بینی،تقلید کورکورانه،مسئولیت گریزی از انجام تکالیف شرعی ،و غفلت از ذکر حقیقی و دامن زدن به شطحیات و فرقه گرایی به عنوان مشخصه های عارف نمایان وعرفان های کاذب ، شأن و منزلت عارفان حقیقی را بسیار بالاتر از آن دانست که به مسائل فوق دامن زنند ؛ لذا وی با بیان راههای رسیدن به کمال ،معرفت را کلید سعادت و عرفان حقیقی را تلاش برای رسیدن معرفه الله دانسته ومقدمه ی این معرفت را نیز معرفت نفس می داند و ویژگی هایی از قبیل تاکید بر علم ومعرفت برهانی به حقایق و پیروی از دستورات شریعت،مقید بودن به انجام تکالیف شرعی تا آخر عمر و زهدِ در دنیا، به دل داشتنِ ترس ومحبت الهی و دوری جستن از شهرت و خودنمایی و فرقه گرایی را از ویژگی های عرفان وعارفان حقیقی می داندوهیچ تشابهی بین عرفان حقیقی و غیر حقیقی قائل نیست وضمن حمایت وستایش عرفان وعارفان حقیقیمردم را از افتادن به دام عارف نمایان برحذر می دارد .
احوال نفس پس از مرگ در آراء افلاطون (تناسخ) و نظر خاص ملاصدرا در باب معاد و مقایسهء دو رای
نویسنده:
علی اصغر صنمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در بخش اول این رسالهء، به افلاطون و تبیین تناسخ وی پرداخته‌ایم و سپس در بخش دوم تناسخ و انواع آن را بیان و توسط ملاصدرا رد کرده‌ایم و در بخش سوم نظر ملاصدرا را در زمینهء معاد را بیان داشته‌ایم. در بخش اول به جریان وارد شدن تناسخ در فلسفهء افلاطون و رابطهء آن با مثل افلاطون پرداخته‌ایم و عنوان کرده‌ایم که تناسخ را افلاطون برای پاره‌ای از انسانها می‌داند. و البته فلاسفهء حقیقی از این گردونه نجات یافته و به عالم مثل می‌پیوندند. در بخش دوم تناسخ همهء انواع آن رد می‌شود و ملاصدرا یک معنای ابداعی از تناسخ غیر از معنای مصطلح آن را عنوان می‌کند که بر معاد منطبق است و قول افلاطون و قدما را به همین معنای صحیح حمل می‌کند. آنگاه در بخش پایانی به اقوال مسلمین در زمینهء معاد پرداخته و سپس رای ملاصدرا در این زمینه را مطرح کرده‌ام و آنگاه به چند جزء اساسی نظریهء وی در معاد مستقلا در فصلهای بعدی پرداخته‌ام. من جلمه ادعای ملاصدرا مبنی بر اینکه معادی که او مطرح کرده عینیت نفس و بدن دنیایی و اخروی هر شخص را اثبات کرده، و من خواهم گفت که ملاصدرا چنین نکرده و اصول چنین چیزی ممکن و معقول نیست . و نیز در تجرد خیال که از مبانی اساسی معاد جسمانی ملاصدرا است به آن نیز به عنوان فصل مستقلی در کنار آراء مشائین و مشرقیین در این زمینه پرداخته‌ام و بالاخره ارزیابی از معاد ملاصدرا و مقایسه آن به معادگرایی قرآنی و مقایسه معاد ملاصدرا با رای افلاطون در احوال نفوس مردگان.
رابطه عقل و دین از دیدگاه ملاصدرا و ابن تیمیه
نویسنده:
مدینه کرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رابطه عقل و دین از دیرینه ترین مباحث تفکر بشری است ، به طوری که در تاریخ تفکر اسلامی و در ارتباط با تبیین نسبت بین عقل و دین اختلاف نظر وجود دارد ، هر گروه یا فرقه ای به نوعی با دین برخورد دارند ؛ بعضی به ظاهرآیات و روایات اکتفا می کنند و مخالف دخالت عقل در دین هستند و بعضی عقل را در دین دخیل می دانند، در این میان بررسی دیدگاه ملاصدرا و إبن تیمیه قابل توجه می باشد . در این پژوهش کوشش شده بررسی تطبیقی رابطه عقل و دین در پنج فصل پرداخته شود .پس از بیان مقدماتی در باره دیدگاه هایی که در خصوص رابطه، عقل و دین وجود دارد ، به بررسی رابطه عقل و دین از دیدگاه ملاصدرا پرداخته می شود ، در ادامه از دیدگاه ابن تیمیه بررسی شده و سرانجام به بررسی تطبیقی این مبحث از دیدگاه هردو متفکر پرداخته شده است.می توان گفت ملاصدرا جمع میان این دو مقوله را ممکن دانسته و این دو را نیازمند به هم معرفی می کند و به هنگام بروز تعارض ، قطعیات عقلی را بر ظواهر دینی مقدم نموده و راه تأویل نصوص دینی را پیش گرفته اند. اما ابن تیمیه با اعتقاد به اصل پیروی از سلف و با تکیه بر ظواهر آیات و روایات ، شرع را وابسته به عقل نمی داند و به هنگام بروز تعارض ، نقل را بر عقل مقدم نموده و این جمود بر ظواهر او را تا مرحله اعتقاد به جسمانیت حق تعالی تنزل داده است.
رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و دوگانه انگاری جوهری ـ وصفی فلسفه ذهن
نویسنده:
محمود شکری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و دوگانه انگاری جوهری و وصفی فلسفه ذهن موضوع نوشتار حاضر است كه از چهار فصل تشکیل شده است. در فصل اول پس از بررسی سیر تاریخی بحث و تبیین مفاهیم، مبانی هر یك از سه دیدگاه به صورت اجمال ، بیان شده و مورد بررسی قرار گرفته است. فصل دوم به بررسی رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا اختصاص دارد. در این فصل نخست به خود رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا پرداخته و سپس نظر او درباره رابطه نفس و بدن در افعال و احوال بررسی شده است. ملاصدرا بر مبنای حدوث جسمانی نفس و حركت جوهری آن،رابطه خود نفس و بدن را اتحادی دانسته و بر همین اساس نیز انسان را حقیقتی ذو مراتب معرفی می‌كند. به اعتقاد ملاصدرا، تاثیر متقابل نفس و بدن نیز ریشه در همین رابطه اتحادی آن دو دارد. زیرا ك طبق رابطه اتحادی، این دو جوهر از هم جدا نیستند بلكه هر كدام جنبه‌ای از یك حقیقت واحد، یعنی انسان، به حساب می‌آیند. بنابر این هرگونه حادثه‌ای كه در یكی از این دو اتفاق بیافتد به دیگری نیز سرایت كرده و آن را متاثر می‌كند. فصل سوم به بررسی رابطه نفس و بدن از دیدگاه دو گانه انگاری جوهری و وصفی اختصاص یافته است. در این خصوص اولین دیدگاه از دكارت می‌باشد که قائل به تاثیر و تاثر متقابل نفس و بدن است. پیروان او از جمله مالبرانش و لایب نیتس ، با نفی علیت در میان مخلوقات به مخالفت با دكارت برخاسته وخود دیدگاه دیگری ارائه داده اند. مالبرانش اصالت موقعی و لایب نیتس اصالت توازی را برگزیده است. هر یک از این سه دیدگاه با مشکلات اساسی مواجه است و در این فصل به آنها پرداخته شده است. سوین برن ، فیلسوف معاصر، با یک روش کلامی ، تلاش کرده است که مشکل دو گانه انگاری جوهری را حل کند اما به نظر می‌رسد که این دیدگاه نیز به اندازه دیدگاه‌های قبلی از حل این مشکل عاجز مانده است. به نظر می‌رسد که مشکل اصلی دوگانه انگاران جوهری در این است که نفس را از اول موجودی کاملاً روحانی می‌پندارند که به جنین انسان تعلق می‌گیرد؛ بر خلاف ملا صدرا که نفس را حدوثاً جسمانی می‌داندو معتقد است که نفس محصول جسم بوده و از طریق تکامل جسم بوجود می‌آید. به همین خاطر، او به شکل معقولی رابطه نفس و بدن را به تصویر می‌کشد. بخش دومِ فصل سوم دیدگاه دوگانه انگاری وصفی را بررسی می‌كند. شبه پدیدار گرایی، یگانه انگاری غیر قانون مند و طبیعت گرایی زیست شناختی دیدگاههای مختلف دو گانه انگاری وصفی است كه در این بخش مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرند. ادعای مشترك این دیدگاه ها آن است ك انسان صرفا موجودی جسمانی است ك غیر از ویژگی‌های فیزیكی دارای ویژگی‌های ذهنی نیز می‌باشد.در فصل چهارم هر یك از این دیدگاهها با دیدگاه ملاصدرا تطبیق و مقایسه شده و بر اساس مبانی او مورد نقد و انتقاد قرار گرفته اند.
  • تعداد رکورد ها : 4787