جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 567
معناشناسی علم در قرآن با تاکید بر حوزه‌های معنایی
نویسنده:
شعبان نصرتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معناشناسیِ همزمانی، بر اساس نسبت های بینامتنی، واژگان مرتبط را تحلیل می کند. نسبت های راهگشا در معناشناسی همزمانی علم عبارتند از: نسبت صرفی، نحوی، همنشینی، جانشینی و تقابل.نسبت های صرفی و نحوی مشخص کننده انواع عالمان ـ خدا، انسان، فرشته، جنّ، حیوانات، موجودات بی-جان ـ متعلق علم، رابطه تعلیمی بین عالمان، مواد و شیوه های تعلیم است.همنشین های علم، به همنشین های توصیفی، ابزاری، تأثیرپذیر و تأثیرگذار تقسیم می شود. همنشین های توصیفی ـ احاطه، وسعت ـ مولفه های لازم برای تحقق علم را بیان می کنند. قلب، فواد، سمع و بصر همنشین های ابزاری علمند. این ابزار در سه سطح ابزار حسی ـ عین، اذن ـ ، ابزار عقلی حسی ـ سمع، بصر ـ و ابزار روحانی ـ قلب، فواد ـنمود دارند. ایمان و واژگان مرتبط مهمترین همنشین تأثیرگذار و تأثیر پذیر علمند.جانشین های علم، هرکدام اشاره به لایه ای از معنایی علم دارند. عقل مهمترین جانشین علم است که علاوه بر معنای معرفتی، منبع علم نیز به حساب می آید. برای فهم درست معنای علم در نسبت مقابل ها، مقابل های علم و جانشینان آن بررسی می شود. جهل و ظن سهم ویژه ای به خود اختصاص می دهند. در تحلیل معناشناختی، جهل مقابل عقل و ظن لایه ای از علم است.
مبانی عقلی ولایت در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
ندا درخواه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ولایت، حقیقتی است که هم بر خدا و هم بر انسان اطلاق می شود . ملاصدرا ولایت انسان را به ولایت عام و خاص تقسیم می کند که ولایت عام قرب اهل ایمان به خداوند است. قرب خاص، فنای ذاتی و صفاتی و افعالی انسان در حضرت حق است. از نظر ملاصدرا، مقام ولایت، مقام انسان کامل است که در قوس نزول با تنزل ولی یا انسان کامل، مراتب هستی ایجاد می شود. ملاصدرا این مقام را بر اساس مبانی وجود شناختی خود تبیین می کند که بر طبق مبانی چون اصالت وجود و تشکیک وجود و قاعده الواحد و وجود رابط و مستقل ، "ولی" به عنوان فیض منبسط، صادر اول بلاثانی است که مراتب هستی تنزلات وجودی او هستند .در قوس صعود نیز مبانی انسان شناختی ملاصدرا، ترسیم کننده حقیقت و جایگاه " ولایت" است . ولایت امری اکتسابی است و هر انسانی به میزان شناخت حقیقت وجودی اش و تلاش در جهت کمال عقل نظری و عملیخود در مرتبه ای از "ولایت" قرار می گیرد و متناسب با مرتبه وجودی اش، قرب به حضرت حق می یابد و انسان کامل که علت وجودی در قوس صعود و علت غایی در قوس نزول است در بالاترین مرتبه ولایت قرار گرفته است." ولی" به طور کلی،به عنوان خلیفه خداوند، واسطه فیض وجودی و کمالی موجودات است.
سپهرهای هستی در تفکر کرکه گور
نویسنده:
زهرا رجبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سپهرهای هستی یکی از کلیدی‌ترین اندیشه‌های کرکه‌گور است که تا حدی موجب منحصر به فرد بودن اندیشه‌ی او گردیده است. دغدغه اصلی کرکه‌گور انسان و احوالات وجودی او است. وی قائل به سه سپهر استحسانی، اخلاق و ایمان است که آنها را سپهرهای هستی نامیده است. منظور از سپهرهای هستی، طریقه‌های مختلف زندگی است که هر یک از آنها از لحاظ غایت و مقصد با یکدیگر تفاوت دارند. نخستین سپهر، سپهر استحسانی است که فرد فقط برای ارضای تمناهای شخصی‌اش زندگی می-کند و به دنبال خوش‌گذرانی و رضایتمندی امیال خود است. سپهر دوم، سپهر اخلاقی است که فرد به فکر انجام دادن تکلیف بر مبنای کلی است. سپهر سوم، سپهر ایمان است که منشاء ارتباط مطلق با خداوند است. ایمان مورد نظر کرکه‌گور نه تنها فراتر از عقل است، بلکه در برابر عقل قرار می‌گیرد. ایمانی که باید به نحو انفسی به دست آید، نه به طریق آفاقی. ایمان دلبستگی شورمندانه و بی‌حد و حصر به خداوند است. از نظر وی سعادت و غایت ابدی در سپهر ایمان به وقوع می‌پیوندد. به اعتقاد وی گذر از یک سپهر به سپهر دیگر با جهش امکان‌پذیر است.
نقش علم و ایمان در مسیر خودسازی از دیدگاه قرآن
نویسنده:
زینب محمدخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آدمي فطرتاً علاقه‌مند به نيكي‌هاست،‌ اما در مقام عمل غالباً‌ موفق نمي‌شود كه در مسير فضايل اخلاقي گام بردارد. يافتن راهكاري براي حلّ اين مشكل،‌ قرن‌هاست كه ذهن بشر را به خود مشغول كرده است و عدّه‌اي علم و گروهي،‌ ايمان را كليد حلّ این مشكل دانسته‌اند. گفتني است كه فلاسفه و مربّيان يونان باستان، همچنين فلاسفۀ حقوق و انديشمندان دورة‌ رنسانس و پس از آن،‌ بر نقش علم و در مقابل،‌ پيامبران و اولياي الهي،‌ بر نقش ايمان در اين باره تأكيد ورزيده‌اند. از اين رو،‌ اين مسئله در حوزه‌هايي چون فلسفة‌ اخلاق، فلسفة حقوق،‌ فلسفة تعليم و تربيت و تفسير آيات و روايات شريفه،‌ قابل بحث و بررسي است. از ديدگاه قرآن کریم،‌ علم ابزاري لازم،‌ اما ناكافي براي گام برداشتن در مسير خودسازي به شمار مي‌رود،‌ زيرا كه از اين ديدگاه انسان موجودي دوكانوني است؛‌ كانون عقل و كانون دل؛‌ از اين رو، او زماني به انجام عملي اقدام خواهد نمود كه عقل و دلش براي انجام آن همسو شده باشند و در واقع به معلومات و معقولاتش، دل داده و ايمان آورده باشد. بايد گفت كه در اصل عمل اختياري بر سه پاية بينش،‌ گرايش و قدرتِ بر انجام كار، استوار است. در رسالة پيش رو كه پژوهشي توسعه‌اي است و در هر دو حيطة نظر و عمل وارد شده و به روشي توصيفي،‌ تبييني و تحليلي،‌ در صدد پاسخ گفتن به مسئلة مذكور برآمده،‌ ابتدا بر نقش اختیار در نوع اعمال انسان تأکید شده است و سپس، سهم بينش و گرايش در شكل‌گيري عمل اختياري‌ مورد بررسي قرار گرفته است. همچنين اميال و گرايش‌هاي انسان،‌ ريشه‌يابي شده و بر نقش ويژه و محوري آنها در اعمال اختياري انسان و همچنین تأثیر گرایش‌ها بر بینش‌ها تأكيد گرديده است. در انتها نيز راهكارهايي جهت تقويت ايمان،‌ ارائه گرديده است كه يكي از موارد نوآوري اين رساله به شمار مي‌رود. ارائة اين پژوهش،‌ در واقع دلايل ناكامي انسان‌ها در صعود به قلّه‌هاي انسانيت را پيش رو مي‌گذارد و راهكارهايي مؤثر براي موفقّيت در مسير خودسازي به دست مي‌دهد.
بررسی انتقادی رابطه عقل و ایمان از منظر پل تیلیش
نویسنده:
مصطفی صالحی اردکانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پل تیلیش، الهیدان بزرگ معاصر،در باب چیستی ایمان و چگونگی رابطه آن با عقل نظریه‌ای ویژه، ارائه داده است. به نظر او، ایمان نه علم به حقیقتی است، نه اعتقاد به گزاره‌ای، نه اختیار عقیده‌ای، و نه احساس شخصی خاصی نسبت به کسی یا چیزی. هر چند همه این-ها در ایمان نقش دارند، اما ایمان مساوی اینها نیست. ایمان از نگاه او به‌عنوان حالت دلبستگی واپسین، عمل کل شخصیت است که در محور حیات شخصی روی می‌دهد وکل شخصیت را دربر می‌گیرد. او عقل را به عقل ابزاری و هستی شناختی تقسیمکرده، می‌گوید: عقل ابزاری که به معنای روش علمی، دقت منطقی و محاسبه‌گری فنی است صورت انحطاط یافته عقل هستی‌شناختی است که به معنای مبدأ معنا و ساختار، و اساس معیارها و اصول است. تیلیش معتقد است که عقل و سایر حیثیت‌های شناختی، چون علم، قدرت قضاوت درباره ایمان را ندارند. حقیقت ایمان، کاملا برکنار از حقیقت عقل است. این تلقی او، همچنین دیدگاه غیر‌شناختاریش درباره ایمان از سوی منتقدان مسیحی مورد نقد واقع شده است. ما در این نوشته، دیدگاهتیلیش را با توجه به مبانی اسلام نیز مورد بررسی قرار داده و اثبات کرده‌ایم که دیدگاه او نمی‌تواند با رهیافت اسلام، در باب عقل و ایمان همسو باشد.
آسیب‌شناسی کاربردهای قرآنی ملاصدرا در بحث نفس در کتاب "الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه"
نویسنده:
معصومه رستم‌خانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در فلسفه صدرالمتألّهین که برهان و عرفان در هم آمیخته و در رسیدن به حقیقت هماهنگ گشته اند، قرآن کریم از جایگاه برجسته ای برخوردار است. وی در آثار خویش، از جمله «الحکمه المتعالیه فی الأسفار الأربعه العقلیّه»، «أسرار الآیات و أنوار البیّنات»، «مفاتیح الغیب» و دیگر آثار، آیات قرآن را با اهداف و مقاصد گوناگونی به کار برده است. بی شک، در برداشت و فهم وی از آیات قرآن، اندیشه های عرفانی و فلسفی او نقش قابل توجّهی دارند؛ به گونه ای که گاه موجب شده اند که وی معنای دقیق تری را از قرآن برداشت کند و گاه او را از معنا و مقصود قرآن دور کرده اند.یکی از کتاب هایی که ملاّصدرا در آن، از آیات قرآنی استفاده نموده است، کتاب «الشّواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیّه» می باشد، که از آخرین آثار وی و مشتمل بر آخرین آراء اوست. وی در این کتاب، مانند بسیاری از دیگر آثارش، به دفعات به آیات قرآن استناد نموده است که با نگاهی گذرا در این کتاب، این امر به روشنی قابل مشاهده است.در پژوهش حاضر، کاربردهای آیات قرآن توسط صدرالمتألّهین در یکی از مشاهد پنجگان این کتاب، تحت عنوان مشهد سوّم، که به بحث پیرامون نفس می پردازد، مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. بدین منظور، کاربردهای آیات در این مبحث، در چهار قسم دسته بندی شد: آیاتی که وی به تفسیر و نیز تأویل آنها پرداخته است، آیاتی که در اثبات مطالب خود به آنها استدلال نموده است، آیاتی که در تأیید نظرات خود به آنها استشهاد کرده است، و آیاتی که صرفاً به طور ضمنی در طیّ مباحث خود به کار برده است. سه دست نخست، با تفسیر آنها در تفاسیر عمد قرآنی مقایسه گردیده است تا روشن شود که آیا به کارگیری این آیات در آن مواضع و استفاده از معنای مورد نظر ملاّصدرا، با تفسیر آنها در این تفاسیر همخوانی دارد یا نه تنها فرضیّه بحث این است که چنین همخوانی وجود دارد. در این پژوهش، برای نخستین بار است که کاربردهای صدرا از آیات قرآن، با تفاسیر قرآنی مقایسه گردیده است، چنین کاری تاکنون بی سابقه بوده است. نتیجه این مقایسه این است که در بسیاری از موارد، چنین همخوانی وجود ندارد و ملاصدرا در این آیات، برداشتی مغایر و متفاوت از دیگران ارائه داده است؛ در این موارد، آراء و پیش فرض های فلسفی او سبب شده اند که فهم او از این آیات با ظواهر آنها مغایر و ناسازگار باشد و به نظر می رسد که وی در این موارد مرتکب تفسیر به رأی شده است. همچنین در برخی از موارد، برداشت او از آیات تنها با تفسیر آنها در برخی از تفاسیر عمده، موافق و سازگار است. و سرانجام در برخی دیگر، نه تنها بین برداشت او از آیات و تفسیر آنها در هم تفاسیر عمده همخوانی وجود دارد، بلکه در این موارد، وی به کمک آراء و اندیشه های فلسفی خود، توانسته است برداشت واضح و دقیقتری را از این آیات ارائه دهد.
دیدگاه ملاصدرا در باب تجرد عقلی نفس و نقد آن از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
حسنی همایون
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
صدرالمتألهین با مساوق دانستن علم و وجود، تعقل را در اثر تجرد نفس تا حد ایصال به تجرد تام و ادراک معقولات در عالم عقلی ممکن می‌داند. از این رو ضمن نظریه‌ی اتحاد عاقل و معقول مراتب مختلفی از تعقل را مطرح می‌کند که در مرتبه‌ی عالی آن که اتحاد با عقل فعال است، تعقل به معنای واقعی آن صورت می‌گیرد و این نیازمند سعه‌ی وجودی نفس است. علامه طباطبایی قائل است چنین نگرشی به تعقل، همان‌گونه که ملاصدرا خود به آن معترف است، مستلزم اعتقاد به عدم توانمندی افراد عادی در ادراک معقولات است و در این صورت تنها خواص قادر به تعقل به معنای واقعی آن دانسته می‌شوند. این چنین فلسفه و منطق که با معقولات و کلیات سروکار دارد، تعطیل گشته و به علمی غیر عقلی بدل می‌گردد. در مقابل علامه طباطبایی قائل به امکان تعقل برای همه‌ی افراد است؛ به این صورت که نفس پس از اتصال حس و محسوس، قادر به ادراک صورت مثالی و سپس ارتباط با عقل فعال و اخذ صورت عقلی شیء می‌گردد. از آن گذشته معقولاتی دیگر نیز وجود دارند که پس از ادراک صور معقولات یا به اصطلاح علامه مفاهیم حقیقی و از کند و کاو ذهنی آن‌ها ایجاد می‌شوند. این معقولات که علامه آن‌ها را مفاهیم اعتباری می‌نامد، نقش مهمی در تفکر داشته و به همین دلیل علامه تمرکز ویژه‌ای بر نحوه‌ی شکل‌گیری آن‌ها دارد.در واقع علامه با پذیرش اصول یژه‌ی خود، با نگاهی نقادانه به مبانی ملاصدرا و ارائه‌ی تفاسیری جدید از این اصول، سعی در حفظ میراث متعالیه در عین اصلاح مشکلات آن دارد. اما طبیعتاً نظریات علامه نیز خالی از مشکل و سهو نبوده و او نیز در برخی موارد دچار مشکلاتی می‌گردد.
مطالعه ادراک غیر در فلسفه سهروردی و مقایسه آن با فلوطین
نویسنده:
زینب ابوالقاسمی دهاقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در فلسفۀ سهروردی ادراک به حضور شیء برای امر مجرد )نور لذاته( تعریف می‌شود. نفس انسان که یکی از مصادیق نور لذاته مي‌باشد در مرتبۀ ادراک حسی و خیالی با اشراقات خود و به صرف مقابلۀ بدون حجاب و مانع با حقایق محسوس مادي یا حقایق خيالي عالم مثال معلق، به آنها اضافه شده و بدون وساطت هیچ صورتی در قوای ادراکی به مشاهدۀ مستقیم آنها می‌پردازد.در تعقل (ادراك كليات) نيز اگر امر كلي، معقول عيني باشد(مثل نوريه افلاطوني) نفس از طريق مشاهده مستقيم آن را ادراك مي‌كند و اگر امر كلي، معقول ذهني (مفاهيم عام يا اعتبارات عقلي) باشد، نفس از طريق مشاهده مستقيم صورتي كه نزد خود دارد آنها را می‌شناسد.نفس برای ادراک شهودي یعنی مشاهدۀ حضوری حقایق مراتب عالي هستي ابتدا به حکمت عملی و نظری می‌پردازد تا بتواند حجاب‌ها را کنار زده و بدون هیچ مانعی به صورت مستقيم همه آن حقايق را مشاهده كند.فلوطین به تبیین دو قوس نزول و صعود در هستی می‌پردازد. او در قوس صعود چگونگی بازگشت و عروج انسان به موطن اصلی‌ای که از آن نازل شده را توضیح می‌دهد. وسیلۀ صعود انسان، شناخت است.با کسب حکمتعملی و نظری نیروی عقلی انسان دوباره فعال مي‌شود و در نتيجه به مرتبه عقل صعود مي‌كند. با صعود به مرتبۀ عقل دیگر شناخت انسان از طریق ادراک حسی و یا اقامۀ استدلال که یک علم حصولی است نمی‌باشد بلکه یک علم حضوری خواهد بود و او به مشاهدۀ حضوری حقایق مجرد نورانی معقولمی‌پردازد. در نهایت حرکت صعودی نیز انسان با تجرد صرف و حتی گذشتن از مشاهدۀ حضوری عقل به مرتبۀ احد صعود می‌کند و با فنای در آن به شناخت و مشاهده‌‌ی مراتب عالی‌تر دست می‌یابد.سهروردی از این نظریۀ فلوطین در موارد ذیل متأثر شده است: تعریف تعقل و ادراک، فاعل شناسا، نحوۀ خودآگاهی، نظریۀ مشاهدۀ حضوری اشراقی، نحوۀ ادراک شهودی حقایق عالی هستی و شرایط تحقق این مشاهدۀ حضوری.
مقایسه آراء فارابی و ارسطو درباره قوای نفس انسانی
نویسنده:
مریم شکیبامنش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علم النفس از مهم‌ترین بخش‌های فلسفه و همواره مورد توجه فیلسوفان بوده است که موضوع آن شناخت طبیعت نفس و قوای آن است. در بحث نفس این امر مسلم است که تمام آثار ادراکی و غیر آن که در نبات، حیوان و انسان یافت می‌شود، ناشی از قوای نفس است. ارسطو در بحث خود از نفس برای آن سه مرتبه نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس انسانی را بر‌شمرد و در مورد نحوه ترتیب آنها چنین ابراز کرد که انواع مختلف نفس به گونه‌ای هستند که هر یک نوع پایین‌تر از خود را در بر می‌گیرد. پایین‌ترین مرتبه، نفس نباتی و بالاترین مرتبه، نفس انسانی است. وی وجود قوای متعدد در موجودات را امری مسلم دانسته و این قوا را از طریق افعالی که از آنها صادر می‌شود تعریف می‌کند.در حقیقت ارسطو کوشید تا در میان دیدگاههای مختلفی که تا آن زمان در مورد نفس وجود داشت دیدگاهی ارائه کند که بر اسلوب علمی و منطقی استوار باشد، اما وی در سخنانش گرفتار تعارض گردید. او از یک طرف نفس را صورت بدن و از سوی دیگر دست کم بخشی از آن را مفارق پنداشت، چنان که گویی پافشاری خود بر وحدت و بساطت نفس را از یاد برده بود. فارابی نیز همچون ارسطو برای نفس سه مرتبه قائل شد، اما وی سعی کرد تا از تعارضات و ابهاماتی که در سخنان ارسطو وجود داشت دوری گزیند. بنابراین اگر چه برخی آراء این دو فیلسوف در مورد قوای نفس، همچون حواس ظاهری و نحوه ادراک حسی بسیار به هم نزدیک است، اما فارابی در برخی مباحث چون قوه ناطقه از ارسطو فاصله گرفته و برای عقل مراتب سه‌گانه عقل بالقوه، عقل بالفعل (بالملکه) و عقل مستفاد را برمی‌شمارد و معتقد است که طی این مراحل و رسیدن از مرتبه عقل بالقوه به مرتبه عقل مستفاد نیازمند افاضه صور معقولات توسط عقل فعال به قوه ناطقه است. بنابراین او عقل فعال را امری مفارق و روحانی قلمداد کرده و برای آن ارزشی فراتر از آنچه ارسطو در داخل نفس ناطقه انسانی برای آن قائل بود به آن می‌دهد.
رابطه نفس و روح در تفسیرالمیزان و شرح اصول کافی ملاصدرا
نویسنده:
بهرام درزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , شرح اثر
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این تحقیق با موضوع «رابطه نفس و روح در تفسیر المیزان و شرح اصول کافی » است که یکی از مباحثی است که از زمانی که بشر پا به عرصه هستی گذاشت و خود را شناخت همواره ذهنش را مشغول نموده است. هدف از این تحقیق، شناخت رابطه نفس و روح از حیث مجرد یا مادی ، قدیم یا حادث، تبیین نحوه تعلق و رابطه با بدن و ... است که به روش توصیفی تدوین شده است. این تحقیق در چهار فصل تدوین شده که فصل اول شامل کلیات و ادبیات تحقیق می‌باشد که در آن به سابقه تاریخی موضوع پرداخته شد. در فصل دوم دیدگاه ملاصدرا ، فصل سوم دیدگاه علامه طباطبایی و فصل چهارم اشتراکات و اختلافات این دو فیلسوف بیان شد و در پایان نتیجه‌گیری لازم بعمل آمده است. نتیجه این تحقیق روشن نمود که روح و نفس مختص انسان نبوده بلکه در حیوانات و سایر موجودات نیز با توجه به مرتبه و مقام وجودی‌شان وجود دارد. رابطه نفس و روح، رابطه وجودی و مجرد است نه عدمی و مادی، رابطه تولد و حیات است نه مرگ و نیستی. بدین معنی که با پیوستن روح در بدن و حدوث نفس به حدوث بدن، موجودی به نام انسان پا به عرصه گیتی می‌گذارد. از سوی دیگر این نتیجه حاصل گردید که رابطه نفس و روح با بدن، رابطه اتحادی است نه انضمامی.
  • تعداد رکورد ها : 567